«یکی از علل مهم عدم مشارکت مردم در انتخابات همین وعدههای غیرشفاف و فراتر از امکانات و تواناییهای قانونی رییسجمهور است که در عمل نیز اجرایی نمیشود. به همین علت است که بسیاری از مردم معتقدند، فرق نمیکند که چه کسی رییسجمهور شود؛ چون اصلاح روندهای جاری در کشور فراتر از اختیارات رییسجمهور است.»
عباس عبدی فعال سیاسی در روزنامه اعتماد نوشت: یک گزاره تکراری در هنگام اعلام نامزدی «ابراز نگرانی نسبت به سرنوشت ایران و کشور» بود. البته طبیعی بود که برخی از نامزدهای شاخص اصولگرایان و حامیان وضع موجود از اظهار این گزاره اجتناب کنند، ولی در مجموع این رویکرد نزد اغلب نامزدهای اصلی رایج بود.
شاید متولیان رسمی امور، چنین رفتاری را توجیه کنند که اینها حرفهای انتخاباتی است و با هدف جلب رأی گفته میشود و واقعیت ایران را نمیگوید. فرض کنیم چنین باشد. چرا باید نظر مردم را از طریق این شعار به دست آورد؟
اگر مردم، همراه با این شعار و معتقد به آن نباشند، طبیعی است که کسی به آن توجه نخواهد کرد. مثل تبلیغ برای فروش یخ در قطب شمال است که کسی آن را نمیخرد، چون نیازی ندارد؛ بنابراین همین که چنین شعاری خریدار دارد، به معنای جدی بودن مفهوم و مصداق آن نزد مردم است.
شواهد عینی برای درستی چنین گزارهای فراوان است، هم در حوزه سیاست داخلی این شواهد وجود دارد، هم در اقتصاد، سیاست خارجی، اجتماعیات و فرهنگ و حتی امنیت است، بیان تکرار شواهد آن ملالانگیز است، ولی ذکر یک نکته مهم است. چرا رغبت به انتخابات در ۱۳۹۸ و ۱۴۰۰ و ۱۴۰۲ خیلی کمتر از انتظار رسمی بود؟
اگر این شعار و گفتار نزد مردم مقبولیت دارد، به نحوی که نامزدهای انتخاباتی میکوشند با بیان آن، نظر موافق مردم را جلب کنند، پس چرا مردم نمیکوشند که با مشارکت انتخاباتی و انتخاب نامزد مورد نظرشان، این خطر را برطرف کنند؟
ترکیب این دو گزاره نشان میدهد که یا به شعاردهندگان اعتمادی ندارند یا امکان انتخاب آنان را برای خود منتفی میدانند و یا اختیارات آنان را برای رفع خطر کافی نمیدانند والا هیچ دلیل دیگری برای عدم حضور مردم در پای صندوقهای رأی وجود ندارد.
چون مردم بیش از همه و بهویژه بیش از مدیران رسمی نگران آینده کشور و فرزندان خود هستند؛ بنابراین فارغ از اینکه نگرانی مزبور تا چه اندازه واقعیت داشته باشد وظیفه حکومت است که به این نگرانی که بازتابی از نگرانی مردم است، توجه کند و در مقام رفع آن برآید، زیرا مردم بر اساس همین نگاه خود عمل میکنند، حتی اگر این نگاه درست نباشد - که البته به نظر من نیز درست است -، زیرا به جز شواهد عینی، بخشهای گستردهای از جامعه با این گزاره همسو و همنظر هستند؛ بنابراین برای روشن شدن ماجرا همه نامزدهای انتخاباتی باید به این پرسش پاسخ بدهند که آیا با ادامه وضع موجود، نگران ایران و آینده آن هستند یا خیر؟ اگر پاسخ خیر است، یعنی با ادامه سیاستهای کنونی هیچ نگرانی ویژهای از آینده کشور ندارند؟ این را مردم باید متوجه شوند که نسبت هر نامزدی با سیاستهای جاری در سه سال گذشته چیست؟
ولی اگر برای آینده ایران نگران هستند، آنگاه باید توضیح بدهند که چه چیز آنان را نگران کرده است؟ چرا این مساله نگرانکننده است؟ سیاستها و برنامههای او برای رفع این نگرانی چیست؟ همچنین در میان انواع مسائل و موضوعات نگرانکننده، اولویت را به کدامها میدهد؟ باید در این باره فراتر از وعده دادن، برنامه روشن دهد و مشخص کند که آیا این وعده در چارچوب اختیارات و امکانات ریاستجمهوری هست یا خیر؟ با کدام نیروی سیاسی و اجتماعی میخواهد این مسائل را حل کند؟
یکی از علل مهم عدم مشارکت مردم در انتخابات همین وعدههای غیرشفاف و فراتر از امکانات و تواناییهای قانونی رییسجمهور است که در عمل نیز اجرایی نمیشود. به همین علت است که بسیاری از مردم معتقدند، فرق نمیکند که چه کسی رییسجمهور شود؛ چون اصلاح روندهای جاری در کشور فراتر از اختیارات رییسجمهور است. امیدواریم که این انتخابات شرایطی را فراهم کند که حداقل بخشی از نگرانیهای مردم نسبت به آینده ایران برطرف شود.