وقتی صحبت از کودکان میشود ناخودآگاه هلهله بازی و شادی تداعی میشود. کودکان در لحظه حال به سر میبرند، درگیر مکالمه ذهنی نیستند و سرشار از انرژی و روح زندگی و امیدند. وقتی کودکمان مبتلا به بیماری میشود، به ویژه بیماریهایی که پروسه درمانی طولانیتری دارند، این سوال مطرح میشود که چگونه دنیای شاد آنها را بهم بریزیم و در مورد بیماری با آنها حرف بزنیم.
به گزارش سواد زندگی، وقتی والدین متوجه بیماری فرزندشان میشوند احساساتی نظیر احساس گناه، ترس، اندوه و حتی ناامیدی را تجربه میکنند و به دنبال آن نگرانی از اینکه آیا به فرزندم بگویم و اصلاً چگونه به او بگویم که سرطان دارد؟
وقتی چنین اخبار دردناکی به والدین داده میشود، طبیعی است که مضطرب شوند؛ اما باید اضطراب را مهار کرد، قوی و امیدوار بود و دانستن این موضوع را حق فرزند بدانیم و بکوشیم از راه درست به فرزندمان در مورد بیماریاش بگوییم.
فرزند شما حواساش به تک تک رفتارهای شما هست. مراقبتهای افراطی، گریههای مداوم، پچ پچ کردن و چشمان وحشت زده شما نگرانش میکند. لطفا خونسرد و آرام باشید؛ بسیار سخت است اما امیدواری و تاب و تحمل شماست که بر فرزندتان تاثیر میگذارد و او را برای مبارزه با بیماری قوی میکند. با ما همراه باشید.
انتقال اخباری با این ماهیت آن هم به کودکان کار سادهای نیست، عمدتاً به این دلیل که ما هرگز نمیخواهیم حامل خبر بد باشیم. به درد و رنج ناشی از دانستن اینکه کودکی به چنین بیماری جدی مبتلا است، باید این نیاز را اضافه کنیم که به آنها اطلاع دهیم که چه اتفاقی دارد میافتد.
بنابراین، طبیعی است که این واقعیت را پنهان کنید، بترسید یا ندانید چگونه به فرزندتان بگویید که سرطان دارد. برای انجمن سرطان آمریکا، سن یک نکته کلیدی در مورد چگونگی، زمان و نحوه اطلاع دادن به کودک در مورد بیماری است.
آنها بسته به سطح رشد شناختی و عاطفی خود قادر به درک یک یا نوع دیگر از ارتباطات هستند. بسته به لحظه تکاملی که میگذرانند، مغز آنها برای پردازش اطلاعات آماده میشود.
نکته اصلی این است که حقیقت را به گونهای بیان کنید که کودکان بتوانند درک کنند و خود را برای تغییراتی که در خانواده رخ میدهد آماده کنند.
اولین توصیه این است که با متخصصانی که تشخیص را انجام دادهاند تماس بگیرید. آنها میدانند که چگونه به شما رهنمودهایی بدهند، و شاید شما بتوانید از خدمات روانشناسی و روانپزشکی بیمارستان مرجع خود بهرهمند شوید.
با این حال، یک سری دستورالعملهای کلی نیز وجود دارد که بسته به سن فرزندتان میتوانید به کار بگیرید.
طبق بیانیه انجمن سرطان آمریکا، کودکان باید اطلاعات اساسی زیر را بدانند:
درمان چگونه خواهد بود؟
در کجای بدن آنها قرار دارد؟
از آن به بعد چه اتفاقی میتواند بیفتد؟
نام سرطان چیست (لوسمی، تومور مغزی، سیستم عصبی مرکزی، لنفوم و غیره)
برای دادن این اطلاعات به فرزندتان، یک مکان امن و آرام، یک لحظه آرام پیدا کنید و از حواس پرتی خودداری کنید. کودک ممکن است سوالاتی داشته باشد که برایشان دنبال پاسخ است. برای پاسخگویی وقت بگذارید و برای وقفههای احتمالی برنامه ریزی کنید تا از لحظات ناخوشایند جلوگیری کنید.
لطفا اگر در خانه هستید اجاق گاز را خاموش کنید. گوشی تلفن را در حالت بیصدا بگذارید. هر عامل احتمالی که ممکن است ظرف ان نیم ساعت یا هر چند دقیقهای که میخواهید با فرزندتان صحبت کنید، مزاحمت ایجاد کند را مهار کنید.
این دقایق تمام عشق، محبت و توجه و شکیبایی شما را میطلبد. ممکن است امتحان کردن دوباره برایتان سختتر باشد.
شمرده حرف بزنید و مطئن باشید فرزندتان میفهمد چه میگویید، مضطرب و ترسیده نباشید. حین صحبت کمی مکث کنید تا مطمئن شوید فرزندتان میفهمد چه میگویید.
کودکان با هم فرق دارند این شما هستید که میدانید و تشخیص میدهید چگونه مساله را برای کودک باز کنید. محیط خانوادهای که کودک در آن بزرگ میشود نیز متفاوت است.
برخی از بچهها سریعتر از دیگران متوجه میشوند که چه اتفاقی برای آنها میافتد. این طبیعی است. سعی کنید زبان و ریتم اطلاعات را با ویژگیهای خاص کودک خود تطبیق دهید.
انجمن سرطان آمریکا یک راهنمای کلی برای انتقال پیام تاریک ایجاد میکند:
در این سن، کودکان در درجه اول با پیامهای لمسی و بصری ارتباط برقرار میکنند. در نتیجه، درک مفهوم سرطان برای آنها دشوار است. برای کودکان بین ۰ تا ۲ سال رایج است که از آمار و ارقام، دوره درمان، نام بیماری دور باشند.
چگونه میتوانید به آنها توضیح دهید که چه اتفاقی دارد میافتد؟
با آنها در مورد آنچه در لحظه در حال وقوع است صحبت کنید.
قبل از فرا رسیدن قرار ملاقات، در مورد مراحل و آزمایشات پزشکی با انها حرف بزنید.
به کودک خود اجازه دهید تا بداند که سوزن کمی درد میکند و اشکالی ندارد که گریه کند.
این برای کودک آرامش بخش است که بداند شما همیشه در کنار او خواهید بود.
به آنها بگویید چه مدت در بیمارستان میمانید و چه زمانی به خانه برمی گردید.
به دنبال راههای جذاب و سرگرم کننده برای دادن دارو به کودکتان باشید.
چگونه به فرزندم بگویم که سرطان دارد؟
میتوانید از کتابها یا ویدیوهایی که فرزندتان دوست دارد کمک بگیرید و در طول درمان از آنها استفاده کنید.
مهم است که روی آنچه در این زمان اتفاق میافتد تمرکز کنید، زیرا ممکن است از آزمایشهای پزشکی و دردی که ایجاد میکنند بترسند.
لازم است بچهها نقش پزشکان را در جایگاه دوست و کسی که قرار است به آنها در بهبود بیماری کمک کنند بشناسند.
کودکان از ۲ تا ۷ سال
در این سن، اگر از مفاهیم ساده استفاده شود، کودکان قادر به درک سرطان هستند. آنها با توجه به روابط علت و معلولی شروع به مشاهده و یادگیری میکنند و در نتیجه ممکن است بیماری را به گردن یک رویداد خاص مانند نخوردن سبزی خود بیاندازند.
به عنوان مثال، «این اتفاق برای من افتاد زیرا من کلم بروکلی خود را نخوردم».
در این سنین نیز طبیعی است که کودکان در صورت دوری از والدین خود به دلیل آزمایشات پزشکی یا اقامت در بیمارستان احساس ترس کنند.
به آنها بگویید که وقتی به شما نیاز داشته باشند در بیمارستان و خانه در کنار آنها خواهید بود.
اطمینان حاصل کنید که کودک درک میکند که سرطان مجازاتی برای هیچ یک از کارهایاش نیست.
مطمئن شوید که تیم مراقبت از کودک شما به خوبی با کودک رفتار میکند و به آنها گزینهها و پاداشهایی ارائه میدهد.
به کودک خود بگویید که به درمانی نیاز دارد که دردی را که احساس میکند کاهش دهد.
بگویید که هدف دارو کمک به قویتر شدن آنهاست.
روش ها، تکنیکها و آزمایشها را قبل از وقوع توضیح دهید. همچنین به آنها بگویید که پزشکان گاهی اوقات روشهای کمتر دردناکی برای انجام آزمایشات دارند.
سعی کنید از ساختارهای ساده مانند «بعضی سلولها خوب هستند و برخی بد» برای آموزش سرطان استفاده کنید.
میتوانید به آنها بگویید که بین سلولهای گفته شده رقابت وجود دارد.
اگر فرزند شما ۵ساله است، به او بگویید که سرطان یک توپ کوچک است که در شما رشد کرده یا یک سلول دشمن است که در خون شما رشد میکند و ما با آن مبارزه میکنیم.
در این سن، خردسالان قادر به درک اساسی از مفهوم سرطان هستند. آنها آن را بر اساس علائم خود و با اشاره به فعالیتهایی که انجام آنها در مقایسه با سایر کودکان دشوار است، تصور میکنند. آنها میدانند که داروها به آنها کمک میکند تا احساس بهتری داشته باشند.
در این مرحله، ترس از درد برای آنها نیز طبیعی است و این احتمال وجود دارد که به منابع اطلاعاتی دیگر مانند مدرسه، تلویزیون یا اینترنت مراجعه کنند تا بفهمند چه اتفاقی برایشان میافتد.
سلولهایی که باعث سرطان میشوند را به عنوان «سلولهایی که مشکل ایجاد میکنند» توضیح دهید.
به آنها اجازه دهید بدانند که بدن آنها دارای انواع مختلفی از سلولها با وظایف مختلف برای مراقبت است و سلولهای «مشکل» برای سلولهای خوب «مشکلاتی ایجاد میکنند». به همین دلیل است که آنها تحت درمان هستند: زیرا پزشک به آنها کمک میکند تا با «سلولهایی که مشکل ایجاد میکنند» مبارزه کنند.
با آنها صحبت کنید که چگونه عادی است که عصبی شوید، از روشها خسته شوید یا گریه کنید. اشکالی ندارد که چنین احساسی داشته باشید.
بررسی کنید که آیا آنها اطلاعاتی در مورد سرطان در خارج از بیمارستان شنیدهاند یا جستجو کردهاند و به نگرانیهایشان رسیدگی کنید. مهم است که اطمینان حاصل شود که خردسال اطلاعات دقیق دارد.
دکتر قهرمان بیماری شماست، او تنها کسی است که میداند، زیرا درون بدن شما را دیده است. اینترنت در مورد دیگران میداند، اما در مورد شما نه. اگر سوالی دارید، ما میتوانیم در هر زمان با دکتر تماس بگیریم و آنها به ما پاسخ خواهند داد. .
در مورد نوجوانان، روشن بودن در مورد تشخیص بسیار مهم است، زیرا در این مرحله، آنها تمایل به نگرانی در مورد عوامل مختلف، به عنوان مثال، عوارض جانبی درمان دارند.
از سن ۱۲ سالگی، نوجوانان در حال حاضر قادر به درک مفاهیم پیچیدهتر و تصور چیزهایی هستند که برای آنها اتفاق نیفتاده است. آنها با فانتزی بازی میکنند و به همین دلیل ممکن است سوالات زیادی برایشان پیش بیاید.
آنها به بیماری خود از نظر علائم فکر میکنند و درک میکنند که داروها در مبارزه با آنها متحد هستند، اما ممکن است در مورد عوارض جانبی فیزیکی مانند ریزش مو یا نوسانات وزن نیز نگران باشند. علاوه بر این، آنها ممکن است بخواهند در تصمیم گیری شرکت کنند.
تشخیص را به عنوان بیماری توضیح دهید که در آن سلولهایی وجود دارند که وحشی میشوند و در نتیجه خیلی بزرگ و خیلی سریع رشد میکنند. این سلولهای وحشی توسط پزشکان به عنوان سرطانی شناخته میشوند و مانع عملکرد صحیح بدن میشوند.
درمان پزشکی سلولهای سرطانی وحشی را از بین میبرد و علائم ناپدید میشوند تا بدن دوباره به خوبی کار کند.
روش ها، آزمایشها و عوارض جانبی آنها را روشن کنید.
با نوجوان در مورد نگرانی ها، احساسات، افکار و ترسهای او صحبت کنید.
بهتر است در مورد دانشی که دارید صادق باشید. میتوانید بگویید: «چیزهایی وجود دارد که من نمیدانم، اما ما همیشه میتوانیم سوالات خود را با پزشکان مطرح کنیم».
طبیعی است که این موقعیتها بر ما غلبه کنند و یافتن راهی برای تمرکز روی آنها و مقابله با آنها برای ما دشوار است. متخصصانی هستند که سالها افراد را از طریق این نوع چالشها راهنمایی میکنند، از جمله پزشکان، پرستاران، روانشناسان، مددکاران اجتماعی و غیره. ما شما را تشویق میکنیم که با آنها تماس بگیرید.