«میتوانیم حتی نهادگران اقتصادی و کسانی که از اقتصاد آزاد دفاع میکنند را کنار هم بنشانیم و بر اساس ظرفیتهای بومی ایران از آنها راهکارهای مشترک بگیریم؛ دست بر قضا آقای مسعود پزشکیان میتواند نماد اتحاد این دو نظریه باشد.»
یکی از اعضای شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران معتقد است که در پایان رقابتهای انتخاباتی و پیش از فرارسیدن روز انتخابات، کسانی که در صحنه باقی خواهند ماند ۳ نفر خواهند بود؛ قالیباف، پورمحمدی و پزشکیان؛ که شانس پیروزی پورمحمدی بسیار اندک و تقریباً ناممکن است و رقابت اصلی بین کمپین اصلاح طلبان به محوریت پزشکیان و کمپین اصولگرایی به محوریت قالیباف خواهد بود.
به گزارش ایسنا، محمد عطریانفر عضو عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران است؛ حزبی که در سالهای پایانی دولت ششم و توسط تعدادی از اعضای کابینه اکبر هاشمی رفسنجانی تاسیس شد و امروز از احزاب عضو جبهه اصلاحات محسوب میشود، در آستانه برگزاری انتخابات چهاردهمین دوره ریاست جمهوری، به ارائه تحلیل از رقابتهای انتخاباتی و همچنین پیشبینیهایی درباره شرایط ۶ نامزد این انتخابات پرداخته است.
پیش از این نیز پرویز امینی جامعهشناس، محمدصادق کوشکی استاد دانشگاه، پرویز سروری عضو جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی، سعید آجرلو استاد دانشگاه و علی محمد نمازی عضو کارگزاران سازندگی، بیژن عبدالکریمی نویسنده و استاد دانشگاه، محمد علی ابطحی فعال سیاسی اصلاحطلب با حضورهایی جداگانه در استودیو منفی و مثبت پلاس ایسنا با محوریت انتخابات ۱۴۰۳ با خبرنگار ایسنا گفتوگو کردند.
متن کامل گفتوگوی ایسنا با محمد عطریانفر را در ادامه میخوانید:
- ارزیابی جنابعالی از انتخابات پیشرو در بٌعد مشارکت چیست؟
تصور میکنم اتفاق مبارکی است که دست تقدیر برای عرصه سیاست در ایران رقم زده و نقطه توافقی میان نظام حاکم، گروههای سیاسی منتقد، نهادهای حقوقی مرتبط با انتخابات، چهرههای متنوع برای نامزدی در رقابت ایجاد شده است. امروز شاهد حضور نسبتاً یکپارچه و معنادار اصلاح طلبان به عنوان مجموعه جریان منتقد و اجماع آنها روی یک شخصیت موثری در انتخابات پیش رو هستیم. انتخابات پیش رو آغاز مبارکی برای تحول است؛ از این حیث باید از مجموعه تحولات سیاسی و انتخاباتی استقبال کنیم.
- ارزیابی جنابعالی در بٌعد مشارکت به چه صورت است؟
روند مشارکت ملی ما در انتخابات از بعد از انقلاب سال ۵۷ تا سالهای ۹۲ مجموعاً یک حضور معنادار و قابل دفاع بود. سال ۱۳۹۲ صلاحیت مرد نامآور نظام و انقلاب ایران رد شد.
در این سال به دلیل هوشمندی که شخص آقای هاشمیرفسنجانی داشت، ظرفیتی که برای حضور ایشان در رقابتهای آن زمان خلق شده بود، به آقای حسن روحانی منتقل و آن تلخکامی به شیرین کامی تبدیل شد اما خیلی به ذائقه کسی ننشست؛ از ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۶ و انتخابات ۱۳۹۶ که آقای روحانی نقشی معنادار و کلیدی داشت، حوادث زیرپوستی در روند فعالیتهای اصولگرایی رخ داد که به نظر من از منظر داوری منصفانه گام بسیار خوبی به نفع اصول گرایان بود. بعد از عبور از آن نقطه، به نقطه عطف نگرانکنندهای در سال ۱۴۰۰ و همچنین انتخابات دور اول و دوم مجلس دوازدهم در سالهای ۱۴۰۲ و ۱۴۰۳ رسیدیم.
- از نظر جنابعالی رقابت اصلی در انتخابات ۸ تیر میان کدام نامزدها است؟
آقای پزشکیان به اعتبار عملکرد و سوابق و دورانی که در دولت آقای خاتمی فعالیت کرد و ۵ دوره نمایندگی مجلس، اگرچه وابستگی تشکیلاتی نداشته است اما گفتمان حاکم بر ذهن و روح و روان و رفتار و کردار او خیلی با اصلاح طلبان چسبندگی داشته است و اصلاح طلبان نسبت به او توافق کردند و این توافق خوشبختانه فراگیر شده است.
از نظر من شورای محترم نگهبان کاری متفاوت از گذشته نکرده است؛ رهبری در آستانه انتخابات مجلس مفهوم و معنای موسع مشارکت حداکثری را در ۴ محور رقابت، عدالت، سلامت و امنیت مطرح و به حضرات کارگزاران امورات سیاستی ابلاغ کرده بودند.
رقابت، رکن موثر و غیرقابل هضم در امر مشارکت حداکثری است. وقتی سخن از رقابت میشود یعنی نظریات مختلف سیاسی که احزاب سیاسی میداندار آن هستند؛ گرچه امروز تعداد احزابی که باید از تعداد انگشتان یک دست تجاوز نکند، به صورت گسترده و نامناسب به چند ۱۰ حزب تبدیل شده است.
در حد ۳ الی ۴ گروه سیاسی باید نامزد خود را میداشتند که رقابت معنادارتری شکل بگیرد؛ در مقطع فعلی این اتفاق رخ داد و از میان نیروهایی که متفاوت از گفتمان غالب اصولگرایی هستند، ۴ الی ۵ نفر را مورد تأیید قرار دادند اما از طرف مقابل شخصیتی را مورد تأیید قرار دادند که دست بر قضا هیچ نسبت ساختاری و تشکیلاتی با هیچ یک از گروههای اصلاحطلبی ندارد.
آقای پزشکیان به اعتبار عملکرد و سوابق و دورانی که در دولت آقای خاتمی فعالیت کرد و ۵ دوره نمایندگی مجلس، اگرچه وابستگی تشکیلاتی نداشته است اما گفتمان حاکم بر ذهن و روح و روان و رفتار و کردار او خیلی با اصلاح طلبان چسبندگی داشته است و اصلاح طلبان نسبت به او توافق کردند و این توافق خوشبختانه فراگیر شده است؛ شرایطی که اشاره شد در حال رقم زدن رقابتی است که امیدواریم این نقطه حداقل ۱۵ تا ۲۰ درصد افزایش پیدا کند. تا امروز برآوردها دلالت بر این دارد که از مرز مشارکت ۵۰ درصد عبور کردیم و انشاءالله به سمت ۶۰ درصد برویم؛ اگر این اتفاق رخ دهد، بنظرم از ناحیه حاکمیت و نظام حقوقی تشکیلاتی انتخاباتی یک دستاورد ارزشمند است.
- رقبای اصلی انتخابات پیش رو را کدام نامزدها میدانید؟
در این روند یک چهره به نام آقای مسعود پزشکیان داریم که مورد حمایت فراگیر و جامع گروههای اصلاح طلب است؛ در سمت دیگر ۵ نفر هستند که در ۳ سرفصل جدا میشوند؛ آقای پورمحمدی شخصیت متفاوتی است که با وجود سوابق امنیتی و اطلاعاتی، کمی متفاوت از بقیه است و تصور من بر این است که با توجه به اینکه آقای علی لاریجانی از حضور در رقابتها باز ماند، رویکردی که پورمحمدی در پیش گرفته تقریباً تصویر نسبتاً تمام عیاری از رویکرد آقای لاریجانی را به نمایش میگذارد.
از ۴ شخصیت دیگر، ۲ شخصیت یعنی آقایان جلیلی و قالیباف هستند که اگرچه در یک بستر و سویی از اصولگرایی قرار دارند اما گفتمان متفاوت دارند و به دلیل سوابق اجرایی و نوع تمشیت اموری که در گذشته بر عهده داشتند، رویکردها و نگاههایشان در امر اداره کشور کاملا متفاوت است.
دیدگاه آقای جلیلی عمدتاً اسیر آرمانهای بلندپروازانهای است؛ این شخصیت محترم که من شخصاً نسبت به او علاقهمند هستم، دوران موفقی در زمانهای جنگ داشت و به لحاظ تاریخ در فعالیتهای دفاع مقدس چهره مورد احترامی است؛ او از آن نقطه عبور کرد و فرمانده نیروی انتظامی شد و سازمان خدماتی پلیس را در مقاطعی جهش داده و موفق هم بوده است، در مجموع در بخش خدمات پلیس دستاوردهای قابل قبولی داشته است.
قالیباف بیش از ۱۰ سال در شهرداری تهران بود که در سالهای اول گامهای خوبی برداشت، در مجموع آقای قالیباف یک تجربه عملکردی دارد و در مجلس نیز کم کم تجربه مدیریت هماهنگ را نیز پیدا کرده است. در نهایت این دو با هم رقابت داخلی دارند.
همچنین در کنار این بزرگواران، دو شخصیت دیگر وجود دارند که یکی آقای قاضیزاده هاشمی است که انسانی اخلاق مدار است و دیگری آقای علیرضا زاکانی پزشک است که تجربه رفتارهای خشن او در مجلس برایش محبوبیتی ایجاد نکرده است ولی از مقطعی که در شهرداری خدمت میکند تلاشهای مورد احترامی داشته است؛ از نظرم این دو نامزد پوششی هستند و اگر مجموعه ظرفیت این ۴ نفر را نگاه کنیم، به نظر میآید که این ۳ بزرگوار باید به نفع آقای قالیباف کنار بروند تا رایشان شکسته نشود؛ اگرچه آقای جلیلی مدعی است که اگر کسی قرار است کنار برود، چرا من باشم؟ ولی پیش بینی من این است که آقایان جلیلی، زاکانی و قاضیزاده میدان را به نفع آقای قالیباف خالی خواهند کرد؛ البته خود ایشان اخیرا گفته شده قرار من بر بیرون رفتن نیست مگر اینکه مصلحت بزرگتری بر من احراز شود.
اگر ما این فضا را نگاه کنیم، کسانی که در صحنه باقی خواهند ماند ۳ نفر خواهند بود؛ آقایان قالیباف، پورمحمدی و پزشکیان که به نظرم اگرچه شانس پیروزی آقای پورمحمدی بسیار اندک و تقریباً ناممکن است اما هویت مستقل خود را تا پایان حفظ میکند. به نظر میآید در افق پیشرو رقابت را بین کمپین اصلاح طلبان به محوریت آقای پزشکیان و کمپین اصولگرایی به محوریت آقای قالیباف خواهیم دید.
درصورتیکه آقای پزشکیان پیروز این رقابت نشود، آینده گفتمان اصلاح طلبی را چطور میبینید؟
گرچه امروز پیروزی آقای پزشکیان برای اصلاح طلبان خیلی شعف برانگیز و شکوهمند است، اما به نظرم در این روند یک اتفاق مبارکتری در حال رخ دادن است؛ نفس اینکه حوادث نسبتاً مورد قبول همه در حال بازگرداندن ما به حقیقتی نسبتاً فراموش شده است و آن این است که ظاهراً با این حضور، جامعه منفعل، بریده و خسته از نظام اجرایی و سیاسی کشور که احساس میکردند که حقشان ضایع میشود و جماعتی در حال تصمیمگیری برای آنها هستند، مجدداً در حال بازگشت به صحنه هستند ولو اینکه آقای پزشکیان پیروز نشود، دستاورد بسیار مهمی است و ما از این دستاورد استقبال میکنیم.
- به نظر جنابعالی آقای پزشکیان میتواند یک روحانی یا خاتمی دیگر باشد؟
از نظر من آقای پزشکیان یک شخصیت مستقل مورد احترامی است که در مرکزیت یک مثلثی قرار دارد که مطلوبیتهای ۳ راس مثلث یعنی آقایان محمد خاتمی، هاشمی رفسنجانی و میرحسین موسوی را برای خود تعریف میکند و بر آن تکیه میکند؛ اگر چه امروز آقای میرحسین موسوی در حصر است اما اگر به عملکرد سالهای ۶۰ الی ۶۸ ایشان به عنوان نخست وزیر دوران دفاع مقدس بازگردیم، او شخصیت کاملاً قابل احترامی است که در بدترین شرایط بیپولی و اندک درآمدهای ارزی، هم جنگ را پشتیبانی کرد، هم رزق مردم را رساند و هم برخی از بحرانهای نگران کننده را کنترل کرد و به لحاظ ویژگیهای اخلاقی که داشت، انسان دغدغه مندی بود.
بنابراین فکر میکنم که آقای پزشکیان در مرکزیتی قرار دارد که محاسن این ۳ بزرگوار را در نظام مدیریت خود به کار خواهد گرفت؛ من ۳ ویژگی شامل رویکردهای سیاسی و اجتماعی که آوردههایی در دولت اصلاحات برای کشور داشته، روندهایی در دولت آقای هاشمی رفسنجانی که ما را به سمت توسعه همه جانبه و نوسازی اقتصادی هدایت کرد و همچنین آن اصالتها و تکیهگاههایی که به توانمندی و ظرفیتهای درونی سیستم در دوران آقای موسوی بود، را در آقای پزشکیان جدی و بارز میبینیم.
میتوانیم حتی نهادگران اقتصادی و کسانی که از اقتصاد آزاد دفاع میکنند را کنار هم بنشانیم و بر اساس ظرفیتهای بومی ایران از آنها راهکارهای مشترک بگیریم؛ دست بر قضا آقای مسعود پزشکیان میتواند نماد اتحاد این دو نظریه باشد.
- با توجه به اینکه عمدتاً نگاه اعضای حزب کارگزاران اقتصادی بوده است، آیا نگاه آقای پزشکیان نسبت به مباحث اقتصادی را قبول دارید؟
اساساً امروز موضوع اقتصاد موضوع همه است؛ اگرچه کارگزاران به این صفت شناخته میشوند که نوسازی اقتصادی در ذهن آنها بزرگ است که درست هم هست اما واقعیت این است که بعد از جنگ زیرساختهای ما آسیب دید و در ادامه نیز مشکلات هستهای و تحریمها پیش آمد و همواره سفره مردم از سال ۱۳۸۴ به بعد کوچک شد و باوجود درآمدهای بسیار گسترده ما در نفت در دوره آقای احمدی نژاد که میتوانست پشتوانه آینده تحولات کشور قرار بگیرد متاسفانه ۸۰ درصد آن از بین رفت، همواره مردم دچار یک آسیب اقتصادی بودهاند؛ امروز هیچ گروه سیاسی اعم از اصلاح طلب یا اصولگرا پیدا نمیشود که اولویت خود را در دولت احتمالیاش مسائل اقتصادی نداند.
در موضوع مسائل اقتصادی دو نظریه بینالمللی وجود دارد که در گذشتههای دور با هم رقابت میکردند اما هم پوشانیهایی با هم دارند؛ برخی بر این باورند که اندیشههای اقتصاد لیبرال رافع مشکلات جامعه است و برخی نیز بر این باورند که اندیشههای عدالت توزیعی در حوزههای نگاههای سوسیالیستی رافع مشکلات ملت است.
واقعیت این است که میتوانیم حتی نهادگران اقتصادی و کسانی که از اقتصاد آزاد دفاع میکنند را کنار هم بنشانیم و بر اساس ظرفیتهای بومی ایران از آنها راهکارهای مشترک بگیریم؛ امروز شخصیتهایی مثل فرشاد مومنی، عبده تبریزی، خوش چهره و ستاری فرد که در فضاهای نهادگرایی قرار دارند و از طرف دیگر آقایان نیلی، طبیبیان، غنی نژاد و مسعود نیلی که فکر اقتصادی لیبرال را نمایندگی میکنند و بر اساس شناختی که دارم آنقدر ظرفیت توسعه یافتگی درون این دو نظریه پیشرفته که این افراد میتوانند به راحتی بنشینند و برای ایران برنامه مشترک بنویسند و دست بر قضا آقای مسعود پزشکیان میتواند نماد اتحاد این دو نظریه باشد.
- نظر شما درباره اظهارات آقای پزشکیان مبنی بر اینکه «تخصصی در اقتصاد ندارم و اگر من را برای اقتصاد بگذارید، قطعاً خراب میکنم» چیست؟
این حرف آقای خاتمی هم بود و اصلاً حرف جدیدی نیست؛ خاتمی هم در زمان تبلیغات وقتی مباحث اقتصادی مطرح شد گفت که من خودم کارشناس نیستم اما به نظریه تضارب آرای اندیشههای کارشناسی اعتقاد دارم؛ به این معنا که وقت دو نظریه با هم منازعه و گفتوگو میکنند، میتوانم تشخیص دهم که راهکار درست چیست و آقای خاتمی به این موضوع عمل کرد؛ مشاهده میکنیم که در دولت ایشان برخی از چهرههای نهادگرای اقتصادی حضور دارند و از سمت دیگر نیز نیروهای طرفدار بازار آزاد هم هستند و اینها زبان مشترک پیدا کردند و اتفاقاً عملکرد اقتصادی دولت آقای خاتمی از سمت یک چهره سنتی بازار نظیر آقای عسکری اولادی قابل قبول و ستایش است.
- این مقبولیت در مقایسه با سیستم اقتصادی دولت کارگزاران است؟
دولت کارگزاران در مقطعی بود که ما دچار یک آسیب سنگین از دوران جنگ بودیم و باور آقای هاشمیرفسنجانی نیز این بود که باید به سمت خلق ارزشها و درآمدها برویم و مشکلات زیرساختیهایمان را حل کنیم، بنیانهای آسیب دیده اقتصاد را اصلاح کنیم و مهاجران به مناطق خود بازگردند. فضای ذهنی آقای هاشمی رفسنجانی در آن مقطع میطلبید که دروازههای ارتباط اقتصاد را با جهان پیرامونمان را باز و مشکلات را حل کنیم اما بعداً عوارضی حادث شد از جمله اینکه مجلس شورای اسلامی نسبت به سیاستهای آقای هاشمی نقد داشت و ایشان را دچار دستانداز کرد.
اگر از این مسائل چشمپوشی کنیم، بعد از حوادث اصلی و تحریم، خیلی نمیتوانیم به بازارهای آزاد جهانی امید ببندیم؛ اگرچه باید مشکلمان را در این زمینه حل کنیم اما به نظر میآید که اگر همین امروز آقای هاشمی رفسنجانی هم عهدهدار اداره دولت میشدند، بنا به قاعده، سیاستهای اقتصادیشان نسبت به اقتصاد بازار آزاد در دولت سازندگی کمی متفاوت بود.
- برخی در کنار سه ضلعی که جنابعالی برای شخصیت آقای پزشکیان تعبیر کردید، ضلع دیگری را نیز قرار میدهند و آن ضلع آقای احمدی نژاد است؛ همچنین برخی مطرح میکنند که اصلاح طلبان به نوعی به دنبال آن هستند که پزشکیانِ نزدیک به احمدینژاد تعریف کنند؛ نظر شما در این زمینه چیست؟
من این تعبیر را اصلاً باور ندارم چراکه رفتارهای مدیریتی آقای احمدی نژاد اساساً فاقد یک اصالت و ذاتیتی است که بخواهیم آن را مبنا قرار دهیم و بگوییم که ایشان گفتمان متفاوتی از گذشتگان خود را نمایندگی میکرد. دوست بزرگوار آقای احمدی نژاد یک شخصیتی شورشی بود که آمدند اساساً معادلات را بر هم زدند؛ به صراحت میگویم که اگر توفیقی که به صورت ناخواسته در عصر ایشان برای ملت ایران رخ داد و درآمدهای سنگین و شگفت نفتی هفتصد و هشتصد میلیارد دلاری نبود، نشان داده میشد که آن مدیریت شکست خورده بود؛ تمامی بنبستها و ناکارآمدیها با این پول پوشانده شد و از بین رفت.
- از نظر رفتاری چطور؟ آیا شباهتی میان پزشکیان و احمدی نژاد وجود دارد؟
آقای احمدی نژاد میگفت که محور عالم من هستم. همچنین در رفتار با مردم عمدتاً رفتارهایش شورشی بود؛ او به بزرگان هم تمکین نداشت و جوانمردی و مروت مدیریت هم نداشت و رفقای خود را به راحتی قربانی میکرد و با تخلف به اسناد اطلاعات دست یافت و آنها را افشا کرد. رفتارهایش مشخص نبود و به نوعی رفتارهای او «همجالرعایی» بود به همین جهت برای او اصالتی قائل نیستم. مرتبه بسیار ارزشمندتر و متعالیتر آنچه که به عنوان جهتگیری عاطفی برای آقای پزشکیان مطرح میشود، دولت آقایان میرحسین موسوی و خاتمی داشتند و آنها میتواند مورد نظر قرار بگیرد.
اصلاح طلبان به معنای عام کلمه انتخابات مجلس را تحریم نکردند بلکه بخشهای رادیکال اصلاحات این انتخابات را تحریم کردند.
- اصلاح طلبان به نوعی مدعی هستند که میتوانند آرای خاکستری جامعه را در انتخابات ۸ تیز جذب کنند؛ نظر شما چیست؟ با توجه به به تحریمی که در انتخابات مجلس از سوی جبهه اصلاحات صورت گرفتو همچنینی اظهارات رئیس جبهه اصلاحات، خلائی که ایجاد شده چطور باید ترمیم شود و آقای پزشکیان باید چه گفتمانی را برای جذب آن آرا در پیش بگیرد؟
اولاً اصلاح طلبان به معنای عام کلمه انتخابات مجلس را تحریم نکردند بلکه بخشهای رادیکال اصلاحات این انتخابات را تحریم کردند. خانم آذر منصوری متعلق به یک حوزه فکری رادیکال جبهه اصلاحات به نام اتحاد ملت بوده است؛ وقتی سخت از جبهه میکنیم به این معناست که جبهه برای یک کار خاص توافق میکند؛ در آن کار خاص که مشارکت در انتخابات مجلس بود، توافقی حاصل نشد و فرمان اینگونه صادر شد که هر حزبی به اعتبار تشخیص خود میتواند انجام وظیفه کند و جبهه اصلاحات بیانیهای مبنی بر تحریم انتخابات نداشت و گفتمان درونیمان این بود.
- در این شرایط چرا از از سوی جبهه اصلاحات از بیانیه «روزنه گشایی کنیم» که از سوی برخی از چهرههای سیاسی همسو با جبهه اصلاحات منتشر شد، حماینی صورت نگرفت؟ علتعدم حمایت اصلاح طلبان از آقای همتی در انتخابات سال ۱۴۰۰ چه بود؟
کار جبهه این است که وقتی احزاب قدرت تعقیب گفتمان مستقل خود را در عرصه سیاست ندارند، در یک موضوع خاص با هم گفتوگو، همکاری و مشارکت جبههای میکنند؛ جبهه اصلاحات معمولاً زمانی معنا پیدا میکند که میخواهند در یک انتخاباتی با هم شرکت کنند.
جبهه اصلاحات درباره انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ گفتوگو کرد اما به رای بلا منازعی نرسید که انتخابات را تحریم کند؛ بخشی از اصلاح طلبان تمایلی به مشارکت نداشتند و تحریمی شدند و بخشی هم تمایل به مشارکت در انتخابات داشتند؛ بر همین اساس خروجی جبهه به این متوقف شد که به نقطه سکوت رسیدند؛ جبهه سکوت کرد به این معنا که حدود ۳۵ عضو جبهه در امر انتخابات میتوانند یا مشارکت نکنند یا فعال باشند؛ در میان احزاب جبهه اصلاحات در انتخابات سال ۱۴۰۰ بیش از ۲۰ گروه فعال بودند لکن بخاطر فضاهای رسانهای که بسیار تند و بد شده بود و شورای نگهبان نیز عملکرد نا موجهی داشت، طبیعتاً آرای کلی کاهش پیدا کرد و آقای همتی با ۲ الی ۳ میلیون رای از خود حضوری را نشان داد به همین جهت نباید اتفاقات سال ۱۴۰۰ را به جبهه اصلاحات نسبت داد.
انتخابات ۸ تیر اینگونه نیست و هیچ گروه و حزب و تشکیلات سیاسی به نام اصلاح طلبان نداریم که زیر چتر جبهه اصلاحات باشد و توافق او بر آقای پزشکیان نباشد؛ این به آن معناست که جبهه تمام قد از یک نامزد انتخاباتی دفاع و حمایت و برای او تبلیغ میکند و ستاد میزند.
درباره فضای ذهنی جامعه، ما عقب ماندهایم و دچار فرصت اندکی هستیم؛ این حادثه هم فرصتی را پیش پای ما قرار نداد که در طولانی مدت بتوانیم برنامه ریزی کنیم و ما نمیتوانیم در این زمان کوتاه افق خیلی روشنی برای حضور جذاب از سوی مردم ببینیم؛ در این زمینه تلاش خواهیم کرد.
بر اساس نظرسنجیهایی که انجام شده است تا الان ما به ۵۰ درصد هدف خود رسیدهایم و ۵۰ درصد رایی را که میخواستیم مجدداً به گردونه نظام برگردانیم را به دست آوردیم یعنی ما مرز ۴۰ درصد را به ۵۵ درصدر رساندیم آن هم با همین گفتوگوهایی که انجام شده است؛ گفتوگوهایی که فقط ما در آن دخالت نداشتیم بلکه نهادهای رسمی حکومت نیز در آن دخالت داشتند و صداوسیما، رقابتهای داخلی اصولگرایان و فعالیتهای اصلاح طلبان در تحقق آن بیتاثیر نبوده است؛ بنظر میآید بتوانیم یک رتبه دیگر این دستاوردها را تقویت کنیم.
- در بخشی از بیانیه حمایت حزب کارگزاران از پزشکیان تاکید شده که «در فهم خود از اقتصاد، توسعه، جامعه، عدالت و اصلاحات نکاتی داریم که آن را با مسعود پزشکیان بوقت مقتضی در میان میگذاریم»؛ چقدر فکر میکنید که فردای پیروزی احتمالی آقای پزشکیان این فرصت به شما داده میشود و همراهیهایی که در زمان رقابتهای انتخاباتی خود دارد، متوقف نمیشود؟
اولًا ما نسبت به آقای پزشکیان خوشبین هستیم و فکر میکنیم که ایشان در برابر هر حرف علمی و حرفهای گوش شنوا و ذهن توسعه یافتهای دارد؛ او همچنین فهم خوبی دارد چراکه انسان توسعه یافته و شخصیت دانشگاهی فرهیختهای است و تجربه ۲۰ سال کار پارلمانی دارد و در تدوین و تصویب برنامههای ششم و هفتم واجد نقش بوده است؛ همچنین در سطوح اجرایی و اداره دولت در وزارت بهداشت و درمان داشته است و از نزدیک با بسیاری از مشکلات درگیر بوده و یک شخصیت جامعالاطرافی است که اگر آنچه ما ارائه میکنیم، پشتوانه استدلالی خوبی داشته باشد، خواهد شنید و همچنین ممکن است که به برخی از دیدگاههای ما نظر مثبتی نداشته باشد و دیدگاههای دیگری را بپذیرد.
ما نمیتوانیم توقع داشته باشیم که آقای پزشکیان کل میز اقتصادی دولت را به نظریه کارشناسی کارگزاران واگذار و دیگران را در این رابطه رها کند.
بر اساس نظرسنجیهایی که انجام شده است تا الان ما به ۵۰ درصد هدف خود رسیدهایم و ۵۰ درصد رایی را که میخواستیم مجدداً به گردونه نظام برگردانیم را به دست آوردیم.
ضمن اینکه با توجه به دو تجربهی ۶۸ تا ۷۶ و همچنین ۷۶ تا ۸۴، دو دولت سازندگی و اصلاحات با هم همپوشانی بسیاری داشتند و تمامی نیروهای اقتصادی دولت اول آقای خاتمی از جنس دولت آقای هاشمیرفسنجانی بودند؛ تصورم این است که این تجارب یک همگراییهایی ایجاد کرده است و در دل این همگراییها دیدگاههای خود آقای پزشکیان هم مطرح شده است؛ از این حیث احساس نگران کنندهای به هیچ عنوان ندارم و فکر میکنم که نه تنها در حوزه اقتصاد، بلکه در حوزههای اجتماعی و بینالمللی و همچنین صنعت همگرایی خواهیم داشت.
از سوی دیگر نیز نباید از خاطرمان برود که یک عامل وحدتی وجود دارد و آن این است که در اثر سیاستهای تحریمی که پدر ملت ایران را درآورده و آقایان نیز تا به حال آن را حل نکردند، فعلا آنقدر در مقدمات برای حل مشکلاتمان، به زبان مشترک نیاز داریم که فرصتی برای اختلاف سلیقه در امر اقتصاد نداریم.
- برخی از افراد اصلاح طلب به نوعی معتقدند که نتیجه دولت روحانی ضربهای به پیکره اصلاحات زده است و با توجه به اینکه حلقه عینی که در ستادهای آقای پزشکیان یا بیانیههای مرتبط مطرح میشود، حلقهای متشکل از وزرای دولت روحانی هستند، نگرانیهایی در این زمینه دارند؛ نظر شما در این باره چیست؟
اینکه اصلاح طلبان نسبت به عملکرد آقای روحانی گارد دارند و منفی هستند را قبول ندارم و معتقدم که داوری غیر واقع بینانه است. چراکه دولت آقای روحانی نیروهایی که در سطوح نخست به پایین به کار گرفت، عموماً نیروهای معتدل، اصلاح طلب و اصولگرای منطقی بودند.
- عملکرد اقتصادی دولت روحانی را قبول داشتید؟
عملکرد دولت اول او را قطعاً قبول دارم؛ در دولت اول عملکرد اقتصادی به گونهای بود که بر اساس شاخصها و همچنین جداول و آمار و ارقام اثبات میکنیم که قدرت خرید و معیشت مردم تقویت و بسیاری از مشکلات مردم برطرف شد و برجام هم به نقطه توافق رسید و شهادت بر این ادعا آن است که در انتخابات سال ۱۳۹۶، برخی اصلاحطلبانی که در انتخابات سال ۱۳۹۲ قائل به شرط و شروط برای آقای روحانی بودند، با شوق تمام و بدون هیچ گونه شرط و شروطی از او پشتیبانی و حمایت کردند و به نتیجه رساندند و رای بیشتری هم برای آقای روحانی حاصل شد.
دولت دوم آقای روحانی به لحاظ اقتصادی و دیگر مسائل دچار آسیب جدی شد و در بررسی تمام عوارض و ایرادات، منهای برخی از نابسامانیهای فردی و شخصی برخی از وزرا و خود آقای روحانی، عمدهترین سهم از مشکلات که به دولت ایشان آسیب زد عوارض بیرون از دولت بود؛ تحریمهای بینظیری که در طول تاریخ سازمان بینالملل در حق هیچ کشوری اعمال نشد و همچنین بحرانی مثل کرونا.
- نظر شما درباره نگرانیهایی درخصوص تکرار شرایط دولت روحانی مطرح میشود، چیست؟
منش، روش و رفتار آقای پزشکیان بسیار منعطف و جامع گراست؛ آقای روحانی یک شأن و منزلت تشکیلاتی و تشریفاتی خاصی برای خود داشت که در جایی هم درست بود و حداقل در حوزه مسائل فرامرزی و و بینالمللی خیلی هم جواب میداد و دارای استحکام بیانی و قدرت سحرآمیز کلامی و تسلط بر آمار و ارقام بود؛ او از نظر من شخصیت قابل احترامی است ولی عملکرد دولت به گونهای بود که به دلیل عوامل بیرونی، نمره خوبی نگرفت.
آقای پزشکیان با توجه به روحیه جهادی و مردم گرایی بیشتری که دارد و تصور میکنم با جنبههای شخصی، اخلاقی و صداقت در رفتار و خاکی بودنش، تصویر متفاوتی است و در تاریخ مقایسهای مدیران ما چهرهای نسبتاً منحصر بفرد است.
- با توجه به سن آقای پزشکیان آیا پیش بینی نمیکنید که اتفاقی که در دوران روحانی رخ داد، تکرار شود؟
آقای پزشکیان آدمی است که به راحتی زبان مشترک پیدا میکند؛ برخی در مقام نقد میگفتند که چون آقای پزشکیان به هیچ عنوان شخصیت تشکیلاتی و تمایلات حزبی ندارد، بنابراین او شخصیتی تکرو است و فقط به آنچه خودش فکر میکند، عمل میکند که این گزاره را کسی خیلی باور نمیکند. عملکرد او را من ندیدم ولی با پزشکان زیادی صحبت کردم و آنچه در دولت خاتمی در قامت وزیر بهداشت عمل کرده نشان میدهد که مشاورهپذیر است و در مجلس نیز کار او جمعی بوده است. او همچنین میتواند بر پایه عقیده فردی، کار فردی خود را متصلب باشد و اینها ایرادی ندارد و الزاماً زیانی به او وارد نمیکند و ما نیز میتوانیم از مواضع متصلب، بهرههای صحیح ببریم.
عطریانفر: پزشکیان، فصل مشترک موسوی، هاشمی و خاتمی است
- نظرتان درباره این افراد چیست؟
پزشکیان: مدیر با ظرفیت، اخلاق مدار و پدیده انتخابات ۱۴۰۳
پورمحمدی: شخصیتی با پیشینه فعالیتهای اطلاعاتی امنیتی که از گذشته عبور کرده و در حال معرفی خود در قامت شخصیت روحانی و مدیر توسعهگرا است
جلیلی: صحبت محترم و اخلاق مداری که همچنان در گذشته مانده و تحولات پیشرو را در نکته مدیریت خود لحاظ نمیکند
زاکانی: شخصیتی جنجالی که در زد و خوردهایی سیاسی منطقهای و گروهی ارتقا یافته و از این پلکان برای خود آرزوهای بلند و غیر قابل دسترسی را ترسیم کرده است.
قاضیزاده: شخصیت بسیار اخلاق مدار، آرام و موجهی که اگر در حوزه فعالیتهای تخصصی خود بماند حتماً اثرات و برکات بسیار بهتری دارد تا در موقعیتی که الان خود را معرفی کرده است.
قالیباف: شخصیت مثبت… که تجارب پر دامنه و متفاوتی را در گذشته طی کرده و امروز در نقطهای قرار گرفته که دوست دارد از همه ظرفیتهایی که از سر گذرانده در عالیترین موقعیت هم بنشیند و حیات سیاسی خود را به پایان ببرد.
- نظرتان درباره این شعارها چیست؟
یک جهان فرصت، یک ایران جهش، هر ایرانی یک نقش باشکوه: دو بخش اول شعار اسیر آرمان است ولی بخش سوم میتواند واقع بینانه باشد.
دولت قرار، عدالت، ثروت و قدرت: تصور میکنم این شعار خیلی با واقعیت امروز ما نسبتی ندارد و حداقل همهاش اینگونه است.
برای ایران: بیشتر تداعی کننده این است که تک تک مردم ایران مجددا برای مادر اصلی خود که سرزمینشان است، دست از انفعال و جدایی و بیتفاوتی بردارند و به دامن مادر خود بازگردند.
دولت خدمت: شعار زیبا و محترمی است ولی کفایت نمیکند و این شعار کلی میتواند شعار همه نامزدهای انتخابات باشد.
دولت خانواده: دولت مردم با هم جزو شعارهای عام است که میتواند متعلق به همه گروهها باشد و دولت خانواده ظاهراً تاکیدی بر تقویت کانون خانواده است که به نظرم شعار معقولی است اما باید ابعاد آن بیشتر باز شود و گفته شود که قرار است به چه چیزی برسیم.
خدمت و پیشرفت: از شعارهای عمومی و بسیار خوب و زیباست اما جذابیت و نوآوری ندارد.