یک اقتصادان، گفت: در دورههایی از اقتصاد ایران که شاهد رشد اقتصادی قابل توجه همراه با تورم پایین بودیم؛ افراد بسیار نخبهای در راس نهادهای سهگانه بانک مرکزی، سازمان برنامه و بودجه و وزارت اقتصاد قرار داشتند و هماهنگی بسیار خوبی میان آنها مشاهده میشد.
در حالیکه کارشناسان در تکاپوی ارائه یک لیست پیشنهادی برای دولت چهاردهم هستند، به نظر میرسد انتخاب رئیس سازمان برنامه و بودجه، یکی از مهمترین و حساسترین انتخابها باشد.
به گزارش دنیای اقتصاد، از نگاه کارشناسان، انتخاب رئیس سازمان برنامه و بودجه در دولت میتواند بر موفقیت تیم اقتصادی و به تبع آن عملکرد کلی دولت چهاردهم اثر بسیار زیادی داشته باشد. ویژگیهای مهمی که یک رئیس سازمان برنامه موفق باید داشته باشد: دانش تخصصی اقتصاد، قدرت ایستادگی در مقابل خواستههای دیگر نهادها و توانایی نه گفتن، حرکت به سوی شفافسازی منابع و مخارج بودجه در سایه و هماهنگی با دیگر اعضای تیم اقتصادی است.
این نهاد باید اصلاحات بودجهای را پیش ببرد و برنامهای برای جریان مالی فرابودجه داشته باشد. با توجه به اهمیت جایگاه رئیس سازمان برنامه و بودجه، «دنیایاقتصاد» در دو گزارش به بررسی ویژگیهای یک رئیس سازمان برنامه و بودجه موفق پرداخته و در این مورد با کارشناسان نیز به مصاحبه پرداخته است.
سازمان برنامه و بودجه یکی از مهمترین اعضای تیم اقتصادی دولت است که نقش اساسی در تعیین سیاستهای اقتصادی و مالی کشور دارد. این سازمان بهعنوان مرکز اصلی تهیه و تنظیم بودجه، وظیفه دارد منابع مالی کشور را به نحوی تخصیص دهد که اهداف توسعه اقتصادی و اجتماعی محقق شوند.
رئیس این سازمان باید دارای دیدگاهی جامع باشد و توانایی تحلیل و پیشبینی تحولات اقتصادی و اجتماعی را داشته باشد. همچنین رئیس این سازمان باید با سایر اعضای دولت در هماهنگی کامل باشد. تدوین بودجه سالانه یکی از پیچیدهترین فرآیندهای دولت است که نیازمند هماهنگی دقیق بین منابع و نیازهاست. رئیس سازمان باید با دقت و دانش عمیق از شرایط اقتصادی کشور، اولویتبندی مناسبی برای تخصیص منابع انجام دهد. این امر مستلزم داشتن دانش کافی در زمینه اقتصاد کلان، مالیه عمومی، و مدیریت منابع انسانی و مالی است.
رئیس سازمان برنامه و بودجه باید بتواند با دیگر اعضای تیم اقتصادی دولت بهخوبی هماهنگ شود. این هماهنگی برای اجرای موثر سیاستهای اقتصادی و مالی ضروری است و به جلوگیری از تضادها و تداخلهای سیاستی کمک میکند. رئیس سازمان باید توانایی برقراری ارتباط موثر و تسهیل همکاری بین نهادهای مختلف اقتصادی، نظیر وزارت اقتصاد، بانک مرکزی، و سازمانهای مالی و مالیاتی را داشته باشد. هماهنگی میان اعضای تیم اقتصادی به بهبود کارآیی و اثربخشی سیاستها کمک میکند و از بروز مشکلات ناشی از عدم هماهنگی جلوگیری میکند.
برای مثال، اگر سیاستهای پولی و مالی بهطور هماهنگ اجرا شوند، میتوانند به کنترل تورم، حفظ ثبات نرخ ارز، و تقویت رشد اقتصادی کمک کنند. رئیس سازمان برنامه و بودجه باید نقش پل ارتباطی بین نهادهای مختلف را ایفا کند و اطمینان حاصل کند که همه اجزا در راستای اهداف کلان کشور حرکت میکنند.
دانش اقتصادی یکی از ویژگیهای اساسی است که رئیس سازمان برنامه و بودجه باید داشته باشد. این دانش شامل فهم عمیق از تئوریهای اقتصادی، مدلهای مالی، و ابزارهای تحلیلی است که برای تدوین و اجرای سیاستهای اقتصادی ضروری هستند. رئیس سازمان باید بتواند از این دانش برای تحلیل وضعیت اقتصادی کشور، شناسایی نقاط قوت و ضعف، و پیشنهاد راهکارهای مناسب برای بهبود وضعیت اقتصادی استفاده کند.
علاوه بر دانش تئوریک، تجربه و شناخت کافی از شرایط واقعی اقتصاد کشور نیز ضروری است. رئیس سازمان باید با چالشها و فرصتهای موجود در اقتصاد کشور آشنا باشد و بتواند تصمیماتی اتخاذ کند که به بهبود وضعیت اقتصادی و افزایش رفاه عمومی منجر شود. این امر نیازمند توانایی درک و تحلیل دادهها، شناسایی روندهای اقتصادی، و پیشبینی تحولات آینده است.
یکی از ویژگیهای ضروری برای رئیس سازمان برنامه و بودجه، قدرت نه گفتن است. او باید بتواند در مقابل فشارهای سیاسی و درخواستهای غیرمنطقی مقاومت کند و تصمیماتی اتخاذ کند که به نفع منافع ملی باشد. این ویژگی بهویژه در شرایطی که منابع محدود هستند و تقاضا برای تخصیص بودجه بالاست، بسیار اهمیت دارد. قدرت نه گفتن به رئیس سازمان امکان میدهد تا از منابع مالی بهطور بهینه استفاده کند و اولویتهای واقعی کشور را در نظر بگیرد. او باید توانایی داشته باشد تا در مقابل درخواستهایی که ممکن است به هدررفت منابع منجر شوند، مقاومت کند و تصمیماتی اتخاذ کند که با اهداف کلان کشور همخوانی داشته باشند. این امر نیازمند شجاعت و قدرت تصمیمگیری است که تنها با داشتن دانش و تجربه کافی به دست میآید.
یکی از اصلیترین چالشهای رئیس سازمان برنامه و بودجه، ایجاد تعادل میان منابع و مخارج دولت است. این تعادل برای حفظ ثبات اقتصادی و جلوگیری از بحرانهای مالی ضروری است. رئیس سازمان باید قادر باشد منابع مالی محدود کشور را بهطور بهینه تخصیص دهد و از هدررفت منابع جلوگیری کند.
برای رسیدن به این هدف، او باید توانایی تحلیل دادههای مالی و اقتصادی، شناسایی الگوها و روندهای آتی، و پیشنهاد راهکارهای عملی برای بهبود کارآیی و بهرهوری اقتصادی را داشته باشد. تعادل بودجه به معنای کاهش هزینههای غیرضروری و افزایش کارآیی در بخشهای مختلف دولتی است. این امر نیازمند شفافیت در تخصیص منابع و مخارج، ارزیابی مستمر عملکرد مالی و اقتصادی، و اجرای اصلاحات لازم در صورت نیاز است. رئیس سازمان باید توانایی داشته باشد تا از دادهها و اطلاعات موجود بهطور موثر استفاده کند و تصمیمات منطقی و مبتنی بر شواهد اتخاذ کند.
رئیس سازمان برنامه و بودجه باید بتواند بودجه کشور را بهطور مداوم ارزیابی و اصلاح کند. این فرآیند شامل شناسایی نقاط قوت و ضعف بودجه، تجزیه و تحلیل عملکرد مالی و اقتصادی، و پیشنهاد اصلاحات لازم برای بهبود کارآیی و اثربخشی بودجه است. او باید قادر باشد با استفاده از دادهها و اطلاعات موجود، تحلیلهای دقیقی انجام دهد و راهکارهای مناسبی برای بهبود وضعیت اقتصادی کشور ارائه کند. اصلاح بودجه نیازمند توانایی شناسایی و اولویتبندی نیازها و تخصیص منابع بهصورت بهینه است.
رئیس سازمان باید بتواند از دادهها و اطلاعات موجود بهطور موثر استفاده کند و تصمیماتی مبتنی بر شواهد و تحلیلهای دقیق اتخاذ کند. او باید قادر باشد از ابزارهای مالی و اقتصادی برای اصلاح و بهبود بودجه استفاده کند و به اجرای اصلاحات لازم برای افزایش کارآیی و اثربخشی بودجه بپردازد.
بودجه در سایه یا بودجه غیررسمی یکی از چالشهای مهم در مدیریت مالی دولت است. رئیس سازمان برنامه و بودجه باید توانایی داشته باشد تا تمامی منابع و مخارجی را که بهصورت رسمی در بودجه ذکر نشدهاند شناسایی و شفاف کند. این اقدام به افزایش شفافیت و پاسخگویی دولت کمک کرده و اعتماد عمومی را نسبت به عملکرد دولت افزایش میدهد.
شفافسازی منابع و مخارج بودجه در سایه همچنین به بهبود مدیریت مالی و تخصیص منابع کمک میکند و از بروز فساد مالی جلوگیری مینماید. رئیس سازمان باید بتواند از ابزارهای مختلف نظیر گزارشهای مالی، حسابرسی، و تجزیه و تحلیل دادهها برای شناسایی و شفافسازی منابع و مخارج بودجه در سایه استفاده کند. این اقدام به بهبود کارآیی و اثربخشی بودجه و افزایش اعتماد عمومی به دولت کمک میکند.
تامین کسری بودجه یکی از چالشهای همیشگی دولتهاست. رئیس سازمان برنامه و بودجه باید بتواند راهکارهای مناسبی برای تامین این کسری ارائه دهد که بر اساس اصول و قواعد اقتصادی باشد و به ثبات مالی کشور آسیب نرساند. او باید با تحلیل دقیق وضعیت اقتصادی و مالی کشور، راهبردهای مختلفی برای تامین مالی کسری بودجه پیشنهاد دهد. یکی از راههای موثر برای تامین کسری بودجه، کاهش مخارج غیرضروری و افزایش کارآیی در بخشهای مختلف دولتی است.
رئیس سازمان باید قادر باشد تا مخارج غیرضروری را شناسایی کرده و به کاهش آنها بپردازد. افزایش درآمدهای مالیاتی نیز میتواند به تامین مالی کسری بودجه کمک کند، اما این امر باید با دقت و بدون ایجاد فشار اضافی بر مردم و کسبوکارها انجام شود. در صورت لزوم، استفاده از ابزارهای مالی نظیر استقراض داخلی و خارجی نیز میتواند به تامین مالی کسری بودجه کمک کند. رئیس سازمان باید با تحلیل دقیق و ارزیابی مزایا و معایب هر یک از این ابزارها، تصمیماتی اتخاذ کند که به بهبود وضعیت مالی کشور کمک کند و از بروز بحرانهای مالی جلوگیری نماید.
برای اینکه سیاستهای اقتصادی بهطور موثر اجرا شوند، رئیس سازمان برنامه و بودجه باید بتواند با دیگر اعضای تیم اقتصادی دولت هماهنگی کامل داشته باشد. این هماهنگی شامل تبادل اطلاعات، مشورت در زمینه تصمیمگیریهای کلان اقتصادی، و همکاری در اجرای سیاستهای مالی و پولی است. تعامل موثر با دیگر نهادهای اقتصادی به جلوگیری از تداخل و تضادهای سیاستی کمک کرده و به بهبود عملکرد کلی اقتصاد کشور منجر میشود.
رئیس سازمان باید نقش واسط میان نهادهای مختلف را ایفا کند و اطمینان حاصل کند که تمامی اجزای سیاست اقتصادی در راستای اهداف کلان کشور حرکت میکنند. این امر نیازمند توانایی برقراری ارتباط موثر و تسهیل همکاری بین نهادهای مختلف است. توانایی رئیس سازمان برنامه و بودجه در ایجاد تعادل میان منابع و مخارج و اتخاذ تصمیمات مبتنی بر اطلاعات دقیق و تحلیلهای جامع، کلید موفقیت در مدیریت اقتصادی کشور است.
او باید با دانش و تجربه کافی، تصمیماتی اتخاذ کند که به بهبود وضعیت اقتصادی کشور کمک کرده و به تحقق اهداف توسعهای و رفاه عمومی منجر شود. این امر نیازمند همکاری و هماهنگی موثر با دیگر نهادهای اقتصادی و ایجاد سیاستهایی است که به تثبیت مالی و اقتصادی کشور کمک میکند.
پرویز خوشکلام خسروشاهی، اقتصاددان، نظارت بر عملکرد برنامه و بودجه را یکی از مهمترین وظایف رئیس سازمان برنامه و بودجه میداند.
به عقیده او، رئیس سازمان برنامه و بودجه دستیار فنی رئیسجمهور در حوزههای برنامهریزی، بودجهریزی، تخصیص منابع و نظارت بر عملکرد برنامه و بودجه است. نقش سازمان برنامه و بودجه در تخصیص منابع تطبیق عملکردها با برنامه و بودجه مصوب است نه اینکه با دستگاههای مختلف برای تخصیص بودجه لابی شود و در نهایت منابع به سمتی هدایت شود که لزوما مطابق با برنامه نیست. کسی که در جایگاه ریاست این سازمان قرار میگیرد باید از چنین چهارچوبی آگاه باشد. طی سالهای گذشته بارها شاهد این مساله بودیم که بیتوجهی به این چهارچوب چالشهایی را برای نظام اداری و اجرایی به وجود آورد.
نکته مهم دیگری که این اقتصاددان به آن اشاره میکند، باورمندی رئیس این سازمان به گفتمان و شعارهای رئیسجمهور است. در بحثهای فنی مرتبط با برنامه و بودجه، رویکردهای مختلفی متصور است که طبعا باید رویکردهایی که با گفتمان رئیسجمهور تناسب دارد پیگیری شود.
به عقیده خسروشاهی، سازمان برنامه و بودجه نقش یک دبیرخانه فنی و حرفهای را برای رئیسجمهور در حوزههایی که بیان شد دارد و نباید تلاش کند جایگزین دیگر وزارتخانهها شود. دلیل تاکید بر این موضوع، مستعد بودن این سازمان برای استفاده از ابزارهای خود جهت دخالت در امور اجرایی دستگاهها و حتی ایفای نقش ریاست بر آنها به جای ایفای نقش دستیاری رئیسجمهور است.
در نتیجه سازمان برنامه و بودجه به عنوان دستیار و نماینده رئیسجمهور باید با تولیگری خود در دستگاهها برنامه و بودجه را تدوین کند و از دخالت در امور آنها خودداری کند. در صورتی که به این مساله توجه نشود، چالشها و مشکلات بسیاری به وجود خواهد آمد که البته پیش از این نیز مشاهده شده است.
این اقتصاددان در ادامه به ویژگیهای شخصی رئیسجمهور نیز میپردازد. اولین نکته از نظر او داشتن تحصیلات اقتصادی است. البته خسروشاهی در ادامه به این انتقاد که اقتصاددان بودن رئیس سازمان برنامه و بودجه میتواند عامل بیتوجهی به مسائل فرهنگی و اجتماعی و امنیتی و زیستمحیطی باشد نیز پاسخ میدهد.
او عقیده دارد نقش رئیس این سازمان توجه به ابعاد اقتصادی این موضوعات است. به عبارت دیگر سازمان برنامه موضوعات را از منظر اقتصاد کلان، اقتصاد فرهنگ، اقتصاد آموزش، اقتصاد محیطزیست، اقتصاد امنیت و نظایر آن مورد توجه قرار میدهد و مسائل فنی و حرفهای این حوزهها با دستگاههای تخصصی ذیربط است. در نتیجه تحصیلات اقتصادی رئیس این سازمان نه تنها منافاتی با وظیفه برنامهریزی و بودجهریزی او برای حوزههای غیراقتصادی ندارد، بلکه میتواند در این زمینه به او کمک بسیاری بکند.
خسروشاهی همچنین اعتقاد دارد وجود دانش و تجربه عمومی در حوزههای مختلف بخشی و منطقهای نزد رئیس سازمان برنامه و بودجه جهت داشتن زبان مشترک با بدنه کارشناسی و مدیریتی آن سازمان از دیگر ویژگیهای اوست. علاوه بر آن نیاز است کسی که در این جایگاه قرار میگیرد نگاهی جامع، کلان و ملی به مسائل داشته باشد، زیرا در غیر این صورت امور کشور با چالشهای جدی مواجه خواهد شد. تفکر حرفهای و فنی به جای نگاه سیاسی و جناحی در کنار رویکرد توسعهای و تحولخواهانه، نوگرا و آیندهنگر از دیگر ویژگیهایی است که از نظر این اقتصاددان رئیس سازمان برنامه باید واجد آن باشد.
حسن خوشپور، اقتصاددان و از مدیران سابق سازمان برنامه و بودجه، اعتقاد دارد به طور کلی رئیس سازمان برنامه و بودجه نه تنها در دولت چهاردهم، بلکه در همه دولتها باید شخصیت مستقل علمی داشته باشد و با برنامه، ویژگیهای برنامه، گروههای ذینفع و ذینفوذ کاملا آشنا باشد.
مهمتر از همه اینکه وابستگی سیاسی نداشته باشد، زیرا در هر برههای از تاریخ که در این سازمان جهتگیریهای سیاسی مشاهده شده، عملکرد آن تضعیف شده است. او عقیده دارد سازمان برنامه و بودجه باید به عنوان یک نهاد کارشناسی و اتاق فکری برای کشور فعالیت کند.
در غیر این صورت زیانهای اساسی به کشور تحمیل خواهد شد که نمونههای آن در دولت آقای احمدینژاد و همچنین دولت سیزدهم مشاهده شده است. از سوی دیگر، رئیس سازمان برنامه و بودجه باید سابقه برنامهریزی داشته باشد و مراحل کارشناسی را در خود سازمان طی کند تا از این طریق امکان اشراف بر مسائل و چالشهای کشور را داشته باشد.
این صاحبنظر اقتصادی در رابطه با تحصیلات فردی که در جایگاه ریاست بر سازمان برنامه و بودجه قرار میگیرد، عقیده دارد برای تصدی این سمت تنها تحصیلات دانشگاهی کافی نیست و نمیتوان گفت یک فرد، چون در دانشگاهی معتبر تحصیل کرده پس برای ریاست سازمان برنامهوبودجه مناسب است.
او تاکید میکند همچنین لازم است رئیس سازمان برنامه و بودجه باید نسبت به مسائل تاثیرگذار بر برنامه از زمان تدوین تا اجرا آگاهی لازم را داشته باشد و همچنین تبحر کافی برای تدوین مفاد برنامه مطابق چشمانداز را نیز دارا باشد. نظارت بر اجرای برنامه موضوع دیگری است که خوشپور بر توجه به آن تاکید میکند.
او معتقد است طی سالهای گذشته ما برنامههای بهنسبت خوبی آماده کردیم، اما بهخوبی اجرایی نشده و حتی در برخی مواقع میزان تحقق این برنامهها حداکثر به ۳۰ درصد رسیده است. این به این معنی است ضعفهایی در زمینه نظارت وجود داشته و اگر با انحرافات موجود مقابله شود بخش زیادی از این مسائل حل خواهد شد.
یکی از نکاتی که این اقتصاددان اجرای آن را ضروری میداند، تهیه گزارش سالانه نظارت بر برنامه و ارائه آن به مجلس و سایر مراجع ذیربط ارائه است. به گفته او متاسفانه این موضوع طی سالهای گذشته فراموش شده بود و باید به آن توجه ویژه شود. خوشپور در ادامه به نقش رئیس سازمان برنامه درون سازمان نیز اشاره میکند.
به گفته او لازم است رئیس سازمان برنامه و بودجه قدر جایگاه خود را در تشکیلات دولتی و همینطور سرمایههای کارشناسی سازمان را بداند و اجازه دهد که استقلال کارشناسی و حرفهای در سازمان حفظ و تقویت شود. علاوه بر این باید توانایی داشته باشد تا کارشناسان سازمان را اقناع کرده تا با ایمان داشتن به اهداف سازمان در جهت عمکلرد بهتر آن حرکت کنند.
یکی از انتقاداتی که طی سالهای گذشته به عملکرد سازمان برنامه وارد شده، درگیری این نهاد با مسائل اجرایی و بودجهریزی است. خوشپور در این رابطه عقیده دارد این نهاد باید از فرآیند بودجهریزی جدا شده و این وظیفه را به نهادهایی مانند وزارت اقتصاد بسپارد. در مقابل منابع سرمایهای حاصل از فروش نفت در اختیار این سازمان قرار گیرد تا از آن برای تامین مالی پروژههای سرمایهای و تجهیز زیرساختها استفاده کند.
به عبارت دیگر این سازمان باید از فعالیتهای اجرایی فاصله بگیرد. فارغ از مسائلی که به طور کلی انتظار میرود ریاست سازمان برنامه و بودجه به آن توجه کند از نظر این اقتصاددان لازم است در دولت چهاردهم دو اقدام اساسی را در دستور کار رئیس این سازمان قرار گیرد. نخست اینکه با آسیبشناسی دلایل عدم تحقق اهداف برنامه چشمانداز ۲۰ ساله قبلی را بررسی کند و به این پرسش پاسخ دهد که آیا این برنامه بلندپروازانه نوشته شده یا انحرافی در اجرای آن صورت گرفته است؟ پس از آن باید به تدوین برنامه بلندمدت ۱۰ ساله بپردازد. دلیل تاکید بر ۱۰ ساله بودن آن این است که با توجه به شرایط کشور و سرعت بالای تحولات ممکن است تدوین برنامه ۲۰ ساله تا حدودی سیاستگذاری را از واقعیتها دور کند.
کامران ندری، اقتصاددان و استاد دانشگاه امام صادق، اعتقاد دارد در کشورهایی مانند ایران که سابقه تاریخی از عقبماندگی رو به گسترش را به دوش میکشند، سازمان برنامه و بودجه از اهمیت بالایی برخوردار است.
به گفته او در دورههایی از اقتصاد ایران که شاهد رشد اقتصادی قابل توجه همراه با تورم پایین بودیم، افراد بسیار نخبهای در راس نهادهای سهگانه بانک مرکزی، سازمان برنامه و بودجه و وزارت اقتصاد قرار داشتند و هماهنگی بسیار خوبی میان آنها مشاهده میشد.
اما در حالحاضر به این دلیل که ساختار اقتصادی در ایران معیوب است و نظام سیاسی در ایران به وجود آمده است که میتوان گفت اجازه مانور به سیاستگذار را نمیدهد و دایره سیاستگذاری بسیار تنگ و محدود شده است؛ بنابراین بعید میدانم مساله این باشد که چه کسی باید در راس این نهادهای سهگانه قرار گیرد.
ندری عقیده دارد در این سه مجموعه افرادی باید در راس کار قرار گیرند که اقتصاد را خوب فهمیده باشند؛ البته فهم اقتصاد خود نیازمند تجربه و زمان است تا بتوان به تشخیص مناسبی از اقدام سیاستی صحیح رسید؛ بنابراین تصمیمی که در سازمان برنامه گرفته میشود باید هماهنگ با تیم اقتصادی دولت باشد و افکار و سیاستهای متناقض در آن اتخاذ نشود. برای مثال تصور کنید وزیر اقتصاد فردی معتقد به قیمتگذاری دستوری و رئیس سازمان برنامه و بودجه فردی لیبرال باشد. این اختلافنظرها منجر به بروز چالشها و مشکلات بسیاری خواهد شد.
این اقتصاددان به عنوان کسی که به مکانیسم بازار اعتقاد دارد، میگوید اعضای تیم اقتصادی دولت باید از قیمتگذاری دستوری دوری کرده و به مکانیسم بازار توجه داشته باشند.
او تاکید میکند در ایران که کشوری درگیر تحریم، انحصارات گسترده و اقتصادی رفاقتی است، در اولین قدم نمیتوان به سراغ آزادسازی قیمتها رفت، اما میتوان کاهش انحصارات، گسترش رقابت و رفع موانع ارتباطات بین المللی را دنبال کرد. در نتیجه علامتدهی قیمتی صحیح که انتظار میرود از سوی سیاستگذار انجام شود، باید به صورت تدریجی و همزمان با اصلاحات ساختاری صورت پذیرد.
همچنین ندری خاطرنشان میکند که ساختار فعلی ذینفعان بسیاری دارد که قطعا در مقابل این اصلاحات مقاومت میکنند و از قدرت بسیاری نیز برخوردارند. اما روسای سه ضلع تیم اقتصادی دولت باید دارای بینش، دانش و شجاعت باشند تا در مقابل رانتطلبی در اقتصاد بایستد و بهتدریج زمینه را برای عملکرد صحیح قیمتها فراهم کند.