مرداد سال گذشته دختر ۱۸ سالهای به نام سحر با مراجعه به پلیس گفت: «چند روز پیش همراه یکی از دوستانم به پارک نزدیک خانهمان رفته بودیم که با پسر ۲۱ سالهای به نام بابک آشنا شدم.»
او در ادامه شکایت خود گفت: او از من خواست برای آشنایی بیشتر سوار ماشینش شوم تا کمی صحبت کنیم و اگر به توافق رسیدیم او به خواستگاریام بیاید. من هم قبول کردم و سوار شدم، اما به یکباره از یک کارگاه جوراب بافی در حاشیه ورامین سر درآوردیم. او چهار شبانهروز من را در آنجا حبس کرد و مورد آزار و اذیت قرار داد تا اینکه در فرصتی که به دست آوردم، توانستم از اسارتگاه او فرار کنم.
به گزارش ایران، پس از این شکایت مأموران بابک را ردیابی و بازداشت کردند، اما متهم منکر آدمربایی، حبس و آزار و اذیت سحر شد و در تشریح ماجرا گفت: من و سحر با هم دوست بودیم و او با میل و خواسته خودش به کارگاه جوراب بافی عمویم آمد و چند شبی را میهمان من بود. با این حال برای پسر جوان به اتهام آدمربایی، حبس غیرقانونی و تجاوز به عنف کیفرخواست صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه ۱۱ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در ابتدای جلسه دختر جوان به جایگاه رفت، اما این بار ادعای دیگری را مطرح کرد و گفت: آن روز بابک با چاقو تهدیدم کرد و به ناچار سوار موتورش شدم، بعد من را به کارگاه جوراب بافی متروکهای برد و بدون توجه به التماسهایم ۵ شبانهروز آزارم داد و شکنجهام کرد. حالا هم حاضر به گذشت نیستم و درخواست اشد مجازات دارم.
سپس متهم به جایگاه رفت و با رد اتهامها عنوان کرد: من و سحر در پارک با هم آشنا شدیم البته پیشنهاد دوستی را هم سحر داد و او به سراغم آمد و با هم دوست شدیم. بعد از آن از زندگیاش گفت که پدرش به شیشه اعتیاد دارد و در خانه شرایط خوبی ندارد و دوست ندارد در خانهشان زندگی کند. او از من خواست تا چند روزی پیش من بماند تا فکری به حال خودش بکند. من هم در پاسخ به درخواستش گفتم شرایطم طوری نیست که بتوانم او را به خانهمان ببرم و وقتی دیدم حال خوبی ندارد، گفتم میتوانم تو را به کارگاه جوراب بافی عمویم ببرم و سحر هم قبول کرد. سحر چهار روز در کارگاه بود و من هم به خانهمان برگشتم و فقط عصرها به او سر میزدم و برایش غذا میبردم. من نه او را آزار دادهام و نه شکنجه کردهام و به همین خاطر اتهامها را هم قبول ندارم. سحر و خانوادهاش قصد دارند با اتهامزنی از من اخاذی کنند و به تازگی متوجه شدهام که او پیش از من نیز از چند نفر شکایتهای مشابهی کرده است.
با ادعای متهم، قضات به بررسی پرونده پرداختند و دریافتند یک ماه و نیم قبل از این پرونده، سحر از پسر جوانی به نام حمید هم شکایتی مبنی بر تجاوز مطرح کرده و سپس در دادسرا اعلام گذشت کرده بود. همچنین یک سال قبل نیز از پسر جوانی به نام رضا به اتهام آدمربایی شکایت کرده بود و با تحقیقات پلیسی برای متهم قرار منع تعقیب صادر شده بود.
با به دست آمدن این اطلاعات و بررسی دقیقتر سرانجام قضات دادگاه درباره اتهام آدمربایی و حبس غیرقانونی برای پسر جوان قرار منع تعقیب صادر کردند و همچنین اتهام بابک را از تجاوز به عنف به رابطه نامشروع تغییر دادند که بدین ترتیب قرار بازداشت موقت وی نیز شکسته و قرار شد با قید وثیقه آزاد تا به اتهام رابطه نامشروع وی رسیدگی شود.
در این جلسه رسیدگی نیز بابک به جایگاه رفت و با تکرار اظهاراتش گفت: باور کنید من در آن چهار روز اصلاً به سحر دست نزدم و فقط برایش غذا میبردم و به او سر میزدم. من بیگناه بازداشت شدم و فقط در این مدت آبرویم پیش خانواده و دوست و آشنا رفت.
سپس وکیل متهم به جایگاه رفت و گفت: با بررسی اظهارات و سوابق دختر جوان به نظر میرسد او قصد اخاذی از موکلم را داشته باشد. شاکی یک بار گفته چهار روز و بار دیگر گفته پنج روز در اسارت بودم. یک بار گفته با ماشین من را ربوده و بار دیگر گفته با تهدید چاقو و با موتور من را به کارگاه برده که نشان میدهد اظهارات ضد و نقیضی را مطرح کرده است. با توجه به این اظهارات متناقض و همچنین سوابق او تقاضا دارم تا قضات دادگاه در مجازات موکلم تخفیف قائل شوند.
در پایان جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند و در نهایت پسر جوان را از اتهام آدم ربایی تبرئه کردند.