عنوان هیولا به نظر انتخاب نادرستی برای یک بیماری، حتی سرطان باشد. شاید تجربه افرادی از این بیماری به شکل نمادین، به اندازه درگیری با هیولا سخت و دشوار بوده باشد، اما اینکه چنین عنوانی به این بیماری بدهیم، همه چیز را سختتر کردهایم. سختتر از این جهت که فرد مبتلا و سایر مبتلایان به این بیماری با چنین عناوینی قطعا دچار درگیرهای روحی بیشتری با این بیماری میشوند.
خبر بینهایت تلخ است، بهرام بیضایی، کارگردان سینما و تئاتر، نمایشنامه نویس، فیلمنامهنویس و پژوهشگر ایرانی به بیماری سرطان مبتلا شده است.
به گزارش خبرآنلاین، حدس و گمانها در اینباره از یک عکس آغاز شد، عکسی از آقای بیضایی و شهرام ناظری. چهره آقای بیضایی در این تصویر زمزمههای بیماری ایشان را بر سر زبانها انداخت. اما اعلام رسمی بیماری ایشان در پستی اینستاگرامی از سوی پرویز جاهد، نویسنده و منتقد سینما، مطرح شد. البته هنوز این خبر از سوی آقای بیضایی یا خانواده ایشان تایید یا رد نشده است.
پرویز جاهد در این پست نوشت: «.. تا جایی که اطلاع دارم متاسفانه آقای بیضایی مدتی است گرفتار هیولای وحشتناکی شدهاند و با آن میجنگند. امیدوارم ایشان بتوانند این هیولا را شکست دهند و همچنان به آفرینشهای خلاقه و منحصربفرد خود بپردازند.»
عنوان هیولا به نظر انتخاب نادرستی برای یک بیماری، حتی سرطان باشد. شاید تجربه افرادی از این بیماری به شکل نمادین، به اندازه درگیری با هیولا سخت و دشوار بوده باشد، اما اینکه چنین عنوانی به این بیماری بدهیم، همه چیز را سختتر کردهایم. سختتر از این جهت که فرد مبتلا و سایر مبتلایان به این بیماری با چنین عناوینی قطعا دچار درگیرهای روحی بیشتری با این بیماری میشوند.
هنگام صحبت با یک بیمار مبتلا به سرطان در مورد تشخیص آنها، اغلب اوقات مردم مطمئن نیستند که چه چیزی بگویند. اطرافیان عموما بهترین نیتها را دارند، اما برخی عبارات ممکن است نادرست یا بیملاحظه به نظر برسند. واقعیت این است که کلمات مهم هستند، اما افراد ممکن است در برقراری ارتباط مناسب دچار مشکل شوند. در ادامه جملاتی که نباید به بیمار سرطانی گفت، از زبان کسی که این تجربه را داشته، بیان میشود و برای هر کدام جایگزین بهتر معرفی میشود:
نگوییم: هیچی.
بگوییم: من نمیتوانم درک کنم و نمیدانم چه بگویم، اما برای هر کمک و کاری هستم.
نگوییم: تا کی وقت داری.
بگوییم: اگر دوست داشتی حرف بزنی، من اینجا هستم تا گوش کنم.
نگوییم: چگونه میتوانم کمک کنم؟
بگوییم: چه روزی میتوانم بیایم؟ من این _____ را برای شما انجام میدهم. (نپرس، فقط انجامش بده.)
نگوییم: شنیدهام که X سرطان را درمان میکند.
بگوییم: شما و پزشکتان در فکر انجام چه کاری هستید؟ آیا میتوانم شما را تا قرار ملاقاتتان با پزشک همراهی کنم یا در طول شیمی درمانی همراه شما باشم؟
نگوییم: به نظر بیمار یا شبیه یک بیمار سرطانی نیستید.
بگوییم: متاسفم که باید این مسیر را طی کنی.
نگوییم: خوشحال باش که سرطان خوبی (یا با گرید پایین) گرفتی.
بگوییم: میخواهم بدانی که دوستت دارم و در تمام مراحل، چه در لحظات خوب و چه در لحظات بد، در کنارت هستم.
نگوییم: تو قوی هستی، تو شجاعی.
بگوییم: متاسفم که این اتفاق برای شما افتاد، اما من اینجا هستم تا به شما کمک کنم قوی باشید.
نگوییم: در هر اتفاقی خیری هست.
بگوییم: میخواستم به شما بگویم که برایم مهم هستی.
نگوییم: مطمئنم خوب میشی.
بگوییم: واقعاً حالت چطور است؟ من اینجا هستم تا گوش کنم.
نگوییم: تبریک میگویم، شما در حال درمان هستید و اکنون زندگی شما میتواند به حالت عادی بازگردد.
بگوییم: متاسفم که مجبور شدی این مسیر را تجربه کنی. حالا چه اتفاقی میافتد؟