«زاکانی خودش، خودش را بسیار جدی میگیرد و فکر میکند او میتواند جایگزین سید ابراهیم رئیسی شود، اما جریانی که او به آن وابسته است، به این فکر میکنند که زاکانی فقط برای مناظرهها خوب است. او شاید خط شکن خوبی باشد، اما فرمانده لایقی نیست و به خاطر همین او را بیشتر برای رفتن روی مین میخواهند تا کسی که به پایان خط میرسد.»
مصطفی داننده در عصرایران نوشت: زاکانی شهردار تهران که فعلا در مرخصی به سر میبرد، میگوید که اینبار بر خلاف انتخابات پیشین ریاست جمهوری به نفع فرد دیگری کنار نمیرود و دیگر نامزد پوششی نیست. مدل نامزدها اما نشان میدهد از میان ۵ نامزد اصولگرای انتخابات ریاست جمهوری احتمالا ۲ یا ۳ نفر مجبور به کنارهگیری میشوند تا رای میان آنها شکسته نشود. تقریبا آنها تلاش میکنند اتفاقی که در سال ۸۴ برای اصلاحطلبان افتاد برای آنها نیفتد.
مصطفی پورمحمدی که گفتمان متفاوتی به جلیلی، زاکانی و قاضیزاده دارد قطعا از انتخابات کنار نمیکشد. نزدیکان او شانس پیروزی وزیر سابق کشور را کم نمیدانند و تصور میکنند ستاره درخشان مناظرهها «شیخ محتسب» خواهد بود.
قالیباف هم که آمده است تا آخر بماند. او و هوادارانش بر این باور هستند که در این دوره میتوانند به هدف خود یعنی ریاست جمهوری برسند و اگر اینبار اتفای نیفتد، رئیس مجلس باید برای همیشه با رویای ریاست جمهوری خداحافظی کند.
تکلیف پزشکیان هم که معلوم است. او هست و اتفاقا اصلیترین رقیب جریان اصولگرا است. اگر قرار باشد کسانی به نفع نامزدی کنار بروند قطعا اتحادی برای شکست دادن وزیر بهداشت دولت سید محمد خاتمی است.
داستان سعید جلیلی اما کمی با دیگران فرق میکند. او و دوستانش در پارلمان و جبهه پایداری بر این باورند که نوبتی هم باشد نوبت آنهاست. به خاطر همین به نفع کسی کنار نمیروند و تا روز آخر میمانند و فکر میکنند فاتح انتخابات تیرماه آنها هستند.
سعید جلیلی نه تنها در بین مردم در میان اصولگرایان نیز طرفدار چندانی ندارد و خیلی محافظهکاران دوست ندارند او به نماد جریان آنها باشد. . اصولگرایان معتقد هستند قالیباف و حتی پورمحمدی برای مردم و رای دهندگان جذابتر از جلیلی هستند. راستگرایان فکر میکنند که جلیلی نمیتواند زمنیه ساز وحدت در انتخابات شود چون بسیاری از خود اصولگرایان منتقد شماره یک دبیر سابق شورای عالی امنیت ملی بوده و هستند.
برای پی بردن به این معنا میشود به انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ برگشت. در مناظرهای که سیاست خارجی، مسئله مورد بحث نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری بود، همگان مشاهده کردند که در فضای دو قطبی ایجاد شده میان روحانی و جلیلی، اکثر نامزدها از جمله ولایتی، قالیباف و محسن رضایی هم صدا با روحانی به انتقاد از شیوه، دیپلماتیک جلیلی پرداختند و او را یکی از عاملان بروز مشکلات در کشور دانستند. حتی حداد عادل نیز، در آن جلسه با جلیلی هم صدایی نکرد و سعی داشت کمی از بار انتقادها به دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی بکاهد.
در سال ۱۴۰۰ هم جلیلی را مجبور کردند تا به نفع مرحوم رئیسی کنار بکشد تا عامل شکست وحدت نباشد.
همه اینها باعث میشود تا به این نتیجه برسیم که زاکانی و قاضی زاده هاشمی دو نامزدی هستند که قرار است در روزهای آخر انتخابات به نفع قالیباف یا جلیلی کنار بکشند. زاکانی خودش، خودش را بسیار جدی میگیرد و فکر میکند او میتواند جایگزین سید ابراهیم رئیسی شود اما جریانی که او به آن وابسته است، به این فکر میکنند که زاکانی فقط برای مناظرهها خوب است. او شاید خطشکن خوبی باشد اما فرمانده لایقی نیست و به خاطر همین او را بیشتر برای رفتن روی مین میخواهند تا کسی که به پایان خط میرسد.
پس باید به زاکانی و دوستانش در شهرداری که سودای رفتن از خیابان بهشت به خیابان پاستور را دارند باید گفت بهتراست زیاد تلاش نکنند چون به زودی شاهد درخواستهای جدی زعمای قوم اصولگرایی برای کنارهگیری خواهند بود.