«کشور باید در بستری از سرمایههای ثابت سیاسی از گروهها و احزاب و جریانهای سیاسی پیش رود تا پیشبینیپذیر و باثبات باشد. اینجا دیگر به راه بادیه حادثه رفتن بهتر از نشستن باطل نیست. بادیه حوادث پر از سنگلاخ حسادت و دشمنی است. چنانکه دیدیم چگونه اردوگاه اصولگرایی در ماههایی که گذشت به گوشت و پوست یکدیگر رحم نکردند.»
کیومرث اشتریان در شرق نوشت: «سرمایه سیاسی» عبارت از هواداران، منابع و ابزارهایی است که در کنشهای سیاسی بهکار میگیرید.
این سرمایه را میتوان به دو گونه تقسیم کرد: سرمایه سیاسی ثابت و متغیر. گروههای سیاسی میتوانند ترکیبی از هر دو را داشته باشند، اما اگر صرفا بر سرمایههای سیاسی بادآورده و هیجانی تکیه کنند دوامی نخواهند داشت. سرمایه سیاسی ثابت یعنی سرمایهای تاریخی-فکری که یک گروه سیاسی یا یک رجل سیاسی میتواند روی آن به صورت قطعی حساب کند؛ آنچنان که موجودی حساب بانکیتان را برای معاملات خود به کار میگیرید.
با سرمایه سیاسی ثابت میتوان دامن فرصت روزگار گرفت و راه پرسنگلاخ سیاست پیمود. این سرمایه معمولا شامل شماری از مردمان میشود که به دلایل ایدئولوژیک یا قومی و مذهبی از یک گروه سیاسی طرفداری جدی و پایدار دارند و معمولا در پی ناکامیها، از حزب و گروه خویش دل برنمیکنند. مثلا در روسیه هنوز افرادی هستند که دلبسته و وابسته به حزب کمونیست و آرمانهای آن هستند و علیرغم افول جهانی کمونیسم هنوز در این حزب عضویت دارند.
سرمایه سیاسی متغیر، اما بسته به اوضاع و احوال زمانه و هیجانات زودگذر سیاسی است. احزاب شب انتخابات اینچنین هستند. غوغای کارخانه انتخابات، تولیدات سیاسی بادوامی ندارد و بهزودی حباب اقبال آن با فروکشکردن فضای انتخابات ناپدید میشود. اما همین انتخابات میتواند فرصتی برای استحکام سرمایه سیاسی ثابت شود؛ با حضور یا بدون حضور. یک راه مهم برای اصلاحطلبان، تشکیل سرمایه سیاسی ثابت از طریق انتخابات بوده است و این ربطی به پیروزی یا شکست و حتی حضور و عدم حضور آنان در انتخابات ندارد؛ مهم تشکیل سرمایه ثابت از این طریق است. البته اگر به آنان فرصت داده شود.
از گردباد حوادث سیاسی تنها سرمایه متغیر و پریشاناحوال میتوان گرفت و نه سرمایه ثابت؛ و این به کارِ آبادی مُلک نمیآید و تیرهروزی و بختبرگشتگی عایدی این سرمایه میشود. «سرمایه ثابت سیاسی» آنگاه که به بدنه اجتماعی مردمان پیوند بخورد، جریان سیاسی پدید میآورد. هرچه سرمایه ثابت سیاسی مایه و پایهای قوی داشته باشد، میتواند جریان سیاسی مردمی را دامنهدار و پایدار کند. برای دوام و قوام شهریاری در سیاست باید سرمایهای از «سال و فال و مال و حال و اصل و نسل و تخت و بخت» (حافظ) بر هم سازید.
از طریق کار ایدئولوژیک و اینکه ایدئولوژی مورد نظر بتواند در حوزههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و بینالمللی پاسخگوی نیازهای تحلیلی طرفدارانش باشد. از طریق شرکت مستمر در انتخاباتهای سیاسی تا بتوان شعله طرفداری هواداران خود را به تدریج به مشعلی و سپس به آتشی فروزان تبدیل کرد.
از طریق ایجاد پیوندهای مالی و اقتصادی تا بتوان خود را فارغ از منافع ناشی از حضور در مناصب قدرت حفظ کرد. با سیم و زر و مال است که فراغت سیاست مییابید ورنه پای شما در گِل نیازهای شخصی فرومیماند. از طریق حضور در قدرت تا بتوان منویات خود را اجرائی کرد و جریان اجتماعی خود را به جریان قدرت سیاسی تبدیل کرد.
بسته به شرایط سیاسی-اجتماعی، گروههای سیاسی میتوانند یکی از استراتژیهای فوق یا ترکیبی از این استراتژیها را در پیش گیرند تا سرمایه سیاسی ثابت خود را تقویت کنند. در گذر تاریخ، قطار سیاست میرود آهسته به راه. اگر این قطار، ریل و راهآهن قوی و زیرساختی از سنگهای مستحکم داشته باشد، حرکتش قابل پیشبینی است. در غیر این صورت بیثبات است و دولت، چشم آسایش از سپهر تیزرو نخواهد داشت.
کشور باید در بستری از سرمایههای ثابت سیاسی از گروهها و احزاب و جریانهای سیاسی پیش رود تا پیشبینیپذیر و باثبات باشد. اینجا دیگر به راه بادیه حادثه رفتن بهتر از نشستن باطل نیست. بادیه حوادث پر از سنگلاخ حسادت و دشمنی است. چنانکه دیدیم چگونه اردوگاه اصولگرایی در ماههایی که گذشت به گوشت و پوست یکدیگر رحم نکردند. دشمنان در کمین تفرقه و تجزیهاند و ما راهی نداریم جز تشکیل سرمایههای ثابت سیاسی برای فعالیت سیاسی در ایران.
متأسفانه سالهاست برعکس این راه پیموده میشود؛ نورسیدهها و نارسیدههای جریانهای سیاسی به طریقی معنادار برکشیده میشوند، پس از مدتی به کناره میروند و سرمایههای هپروتی خود را بهزودی از دست میدهند. چنین سیاستی برای زمانهای که خلأ سیاسی ناشی از رویدادهای طبیعی یا حادثههای غیرمترقبه پدید آید، بسیار خطرناک است. انتخابات پیشرو، بسته به فرصتی که توسط شورای نگهبان فراهم میشود، آزمونی دیگر برای چگونگی بهرهبرداری از سرمایههای ثابت است.
چکیده مطلب آنکه: با درگذشت رئیس محترم جمهوری انتخاباتی زودهنگام فرارو قرار گرفت. اگر «سرمایه سیاسی ثابت» وجود نداشته باشد، در هنگامههای سیاسی نورسیدهها و نارسیدههای جریانهای سیاسی در سپهر سیاست برمیکشند. اینان، اما با اندک نسیمی از نارضایتی بهزودی به کناره میروند و سرمایههای ضعیف و سست خود را از دست میدهند؛ چون نه پایه دارند و نه مایه.
آنگاه که خلأ سیاسی ناشی از رویدادهای طبیعی یا حادثههای دیگر پدید آید، این، تنها «سرمایه سیاسی ثابت» است که به کار میآید و سیاست برکشیدن نارسیدگان رنگ میبازد. برکشیدن اینان سبب میشود تا پیکار سیاسی در بین جریانهای سیاسی، اصالت خود را از دست بدهد. مردم نیز آن را بهخوبی میفهمند و کناره میگیرند.