مهرداد خدیر در روزنامه هم میهن نوشت: در یادداشت کوتاه دکتر محمدجواد ظریف به قصد اظهار نارضایتی از فهرست نهایی کابینۀ پیشنهادی و بیتوجهی به ۹ گزینۀ شورای راهبری از ۱۹ نفر، اگرچه از لفظ «استعفا» استفاده نشده اما آن را میتوان به منزلۀ کنارهگیری از «معاونت راهبردی رئیسجمهوری» دانست و تا هنگام تحریر این نوشته در غروب دوشنبه خبری از واکنش آقای پزشکیان منتشر نشده است.
شکی نیست که غیبت ظریف ضربهای جبرانناپذیر بر بدنۀ اجتماعی رئیسجمهوری وارد میسازد اگرچه همچنان قابل ترمیم است و امیدواریم با دلجویی و حتی یکی دو فقره تصحیح در فهرست وزیران پیشنهادی صورت پذیرد. آقای ظریف از خود به عنوان حلقۀ ارتباط دولت با جامعۀ مدنی یاد میکرد و مشخص نیست چنانچه قرار بر ادامۀ این وضعیت باشد اولاً تکلیف معاونت راهبردی ریاستجمهوری چه خواهد شد (و آیا به سرنوشت معاونت توسعۀ سیاسی در دولت اصلاحات دچار میشود) یا نه و ثانیاً ارتباط دولت با جامعۀ مدنی چگونه برقرار خواهد شد چراکه در غیاب این حلقه رئیسجمهوری غرقه در جلسات و در هزارتوی بوروکراسی و ناترازی در عرصههای گوناگون و دغدغههایی چون تأمین یارانه نقدی و مازاد مصرف بنزین بر تولید آن فرصتی برای پرداختن به اموری فراتر از موضوعات روزانه نخواهد داشت.
اگر آن تصحیح صورت پذیرد و وجه اجتماعی وزارت کشور تقویت شود طبعاً بخشی از بار ارتباط را همین وزارتخانه بر دوش خواهد کشید و معاونت راهبردی که در این اصلاحیه بار دیگر با پایهگذار خود شناخته خواهد شد نیز فرادست آن بیشتر جنبۀ نمادین خواهد داشت.
اگر این اتفاق رخ ندهد غیبت محمدجواد ظریف هم از حیث حقیقی و حیثیتی برای دولت و شخص پزشکیان زیانبار است و هم از منظر حقوقی. وجه حقیقی از منظر ویژگیهای غیرقابل انکار شخصی است چندان که اگر آقای پزشکیان کمی قدرت مانور داشته به سبب توجه و تمرکز منتقدان بر ظریف بوده و از او خلاص شوند مادام که پزشکیان را با خودهمراه و از شعارها و برنامههای اصلی – برچیدن طرح نور، رفع فیلترینگ، بازگرداندن استادان اخراجی و تنشزدایی با دنیا - دور نکنند دستبردار نیستند و دریغا اگر یک روز چشم باز کندو ببیند آن پزشکیانی نیست که ۱۷ میلیون ایرانی به او دل بستند تا تغییری ایجاد کند.
از منظر حقوقی هم میدانیم آقای ظریف با شورای راهبری و تشکیل زیرگروه و کارگروه صدها چهره صاحب نظر سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و دانشگاهی خارج از بوروکراسی اداری را به مشورتدهی فراخواند و خونی تازه در رگهای ساختاری متصلب دواند. جدای این که در معاونت راهبردی قرار بود مجال فراخی داشته باشد تا بتواند به مثابۀ حلقۀ اتصال دولت پزشکیان با جامعۀ مدنی عمل کند.
تقسیم وظایف به این صورت شکل گرفته بود که ماشین بوروکراسی دولت را محمدرضا عارف در مقام معاون اول هدایت کند. خود رئیسجمهور در تعامل با ارکان مختلف قدرت فعال باشد و در مواقع لزوم در نقش میانجی – اگر نه منجی – ظاهر شود و ظریف حلقۀ ارتباط دولت با جامعه و بیشتر زنان و جوانان و فعالان اجتماعی و مدنی تا چراغ امید خاموش نشود و آنچه میسوزد (روشنایی دارد) چراغ باشد نه امیدی که با هزار زحمت دوباره زنده شد.
خسارتِ بزرگِ غیبتِ ظریف، فقدان این حلقه است.