باید جواب قانعکنندهای پیدا شود که چرا در ایران تعدادی از خانوادهها میتوانند بدون دغدغه و محدودیت در ورزشگاه آزادی کنار یکدیگر بنشینند؛ ولی عدهای دیگر آنهم در شرایط حداقلی، باید در بدترین جایگاه ممکن استقرار پیدا کنند؟ آیا این موضوع ترویج پدیده نگرانکننده «خودی» و «غیرخودی» نخواهد بود؟ همان پدیده خطرناکی که تفکرات نزدیک به چنین جریانی را بر آن میدارد تا در تلویزیون از این بگوید که «هرکس ناراضی است، جمع کند و برود».
روزنامه شرق نوشت: سهشنبه، هفتم فروردین ۱۴۰۳، ورزشگاه آزادی روز خاصی را سپری کرد. در این روز اجتماع چند ده هزارنفری تحت پویش «محفل قرآنی امام حسنیها» همزمان با سالروز ولادت حضرت امام حسن مجتبی (ع) خودشان را به ورزشگاه آزادی رساندند تا در کنار چنین مراسمی حمایتی هم از مردم فلسطین با حضور چند میهمان ویژه از جبهه مقاومت به عمل بیاورند. استقبال از این مراسم به قدری بود که رسانهها پوشش خوبی از آن ترتیب دهند و تصاویر و ویدئوهای مختلفی از آن مخابره کنند. مراسمی درخور که برای تکریم امامان شیعه برگزار و با استقبال خوبی هم مواجه شد. در اینکه برگزاری چنین مراسمی میتواند کمک شایستهای به برقراری ارتباط بیشتر جوانان با شعائر مذهبی کند، تردیدی نیست و حتی قبلا هم یکی، دو مورد مشابه تجربه شده است.
در مراسم اخیر که مطابق با تصاویر منتشره، با حضور خانوادهها برگزار شد، بدون سختگیریهای رایج برای حضور تماشاگران فوتبالی، زن و مرد در کنار یکدیگر روی صندلی و سکوهای ورزشگاه آزادی نشسته و برنامهای را که بیش از سه ساعت به طول کشید، نظاره کرده و در آن شرکت کردند. برگزاری چنین همایشی با توجه به خیل علاقهمندان به آن در نوع خود میتواند ترویجکننده مقاصد مدنظر باشد؛ ولی دراینبین «دوگانگی» صورتگرفته در رفتار با افرادی که خودشان را به ورزشگاه آزادی میرسانند، ذهن مخاطب را درگیر کرده و این پرسش را متبادر میکند که آیا این ورزشگاه هم قرار است درگیر پدیده «خودی» و «غیرخودی» شود؟
قبل از رسیدن به پاسخ چنین سؤالی بهتر است اتفاقی که برای حضور تماشاگران در ورزشگاه آزادی رخ میدهد، بهطور مختصر مرور شود تا مفهوم بهتر منتقل شود. ورزشگاه آزادی از دیرباز به ورزشگاه «۱۰۰ هزارپسری» معروف بوده؛ دلیلش آن است که مسئولان امر اجازه حضور زنان در این ورزشگاه برای تماشای بازیهای فوتبال را نمیدادند. بعدها که فیفا و کنفدراسیون فوتبال آسیا چندین نامه تهدیدآمیز برای فدراسیون فوتبال ایران ارسال کردند، مسئولان مجبور شدند درها را برای تماشاگران زن باز کنند؛ ولی این گشایش اصلا شباهتی به ورود تماشاگران زن در سایر کشورها ندارد. از آنجا که در این مطلب، مقصود ورزشگاه آزادی است؛ پس بهتر است اتفاقی که بر همین ورزشگاه برای تماشای فوتبال گذشته، مرور شود.
ابتدا بسیاری از مسئولان ورزشی و سیاسی ابراز نگرانی کردند که «زیرساخت» ورود زنان به ورزشگاه مهیا نیست. آنها در ادامه ابراز نگرانی کردند که وضعیت سرویسهای بهداشتی این ورزشگاه و محل ورود زنان به پارکینگ آزادی هم در شأن و منزلت زنان نخواهد بود. ضمن اینکه نگرانی سنتی از حضور همزمان خانوادهها اعم از زن و مرد در کنار یکدیگر هم خودنمایی میکرد. بهاینترتیب پس از سختگیریهای فیفا، فدراسیون فوتبال در رایزنی با مسئولان توانست شرایط «حداقلی» برای ورود زنان به ورزشگاه را فراهم کند؛ اگرچه انتظار میرفت زنان در ایران هم بتوانند بازیها را در کنار افراد خانواده خود تماشا کنند؛ ولی چنین نظریهای مخالفان جدی داشت. چنین شد که جایگاهی مجزا، با ورودی پارکینگ جداگانه برای زنان در نظر گرفته شد. از آن مهمتر اینکه اجازه حضور زنان در ورزشگاه برای تماشای بازیهای لیگ و تیم ملی هم بسیار محدود است و کم پیش میآید که عدد آن از چهار یا پنج هزار (در خوشبینانهترین حالت ممکن) تجاوز کند.
حالا با مرور همین بخش از سختگیریها باید به مراسم همین فروردین امسال و مراسمی مشابه در یکی، دو سال اخیر پرداخت و جواب قانعکنندهای برای منتقدان پیدا کرد که چرا در چنین مراسمی اصولا مسئولان هیچگونه نگرانی ندارند؟ حضور خانوادهها در ورزشگاه آزادی و نشستن آنها کنار یکدیگر مسئولی را به صرافت نینداخت تا از «زیرساخت» بگوید. از آنجا که زمان حضور همین افراد مشابه با زمان حضور تماشاگران برای تماشای یک مسابقه فوتبال است، کسی هم متوجه وضعیت نامناسب سرویسهای بهداشتی ورزشگاه و شأن زنان نشد. پارکینگ مستقلی که فقط زنان از طریق آن بتوانند وارد ورزشگاه شوند، هم که در نظر گرفته نشده بود.
حالا باید جواب قانعکنندهای پیدا شود که چرا در ایران تعدادی از خانوادهها میتوانند بدون دغدغه و محدودیت در ورزشگاه آزادی کنار یکدیگر بنشینند؛ ولی عدهای دیگر آنهم در شرایط حداقلی، باید در بدترین جایگاه ممکن استقرار پیدا کنند؟ آیا این موضوع ترویج پدیده نگرانکننده «خودی» و «غیرخودی» نخواهد بود؟ همان پدیده خطرناکی که تفکرات نزدیک به چنین جریانی را بر آن میدارد تا در تلویزیون از این بگوید که «هرکس ناراضی است، جمع کند و برود».
این موارد به کنار، موضوع مهم دیگری که دراینبین مغفول مانده، گنجایش ورزشگاه آزادی است. چند وقتی میشود که مسئولان امر به بهانه ساختوساز در بخشی از سکوهای ورزشگاه آزادی، اجازه حضور کامل تماشاگران فوتبال را نمیدهند. برای مثال در همین دربی آخر، فقط ۴۵ هزار نفر، مطابق با ادعای رسانههای ورزشی، توانستند دربی را از نزدیک تماشا کنند که سهم زنان بسیار ناچیز بود. در مراسم اخیر و مطابق با ادعای رسانهها، عنوان شده که قریب به صد هزار نفر در ورزشگاه آزادی حاضر شدهاند. حتی با درنظرگرفتن این موضوع که گنجایش ورزشگاه آزادی ۷۸ هزار نفر است و با احتساب افرادی که در پیست حضور داشتند، بازهم این علامت سؤال پاک نمیشود که چطور ساختوساز برای تماشاگران فوتبال خطرناک است و باعث محدودشدن حضورشان میشود؛ ولی منعی برای حضور در مراسم غیرورزشی وجود ندارد؟
بدیهی است که برای جلوگیری از دوقطبیشدن بیشتر، باید با تفکراتی منطقی، پاسخی برای این حجم از ابهام از سوی مسئولان امر ارائه شود؛ پاسخی که البته طرفین را قانع کند و نه اینکه به این شایعه خطرناک خودی و غیرخودی دامن بزند.