عطاءالله مهاجرانی طی یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: «دولت سایه» هم در تجربه سیاسی برخی کشورها در دنیا شناخته شده است و تعریف مشخص دارد.
یکم: دولت سایه، دولت حزب رسمی است که در پارلمان، مثل پارلمان انگلیس حضور دارد. اما در اقلیت است. به عنوان نمونه حزب کارگر انگلستان در ۱۴ سال گذشته، بعد از شکست در انتخابات سال ۲۰۱۰، و پذیرش شکست، دولت سایه بود. وزیران سایه مشخص بودند. در صحنه عمومی حضور داشتند. برنامه حزب تعریف شده بود. امسال که پیروز شدند، همان دولت سایه به آفتاب آمد و مسوولیت را بر عهده گرفت.
دولت سایه یعنی در موضع اپوزیسیون دولت مستقر است. چطور میتوان پذیرفت در دولت مرحوم ابراهیم رییسی به مدت سه سال دولت سایه فعال بوده است؟ نه شکل و شمایل و رسمیت حزب دارد و نه سازوکار آن مشخص است. جهتگیریاش هم آمادگی برای شرکت در انتخابات بعد بوده است.
دوم: دولت سایه، در هنگامی که با دولت مستقر زاویه دارد و در اپوزیسیون است، در کار دولت مستقر کارشکنی نمیکند. روایت مصطفی پورمحمدی از جلسه شورای عالی امنیت ملی، که رییس دولت سایه به او میگوید: «اگر شما رییسجمهور بودی، فلان موضوع تصویب میشد، اکنون که روحانی است، اعتماد نداریم.»
این شیوه دیگر نامش دولت سایه نیست. شاید تعبیر «دولت مرموز» که حسام الدین آشنا به کار برد، مناسبت بیشتری داشته باشد. البته دولت مرموز و موذی.
سوم: فردای انتخابات، سعید جلیلی بعد از ملاقات با مسعود پزشکیان گفت: «دولت سایه با قدرت به کار خود ادامه میدهد. و هر جا که ببیند دولت مستقر خطا میکند، و راه را غلط میرود، دولت سایه ورود پیدا خواهد کرد.» در دنیا رسم چنین است که رهبر حزبی که در انتخابات شکست میخورد شکست را میپذیرد، به ناتوانی خود در پیروزی حزب و مسوولیت خود در شکست اقرار میکند و از رهبری حزب به کنار میرود. به اصطلاح روی نیمکت پشت مینشیند. نه اینکه بعد از شکست بماند و برای دولت مستقر خط و نشان بکشد و مبارزه انتخابات بعد را از همان روز شکست آغاز کند.