«چه شد که ناگهان بعد از احمدینژاد من پروندهدار شدم؟ و بعد هم آمدند یکسری اعداد و ارقام ماوراءالطبیعه را به من نسبت دادند، به خاطر آقای احمدینژاد بود؟ بنده با احمدینژاد کار میکردم، او که رفت، با خود گفتند رویانیان مثل گاو پیشانی سفید است، حتماً میتوانید یک کاری کنید و به او ضربه بزنید، لذا برخورد سیاسی با من کردند، پرونده سیاسی ساختند.»
محمد رویانیان میگوید: انتظارم این بود که رئیسی از تجربیات امثال من استفاده کند. بسیاری از اصولگرایان و بچههای انقلاب منتظر یک دولت مردمی و انقلابی بودند و آرزو داشتیم بهترین توفیقات را کسب کند، اما نتوانستند و ذهنیت خوبی در مردم شکل نگرفت.
به گزارش خبرآنلاین، مشروح این گفتگو را در ادامه بخوانید؛
****
*آقای رویانیان! چه شد که یک دفعه هوس نماینده شدن و مجلسی شدن به سر شما زد؟
حضورم در انتخابات مجلس یک هوس نبود. از سال ۹۵ که بازنشست شدم مقداری فعالیت اجتماعیام کم شده بود و از طرفی احساس کردم با ورود به مجلس میتوانم در حل عیبها، ایرادها و مشکلاتی که در کشور وجود دارد، مفید باشم چراکه در این زمینه تجربیاتی دارم و چند کار ملی انجام دادم و موثر بودم.
*یعنی رفیق بد تاثیر نداشت؟
خیر. (خنده)
*حتی کسی که شما را وسوسه کند و هُل دهد و بگوید اینجا جای خوبی است؟
وقتی به انتخابات ورود پیدا کردم، رفیق بد هم پیدا شد که به من میگفت حتماً برو، ولیای کاش نمیگفتند.
*امیدوار بودید رأی بیاورید؟
امیدوار بودم رأی بیاورم، اما حقیقتاً تلاش نکردم.
*فضای انتخابات که فضای تبلیغات بود و البته فضایی که یک مدار بد اخلاقی در آن وجود داشت، برای شما چگونه بود؟
اولین بار و اولین تجربهام بود و خیلی بد بود. اما در همین مسیر یکسری رقابتها، هزینهها، پول خرج کردنها، این را زدن و آن را زدن با هدف دستیابی به قدرت مشاهده کردم که یک مقدار با عقل جور درنمیآید.
*با چند نماینده مجلس دوست هستید؟ برای ورود به مجلس با آنها مشورت کردید؟ اینکه فضای مجلس و فضای خدمت در مجلس چگونه است؟ چگونه با شما حرف میزدند؟
بخش زیادی از ورودم به مجلس استقبال میکردند. بعضیها هم میگفتند نیا حیف است. برای مثال حداد عادل به من میگفت شما برای کار اجرایی خیلی مفیدتر هستید، اما مجلس جایی است که باید بروی آنجا بنشینی، چهارتا حرف بزنی و مرتب بلند شوی و بشینی.
البته یکسری گفتند با توجه به سوابقی که دارم باید به سمت کار اجرایی بروم، بر همین اساس مردد شدم و شل آمدم.
*آقای رویانیان! به نظر میرسد سمتها و مسئولیتهایی که داشتید با یکدیگر متفاوت و متفرق است، خودتان چه حسی دارید که یک روز در نیروی انتظامی، یک روز در پرسپولیس، یک روز در ستاد سوخت و حالا کاندیداتوری مجلس را تجربه کردید. این حسهای متناقض و متضاد را چگونه جمع میکردید؟
آچارهایی داشتیم که برای فرانسه نبود، اما اسمش آچار فرانسه بود. بعضی از آدمها شاید شبیه این آچارها باشند. بنده ۳۶ سال در پلیس خدمت کردم. همگی میدانند که طراحی، اجرا، مدیریت و راهاندازی ۱۱۰ با لطف خدا و تلاش این بنده ناچیز بود.
همچنین در راهنمایی و رانندگی موضوع همیار پلیس، جذب ۱۰ میلیون خانوار، ایجاد مشارکت با مردم برای کاهش معضل بزرگ مرگ و میر ناشی از تصادفات، یک کار بدیع و مردمی بود. علاوه بر این در بحث پلیس ۱۱۰ طی ۲۳ سال گذشته مردم را بر پلیس حاکم کردیم. یعنی پلیس را به صورت ساختاری در خدمت مردم قرار دادیم و با این کار احساس امنیت را به مردم هدیه کردیم.
البته در شرایط فعلی کشور متاسفانه این قدرت را نداریم که احساس مردم را عوض کنیم و یا در اقتصاد، سیاست یا امور فرهنگی توان جذب مشارکت مردم را وجود ندارد، اما ۲۳ سال پیش این کار را انجام دادیم. این روحیه برنامهریزی بنده برای بهبود وضعیت کشور در ابعاد مختلف در ستاد حمل و نقل سوخت هم جلوه داشت.
کما اینکه رئیس ستاد حمل و نقل سوخت بودم و سالی ۱۰ هزار میلیارد تومان بودجه حمل و نقل بود، که مدیریت میشد. در آن زمان توانستم در ستاد حمل و نقل سوخت، کارت هوشمند سوخت را طراحی، اجرا و سهمیهبندی کنم بدون اینکه از دماغ کسی خون بیاید.
به عبارت دیگر آن موقع که بنزین ۱۰۰ تومانی را ۴۰۰ و ۷۰۰ اعلام کردیم، هیچ پمپ بنزینی و رانندهای دچار مشکل نشد. مردم اذیت نشدند و حمل و نقل عمومی هیچ ریپ نزد. موضوع پرسپولیس یک چالش جدیدی بود. یک باشگاه مردمی با ۳۰ تا ۴۰ میلیون هوادار را به بنده دادند که آن را اداره کنم. واقعیت هم این است که پرسپولیس را همین جوری گردن من انداختند، دیر فهمیدم، آمدم استعفا دهم، نشد.
*خودتان فوتبالی بودید؟
من فوتبالی نبودم. البته همه در بچگی با توپهای پلاستیکی فوتبال بازی میکنند.
*در حد تیم محله؟
خیر.
*بنابراین وقتی قرار شد مدیرعاملی پرسپولیس را برعهده بگیرید، احساس بیگانگی با فوتبال نمیکردید؟
چرا، به آقای عباسی وزیر ورزش آن زمان هم گفتم چرا من را انتخاب کردید؟!
*اصلاً خود عباسی این کاره بود؟
خودش هم نبود. فقط آقای احمدینژاد فوتبالی بود که در سالن فوتبال بازی میکرد و کلاً خیلی فوتبال را دوست داشت.
احمدی نژاد دو ساعت در جلسه دولت نان سنگگ، بررسی و لواش را آنالیز کرد
*شما هم با آقای قالیباف و هم با آقای احمدینژاد کار کردهاید، کار کردن با قالیباف راحتتر بود یا احمدینژاد؟
قالیباف به مسائل، راهبردی نگاه میکند، ولی عملیاتی گام برمیدارد. ۱۰۰ درصد عملگراست و در نیروی انتظامی موفق بود و توفیقات خوبی حاصل شد. احمدینژاد هم یک آدم کاملاً عملگرا بود. در واقع هر دوی آنها عملگرا بودند. البته با توجه به اینکه قالیباف خلبان بود، حتماً یک نگاه دوربرد داشت، چون تحصیلاتش این طور اقتضا میکرد.
البته احمدینژاد هم دکترای حمل و نقل داشت، استاد دانشگاه بود، او هم حتماً راهبردی فکر میکرد، چشماندازها را میتوانست بفهمد و راهبردها را تشخیص دهد، ولی عملیاتی بود. برای مثال یک شب در دولت نان سنگک و بربری و لواش و ... آوردند، احمدینژاد دو ساعت این نانها را آنالیز میکرد و یا در موضوع تخم مرغ و یا مسائل ریز مردم، واقعاً احمدینژاد عملیاتی وارد میشد و با مردم و چالشهای آنها آشنا بود.
قالیباف هم یک نیروی عملیاتی بود منتهی این دو تفاوتهایی با هم داشتند. برای نمونه قالیباف یک نظامی بود، سلسلهمراتب را قبول داشت و به یکسری چیزها پایبند بود و به الزامات و نظامات باور داشت، اما احمدینژاد زیاد مقید به الزامات و نظامات نبود.
*احمدینژاد رئیس جمهور شد و کارنامهاش هم معلوم است. قالیباف هنوز رئیس جمهور نشده، به نظر میرسد او فکر میکند که جمهوری اسلامی یک ریاست جمهوری به وی بدهکار است.
بله. دو سه بار اقدام کرده است.
*فکر میکنید اگر قالیباف رئیس جمهور شود از احمدینژاد موفقتر خواهد شد؟
احمدینژاد بسیار ریز و موشکافانه جامعه را میشناخت. ارتباطش بامردم و شناختی که از آنها داشت، حتی بیشتر از خیلی از رؤسای جمهور قبلی یا انسانهای بزرگی است که در این حد ادعا دارند. باید مردانه بگویم که احمدینژاد میداند مردم در هر جای جغرافیای ایران چه میخواهند. همه آنها را با همان جغرافیا و فرهنگشان میفهمد. جالب است که بسیار تیز است و گفتمان مردمی بسیار قوی دارد.
*یک بار گفته بودید از اینکه با احمدینژاد کار کردید، پشیمان هستید؟
پشیمان بودم چراکه احمدینژاد من را به پرسپولیس بُرد که نباید میبرد. در حقیقت طی یک برنامهریزی این کار را انجام داد. بعد هم احمدینژاد با دوستان همراهش رفتارهایی کرد که مورد پسند بنده نبود و در نهایت منجر به فاصله بین او و ارکان نظام شد.
* مقصرش را اطرافیانش میدانید یا خودش؟
به هر شکل انسان مسئول رفتار خودش است. متأسفانه اطرافیان خیلی تاثیر داشتند.
*و احمدینژاد تاثیرپذیر بود؟
از بعضیها بله تاثیرپذیر بود.
* قالیباف معمولاً تاثیرگذاری کمتری دارد؟
قالیباف از اطرافش تاثیرپذیری ندارد، ولی خودش شخصاً به چیزی که اعتقاد دارد، اهل عقبنشینی نیست و پیگیری میکند. جدی است و جدیت دارد، ولی اگر بخواهم در حوزه مردمشناسی، گفتمان مردمی، ایجاد رابطه با مردم، رئیس جمهوری را مثال بزنیم رئیس جمهوری مثل احمدینژاد ندیدیم که یک گفتمان و رابطه دو طرفه ایجاد کند.
*چرا؟
در سایر کشورهای جهان به همین ترتیب عمل میشود برای مثال پنتاگون در آمریکا هم در حوزه اقتصاد هم در حوزه سیاست به صورت پنهان و گاهی هم آشکار ورود میکنند. نظامیها در هر کشوری یک خصیصههایی دارند به این ترتیب که از لحاظ انضباط و نظم تخصص دارند.
در حال حاضر در ایران نظامیها در هر رشته و رستهای تخصص کسب میکنند، برای نمونه نظامیهای فارغالتحصیل مقطع دکترا در حوزه دفاع ملی، اقتصاد، سیاسی و حقوق بینالملل داریم. نظامیها این ویژگی را دارند که علیالقاعده تعصب و وابستگی به نظام حاکم و کشورشان دارند، یعنی سرباز کشورشان هستند، این خیلی مهم است. دومین نکته این است به دلیل اینکه نظامیان در رشتههای مختلف تخصص دارند، در زمان شاه هم وضعیت به همین ترتیب بود چنانچه برخی از استانداران و وزرا، نظامی بودند.
*وقتی که همیار پلیس راه افتاده بود، بچهها را مراقب پدرها کرده بودند، کار خوبی بود؟
به محض اینکه شریعتمداری در کیهان این خبر را شنید، مطلبی با تیتر شقالقمر نوشت و شروع کرد بنده را کوبیدن که این چه کاری بود؟ شما بچهها را از ادب خالی میکنید. اینها را از تربیت اسلامی دور میکنید که به پدر و مادر تذکر بدهند، چراکه اسلام خلاف این را میگوید و بچه باید تمکین و اطاعت کند، ادب و تربیت شود.
وقتی شریعتمداری این خبر را منتشر کرد، سردار مقدم که شهرستان بود و فرشیدی، وزیر آموزش و پرورش بود، فوراً با من تماس گرفتند و گفتند آقا این کار را راه نینداز؛ بنابراین من با شریعتمداری تماس گرفتم و گفتم حاج حسین شما ما را نابود کردی، گفت آخر این چه کاری است؟ برایش توضیح دادم. گفتم یک، برای اولین بار به ۱۰ میلیون دانشآموز به طور ساختاری امر به معروف و نهی از منکر یاد میدهیم. دو در شیوهنامه آموزشی که برای کل مدارس کشور فرستادیم به بچهها گفتیم پدرتان را ببوسید و با احترام بگویید بابایی خواهش میکنم کمربندت را ببند. بابایی خواهش میکنم با سرعت نروید.
وقتی شریعتمداری حرفهای من را شنید، فردای آن روز بدون آنکه بنده اطلاع داشته باشم، جوابیه من را نوشت. اتفاقاً همان موقع داریوش کاردان که هنرمند است در اتاق من بود. وقتی ماجرا را شنید، کاردان قلم برداشت چیز قشنگی نوشت، هم به شریعتمداری و کیهان احترام گذاشت، مطلبی نوشت.
* کیهان اشتباهش را پذیرفت؟
کیهان معمولاً نمیپذیرد، ولی این دفعه پذیرفت.
* به نظر شما ورود نظامیان به عرصههای غیرنظامی، مانند ورزش، فوتبال، ریاست جمهوری و یا جاهای دیگر، درست است؟
بله
*مثلا در فرانسه که نظامیها کمتر حضور دارند، یا کشورهای اسکاندیناوی یا خود انگلیس که نظامیها خیلی در سیاست نیستند، کشورهای عقب افتادهای هستند؟
کشورهای مذکور کشورهای عقب افتادهای نیستند، ولی نمیخواهیم قیاس کنیم بلکه میخواهیم بگوییم در بسیاری از کشورها از نظامیان به عنوان سرباز متعصب به وطن که وطنفروشی نمیکنند و در عین حال دارای تخصصهای خاصی هم هستند، استفاده میکنند.
کاری به انگلیس و فرانسه نداریم. اما آنچه که میدانم در آمریکا و بخشی از کشورها، افرادی مانند بنده که به نظام وابسته هستند، سرباز خوبی هستند، فداکارند، برای مملکتشان جان میدهند، در عین حال تخصص دارند، در مناصب مختلف حضور پیدا میکنند. من یک نظامی هستم، میتوانم در بخش اقتصاد، در بخش فرهنگسازی، سیاسی، مشارکت مردمی را جلب کنم، اما برای باشگاه پرسپولیس مناسب نبودم. من را اشتباهی به آنجا فرستادند و این را میپذیرم.
*پرسپولیس را منها کنید. در بقیه سمتهایی که داشتید کدامش را از همه بیشتر دوست داشتید یا موفق بودید؟
من در ستاد حمل و نقل سوخت دو سه کار ماندگار انجام دادم. از زمان رضاشاه، سال ۱۳۰۵ تا سال ۱۳۸۵ یعنی ۸۰ سال در ایران ۲ هزار و ۷۰۰ پمپ بنزین داشتیم. به این ترتیب که در تهران ما ۱۱۷ پمپ بنزین داشتیم که هفت مورد تحت برنامههای عمرانی قرار گرفتند و چند مورد از آنها هم بدون کارآیی بودند، اما بنده ظرف سه سال با کمک نیروهای وزارت نفت و شرکت گاز، ۲ هزار و ۳۰۰ جایگاه دو منظوره که هم گاز و هم بنزین عرضه کند، را ساختیم. بعد از آن طی ۲ سال ۳ میلیون خودرو را گازسوز کردیم. یعنی سبد سوخت که تکمحصولی و بنزین بود، را متنوع کردیم.
*پس حضور در ستاد حمل و نقل را بیشتر از بقیه دوست دارید؟
در دوران مدیریت بنده یک میلیون ماشین اسقاط کردیم، ۸۰۰ هزار مورد را نو کردیم و با تسهیلات و زیر قیمت به مردم دادیم و خودروی کهنه آنها را گرفتیم. البته ۲۰۰ هزار مورد هم بدون جایگزین بود یعنی مردم خودرو را دادند و پولش را گرفتند. اما بعد از پایان دوره مدیریت بنده طی ۸ سال حتی ۱۰۰ هزار ماشین هم اسقاط نشد.
*شما پول داشتید!
نه، ما پول نداشتیم. اتفاقاً پول را از منبع واردات خودرو تامین میکردیم، از جیب دولت نمیگرفتیم. هر خودرویی که وارد کشور میشد میگفتیم ۲ تا ۴ خودرو باید اسقاط کنید. ما کارگزاری این کار را به نمایندگی از دولت به عهده گرفتیم؛ بنابراین میان فردی که واردکننده بود با دارنده ماشین اسقاط تسهیل گری میکردیم و از پول آنها ماشینها را اسقاط میکردیم و به مردم پول بلاعوض میدادیم؛ بنابراین از جیب دولت پول برنداشتیم. وقتی من مدیریت ستاد سوخت را بر عهده گرفتم، روزانه ۷۵ میلیون لیتر بنزین در ایران مصرف میشد، یعنی سرانه هر ایرانی ۱.۱ لیتر مصرف بنزین بود. در نهایت یکی از کارهای بزرگی که در ستاد سوخت انجام دادیم، با سهمیهبندی بنزین و با کارت سوخت، مصرف بنزین را از ۷۵ میلیون تا ۵۹ میلیون لیتر کاهش دادیم وفرصتی فراهم شد که پالایشگاههای ما بنزین تولید کردند.
*پس از این شغل بسیاری راضی هستید؟
توانستم چند کار ملی خوب انجام دهیم. البته من در پلیس هم راضی بودم.
*در پلیس بحث گشت نامحسوس که راه انداختید، به نوعی خفتگیری نبود؟
کارت کنترل نامحسوس به افراد میدادیم. برای مثال با اتوبوس یا قطار به مسافرت میرفتند، در قطار مسافرت میرفتند و به ما گزارشی از اوضاع وضعیت جادهها میدادند. بله، یک جریانسازی روحیروانی و حسی بود برای اینکه بتوانیم کنترل عمومی ایجاد کنیم. نکته دیگر فیلم پلیس نامحسوس هر شب در تلویزیون پخش میشد، وقتی فیلم را پخش کنی دیگر نامحسوس نمیشود. ما فیلم را پخش کردیم واقعاً جلوی بسیاری از مرگ و میرها گرفته شد.
*اگر در دولت آقای رئیسی به شما پیشنهاد پست غیرنظامی میشد میپذیرفتید؟
البته انتظارم این بود که رئیسی از تجربیات امثال من استفاده کند. منظورم خودم نیست، من یک نفر هستم. بسیاری مانند من تجربه دارند، به انقلاب علاقه دارند، اصولگرا هستند، به نظام وابستگی و علاقه دارند، اینها افراد کاربلد و باتجربه هستند که کنار گذاشته شدند.
با احترام به تلاش خود رئیسی و صداقت، اخلاصاش و زحماتش، اما مدیریت و مجموعه دولت کارآمدی آنچنانی ندارد. در دولت رئیسی که دولت انقلابی بود، خاستگاه ما بود، بسیاری از اصولگرایان و بچههای انقلاب منتظر یک دولت مردمی انقلابی بودند و ما هم به این دلیل به رئیسی رأی دادیم و آرزو داشتیم بهترین توفیقات را کسب کند، نتوانستیم به آن موفقیت مورد انتظار دست پیدا کنیم، اما باوجود اینکه زحمت کشیدند، ولی مردم حس پیدا نکردند، مردم باور نکردند، ذهنیت مردم خوبی در مردم شکل نگرفت.
*به نظر شما مشارکت پایین در انتخابات نتیجه عملکرد دولت است؟
بله. واقعیت امر این است. دولت و مجلس واقعاً زحمت کشیدند. این مجلس قوانین خوبی را تصویب کرد. اما وقتی یک سیستمی، نظامی، مجموعهای سه، چهار سال کار میکند، اما خروجی آن در جامعه مثبت نیست، یک جای کار اشکال دارد. به این معنی که یا ما خوب کار کردیم، اما نتوانستیم کارهایمان را به مردم خوب توضیح دهیم، اینکه کارهای ما اصلاً با خواست مردم مطابقت نداشته و مردم ناراضی بودند و یا کارهای ما تاثیر روی بهبود و کیفیت و سفره مردم نداشته است.
*شما پلیس بودید و کار انتظامی کردید، به نظرتان روشی که الان در مجلس برای مقابله با بدحجابی تصویب شده، به انتظام و نظم جامعه کمک میکند؟ یا آن طور که مخالفانش میگویند، جامعه را به دو قطبی تبدیل خواهد کرد؟
من پلیس هستم. علیالقاعده باید از اقدام فیزیکی در مقابله با بدحجابی دفاع کنم. برای من هم خوب است که این حرفها را بزنم، اما صادقانه حرف بزنم، من مخالف برخورد فیزیکی با بدحجابی هستم. چراکه نتیجه کوتاهیهای ۴۰ سال مدیریت فرهنگی و آموزشی ما، این بچهها شدند.
بنابراین باید خودمان را تنبیه کنیم. به جای اینکه این بچهها را جریمه کنیم، خودمان را جریمه کنیم. به تعداد بدحجابها باید از حقوق همه ما کسر شود، باید از مدیران کم کنند. ما نتوانستیم بچههایمان را اقناع کنیم. تربیت اقناعی، فرهنگ اقناعی، ضعف ما، ناکارآمدی سیستم آموزش ما بود.
در حال حاضر با یک ناهنجاری عمومی مواجه شدیم که تبدیل به یک وضعیتی شده که بدحجابی در آن شکل میگیرد و توسعه پیدا میکند. از طرفی قانون تصویب میکنیم، پلیس درگیری میشود و به نوعی میخواهیم همه را با این پدیده درگیر کنیم. بالاخره اینها فرزندان این مملکت هستند. باید یک فکر بکری کنیم. اگر نتوانیم فکر بکر کنیم که خانوادهها را اقناع کنیم، دخترانمان را اقناع کنیم، چه فایده دارد ما برخورد کنیم؟ تا کجا؟ و به چه نتیجهای میخواهیم برسیم؟
بنابراین اعتقادم این است که برخورد پلیسی آخرین مرحله برخورد با بیحجابی است که معالأسف به اولین مرحله تبدیل شده و من دلم برای نیروی انتظامی و پلیس میسوزد که به نظر من قربانی ناکارآمدی در بخشهای فرهنگی و آموزشی کشور شده است.
*آقای رویانیان که چهره نظامی بود با یک پرونده قضایی مواجه شد و شاید هم برایتان تلخ بود، بازداشت شدید و لابد آن پرونده حل شد که توانستید کاندیدای مجلس شوید. شاید یکی از دلایلی که کاندیدای مجلس شدید این بود که بگویید آن داستان صاف شد! دوست دارید قصه آن اتفاق را برای ما بگویید که اصلاً چرا آن طور شد؟
بنده در حدود ۳۴ یا ۳۵ سال خدمت، نه تنها هیچ پروندهای نداشتم بلکه در این مدت مستمراً مورد تشویق فرمانده کل قوا و هم بسیاری از فرماندهها قرار گرفتم، علاوه بر این طرحهایی هم اجرا کردم. برای مثال ۲۰۳ نماینده مجلس از اقدامات من را راهنمایی و رانندگی تشکر کردند و محضر آقا نامه نوشتند و یا در خصوص عملکردم در ۱۱۰، ۲۲ سکه جایزه گرفتم، حج واجب جایزه گرفتم و مسئولین نظام از من تقدیر کردند، تا سال ۹۲ بچه خوب و مثبتی بودم، مرتب هم جایزه میگرفتم، غیر از تشویق هیچ پروندهای نداشتم.
چه شد که ناگهان بعد از احمدینژاد من پروندهدار شدم؟ و بعد هم آمدند یکسری اعداد و ارقام ماوراءالطبیعه را به من نسبت دادند، به خاطر آقای احمدینژاد بود؟ بنده با احمدینژاد کار میکردم، او که رفت، با خود گفتند رویانیان مثل گاو پیشانی سفید است، حتماً میتوانید یک کاری کنید و به او ضربه بزنید، لذا برخورد سیاسی با من کردند، پرونده سیاسی ساختند.
بعد که این پرونده را ساختند، هر چه سیر و پیاز داغ مربوط به هر جای دیگر بود، آوردند روی این پرونده، اما به من نمیخورد. خلاصه پنج، شش سال بنده را در این پرونده نگه داشتند.
*چند روز بازداشت؟
یک روز. در اینجا میخواهم نکته مهمی بگویم یکی اینکه در جریان کل پرونده، اینترنشنال که یک شبکه تروریستی است، زمان انتخابات با بعضی از افراد داخل همراستا میشود، ناخواسته بنده را تخریب میکند. اولاً بنده عددی نیستم که تخریبم کنید. مورچه چیست که کلهپاچهاش چه باشد؟
اما در کل به آن شرافت سربازی و شرافت کاری خودم قسم میخورم و به گواه قوه قضاییه و همه مسئولان رسمی، یک سنجد مالی وارد زندگی من نشده، سوءاستفادهای نشده است. در سراسر پرونده این نکته اثبات شده که من هیچ مشکل شخصی نداشتم و هیچ سوءاستفاده شخصی نداشتم.
لذا تبرئه شدم، بعد هم در انتخابات تایید صلاحیت شدم. بالاترین مرجع صالحه کشور شورای نگهبان است، من را تایید کرد و البته هیات نظارت قبل از آن بنده را تایید کرد. این افتخار است که معاون اول قوه قضاییه، بچههایش را میگیرد و تعارف ندارد، برای رویانیان هم که سردار و فرمانده پلیس بود پرونده تشکیل میدهد و تعارف ندارد. به عبارت دیگر این قوه قضاییه که با معاون اول خودش، با سردار، با وزیر و حتی با رئیس جمهور تعارف ندارد، با من تعارف دارد؟
افتخار میکنم که قوه قضاییه برای من پرونده تشکیل داده و رسیدگی کرده، چون قوه قضاییه نظام جمهوری اسلامی بر محور عدالت است. همان قوهای که برای من پرونده تشکیل داده، افتخار میکنم و در این چند سال هیچ هم ناراحت نشدم، همین من را تبرئه کرده است. خدا را شاکرم و من حق سربازی و صداقت و پاکی خودم را گرفتم که در انتخابات مورد تایید قرار گرفتم.
وقتی بازداشت شدم بچههایم مریض شدند
*وقتی این پرونده درست شد و برای مدت کوتاهی بازداشت هم شدید، حس نکردید که دارد به شما ظلم میشود؟ یا اینکه دلخور و دلگیر از نظام جمهوری اسلامی، قوه قضاییه و مسئولین نشدید؟
واقعیت بگویم که من به مدت این چند سال غصه خوردم. بچههای من مریض شدند، دختران من که اهل قرآن و استاد قرآن هستند بسیار در این چند سال سختی کشیدند. یک پسر دارم او هم در حوزه کابینت و دکوراسیون آشپزخانه فعالیت میکرد الان در سولهای در جنوب غربی اطراف تهران کار میکند.
همه خانواده، برادرانم که سردار هستند، مادر من که زمان شاه نهجالبلاغه درس میداد، همگی آزرده و دلشکسته شدند، ولی من به آنها روحیه میدادم. من شبها با خدای خودم گریه میکردم، خیلی غصه خوردم، به خدا و اهل بیت توسل کردم، ولی از نظام، قوه قضاییه و این چیزها واقعاً ناراحت نشدم، چون میگویم من یک نفرم، ممکن است راجع به من اشتباه کنند، ولی خدا کند این عدالت و امنیتی که در جامعه ما حاکم است، باقی بماند. اگر قوه قضاییه زیر سوال برود، سنگ روی سنگ بند نمیشود؛ لذا غصه میخوردم، ولی نسبت به نظام ناامید و بدبین نبودم.
* سال ۵۷ کمیتهای شدید، ولی انگار الان روحیهتان کمیتهای نیست؟
شخصیت افراد هم متفاوت است.
*بسیاری از کمیتهایها واقعاً کمیتهای بودند.
همان موقع یعنی اوایل کمیته به من «بچه مثبت» میگفتند چراکه وقتی یک نفر میخواست به فرد دیگری تشر بزند، میگفتم نکن، گناه دارد، میگفتند برو بچه، آن موقع سنم هم پایین بود.