نگرانیهای اخلاقی در مورد این که فناوری رابط و مغز برای جامعه به طور گستردهتر چه معنایی خواهد داشت وجود دارد. اگر ایمپلنتهای با پهنای باند بالا از نوعی که ماسک دنبال میکند واقعا امکان دسترسی بی سابقهای به آن چه در مغز افراد میافتد را فراهم سازد میتواند احتمالات دیستوپیایی را افزایش دهد. برخی از متخصصان اخلاق اعصاب استدلال میکنند که در آن زمان ظرفیت سوء استفاده به قدری زیاد خواهد بود که ما به قوانین حقوق بشری اصلاح شده نیاز داریم تا پیش از حرکت رو به جلو از ما محافظت کنند.
فرارو- نورالینک تراشهای را در اولین مغز انسان خود کاشته است، اما کارکنان سابق آن شرکت میگویند که این یک رویکرد بیهوده و پرخطر است. از بین تمام ایدهها و فعالیتهای ایلان ماسک از خودروهای تسلا گرفته تا موشکهای اسپیس ایکس، تصاحب توئیتر، برنامههای استعمار مریخ شاید شرکت مخفی تراشههای مغزی او با نام "نورالینک" خطرناکترین آنها باشد. نورالینک برای چه به وجود آمده است؟ در کوتاه مدت هدف آن شرکت کمک به افراد دچار فلج است افرادی که مانند "نولاند آربو" ۲۹ ساله اخیرا در یک پخش ویدئویی زنده نشان داد که پس از تبدیل شدن به اولین بیمار شرکت نورالینک اکنون میتواند مکان نمای رایانه را تنها با استفاده از قدرت ذهن خود حرکت دهد.
به گزارش فرارو به نقل از وُکس، با این وجود، این تمام پاسخ نیست. آن شرکت که در سال ۲۰۱۶ میلادی راه اندازی شد در سال ۲۰۱۹ میلادی فاش ساخت که رشتههای انعطاف پذیری را ایجاد کرده که میتوانند در مغز کاشته شوند و این کار از طریق یک ربات شبیه ماشین چرخ خیاطی انجام میشود. ایده آن است که آن رشتهها سیگنالهای مغز یک بیمار فلج را میخوانند و آن دادهها را به گوشی تلفن همراه آیفون یا رایانه انتقال داده و بیمار را قادر میسازند صرفا با افکار خود آن را بدون نیاز به ضربه زدن، تایپ کردن یا کشیدن انگشت کنترل کند. شرکت نورالینک در سال ۲۰۲۳ میلادی اعلام کرد که مجوز سازمان غذا و داروی ایالات متحده را برای اجرای اولین آزمایش بالینی خود بر روی انسان کسب کرده است. سپس نورالینک داوطلبان فلج را جذب کرد تا این ارزیابی صورت گیرد که آیا ایمپلنت آن افراد را قادر به کنترل دستگاههای خارجی میسازد یا خیر.
در ماه ژانویه سال جاری میلادی ماسک اظهار داشت که نورالینک دستگاهی را در اولین آزمایش انسانی خود کاشته است. او درباره دستگاهی که آن را تله پاتی نامیده در حساب کاربری اش در ایکس (توئیتر سابق) نوشته بود: "تصور کنید استیون هاوکینگ بتواند سریعتر از یک تایپیست سریع ارتباط برقرار کند این هدف ما بوده است".
پس از استفاده از آن دستگاه برای بازی شطرنج آنلاین، آربو اظهار داشت که کامل نیست و با برخی از مشکلات مواجه شده است. او گفته بود:" هنوز کار زیادی برای انجام دادن وجود دارد، اما زندگی قبلی من را کاملا تغییر داده است". اگر این فناوری در انسان به درستی کار کند میتواند کیفیت زندگی میلیونها نفر را بهبود بخشد. تقریبا ۵.۴ میلیون نفر تنها در ایالات متحده با فلج زندگی میکنند.
با این وجود،کمک به افراد فلج هدف نهایی ماسک نیست. این صرفا یک گام در مسیر دستیابی به یک جاه طلبی بلندمدت حریصانه است. به قول شخص ماسک این جاه طلبی "دستیابی به همزیستی با هوش مصنوعی" است. هدف او توسعه نوعی از فناوری است که به انسانها کمک میکند با هوش مصنوعی ادغام شوند تا در زمانی که هوش مصنوعی پیچیدهتر شد ما انسانها عقب نمانیم.
این چشم انداز خارق العاده آن چیزی نیست که سازمان غذا و داروی ایالات متحده به منظور آزمایشهای انسانی برای آن چراغ سبز نشان دهد. با این وجود، اگر روی کمک به افراد فلج کار کنید. وضعیت چگونه خواهد بود؟ قطعا استقبال گسترده تری از آن صورت میگیرد و همین طور نیز شده است. با این وجود، درک این نکته حائز اهمیت است که فناوری با خطرات سرسام آوری همراه است. کارکنان سابق نورالینک ادعا کرده اند که آن شرکت برای پیشبرد هدف ماسک از ادغام مغز انسان با هوش مصنوعی به دنبال یک رویکرد غیر ضروری تهاجمی و بالقوه خطرناک برای ایمپلنتهایی است که میتواند به مغز آسیب برساند و ظاهراً این کار را در آزمایش روی حیوانات انجام داده است. هم چنین در کلیت آن خطرات اخلاقی برای جامعه وجود دارد که فراتر از نورالینک است. تعدادی از شرکتها در حال توسعه فناوریای هستند که به مغز انسان متصل میشود که میتواند آن چه را که در ذهن ما میگذرد رمزگشایی کند و از این ظرفیت بالقوه برخوردار است که حریم خصوصی ذهنی را از بین ببرد و نظارت مستبدانه را افزایش دهد.
چرا ایلان ماسک میخواهد مغز انسان را با هوش مصنوعی ادغام کند؟ در واقع، ایده او که توسط نورالینک اجرا میشود پاسخی به یک ترس بزرگ است: این که هوش مصنوعی جهان را تسخیر کند. این ترسی است که به طور فزایندهای در میان رهبران هوش مصنوعی گسترش یافته، زیرا نگران آن هستند که ما ماشینهایی باهوشتر از انسانها بسازیم که توانایی فریب دادن مان را دارند و در نهایت بتوانند کنترل را از ما بگیرند.
در مارس ۲۰۲۳ میلادی بسیاری از آنان از جمله ماسک نامهای سرگشاده امضا کردند که در آن خواستار توقف شش ماهه توسعه سیستمهای هوش مصنوعی قدرتمندتر از جی پی تی – ۴ (GPT-۴) شدند. در آن نامه هشدار داده شده که سیستمهای هوش مصنوعی با هوش رقابتی انسان میتوانند خطرات عمیقی برای جامعه و بشریت ایجاد کنند و در ادامه این پرسش مطرح شد:"آیا باید ذهنهای غیرانسانی را توسعه دهیم که ممکن است در نهایت پیشی گرفته و جایگزین ما شوند؟ آیا باید درباره از دست دادن کنترل تمدن مان ریسک کنیم"؟
اگرچه ماسک در هشدار در مورد "خطر تمدنی" ناشی از سیستمهای هوش مصنوعی تنها نیست، اما تفاوت او با دیگران در برنامه اش برای دفع خطر است. برنامه او اساسا این است: اگر نمیتوانید آنان را شکست دهید به آنان بپیوندید.
ماسک دنیایی را پیش بینی میکند که در آن سیستمهای مبتنی بر هوش مصنوعی که میتوانند اطلاعات را با یک تریلیون بیت در ثانیه انتقال دهند به انسانهایی که فقط میتوانند با سرعت ۳۹ بیت در ثانیه ارتباط برقرار کنند نگاه میکنند. برای سیستمهای مبتنی بر هوش مصنوعی ما بی فایده به نظر میرسیم مگر اینکه شاید ما نیز مثل آنها شویم.
از نظر ماسک بخش بزرگی از آن توانایی تفکر و برقراری ارتباط با سرعت هوش مصنوعی است. او در سال ۲۰۱۷ میلادی گفته بود:"این بیشتر در مورد پهنای، باند سرعت ارتباط بین مغز شما و نسخه دیجیتالی خود به ویژه خروجی است. هوش ماشینی شاید مشکل کنترل و مشکل سودمندی را حل کند". پس از چندین سال شما میبینید که ماسک هنوز در مورد مفهوم پهنای باند وسواس دارد سرعتی که رایانهها میتوانند اطلاعات را از مغز شما بخوانند. در واقع این ایده است که نورالینک را هدایت میکند.
دستگاه نورالینک یک ایمپلنت مغزی با ۱۰۲۴ الکترود است که میتواند سیگنالهای بسیاری از نورونها را دریافت کند. هرچه الکترودهای بیش تری داشته باشید دادههای بیش تری دریافت خواهید کرد. به علاوه، هرچه بتوانید به آن نورونها نزدیکتر شوید دادههای تان با کیفیتتر خواهند بود. دستگاه نورالینک بسیار به نورونها نزدیک میشود. روش آن شرکت برای کاشت آن مستلزم حفاری سوراخ در جمجمه و نفوذ به مغز است. با این وجود، راههای کمتر افراطی برای انجام این کار وجود دارد. شرکتهای دیگر این را اثبات میکنند. بیایید آن چه را که آنها انجام میدهند و این که چرا ماسک احساس میکند نیاز به انجام کاری متفاوت دارد را بررسی کنیم.
نورالینک تنها شرکتی نیست که رابطهای مغز و کامپیوتر (BCI) را برای بازیابی تواناییهای فیزیکی افراد بررسی میکند. شرکتهای دیگری مانند پارادرومیکس، بلک راک نوراتک، سینکرون، پریسیژن نوروساینس و هم چنین ارتش امریکا در این زمینه کار میکنند. در سالیان اخیر بسیاری از تحقیقاتی که به تیتر خبرها تبدیل شده اند روی کاشتهای مغزی متمرکز شدهاند که افکار افراد فلج را به گفتار تبدیل میکنند. برای مثال، شرکت متا تحت رهبری "مارک زاکربرگ" بر روی رابطهای مغز و رایانه کار میکند که میتواند افکار را به طور مستقیم از نورونهای تان بگیرد و آن را در زمان واقعی به کلمات ترجمه کند. آن چه شرکت اشاره کرده این است که در بلند مدت قصد دارد به افراد توانایی کنترل صفحه کلید، عینکهای واقعیت افزوده و موارد دیگر را تنها با استفاده از افکارشان بدهد. موفقیت قبلی در زمینه رابطهای مغز و رایانه نه بر گفتار بلکه بر حرکت متمرکز بود.
"متیو ناگل" مردی دچار فلج نخاعی در سال ۲۰۰۶ میلادی ایمپلنت مغزی دریافت کرد که به او اجازه میداد مکان نمای رایانه را کنترل کند. ناگل به زودی تنها با استفاده از ذهن اش مشغول بازی پینگ پنگ شد.
ایمپلنت مغزی ناگل که توسط کنسرسیوم تحقیقاتی "برین گیت" (Brain Gate) ساخته شده حاوی یک آرایه "یوتا" خوشهای از ۱۰۰ الکترود است که با جراحی در مغز جاسازی میشود. این آرایه تنها حدود یک دهم الکترودهای دستگاه نورالینک است، اما هم چنان یک فرد فلج را قادر میسازد مکان نما را حرکت دهد، ایمیل را بررسی کند، صدا یا کانال تلویزیون را تنظیم کند و یک اندام رباتیک را کنترل نماید. آن دستگاه به گونهای طراحی شده که از طریق سوراخی در پوست به جمجمه متصل شود.
با استفاده از دستگاه آرایه یوتا دانشمندان نشان میدهند که چگونه رابطهای مغز و رایانه به افراد کمک میکند تا حرکت عضلات و اندامهای خود را کنترل کنند. از آن زمان به این سو سایر مبتلایان به فلج به دستاوردهای مشابهی با فناوری رابط مغز و رایانه دست یافتند.
در حالی که فناوریهای اولیه مانند آرایه یوتا به طرز ناخوشایندی از جمجمه بیرون زده بودند رابطهای مغز و رایانه جدیدتر پس از کاشته شدن برای ناظر خارجی نامرئی هستند. این چیزی است که در مورد دستگاه نورالینک قابل توجه است نه آن که صرفا به کسی اجازه میدهد مکان نما را با استفاده از قدرت فکر حرکت دهد (که آرایه قدیمیتر یوتا به خوبی انجام میداد) بلکه بدان خاطر که دادهها را به صورت بی سیم و بدون مزاحمت منتقل میکند. برخی از رابطهای مغز و رایانه نیز به صورت نامرئی در کنار یکدیگر قرار میگیرند در حالی که دارای مزیت اضافهای هستند که بسیار کمتر تهاجمی هستند. برای مثال، رابط مغز و رایانه سینکرون مبتنی بر فناوری استنت است که از دهه ۱۹۸۰ میلادی وجود داشته است.
استنت لولهای به مثابه یک داربست فلزی است که میتوانید آن را وارد رگ خونی کنید. میتوان آن را برای چندین دهه با خیال راحت در آنجا رها کرد (و در بسیاری از بیماران قلبی وجود داشته و شریانهای آنان را باز نگه داشته است). سینکرون از یک کاتتر برای ارسال استنت به رگ خونی در قشر حرکتی مغز استفاده میکند. هنگامی که استنت به آنجا رسید مانند یک گل باز میشود و حسگرهای روی آن سیگنالهای نورونها را دریافت میکنند. این کار پیشتر چندین فرد فلج را قادر ساخته که با افکار خود توئیت کرده و پیامک ارسال کنند.
سالیان اولیه فعالیت نورالینک پیش از آن که آن شرکت درباره رویکرد فعلی اش که شامل سوراخ کردن جمجمه است تصمیم بگیرد یکی از تیمهای تحقیقاتی آن شرکت ظاهرا رویکرد داخل عروقی را بررسی کرده بود. چهار نفر از کارکنان سابق نورالینک به "وُکس" میگویند که آن تیم گزینه تحویل یک دستگاه به مغز از طریق شریان را بررسی کردند و نشان دادند که امکان پذیر است. با این وجود، نورالینک از سال ۲۰۱۹ میلادی آن گزینه را رد کرد و ربات جراحی تهاجمی تری را انتخاب نمود که کاشت رشتهها را به طور مستقیم در در مغز انجام میدهد، اما چرا؟
اگر رویکرد داخل عروقی میتواند عملکرد کلیدی را به بیماران فلج بازگرداند و هم چنین از بروز برخی از خطرات ایمنی ناشی از عبور از سد خونی مغزی، مانند التهاب و تجمع بافت اسکار در مغز جلوگیری میکند چرا چیزی تهاجمیتر از حد لازم را انتخاب میکند؟ شرکت نورالینک به این پرسش پاسخ نمیدهد، اما به گفته "هیروبومی واتانابه" که تیم تحقیقاتی داخل عروقی نورالینک را در سال ۲۰۱۸ میلادی رهبری کرد دلیل اصلی وسواس آن شرکت برای به حداکثر رساندن پهنای باند بود.
او میگوید:"هدف نورالینک آن است که به دنبال الکترودهای بیشتر و پهنای باند بیشتر باشد به طوری که این رابط میتواند کارهایی بسیار بیشتر از آن چه فناوریهای دیگر انجام میدهند را انجام دهد. ماسک وعده داده که ادغام یکپارچه با ماشینها میتواند ما را قادر سازد تا همه چیز را از تقویت حافظه تا بارگذاری ذهن و زندگی برای همیشه انجام دهیم که اصلیترین فانتزیهای فراانسانی سیلیکون ولی است و شاید به درک ماموریت دوگانه آن شرکت کمک کند:"ایجاد یک رابط مغزی تعمیم یافته برای بازگرداندن استقلال به افرادی که نیازهای پزشکی برآورده نشده امروزی دارند و باعث گشایش ظرفیت بالقوه انسان آینده میشود".
"بن راپوپورت" جراح مغز و اعصاب که نورالینک را برای تاسیس علوم اعصاب دقیق ترک کرد تأکید کرده که هر زمان که الکترودهایی به مغز نفوذ میکنند به بافت مغز آسیب میرسانند و اگر هدف شما کمک به بیماران فلج باشد غیرضروری به نظر میرسد.
برای اثبات این که شما به منظور دستیابی به پهنای باند بالا نیازی به تهاجمی ماسکی ندارید پرسیژن یک لایه نازک طراحی کرده که سطح مغز را با ۱۰۲۴ الکترود همان تعداد الکترود در ایمپلنت نورالینک پوشانده که سیگنالهای شبیه به نورالینک را ارسال میکند. آن لایه نازک باید از طریق شکافی در جمجمه وارد شود، اما مزیت آن این است که بدون نفوذ روی سطح مغز مینشیند.
راپوپورت این را "راه حل طلایی" مینامد و قبلا در تعداد انگشت شماری از بیماران کاشته شده و فعالیت مغز آنها را با وضوح بالا ثبت میکند.
در مقابل، روشهای تهاجمیتر طبق ماهیت شان میتوانند آسیب واقعی به مغز وارد کنند همان طور که آزمایشهای نورالینک روی حیوانات نشان داده است.
یک مورد از خطاهای وحشتناک نورالینک در سال ۲۰۲۱ میلادی رخ داد در آن سال کاشت ایمپلنت ۲۵ خوک از ۶۰ خوک با دستگاههایی با اندازه اشتباه صورت گرفت. نورالینک پس از آن تمام خوکهای آسیب دیده را معدوم کرد. کارکنان نورالینک بعدا گفته بودند اگر زمان بیش تری برای آماده سازی داشتند میتوانستند از بروز این اشتباه جلوگیری کنند و گزارشها نشان میدهند که میمونهای تحت آزمایش قرار گرفته توسط نورالینک نیز به سرنوشت وحشتناکی دچار شدند.
علیرغم بروز این موارد سازمان غذا و داروی امریکا مجوز آغاز آزمایشهای انسانی توسط نورالینک را مورد تایید قرار داد.
نگرانیهای اخلاقی در مورد این که فناوری رابط و مغز برای جامعه به طور گستردهتر چه معنایی خواهد داشت وجود دارد. اگر ایمپلنتهای با پهنای باند بالا از نوعی که ماسک دنبال میکند واقعا امکان دسترسی بی سابقهای به آن چه در مغز افراد میافتد را فراهم سازد میتواند احتمالات دیستوپیایی را افزایش دهد.
برخی از متخصصان اخلاق اعصاب استدلال میکنند که در آن زمان ظرفیت سوء استفاده به قدری زیاد خواهد بود که ما به قوانین حقوق بشری اصلاح شده نیاز داریم تا پیش از حرکت رو به جلو از ما محافظت کنند. مغز ما آخرین مرز حریم خصوصی ماست. مغز محل هویت شخصی و صمیمیترین افکار ما است. اگر قرار باشد مغز درون جمجمه مان متعلق به ما و قابل کنترل توسط ما نباشد چه خواهد شد؟
سناریویی را تصور کنید که در آن دولت تان از رابط مغز و رایانه برای نظارت یا بازجویی استفاده میکند. حق متهم نکردن خود که در قانون اساسی ایالات متحده ذکر شده در دنیایی که مقامها این اختیار را دارند که بدون رضایت شما از وضعیت روحی تان استراق سمع کنند میتواند بی معنا شود. کارشناسان هم چنین نگران هستند که دستگاههایی مانند دستگاههایی که توسط نورالینک ساخته میشوند ممکن است در برابر هک آسیب پذیر باشند. چه اتفاقی میافتد اگر از یکی از آنها استفاده میکنید و یک بازیگر مخرب اتصال بلوتوث را رهگیری کند و سیگنالهایی را که به مغز شما میرود تغییر دهد تا شما اسفردهتر یا سازگارتر شوید؟
متخصصان اخلاق اعصاب از آن به عنوان سرقت مغز یاد میکنند. در نهایت، در نظر بگیرید که چگونه تداوم روانشناختی یا احساس اساسی شما از خود میتواند با تحمیل رابط مغز و رایانه یا با حذف آن مختل شود.