December 26 2024 - پنجشنبه ۰۶ دی ۱۴۰۳
- RSS
- |
- قیمت خودرو
- |
- عضویت در خبرنامه
- |
- پیوندها و آگهی ها
- |
- آرشیو
- |
- تماس با ما
- |
- درباره ما
- |
- تبلیغات
- |
- استخدام
«من از همان ابتدا شروع به عکاسی کردم. هر چقدر که بالاتر میرفتیم مه شدیدتر میشد و من، چون کفش مناسب نداشتم مدام سر میخوردم. یک لحظه متوجه شدم که از دیگران عقب افتاده و مسیر را گم کردهام. تقریباً یک ساعتی نتوانستم کسی را ببینم. کفشهایم، چون سر میخورد در آوردم و پا برهنه به مسیر ادامه دادم»
سعید صادقی که این عکس را از مراحل پایانی امدادرسانی به حادثه سقوط بالگرد رئیس جمهوری و انتقال پیکر شهدا گرفته میگوید: هوا هنوز روشن نشده بود که نیروهای مختلف امدادی با سرعت به سمت جنگل دیزمار حرکت کردند. من به همراه یکی از عکاسها با التماس سوار یکی از کامیونها شدیم و حرکت کردیم.
میانه راه اجازه ندادند ماشینهای سنگین به محل سقوط بالگرد بروند و جاده را مسدود کردند. پشت یک وانت مزدا سوار شدیم و خودمان را به تپهای که قرار بود از آنجا به سمت محل حادثه پیاده حرکت کنند رساندیم. هوا روشن شده بود و نیروهای امدادی از کوه بالا میرفتند.
من از همان ابتدا شروع به عکاسی کردم. هر چقدر که بالاتر میرفتیم مه شدیدتر میشد و من، چون کفش مناسب نداشتم مدام سر میخوردم. یک لحظه متوجه شدم که از دیگران عقب افتاده و مسیر را گم کردهام. تقریباً یک ساعتی نتوانستم کسی را ببینم. کفشهایم، چون سر میخورد در آوردم و پا برهنه به مسیر ادامه دادم تا اینکه یک نفر از نیروهای هلال احمر را دیدم.
بخشی از مسیر را با آنها همراه شدم و در ادامه موتور سوارهایی که از محل حادثه بر میگشتند را دیدم. هنوز امید داشتم عزیزانمان را زنده پیدا کنیم، ولی خبر تلخ را از موتور سوارها شنیدم و دیگر توانی برایم نماند. بالای تپه منتظر ماندم تا وقتی پیکر شهدا را حمل میکنند بتوانم عکاسی کنم. جنگل آنقدر مه آلود بود که چیزی دیده نمیشد تا اینکه ندای الله اکبر شنیدم و پیکر مطهر شهیدان خدمت در دستان امدادگرانی که شب را تا سحر بیدار مانده بودند دیدم.