سکوت به ما این امکان را میدهد که احساسات خود را پردازش کنیم، با آنها بنشینیم و واقعاً درک کنیم که چه احساسی داریم. این به ما فضایی میدهد که به جای واکنش تکانشی، اندیشمندانه واکنش نشان دهیم.
هوش عاطفی توانایی برای درک و مدیریت احساسات خود و همچنین ارتباط با احساسات دیگران و پاسخ به آنها، بسیار مهم است. این چیزی است که روابط ما را تعریف میکند، تصمیمات ما را هدایت میکند و تعیین میکند که چگونه در جهان حرکت کنیم.
به گزارش همشهریآنلاین به نقل از geediting، این روزها که حرف از هوش عاطفی زیاد است، ممکن است از خود بپرسید: "آیا من از نظر احساسی باهوش هستم؟ " مطمئنا، همه ما دوست داریم باور کنیم که هستیم. اما آیا واقعا هستیم؟ برای فهمیدن آن چند سوال هست که باید جواب دهید.
اگر متوجه شدید که به سؤالات زیر سر تکان میدهید و جوابتان به آنها «همیشه» است، به شما تبریک میگوییم! شما از نظر عاطفی باهوشتر از یک فرد معمولی هستید. پس برای این تست ادامه مطلب را بخوانید.
بیایید کارها را با سنگ بنای هوش هیجانی شروع کنیم: خودآگاهی. خودآگاهی به معنای درک احساسات خود است. این مربوط به هماهنگی با وضعیت عاطفی خود در هر لحظه است.
بنابراین، اولین سوالی که باید از خود بپرسید این است: "آیا من با احساساتم هماهنگ هستم؟ " آیا همیشه میدانید چه زمانی احساس خوشحالی، غمگینی، عصبانیت یا اضطراب میکنید؟ آیا میتوانید این احساسات را در زمان واقعی شناسایی کنید و بفهمید که چرا آنها ظاهر میشوند؟
اگر پاسخ شما "همیشه" است، پس شما یکی از جنبههای کلیدی هوش هیجانی را شناسایی کرده اید.
اکنون یک مشکل وجود دارد. وقتی صحبت از هوش هیجانی به میان میآید، همیشه بیان احساسات یا حتی درک آنها نیست. گاهی اوقات، راحت بودن با سکوت است.
سکوت به ما این امکان را میدهد که احساسات خود را پردازش کنیم، با آنها بنشینیم و واقعاً درک کنیم که چه احساسی داریم. این به ما فضایی میدهد که به جای واکنش تکانشی، اندیشمندانه واکنش نشان دهیم؛ بنابراین سوال بعدی که باید از خود بپرسید این است: "آیا من با سکوت راحت هستم؟ " آیا میتوانید ساکت بنشینید بدون اینکه احساس کنید نیاز به پر کردن جای خالی با صحبت یا حواس پرتی دارید؟ آیا به این لحظات سکوت به عنوان فرصتی برای خوداندیشی و بازنگری در خود نگاه میکنید؟
اگر بله، این یک پیروزی بزرگ برای هوش هیجانی شماست. شما میتوانید از سکوت به عنوان ابزاری برای درک عاطفی و رشد استقبال کنید.
افراد باهوش عاطفی در همدلی مهارت دارند. آنها میتوانند خود را به جای دیگران بگذارند و واقعاً درک کنند که آن شخص چه احساسی دارد. آنها برای قضاوت یا انتقاد عجله نمیکنند. در عوض، آنها درک و شفقت را ارائه میدهند.
بنابراین، سؤال بعدی این است: آیا به جای نتیجه گیری عجولانه یا قضاوت سریع، تلاش آگاهانهای برای درک احساسات دیگران انجام میدهید؟
وقتی قدرت همدلی را میدانید، میتوانید از آن برای ایجاد ارتباطات قویتر و معنادارتر با اطرافیان خود استفاده کنید.
زندگی پر از فراز و نشیب است؛ و در حالی که نمیتوانیم آنچه برایمان اتفاق میافتد را کنترل کنیم، میتوانیم نحوه واکنش خود را به آن کنترل کنیم.
افراد باهوش عاطفی دارای کیفیتی به نام تاب آوری عاطفی هستند. آنها میدانند که احساسات موقتی هستند و این توانایی را دارند که از سختیها بگذرند. آنها اجازه نمیدهند شکستها آنها را ناامید کند؛ بنابراین اکنون، این را از خود بپرسید: آیا چالشها را فرصتی برای رشد و یادگیری میدانید تا موانع غیرقابل عبور؟
پاسخ "همیشه" به این سؤالات نشان میدهد که شما واقعاً از نظر عاطفی انعطاف پذیر هستید، که نشاندهنده هوش هیجانی بالاست.
افراد باهوش نه تنها در درک و مدیریت احساسات خود خوب هستند، بلکه در بیان آنها نیز مهارت دارند. آنها از گفتگوهای دشوار دوری نمیکنند یا احساسات خود را پنهان نمیکنند. در عوض، آنها آشکارا و صادقانه ارتباط برقرار میکنند.
بنابراین، سوال بعدی این است: "آیا من همیشه احساساتم را به وضوح و آشکارا بیان میکنم؟ " آیا شما راحت هستید که احساسات خود را به روشی سازنده بیان کنید، حتی زمانی که دشوار است؟
افراد باهوش عاطفی بالا در لحظه حضور دارند و از احساسات و افکار خود آگاه هستند و آگاهانه واکنشهای خود را انتخاب میکنند. آنها اجازه نمیدهند احساساتشان آنها را کنترل کند. در عوض، آنها احساسات خود را کنترل میکنند.
بنابراین، بیایید به سؤال بعدی برویم: "آیا من آگاهانه زندگی میکنم؟ " و به طور خاص، "آیا من همیشه مراقب احساساتم هستم؟ " آیا حاضر و آگاه میمانید و آگاهانه پاسخهای خود را به موقعیتهای مختلف انتخاب میکنید؟
اگر پاسخ شما «همیشه» است، گواهی بر هوش هیجانی بالاست.
در اینجا یک حقیقت وجود دارد: ناراحتی عاطفی بخشی از زندگی است. این چیزی است که همه ما تجربه میکنیم.
افراد باهوش عاطفی این را درک میکنند. آنها میدانند که داشتن احساسات ناراحتکننده مانند ترس، خشم یا غم اشکالی ندارد. آنها سعی نمیکنند این احساسات را سرکوب کنند. در عوض، آنها را تصدیق میکنند، آنها را کاملا احساس میکنند و سپس آنها را رها میکنند؛ بنابراین باید فکر کنید: "آیا احساس ناراحتی دارم؟ " آیا میتوانید با احساسات ناخوشایند خود کنار بیایید بدون اینکه سعی کنید آنها را کنار بزنید یا بپوشانید؟
هوش هیجانی به ما این درک را میدهد که همه احساسات، حتی آنهایی که ناراحت کننده هستند، چیزی برای آموزش به ما دارند.
هوش هیجانی یک مقصد نیست، یک سفر است. این چیزی نیست که شما یا دارید یا ندارید. این مجموعهای از مهارتهاست که میتوانید در طول زندگی خود آنها را توسعه داده و اصلاح کنید.
در واقع، همه ما این ظرفیت را داریم که از نظر احساسی باهوش باشیم. ما فقط باید از این پتانسیل استفاده کنیم. ما باید تمایل داشته باشیم که به درون خود نگاه کنیم، این سوالات سخت را از خود بپرسیم و پاسخهای صادقانه بدهیم.
پس فکر کنید: "آیا من همیشه مایل به رشد و یادگیری در زندگی خود هستم؟ " آیا هر تجربهای را فرصتی برای رشد عاطفی و درک میبینید؟
اگر پاسخ شما "همیشه" است، واقعاً از نظر عاطفی باهوشتر از یک فرد معمولی هستید.