مقایسه دو عدد ۶هزار کیلومترمربع سال ۱۳۷۷ با ۱۵۰۰کیلومترمربع سال ۱۴۰۳ نشان میدهد که در کمتر از سه دهه، سه چهارم از وسعت دریاچه کاسته شده است. دولتیها میگویند دریاچه احیا شده است. یکی از نمایندگان مجلس هم عنوان کرده که راه ۲۰ساله احیای دریاچه ارومیه در۳سال طی شده است. با این حال سروش طالبی نظر دیگری دارد.
حوالی نیمه دهـــه ۷۰ یــعنی سال ۱۳۷۴ دوران طلایی دریاچه ارومیه بود. آن زمان ۳۲میلیارد متر مکعب آب در دریاچه وجود داشت. شاید اگر آن موقع به کسی میگفتید کمتر از سه دهه بعد یعنی در سال ۱۴۰۳ رسیدن به حجم یک میلیارد و ۷۷۰ میلیون متر مکعب آب جزو دستاوردهای دولت باشد و نشاندهنده افزایش ۱۷۰میلیون متر مکعبی آب دریاچه نسبت به سال قبل (!) آن را گزارهای اغراق آمیز میدانست که با بدبینی مفرط آمیخته است.
به گزارش دنیای اقتصاد؛ سروش طالبی، پژوهشگر حوزه آب میگوید همچنان که آن گزاره بدبینانه نبود، خوشبینی امروز درباره احیای دریاچه ارومیه هم نابجاست، زیرا تا رسیدن به مهر ماه از دریاچه جز لکه چیزی به جا نخواهد ماند. سال ۱۳۷۷ دریاچه ارومیه ۶هزارکیلومترمربع مساحت داشت، دریاچهای پر آب که ششمین دریاچه شور جهان و اولین آنها در خاورمیانه بود.۲۶سال بعد یعنی در فروردین ۱۴۰۳ دبیر کارگروه ملی نجات دریاچه ارومیه وسعت کنونی این دریاچه را هزار و ۵۰۰کیلومترمربع اعلام کرد. به گفته محمدصادق معتمدیان، وسعت دریاچه ارومیه نسبت به زمان مشابه در سال ۱۴۰۲، معادل ۳۵۰کیلومترمربع بیشتر شده است.
مقایسه دو عدد ۶هزار کیلومترمربع سال ۱۳۷۷ با ۱۵۰۰کیلومترمربع سال ۱۴۰۳ نشان میدهد که در کمتر از سه دهه، سه چهارم از وسعت دریاچه کاسته شده است. دولتیها میگویند دریاچه احیا شده است. یکی از نمایندگان مجلس هم عنوان کرده که راه ۲۰ساله احیای دریاچه ارومیه در۳سال طی شده است. با این حال سروش طالبی نظر دیگری دارد.
او میگوید: زمانی که دولتیها میگویند دریاچه احیا شده به دو مورد اشاره میکنند. اولین آنها این است که امروز بخشی از وسعت دریاچه پر آب شده است. در همین زمینه هم تصاویر و فیلمهایی از بخش پرآب دریاچه مانند بخش پل میان گذر را شاهد گرفته و آنها را نمونهای از احیا عنوان میکنند.
با این حال باید در نظر داشت که در ۲ ماه اردیبهشت و خرداد هر سال چنین وضعیتی را شاهد هستیم که آب بالا میآید و این محدوده به زیر آب میرود؛ بنابراین امسال اتفاق جدیدی نیفتاده که آن را احیای دریاچه بنامیم. نکته دومی که طالبی به آن اشاره میکند به تراز آب دریاچه مربوط است. در دو، سه سال گذشته این تراز نزولی بود و امسال روند صعودی را طی کرده است.
او میگوید: ممکن است این روند به عنوان موفقیت ارزیابی شود. با این حال گرچه تراز نسبت به سال گذشته بالاتر بوده است، ولی این به معنای برطرف شدن خشکی دریاچه یا تغییر شرایط بنیادین آن نیست. چرا که از میان تمامی سالیان گذشته، امسال پس از پارسال دومین رکورد پایین بودن تراز دریاچه ثبت میشود.
در سالهای قبل تراز دریاچه پایین میرفت و امسال این روند اتفاق نیفتاد، آیا همین موضوع دلیلی برای احیا نیست؟ این پژوهشگر حوزه آب پاسخ میدهد: دلیل مهمی که باعث شد روند کاهش تراز را نداشته باشیم به مساحت اندک دریاچه برمی گردد، وقتی مساحت دریاچه کاهش پیدا میکند، حجم تبخیر از آن هم کم میشود؛ بنابراین برای اینکه تراز دریاچه طی یکسال ثابت بماند، کافی است آب کمتری از گذشته وارد آن شود تا جبران کننده تبخیر یکساله دریاچه باشد.
در حال حاضر مساحت دریاچه و حجم آب اندک است و دریاچه در یک تراز بسیار پایین تری از گذشته به ثبات رسیده است. در سال جاری سدهای بوکان، مهاباد و ... پر از آب هستند. با این حال به گفته طالبی دولت برای رهاسازی آب به سمت دریاچه خساست به خرج داده است. او میگوید: با وجود عدم رهاسازی آب به سمت دریاچه، به واسطه بارندگیهای خوب سال جاری و کاهش تبخیر سالانه به دلیل مساحت محدود، وضعیت دریاچه بهبود یافته است.
این پژوهشگر حوزه آب میافزاید: نکته مهم دیگری که باید به آن اشاره کرد به واژه «احیا» برمی گردد. ما تعریف استانداردی نداریم که بر اساس آن بگوییم دریاچه احیا شده است. برای سدهها و بیش از آن، مردم حاشیه دریاچه در آن منطقه کشاورزی میکردند و به تبع آن در حوضه آبریز دخل و تصرف میکردند؛ بنابراین دریاچه هزاران سال است که انسانی شده است. از اینرو وقتی از احیا صحبت میکنیم باید توجه کنیم که ما درباره یک مفهوم طبیعی صحبت نمیکنیم.
در واقع خود طبیعت برای ما تعیین نمیکند دریاچه احیا شده دقیقا چه شرایطی دارد. بلکه تعریف احیا حاصل یک انتخاب انسانی است. اینکه ما تصمیم بگیریم از میزان منابع آب حوضه آبریز، چه مقدار را صرف مصارف انسانی کنیم و به چه مقدار باقیماندهای اجازه بدهیم که به دریاچه برسد.
اگر دلایل خشکی دریاچه را به چهار بخش سدسازی بیرویه، احداث آزادراه، استفاده بی رویه از حوضه آبریز و خشکسالی مرتبط بدانیم، کدام عامل بیشترین تاثیر را دارد؟ طالبی میگوید: ما با دو دسته دلایل مواجهیم؛ تغییر اقلیم و افزایش مصرف آب! این دو عامل از هم جدا نیستند و نمیتوان به راحتی آنها را از هم تفکیک کرد. چرا که تعیین میزان تاثیر تغییر اقلیم بر وضعیت دریاچه، بستگی به نحوه مصرف انسانی هم دارد.
مثلا وقتی ما کشت محصولات بهاره بیشتری داشته باشیم، افزایش دما موجب افزایش تبخیر و تعرق گیاه خواهد شد. تغییر اقلیم ممکن است از طریق کاهش بارش و افزایش دما بر دریاچه ارومیه تاثیر بگذارد. کاهش بارش میزان ورودی آب به حوضه را کاهش میدهد و افزایش دما نیز تبخیر و تعرق را در زمینهای کشاورزی و مراتع و خود دریاچه افزایش میدهد و مصارف بیش از گذشته میشوند.
سطح کشت از دیگر مولفههای اثرگذار از نظر این پژوهشگر حوزه آب است. او توضیح میدهد: افزایش کشاورزی در کنار تغییر اقلیم باعث افزایش بهرهبرداری از منابع آبی زیرزمینی و رودخانهها شده و ورودی آب دریاچه را کاهش داده است.
برخی از سدسازیهای بیرویه به عنوان مهمترین دلیل خشک شدن دریاچه صحبت میکنند. طالبی درباره این مولفه میگوید: سدسازی به تنهایی عامل اثرگذار نیست. سدها آب سیلابی ورودی به دریاچه را قابل مدیریت میکنند و همین امر به توسعه کشاورزی و سایر مصارف میانجامد که در نهایت باعث بدتر شدن شرایط دریاچه میشود. او اضافه میکند: کشاورزی گسترده آنهم کشت محصولات پرآب بر باعث شده آب کمتری به دریاچه برسد.
این عامل مهمترین دلیلی است که دریاچه ارومیه به این شرایط دچار شود. اگر بخواهیم به شکل تقریبی میزان آب در حال حاضر را برآورد کنیم، پاسخ این پژوهشگر حوزه آب این است که اگر چه ممکن است اکنون حدود نیمی از دریاچه آب دار شده باشد، ولی با افزایش تبخیر در فصول گرم سال در اواخر مهر ماه تنها لکههای کوچک آبی مانند سال پیش باقی میماند.
او در این باره که آیا تغییر الگوی کشت میتواند دریاچه را نجات دهد، میگوید: حتما جایگزینی محصولات آببر با محصولاتی که مصارف آبی کمتری دارند کمک کننده است،، اما در عین حال مهمترین موضوع مساحت زیر کشت رفته است.
طالبی اضافه میکند: برخی این گزاره را مطرح میکنند که با سیاست خرید تضمینی گندم باغات سیب با این محصول جایگزین شده است، اما در عمل به نظر نمیرسد چنین رویهای شکل گرفته باشد، تنها در مواردی باغهایی که رقم خوبی از سیب را ندارند ممکن است به سمت کشت گندم بروند، زیرا به لحاظ صرفه اقتصادی، سیب درآمد بیشتری از گندم نصیب کشاورز و باغدار میکند.
به علاوه شاهدیم که در زمینهای کشاورزی پس از برداشت گندم و جو، ذرت و گوجه یا سایر صیفی جات کاشته میشود که موجب میشود مصرف آب آن مزرعه از باغات سیب نیز بیشتر باشد، بنابراین حتی در صورت تخریب باغهای سیب، کاهش مصرف آب با کشتهای آببر را شاهد نخواهیم بود.
او درباره تاثیر خشکی دریاچه ارومیه بر صنعت توریسم میگوید: گردشگری در این منطقه شکننده است. درست است که ما در حاضر توریستهایی را برای مشاهده دریاچه داریم، اما از یکی، دو ماه دیگر که روند خشکی آغاز شود، گردشگری با انگیزه دریاچه ارومیه هم به محاق خواهد رفت.
۶هزار میلیارد تومان برای احداث ۳۶کیلومتر کانال که آب را از رودخانه زاب به دریاچه ارومیه برساند هزینه شده است. گروهی معتقدند به جای صرف چنین هزینهای برای انتقال آب میشد کارهای ترویجی انجام داد.
طالبی میگوید: در این باره که این رقم بالاست و میتوان با آن کارهای دیگری انجام داد، شکی نداریم. با این حال به نظر میرسد این کار از نظر مدیران نقدتر از سایرین بوده است. اما این موضوع به این معنا نیست که ما لیست مشخصی از اقدامات قابل اجرا با اثربخشی تضمین شده داشته ایم که به راحتی میشد در آنجا هزینه کرد و نتیجه گرفت.
انجام فعالیتهای مدیریت تقاضا نیاز به ظرفیت بالای دولت دارد و نیازمند در نظر گرفتن ابعاد اجتماعی، سیاسی و... است. دولتها معمولا ترجیح میدهند سراغ چنین کارهایی نروند. هرچند بدون انجام آنها انتظار تعدیل مسائل آب در مقیاس سرزمین ایران نیز خیالپردازی است.
ما نهایتا برای تعداد بسیار محدودی منطقه میتوانیم پروژه انتقال آب اجرا کنیم. حتی اگر به فرض محال این انتقالها اثرات مثبت بلندمدتی داشته باشد، نسبت به حجم مسائل آبی که گریبانگیر آبخوان ها، رودها و تالابها شده است، هیچ خواهد بود.