«استفاده از واژه انقلابی در دولت احمدینژاد هم با شدت رواج داشت. از دید احمدینژاد، هاشمی رفسنجانی استخوانی در گلوی انقلاب بود و ایشان وعده داد که آن استخوان را بیرون میکشد! حال و روز آن جریان انقلابی آبادگر نژادی بر همگان روشن است. برای بار سوم شورای نگهبان بحق صلاحیت احمدینژاد را احراز نکرد یا دقیقتر ایشان را ردصلاحیت کرد.»
عطاءالله مهاجرانی طی یادداشتی در اعتماد نوشت: نشانهها در فضای حقیقی و فضای مجازی از تکان و تکاپوی انتخاباتی تازهای در جامعه روایت میکند.
چگونه میتوان این فضای جدید را تفسیر کرد؟ در واقع جریانها یا افراد تحلیلگر متناسب با زاویه دید و «منطق موقعیت» خویش پدیده انتخابات را تفسیر میکنند. میتوانیم نگاه از درون و نگاه از بیرون را از یکدیگر تفکیک کنیم.
یکم: نگاه از درون-
بدیهی است تمامی یا اکثریت غالب کسانی که در انتخابات شرکت میکنند، پذیرفتهاند که در درون نظام جمهوری اسلامی و مبتنی بر قانون اساسی رفتار سیاسی و اجتماعی خود را سامان دهند. این مجموعه طیفها و جریانهای مختلفی را در بر میگیرد. دو جریان جبهه اصلاحات و جبهه اصولگرایان که اخیرا برای خود از عنوان جبهه یا جریان انقلاب استفاده میکنند که تحریف لفظی و معنوی است.
همه کسانی که توسط شورای نگهبان تایید شدهاند، در جبهه انقلاب قرار دارند و نیز کسانی که صلاحیت آنان احراز نشده است مانند آقایان علی لاریجانی و اسحاق جهانگیری و سردار علیرضا افشار و… بسیاری از آنان عمر خود را در راه خدمت به انقلاب گذراندهاند. در واقع هر دو جریان اصولگرا و اصلاحطلب در درون جبهه انقلاب قرار میگیرند.
استفاده از واژه انقلابی در دولت احمدینژاد هم با شدت رواج داشت. از دید احمدینژاد، هاشمی رفسنجانی استخوانی در گلوی انقلاب بود و ایشان وعده داد که آن استخوان را بیرون میکشد! حال و روز آن جریان انقلابی آبادگر نژادی بر همگان روشن است. برای بار سوم شورای نگهبان بحق صلاحیت احمدینژاد را احراز نکرد یا دقیقتر ایشان را ردصلاحیت کرد.
دوم: نگاه از بیرون-
الف: جریانی که با اصل انقلاب و نظام مساله دارد و درصدد براندازی است. طبیعی است که هرگونه مشارکت را نفی و مطلقا هرگونه شرکت در انتخابات را محکوم میکند.
ب: جریانها یا گروهها یا افرادی که با اصل نظام مساله دارند، اما هرگونه شکاف یا آشفتگی سیاسی را به عنوان گامی در راه اهداف خود تلقی میکنند. روایت اول چنین دیدگاهی را چند دهه پیش سازمان مجاهدین خلق از زبان مسعود رجوی مطرح کرد؛ «زندگی در شکاف!» هرگونه دوگانگی برای آنان فرصتی برای تنفّس است.
طرح حاکمیت دوگانه در همین ساحت معنی پیدا میکند. این نکته را نمیتوان ناگفته گذاشت، افرادی که خود را وابسته یا دلبسته به قول خودشان به جریان انقلابی میدانند و دکتر مسعود پزشکیان نامزد تایید شده را نمیپسندند و او را به تجزیهطلبی و پان ترکیسم متهم میکنند، در واقع کسانیاند که سوخت لازم و بهانه مناسب و پاس بلند به همین جریان برانداز میدهند.
به نظرم، جبهه اصلاحات که یک نامزد در عرصه انتخابات دارد و نیز جبهه اصولگرایان با پنج نامزد! در این فرصت بسیار فشرده تا هشتم تیر ماه، هر قدر توان و مهارت و هنر و درایت دارند، صرف معرفی کاندیدای خود کرده و از تخریب کاندیدای رقیب خودداری کنند.
بالاخره بعد از همه ماجراها، شش نفر تایید شدهاند. فرصتی برای پرداختن به رقیب نیست! مگر اینکه کاندیدای مورد حمایت دستش خالی باشد و طرفداران به ناگزیر توان خود را صرف نفی حریف کنند. البته این روش نتیجه معکوس میدهد، ما در انتخابات ۱۳۷۶ شاهد بودیم که تخریب با تاسف رواج پیدا کرده بود، اما حضور مردم آنچنان پررنگ و تاثیرگذار و تعیینکننده بود که به دوم خرداد انجامید و از آن حضور با عنوان حقیقی «حماسه» نام برده شد.