استاد ایازی معتقد است: «اگر مردمی احساس کنند که این حکومت از آنان است و خودشان آن را ایجاد کرده و کسی به آنها تحمیل نمیکند، زور نمیگوید، تقلب نمیکند، دروغ نمیگوید، میخواهد عدالت را اجرا کند، با او همکاری میکنند، مالیات میپردازند از اموال آن حراست میکنند، در کار وجدان اخلاقی نشان میدهند و گرنه نافرمانی مدنی میکنند، به این حکومت مانند خودش دروغ میگویند و از قانون فرار میکنند.»
استاد ایازی به موضوع عدالت در اندیشه و سیره مدیریتی امیرمنان علی (ع) اشاره و بیان کرد: بهترین حکومت و جامعه، جامعهای است که در آن عدالت باشد که در چنین جامعهای آزادی، استقلال، مشروعیت و رضایتمندی است لذا در نظام علوی هیچ مصلحتی بالاتر از اقامه عدل نبود.
به گزارش شفقنا، وی تأکید کرد: حضرت از تصدی خلافت مسلمانان، نسبت به کارگزاران ناصالح در رأس امور ناخرسند بود، آنگاه که امر پیشوایی مردم را بر عهده گرفت، یکی از برنامههای اصلاحیاش، برکناری والیان فاسد و گماشتن نیروهای شایسته، مطمئن و باتقوا به جای آنها بود.
استاد ایازی معتقد است: «اگر مردمی احساس کنند که این حکومت از آنان است و خودشان آن را ایجاد کرده و کسی به آنها تحمیل نمیکند، زور نمیگوید، تقلب نمیکند، دروغ نمیگوید، میخواهد عدالت را اجرا کند، با او همکاری میکنند، مالیات میپردازند از اموال آن حراست میکنند، در کار وجدان اخلاقی نشان میدهند و گرنه نافرمانی مدنی میکنند، به این حکومت مانند خودش دروغ میگویند و از قانون فرار میکنند.»
متن گفت وگوی خبرنگاران با آیت الله سیدمحمدعلی ایازی را میخوانید:
سوال: عدالت (سیاسی، اجتماعی و اقتصادی) در اندیشه و سیره امام علی (ع) و آموزههای ایشان به ویژه در دوران حکومت و آنچه در نهج البلاغه آمده است را واکاوی فرمایید؟
پیش از سخن لازم است اشاره کنم یکی از نگرانی جدی دانشمندان دینی، تحریف دین و سیره مدیریتی امام علی (ع) به دست عدهای نه نادان بلکه خودفروخته است و، چون خلافهایی در حال رخ دادن است و میخواهند یک نوع شبیه سازی کنند، تحریف تاریخ و بلکه با کمال ناجوانمردی تنزیل شخصیت امام با تعبیرهای ناشایست در حال رخ دادن است. کاری که اتفاقاً در این دوره بی سابقه نبوده و در دوره بنی امیه قصاصی را گمارده بودند که شخصیت امام علی (ع) و آرمان و ارزشهای حضرت را تحریف کنند، زیرا آنان نیاز داشتند تا شخصیت امام را در ردیف خودشان و بلکه پایینتر جلوه بدهند تا بتوانند رفتارها و اقدامات خود را توجیه کنند. امام علی در بخشی از سخنانش فرموده است: الدهر انزلنی تم انزلتی حتی یقول معاویه روزگار را به جائی رسانده که میگویند علی چنین گفت و معاویه چنین. بخشی از روایات که بعدها زمینه سب امام (ع) را فراهم کرد ناشی از همین تبلیغات مبلغان حکومتی در جهت تحریف معارف اصیل دین و ارزشهای دینی و شخصیت حضرت بود که امروز نیز بعد از قرنها این نگرانی تشدید شده است. حتی گاهی افراد از پیامبر (ص) حدیث جعلی نقل میکردند و به پیامبر (ص) دروغ میبستند تا بتوانند شخصیت حضرت را ملکوک کنند و به گونهای نشان دهند که این بزرگان شخصیتهای مهمی نبودند و امروز هم همینطور است؛ و امروز این نگرانی مهمتر از هر زمانی است. در ایام اخیر برخی از تعبیرهای سخیفی درباره حضرت علی (ع) استفاده کردند که مشخص بود هدف توجیه کردن کارهای خودشان است تا به جای اینکه بخواهند درباره سیره امام علی (ع) صحبت کنند.
ما درباره امام علی از دو منظر مساله عدالت را باید توجه کنیم، یکی اینکه امام نمیخواستند از شخصیت خودشان دفاع کنند یا حرفی بزنند، اما به یک ارزشهایی تکیه کردند که آن ارزشها قابل توجیه برای دشمنان و مخالفان حضرت نبود. عدالت امام علی (ع) برای دوست و دشمن شاخص بود و رفتار آنان، چون سراسر ستم و بی عدالتی بود، در این قسمت سخنی برای گفتن نداشتند. وقتی از عدالت سخن گفته میشود یعنی چه اقداماتی انجام شده و چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است و امروز چه خلاءهایی در جامعه هست و چقدر فاصله و شکاف بین ایدهها و اتفاقاتی که میافتد، وجود دارد.
بخش زیادی از سخنان حضرت قبل از اینکه جنبه عملی، سیره، روش و مدیریت و اداره جامعه را داشته باشد، درباره بحثهای نظری است. مثلاً آنجایی که امام در باب عدالت صحبت میکنند، میفرمایند: «الْعَدْلُ أَسَاسٌ بِهِ قِوَامُ الْعَالَم؛ عدالت اساس است که قوام جهان بر آن پایهریزی شده است. » حضرت این مسئله را در سیره خود به شدت دنبال میکردند و خود را ملتزم به آن در اداره جامعه میدانستند لذا در سخنی دیگر فرمودند: «الْعَدْلُ أَفْضَلُ السِّیَاسَتَیْن؛ بهترین سیاست عدل پیشگى است.»
بهترین حکومت و جامعه، جامعهای است که در آن عدالت باشد که در چنین جامعهای آزادی، استقلال، مشروعیت و رضایتمندی است. در نظام علوی هیچ مصلحتی بالاتر از اقامه عدل نبود. امام علی (ع)، بنابر روایتی تأکید میکنند که عدل در رأس ایمان و جامع نیکیهاست، حضرت میفرمایند: «العدلُ رأسُ الإیمان و جِماع الإحسان؛ عدالت، رأس فضائل و هستة و معیار اصلی ایمان و سرچشمه همه خوبیها و نیکیهاست.» یعنی اگر عدل باشد، انسانها هم خوب میشوند. اینکه گاهی مردم ناراحت و عصبانی هستند یا رفتار خشونت آمیز دارند، به این دلیل است که در آن جامعه عدالت نیست.
امام علی (ع) فرمودند: «فِی العدلِ الإقتداء بسنة الله و ثُبات الدُول؛ عدالت پیروی از قانونهای الهی و مایه استواری دولتها میباشد»؛ بنابراین دولتی که در آن عدالت نباشد و به مردم خود توجه نکند استواری و مشروعیت ندارد. در جامعه عدل محور فرصتهای رشد و توسعه برای همه افراد فراهم میآید و همه میتوانند عقیده خود را بیان کنند.
نظام عالم براساس «عدالت» است، در جامعهای هم که عدالت داشته باشد، یک چنینی اتفاقی خواهد افتاد حتی حضرت میفرمایند که دولتها وقتی استقرار و آرامش دارند که در عدالت یک نوع استواری است. دولتهایی که زمینههای گریز از آنها وجود دارد، به این دلیل است که حاکمانش عدالت ندارند.
امام علی (ع) فرمودند: «ما عُمِرَّتَ البُلدان بِمثلِ العَدل؛ هیچ ساز و کاری بسان عدالت نمیتواند جامعه را آباد سازد.» اگر مردمی احساس کنند که این حکومت از آنان است و خودشان آن را ایجاد کرده و کسی به آنها تحمیل نمیکند، زور نمیگوید، تقلب نمیکند، دروغ نمیگوید، میخواهد عدالت را اجرا کند، با او همکاری میکنند، مالیات میپردازند از اموال آن حراست میکنند، در کار وجدان اخلاقی نشان میدهند و گرنه نافرمانی مدنی میکنند، به این حکومت مانند خودش دروغ میگویند و از قانون فرار میکنند.
نکات فراوانی در کتاب «قرآن و عدالت اجتماع» بیان کردم و توضیح دادم که چگونه مساله عدالت یک آرمانی بوده که امام علی (ع) مرتب بر آن تکیه میکردند و براساس آن سیاستها و روشهای عملی خودشان را پیش میبردند.
امیرمومنان علی (ع) به جنبه اجتماعی عدالت توجه بیشتری داشتند، زیرا آن را مایه پیشرفت و گسترش جامعه در امور مادی و معنوی، عامل پیشگیری از فساد اخلاقی و ناراحتیهای روحی، عامل وحدت و اتحاد مردم با یکدیگر میدانند، رعایت انصاف نسبت به بندگان خدا، توجه به نیازمندان، اجرای قانون برای همه و تساوی همه در برابر قانون، تجاوز نکردن به حقوق دیگران مخصوصا مظلومین و … شاخصه عدالت از نظر امام علی است. امام علی (ع) خطاب به استاندار فارس فرمودند: «اسْتَعْمِلِ الْعَدْلَ وَ احْذَرِ الْعَسْفَ وَ الْحَیْفَ فَإِنَّ الْعَسْفَ یَعُودُ بِالْجَلَاءِ وَ الْحَیْفَ یَدْعُو إِلَى السَّیْف؛ اگر عدالت را در جامعه به پا کردید، از تعدی و ظلم به مردم، دوری میشود و دیگر مردم هم مجبور نمیشوند که مهاجرت و فرار کنند و از تو دور شوند، اگر عدالت نشد بحرانهای اجتماعی و سرکشی اتفاق میافتاد.»
استاد محمدرضا حکیمی کتابی در باب عدالت دارند که همه روایات را جمع آوری کردند و عنوان داشتند که امام علی (ع) چقدر بیش از هر امام دیگری به مساله عدالت تأکید کرده که این موضوع معنادار بوده است. با توجه به اتفاقاتی که قبل از حکومت ایشان رخ داده بود و با توجه به وضعیت اخلاقی که در جامعه به وجود آمده بود و شکاف طبقاتی که شکل گرفته بود، مساله تکیه بر «عدالت» بسیار مهم بوده است.
سیره عملی حضرت علی (ع) از چند جهت قابل توجه است، اولاً اینکه امام خیلی اصرار دارند که مساله عدالت را با نوعی برخورد با جامعه ارتباط دهد. به عنوان مثال باید رعایت حقوق همه شهروندان اتفاق بیفتد. مسئله حق انصاف و عدالت اختصاص به مسلمانان نداشت و حضرت همه شهروندان را در این باره یکسان میدید. ایشان در نامه به مالک اشتر مینویسند: «وأشعِرْ قَلبَکَ الرَّحمَةَ لِلرَّعِیَّةِ، والمحبَّة لَهُم، واللُّطفَ بهِم، ولاتَکونَنَّ علَیهِم سَبُعا ضارِیا تَغتَنِمُ أکلَهُم؛ فإنَّهُم صِنفانِ إمّا أخٌ لَکَ فی الدِّینِ، أو نَظیرٌ لَکَ فی الخَلقِ، یَفرُطُ مِنهُمُ الزَّلَلُ، وتَعرِضُ لَهُمُ العِلَلُ، ویُؤتى على أیدیهِم فی العَمدِ. دل خود را آکنده از مهر و محبّت و لطف نسبت به مردم گردان و مبادا براى آنان، چون جانور درندهاى باشى که خوردنشان را غنیمت دانى؛ زیرا که مردم دو دستهاند: یا برادر دینى تو هستند و یا همنوع تو در معرض لغزش و خطا قرار دارند و گاه از روى عمد یا خطا دست به گناه و تجاوز مىآلایند. پس همان گونه که خود دوست دارى خداوند نسبت به تو بخشش و گذشت کند، تو نیز نسبت به آنان بخشش و گذشت داشته باش؛ زیرا تو بالادست آنها هستى و فرمانروایی بر تو، بالا دست تو مىباشد و خداوند بالا دست کسى است که تو را به امارت گماشته است!»
حضرت در برخورد با کارگزاران بسیار جدی بودند، در داستانی که خیلی هم معروف است و آن اینکه شنیده شد در مرز حکومتشان به یک زن مسلمانی ستمی کردند و اموال او را غارت کردند و خلخال و دستبند او را گرفتند و به وی توهین کردند. پس از این اتفاق حضرت فرمودند: «وَ لَقَدْ بَلَغَنِی أَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ کَانَ یَدْخُلُ عَلَى الْمَرْأَةِ الْمُسْلِمَةِ، وَ الاْخْرَى الْمُعَاهَدَةِ فَیَنْتَزِعُ حِجْلَهَا وَ قُلْبَهَا وَ قَلاَئِدَهَا وَ رُعُثَهَا ما تَمْتَنِعُ مِنْهُ إِلاَّ بِالاْسْتِرْجَاعِ وَ الاْسْتِرْحَامِ؛ شنیده ام که کسی از آنها به زن مسلمانی توهینی کرده و خلخال یا دستبندی را از زن یهودی یا کافری ربوده است. در حالی که آن زن چارهای نداشته و درخواست میکرده که از او بگذرید، اما آنها به این زنان ترحم نکرده اند. بعد به بهانه انجام پیروزمندانه ماموریت و گرفتن غنایم، بازگشته اند و گفته اند که آن زنان زخمی برنداشتند و قطرهای از خونشان ریخته نشده است!ای وای بر آنها اگر مرد مسلمانی، پس از این رسوایی، از اندوه برخورد با این زنان بمیرد، نه تنها نباید ملامتش کرد بلکه مرگ در چنین جامعهای سزاوارتر است برای ما.»
در بخشهای مالی وقتی حضرت درباره مساله تسویه و یکسان نگری نسبت به جامعه و آحاد جامعه صحبت میکنند، آن هم یک معنایی نشان میدهد که امام برای شهروندان خود اهمیت قائل بودند و نمیخواستند طبقه بندی کنند و یک گروهی این ثروت را آنجا انباشته اند و مصونیت کامل دارند، ولی کسانی هم هستند که در نهایت تنگدستی و سختی قرار گرفتند.
وقتی از عدالت در سیره امام علی (ع) صحبت میشود، مساله مشروعیت حکومت هم نمایان میگردد. مشروعیت حکومت یعنی اینکه آن جامعه آن حکومت را از خود میداند و آن را همراهی میکنند و کسانی هستند که چنین اتفاقی برایشان میافتد.
سوال: منزلت بیت المال در اندیشه و سیرهی امام علی (ع) چیست؟
مسئله بیت المال از چند جنبه برای امام علی (ع) دارای اهمیت است. حضرت تأکید دارند که برای صیانت از بیت المال باید دو اقدام انجام شود، اول اینکه کارگزاران مناسب و شایسته برای این کار را انتخاب شود یعنی افراد با صلاحیتی را انتخاب کند. دوم اینکه بر رفتار آنان نظارت کند بر اینکه وقتی این ثروت و اموال عمومی مردم در اختیار مدیران کشور قرار میگیرد، حیف و میل و مصرف نکنند چرا که دو مساله است، یکی اینکه افراد انسانهایی هستند که دزد و متقلب هستند، ولی ممکن است زمانی هست که افراد ناکارآمد و ضعیفی هستند و بیت المال را هدر میدهند و از بین میبرند؛ لذا امام (ع) درباره کارگزاران خود حساسیت دارند که چه کسانی را انتخاب کند و افرادی کاردان باشند.
از ۷۹ نامهای که در نهج البلاغه آمده بیش از ۳۰ نامه را حضرت درباره کارگزاران نوشتند و دستوراتی دادند. برخی از این کارگزاران انتخاب گر بودند و کسانی نبودند که الزاماً همراه علی (ع) باشند به عنوان مثال زیاد بن اَبیه را حاکم فارس میکنند یعنی چندان برای حضرت مهم نبود که الزاماً همه افراد همراه او باشند، اگر کاردان و متخصص بودند و ستم نمیکردند، به عنوان کارگزار انتخاب میشدند. در یک روایتی امام درباره این ناکارآمدی و ناشایستگی درباره والیان میفرمایند: «کسی که صلاحیت اداره جامعه را ندارد، مانند کسی است که به دور خود میچرخد و از این جهت کار خودش را درست انجام نمیدهد.» در حقیقت دانش و تخصص در انجام کارها برای امام (ع) بسیار مهم بود.
جایگاه و منزلت بیت المال چنان است که امام در سخنی در نقد گذشته میگوید: أَنَا عَلَیْهِ لَعَلَى بَصِیرَةٍ مِنْ نَفْسِی وَ یَقِینٍ مِنْ رَبِّی وَ إِنِّی إِلَى لِقَاءِ اللَّهِ لَمُشْتَاقٌ وَ حُسْنِ ثَوَابِهِ لَمُنْتَظِرٌ رَاجٍ وَ لَکِنَّنِی آسَى أَنْ یَلِیَ أَمْرَ هَذِهِ الْأُمَّةِ سُفَهَاؤُهَا وَ فُجَّارُهَا فَیَتَّخِذُوا مَالَ اللَّهِ دُوَلًا وَ عِبَادَهُ خَوَلًا وَ الصَّالِحِینَ حَرْباً وَ الْفَاسِقِینَ حِزْباً. تأسّفم از این است که حکومت این امت به دست بىخردان و تبهکاران افتد، و مال خدا را در بین خود دست به دست کنند، و عباد حق را به بردگى گیرند، و با شایستگان به جنگ خیزند، و فاسقان را همدست خود نمایند.
امام شرایطی را برای کارگزاران تعیین میکند و معیارهایی را معین و توصیههایی میکند، اما قسمت اولش این است که افراد درستی را باید نصب کند.
از منظر حضرت مساله نظارت و کنترل و مجازات کردن مختص کسانی است که تخطی میکنند، برای امام تفاوتی نمیکند که کارگزار یا ... باشد، هر کسی تخطی کرد باید به او رسیدگی کرد و او را مجازات نمود، حضرت نمیگویند که باید برخورد مومنانه با او شود بلکه تأکید دارند که اگر کسی تخلف کرد باید با او برخورد عادلانه شود.
در موضوع صیانت از بیت المال مانند مدیریت سیاسی این دو نکته اساسی وجود دارد، یکی وجود و بکار گماردن افراد کاردان و متخصص برای حفظ و اداره مسائل اقتصادی و صیانت بیت المال است، دیگری تعیین دستورالعملها و معیارهایی برای شیوه مدیریت و رها نکردن آنان که با نظارت همه جانبه و رعایت عدالت انجام میگرفت.
افزون بر انتخاب افراد شایسته و داشتن معیارهای روشن و عقلانی و منطقی برای انتخاب مدیران و کارگزاران که در قصه برخورد حضرت با معاویه مشخص شد، نظارت قبل و بعد آنان هم درباره مدیران اهمیت داشت. این نظارت با معیار نزدیکی شخصی با او نبود، نظارت درباره رفتار با مردم بود. آن حضرت از تصدی خلافت مسلمانان، نسبت به کارگزاران ناصالح در رأس امور ناخرسند بود و به ویژه خلیفه عثمان را از خطرات و سوء رفتار عاملانش اندرز میداد، آنگاه که امر پیشوایی مردم را بر عهده گرفت، یکی از برنامههای اصلاحی اش، برکناری والیان فاسد و گماشتن نیروهای شایسته، مطمئن و باتقوا به جای آنها بود.
امام علی (ع) علاوه بر اینکه در انتخاب کارگزاران از جنبه صلاحیتی و مدیریتی حساسیت نشان میداد، نظارت خاصی را نیز بر اعمال آنها، در زمانی که متصدی امور بودند، به کار میبست. به تخلفات آنها به سرعت رسیدگی مینمود و ایشان را نسبت به عملکرد نادرست بازخواست، سرزنش و توبیخ میکرد. قبل از اعزام والیان به شهرها، درباره چگونگی رفتار و سلوک آنها با مردم و مشی والیگری، سفارشها و توصیههای لازم را به ایشان مینمود و در نامههایی که به عاملان خود مینگاشت آیین مدیریت اسلامی را برای آنها تبیین میکرد.
امام علی علیه السلام برای بیت المال، نقش محوری قائل بودند و اصلاح تمامی امور را، بسته به اصلاح وضع مالیات و مالیات دهندگان دانستند و این، نشانه جایگاه بلند بیت المال از نظر اسلام است؛ بنابراین هر چند اقتصاد، از نگاه امام علی علیه السلام نقش مهمی در اصلاح و رشد جامعه دارد، اما تأثیر محوری و اساسی آن در اصلاح امور و رفع نابسامانیها مورد تأکید قرار گرفته است.
سوال: اقدامات ایشان در صیانت از بیت المال و توزیع عادلانه بیت المال و مبارزه با فساد اقتصادی و ویژه خواری و ثروت اندوزی بیحساب و سخت گیریهای آن امام (ع) نسبت به کارگزاران را لطفا با ذکر دلایل و نمونهها تبیین فرمایید.
امام یک مساله کلان داشتند و آن توجه و تکیه بر مردم به خصوص طبقات ضعیف و محروم بود. در دورهای خلیفه سوم یک شکاف طبقاتی عمیقی را به وجود آورده بود که برخی از افراد وقتی فوت کردند ثروت هایشان را با تبر تکه تکه و بین ورثه تقسیم میکردند. در حقیقت یک فاصلهای بین فقیر و غنی رخ داده بود لذا یکی از اقدامات اولیه امام این بود که یک توزیع عادلانه سراسری را نسبت به بیت المال به وجود بیاورد.
در گامهای بعدی حضرت سر و سامان دادن به بیت المال را اولویت قرار دادند. امام در این زمینه تدابیری میاندیشید و بر مبنای آن کار خود را انجام میداد در این زمینه نکاتی را که حضرت در بحث کارگزاران خود مطرح میکند، قابل توجه است. مثلاً در عهدنامه حضرت به مالک اشتر از کارگزاران برجسته حکومت، معیارهایی در انتخاب مشاوران و وزیران و دیگر نیروهای انسانی ذکر شده که اهتمام و حساسیت ایشان را در تعیین معیارهای کارگزاران حکومت و شایستگی و سلامت آنان نشان میدهد. از دیدگاه او، مشاوران نباید بخیل، ترسو و حریص باشند. زیرا فرد بخیل، زمامدار را از نیکوکاری باز میدارد و از تنگدستی میترساند. فرد ترسو در انجام کارها، روحیه زمامدار را سست میکند و فرد حریص، حرص را در نظرها زینت میدهد.
حضرت برای انتخاب و تعیین کارگزاران و مسئولان بر چند ویژگی تأکید داشتند؛ اول اینکه کارگزاران و مدیران حکومت بر اساس معیارهای صلاحیتی و ارزش انتخاب شوند و از افراد مجهول الهویه نباشند؛ افراد فرصتطلبی که با تملق و چاپلوسی بالا آمده و تجربه شخصیتی ندارد.
دوم؛ اصل قرار دادن لیاقتها، شایستگیها و تواناییها در واگذاری مسؤولیت به کارگزاران و عدم دخالت روابط شخصی و خویشاوندگرایی (نفی دودمانگرایی و اشرافیتسالاری).
سوم؛ برخورداری از دستورالعمل جامع مدیریتی (داشتن پشتوانه نظری و معرفتی مدیریت و حکومت) تبیین وظایف و تکالیف رهبری، کارگزاران و مردم نسبت به یکدیگر.
چهارم؛ اهتمام به انطباق قول با عمل در رفتار خود به منظور تأثیرگذاری فرامین بر عاملان حکومت و مردم (هماهنگی مبانی اندیشهای با فعل سیاسی)
پنجم؛ ارائه توصیهها و رهنمودهای لازم به کارگزاران حکومتی هنگام پذیرش مسئولیت.
ششم؛ نظارت و مواظبت دقیق بر رفتار و عملکرد مدیران، حتی شیوه زندگی آنان.
هفتم؛ سیاست تشویق و توبیخ عاملان حکومت به منظور اجرای عدالت و جلوگیری از بروز انحراف و ظلم و ستم در جامعه.
امام علی (ع) در موارد متعددی کارگزاران را به دلیل خطایی که مرتکب میشدند، توبیخ میکرد. به عنوان مثال نامه حضرت به عثمان بن حنیف است. عثمان بن حنیف کارگزار امام علی (ع) در بصره بود. این نامه پس از اطلاع امام علی (ع) از رفتن عثمان به مهمانىای در بصره که او را دعوت کرده بودند، در این نامه از رفتن عثمان به مهمانیای که تهیدستان به آن دعوت نمیشوند و مختص ثروتمندان است، انتقاد شده است. در این نامه به سادهزیستی رهبران و کارگزاران حکومت اسلامی تأکید شده است چراکه امام جامعه باید در سختیهای و تلخیهای مردم شریک و الگوی آنان باشد. «أَمَّا بَعْدُ، یا ابْنَ حُنَیفٍ فَقَدْ بَلَغَنِی أَنَّ رَجُلًا مِنْ فِتْیةِ أَهْلِ الْبَصْرَةِ دَعَاکَ إِلَی مَأْدُبَةٍ فَأَسْرَعْتَ إِلَیهَا. تُسْتَطَابُ لَکَ الْأَلْوَانُ وَ تُنْقَلُ إِلَیکَ الْجِفَانُ وَ مَا ظَنَنْتُ أَنَّکَ تُجِیبُ إِلَی طَعَامِ قَوْمٍ عَائِلُهُمْ مَجْفُوٌّ وَ غَنِیهُمْ مَدْعُوٌّ.. خیال نمیکردم مهمان شدن به سفره قومی را قبول کنی که محتاجشان را به جفا میرانند، و توانگرشان را به مهمانی میخوانند.»
نکته دیگری که امام در مساله بیت المال بسیار بدان اهتمام داشتند «رعایت انصاف» بود. امام در چندین خطبه اشاره میکند که مالیات باید با چه معیاری گرفته شود. حضرت فرمود: فأنْصِفوا الناسَ من أنفسکم؛ در روابط با مردم (گرفتن مالیات) انصاف و مدارا را پیشه کنید. تأثیر رعایت عدل و انصاف در راحت گرفتن و راضی بودن مالیات دهنده، در توسعه جامعه و رونق اقتصادی بر کسی پوشیده نیست. همچنین حضرت سفارش کردند که مالیات را به اندازهای باید بگیرید که قدرت و توانایی دارند تا به مردم فشار نیاورد تا مردم انگیزه داشته باشند که بمانند و فرار نکنند.
امام به مردم و مشکل فقر آنان توجه شگرفی داشت؛ لذا اولویت او در اداره جامعه رسیدگی به مردم و آسایش و امنیت آنان از دغدغههای حکومتی حضرت علی (ع) بوده است. «اِنَّ اللَّهَ تَعالی فَرَضَ عَلی اَئِمَّة ِالْحَقِّاَنْ یُقَدِّرُوا اَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَة ِالنَّاس ِ…؛ خدای تعالی به پیشوایان حق واجب گردانیده که خود را با مردم تنگدست برابر نهند تا اینکه فقیر و تنگدست را پریشانیاش فشار نیاورده نگران نسازد.»
فقر و ضعف عمومی مردم و مشکلات و رنجهای آنان، حضرت را میآزرد به گونهای که شکوه میکرد چگونه من راحت بخوابم و دلخوش باشم که امیر مردم هستم در حالی که شاید در حجاز و یمامه و اطراف، افرادی باشند که گرسنه یا تشنه به سر برند.
حضرت دریافت که جامعه نیازمند اصلاحات اساسی است و میبایست تبعیضهای ناروا و ظالمانه از جامعه زدوده شود، اموال به تاراج رفته از بیت المال و بخششهای نابجای به دیگران متوقف شده یا بازپس گردانده شود و میان صاحبان اصلی آن به مساوات تقسیم گردد. والیان فاسد از مصادر امور برکنار شده و به جای آنان، عناصر صالح، باتقوا و شایسته، زمامداری جامعه اسلامی را بر عهده گیرند. ظلم و ستم از جامعه رخت بربندد و به جای آن عدالت و اخوت اسلامی حکمفرما شود.
امام علی (ع) برنامه اصلاحی خود را در ابعاد سیاسی، اقتصادی و مالی، حقوقی و اخلاقی از همان بدو زمامداری خویش اعلام نمود. از ظاهرسازی و ترویج شعائر توخالی و تظاهر به دینداری به شدت ناراحت بود. حضرت امیر (ع) فرمودند: «وَعَظِّمِ اسْمَ اللهِ أَنْ تَذْکُرَهُ إِلاَّ عَلَی حَقّ»؛ امیرالمؤمنین دستور دادند که نام خدا را بزرگ بشمر و جز برای حق نام خدا را بر زبان نیاور. وقتی به تاریخ نگاه میکنیم، موارد زیادی میبینیم که خدا را پوشش رسیدن به باطل قرار داده اند. به اسم «دین» دنبال «دنیا» هستند. به نام «حق» به دنبال رسیدن به «باطل» هستند.