محمدباقر تاجالدین، جامعهشناس، میگوید: «این مسئله را در جامعه خودمان شاهدیم، البته مسئله دیگر اینکه وضعیت طبقه متوسط هم بهتدریج از نظر اقتصادی و اجتماعی سقوط میکند. کارمند، معلم، نویسنده، پژوهشگر و حتی پزشکانی که حقوق معمولی دارند، در این پروسه، بخش زیادی از آنها به زیرخط فقر میروند؛ یعنی از وضعیت قبلی خود خارج میشوند و به سمت طبقه پایین میروند و دچار این معضل میشوند.»
ناندزدی بیشتر شده؟ «آنطور که شما فکر میکنید نیست، یعنی مثلاً کسی کمین کرده باشد و نان ببرد. بیشتر به بهانه نیاوردن کارت بانک از ما دزدی میکنند. یا گاهی هم ۱۲ نان برمیدارند، پول ۱۰ تا را میدهند. ولی بههرحال دزدی هم هست.»
به گزارش هممیهن، نسیهفروشی هم دارید؟ «دفتری داریم برای ثبت نانهایی که بدون پرداخت بردهاند. مردم این منطقه – شوش – ضعیف هستند، پول ندارند، نسیهای میبرند.»
خریدشان کمتر شده؟«مثلاً کسی که قبلاً ۲۰ نان میبرد، حالا تعداد کمتری میخرد. از نظر تعدادی کمتر شده، چون وعدههای غذایی هم کمتر شده. قبلاً سهوعده در روز غذا میخوردند، حالا شده دو وعده. این موضوع روی میزان فروش ما هم تاثیر گذاشته. مثلاً در یکی دو هفته اخیر فروش ما کم شده.»
مردم نان ارزان میخواهند؟ «قطعاً. بیشتر لواش و تافتون میخرند. بربری و سنگک گران شده. توانی ندارند. بههرحال فقط نان نیست، باید یک چیزی هم داخل آن بگذارند و بخورند. مشتریان ما از جلوی مغازهمان رد میشوند درحالیکه یک بسته نان لواش زیربغلشان است، آنها قبلاً مشتری نان سنگکی بودند.»
اینها نتیجه گفتوگوی چند ساعته با نزدیک به نانوایان ۱۵ نانوایی در مناطق جنوبی تهران است؛ جوادیه، راهآهن، شوش، هرندی، لب خط، زربافیان و خاوران. نانوایان میگویند که بهظاهر نان سهمیهای نیست، اما سهمیهای فروخته میشود. بیش از ۳۰ نان، تراکنش نامتعارف بهشمار میرود. آنها سهمیه نان دارند، سهمیهشان تمام شد، باید آزاد بخرند. قیمت آزاد بالاتر است.
نوزدهم شهریورماه، رئیس اتحادیه نانوایان سنتی تهران، آخرین تغییرات قیمت نان را اعلام کرد؛ قیمتی که با تایید وزارت کشور تغییر کرد. هرچند نانوایان ازقبل به پیشواز رفته بودند. براساس اعلام این اتحادیه، قیمت نان لواش افزایش حدود ۴۰ درصدی و قیمت نان سنگک افزایش حدود ۶۶ درصدی را نشان میدهد. نان سنگک ساده از سه هزار به پنج هزار تومان، نان بربری ساده با آرد نوع یک از هزار و ۸۰۰ تومان به ۲۵۰۰ تومان، بربری ساده با آرد نوع دو از دو هزار و ۵۰۰ تومان به سه هزار و ۵۰۰ تومان، نان لواش با آرد نوع یک از ۵۰۰ تومان به ۷۰۰ تومان، نان لواش نوع دو از ۶۵۰ تومان به ۹۰۰ تومان، نان سنتی تافتون با آرد نوع یک از ۹۰۰ تومان به ۱۲۶۰ تومان و نوع دو از یک هزار و ۲۰۰ تومان به یک هزار و ۵۰۰ تومان تغییر کرد. همچنین قیمت نان ماشینی تافتون با آرد نوع یک از ۷۰۰ تومان به ۸۵۰ تومان و نوع دو از یک هزار تومان به یک هزار و ۲۰۰ تومان رسید. آرد نوع یک و نوع دو، به قیمت دولتی و نیمهآزاد آن مربوط میشود.
محله لب خط در نزدیکی میدان شوش، از مناطق کمبرخوردار است. مردم این محله مصرف نان بربریشان کم شده، کاسبانی که از مناطق دیگر میآیند، مشتریشان هستند اما مردم، آنها که ساکن این منطقهاند، از جلوی مغازه یحیی رد میشوند درحالیکه یک بسته نان لواش زیربغلشان است: «اینها قبلاً مشتریهای ما بودند. حالا دیگر بربری نمیخرند، سر نانوایی لواشی صف میبندند.
«لبخط»، محلهای از نظر اقتصادی ضعیف است و نان هم مثل خیلی از کالاها و مواد غذایی دیگر با گران شدن، فروشاش هم کمتر میشود؛ هرچند به گفته نانوایی بربری محل؛ «بدون نان که نمیشود زندگی کرد.» اهالی اما راه دیگری پیدا کردهاند؛ خرید نان ارزانتر: «نان بربری با کنجد نزدیک پنج هزار تومان است اما نان لواش ۷۰۰ تومان. لواش بهصرفهتر شده.» عصر روز سهشنبه جز یک نفر داخل مغازه نیست. دو نانوا مشغول کارند. یکی خمیر میزند و آنیکی با چوبی شبیه پارو، نان را داخل تنور گداخته، فرو میکند. نانوا عصبی است؛ از کیفیت پایین نان، از مشتریهایی که رفتهاند و از رانتی که برای خرید آرد وجود دارد: «شما این نان را ببین، خیلی بیکیفیت است، نان نباید اینطور باشد.»
نانهایی که تازه از داخل تنور بیرون آورده و روی توری فلزی پرت میکند را نشان میدهد: «آرد هم دست دلال است. چرا باید آرد ما از خراسان شمالی بیاید؟ آرد بیکیفیت. ۲۰ دقیقه باید در دستگاه بماند که بتوانیم با آن کار کنیم. این هم میشود نتیجهاش.» نان سنگک، بیرمق و خمیده وارفته است.
چندصد متر جلوتر، خیابانی که انتهایش به میدان شوش میرسد، نانوایی بربری است. بربری ۲۵۰۰ تومان است، با کنجد چهار هزار تومان: «ما نسیهفروشی نداریم، اما در کاسبی نمیشود نسیه نداد. بعضی وقتها مشتریها کارت بانکیشان را نیاوردهاند، به آنها نسیه میدهیم. به هر حال وسع مردم این منطقه پایین است، روزی ۵۰-۴۰ نان را مجانی میدهیم، برخی از اهالی پول خرید نان ندارند، ما آنها را میشناسیم، میآیند نان میگیرند و میروند.»
مرتضی ۱۰ سالی میشود که در این خیابان نانوایی بربری دارد؛ آردش نوع یک است، یعنی دولتی: «این آرد سهمیهای است، البته با آرد نوع دو، ۵-۴ هزار تومان اختلاف قیمت دارد، از نظر کیفیت تفاوتی ندارد. البته به نظر میرسد قرار است آرد را آزاد کنند.» سهمیه آنها سالانه ۳۰۰ کیسه است، هر کیسه ۴۰ کیلوست اما به بهانههای مختلف سهمیهشان را کم کردهاند؛ یکی از آنها تراکنش نامتعارف است: «مثلاً به ما میگویند بالای ۱۵ نان تراکنش نامتعارف است. میگوییم تعریف نامتعارف چیست؟ میگویند نمیدانیم از اتحادیه بپرسید. اما اتحادیه اصلاً خبر ندارد. منظورشان سهمیه بیش از حد مجاز است. با همین بهانه از هر نانوایی ۳۰ کیسه آرد کم کردهاند. در تهران ۱۰ هزار نانوایی داریم، خودتان حساب کنید ببینید چقدر کم شده است.»
آقای حسنوند سهسال است که در خیابان عارف نزدیک خاوران نانوایی دارد؛ نانوایی سنتی که نان تافتون و لواش محلی میفروشد: «تافتون دولتی ۲۱ درصد افزایش قیمت داشته، سنگک ۶۷ درصد و لواش ۴۰ درصد. تافتون از همه کمتر افزایش قیمت داشته و بیشتر اهالی این منطقه همین نان را میخرند؛ چون ارزانتر است. به جای اینکه ۶-۵ هزار تومان بابت نان بربری بدهند، ترجیح میدهند نان لواش ۷۰۰ تومانی یا تافتون ۷۵۰ تومانی بخرند.»
آنها لواش محلی هم میپزند، هر عدد چهار هزار تومان: «این نان با آرد آزاد پخته میشود، غنی است و مشتری خودش را دارد. روزی یک کیسه و نصفی میخریم. وقتی از ما قیمت این نان را میپرسند و میگوییم چهار هزار تومان، دستوپایشان میلرزد. به هر حال فقط نان سر سفره نمیبرند، مواد غذایی دیگری هم باید بخرند تا با نان بخورند.»
این نانوایی، فروش صلواتی هم دارد بهویژه شبهای جمعه: «در این محله خیلی نان خیرات میکنند، غیر از آن هم روزانه حداقل ۱۰ نفر میآیند و نان مجانی میبرند، چون پول ندارند. البته ما سعی میکنیم کسی دست خالی از مغازه بیرون نرود.» آقای حسنوند که وسط کار پخت نان، از انتهای مغازه به پشت میز جلوی در آمده میگوید که اهالی این منطقه از پس هزینههایشان برنمیآیند، بااینحال قیمت نان نسبت به حبوبات، لبنیات، گوشت و مرغ ارزانتر است و باز هم مردم میخرند. البته با این افزایش قیمتها، نان جایگزین برنج شده است.
از نانوایی آنها دزدی هم میشود: «مثلاً میگویند کارت بانکیام را نیاوردهام، میروند و دیگر نمیآیند. یا میگویند نانها را بگذارم در ماشین بعد حساب میکنم، اما دیگر خبری نمیشود. کسی بیاید و بگوید پول ندارد، خودمان به او نان میدهیم.»
در محله اوراقچیها، صدای کوبیدن میآید؛ صدای کوبیدن بر یک جسم فلزی. در این محله، ماشینهای اوراقشده فراوان است، صافکاران مشغولند و صدایشان همهجا پیچیده، مثل نانوایی لواش محلهای که به غربتیها معروف است: «مردم اینجا بیشتر نان لواش میخرند.» ساعت استراحت مرد نانواست، گوشه مغازه با لباسهای آردی، روی زمینه نشسته و تهمانده ماهیتابه را نان میکشد: «لواش ارزانتر است هرچند نسبت به بقیه اقلام خیلی گرانتر نشده.» آقای عابد از سال ۸۱ در این محله نانوایی میکند و همه را میشناسد: «ما اینجا نسیهفروشی نداریم اما به آنهایی که میشناسیم، نان میدهیم که بعداً پرداخت میکنند. بعضی وقتها هم که تعداد بالا میبرند، یک گوشه مینویسیم تا یادمان نرود.»
دو مرد در مغازه کوچک ۱۰ متریشان مشغولند، از داخل مغازه باد گرمی بیرون میزند، دستگاه مشغول چرخیدن است. نان لواش میفروشند؛ نانی که ۵۰۰ تومانی بوده و از حدود سههفته پیش شده ۷۰۰ تومان: «قبلاً چهار تا نان میفروختم میتوانستم یک خامه بخرم، حالا باید ۴۰ نان بفروشم تا یک خانه بخرم.» این را آقای جعفری میگوید؛ مردی که قبلاً هم با خبرنگاری درباره وضعیت نان مصاحبه کرده و در رسانههای خارجی هم نشان داده شده: «نان ما ارزان است، بربری بدون کنجدش ۲۵۰۰ تومان است. سر همین کوچه اما میفروشد پنج، شش هزار تومان.»
با دست به انتهای خیابان زربافیان اشاره میکند. زن برای خرید پنج نان آمده و میگوید که همسرش بیمار است و نمیتواند نان لواش و تافتون بخورد. به معدهاش نمیسازد، باید سنگک بخورد اما آنها پولش را ندارند: «قبلاً از یک خیریه به ما برگهای میدادند که با آن نان میخریدیم، اما حالا دیگر از این برگهها هم خبری نیست. شاید از نظر خیلیها نان که دیگر قیمتی نداشته باشد، اما برای ما خریدن همین نان هم سخت شده و باید دست به انتخاب بزنیم.» مشتری دیگری از راه میرسد: «ما حتی همین نان مثلاً ارزان را هم سخت میخریم، فقط همین نان که نیست؛ ماست، پنیر، شیر و حبوبات هم هست. نان را که خالی نمیخورند.»
مغازه کناری، نان تافتون را ۱۲۶۰ تومان میفروشد، زن پنج نان برداشت و یک اسکناس ۱۰ هزار تومانی گذاشت روی میز. نانوا گفت فقط با کارت بانکی و به دستگاه کارتخوانی که روی میز مشبک فلزی نشسته بود، اشاره کرد. زن گفت کارتش موجودی ندارد: «اینجا همهجور آدمی هست؛ فقیر و پولدار. فقیرها نمیتوانند به مناطق بالاتر بروند اما پولدارها بهخاطر فقر در این منطقه ساکن شدهاند.» نانوا این را میگوید و نان را آماده وارد دستگاه میکند. دستگاه میچرخد: «اینطور نیست که نان را ارزان بدهیم، چون اینها تعرفه دولتی دارد، اما شده که پول نگیریم. بعضی وقتها خیران میآیند به ما پول میدهند و میگویند مثلاً ۵۰ نان رایگان بدهیم به نیازمندان.»
ابتدای محله جوادیه، یک نانوایی است. آقای موسوی، مرد شلوار جین پوشیدهای است که جلوی مغازه ایستاده و میگوید که از سال ۱۳۴۲ این مغازه را داشتهاند و حالا ۱۰ سالی میشود که خودش بالای سر کار است؛ نان سنتی میفروشند: «آنهایی که قدرت خرید پایینی دارند، زیاد شدهاند، ما هر روز چند بسته نان به آنها میدهیم.» او بیش از همه از کیفیت نان ناراضی است: «نمیدانیم این آرد گندم است یا جو. آرد خوب باشد کیفیتش هم خوب میشود، درحالیکه نانها بیکیفیت شدهاند، ما بدون اینکه چیزی به آرد اضافه کنیم، اصلاً نمیتوانیم آن را بپزیم، عمل نمیآید. روی کیسه آرد برخی از افزودنیها نوشته شده و برخی هم نوشته نشده است، خدا میداند چه به آن اضافه میکند، یکیش سولفات.»
سوسکی از داخل مغازه خارج میشود، گرما بیرونش کرده. آقای موسوی توجهی نمیکند: «الان اوضاع اقتصادی بد است، فروش ما هم کم شده، مردم از خوردن افتادهاند. قبلاً روزی سه وعده غذا میخوردند، حالا دو وعده. همان یک وعده نخوردن، فروش ما را کم کرده است.» در این نانوایی هم نان میدزدند: «لابهلای نانها چندتایی هم اضافه میبرند. اگر طرف نیازمند باشد، کاری نداریم. اصلاً بیایند بگویند نان مجانی میخواهیم، ما میدهیم.» مردم محله جوادیه نسبت به قبل فقیرتر شدهاند و از بعد از تعطیلات عید، این تغییر بیشتر دیده میشود.
ماجرای گرانی نان با واکنشهای زیادی همراه بوده، ۲۶ شهریور ماه، رئیس دولت وعده داد که این مشکلات را حل کند، قدرت خرید مردم ثابت بماند و نگذارد سفره مردم بیرنگ شود: «مسئولان در برنامه و بودجه در تلاشند و هم کمیسیون اقتصادی هر هفته روزهای شنبه جلسه دارند و در این باره فکر میکنیم تا چه کار کنیم که سفره مردم حداقل قوت معمولی آنها با مشکل مواجه نشود.»
قبلا مرکز پژوهشهای مجلس تخمین زده بود که برای «یارانه نان» در سال ۱۴۰۳ «حدود ۱۹۲ هزار میلیارد تومان» نیاز است که نشان از کسری «۲۸ تا ۴۲ هزار میلیارد تومانی» دارد. اعلام میشود که دلیل گرانی نان، افزایش تورم سالانه و در پی آن افزایش هزینههای نانواییهاست. حسین یزدجردی، رئیس کانون صنایع آرد ایران، قبلا درباره علت افزایش قیمت نان گفته بود که یکی از مهمترین دلایل افزایش قیمت نان، افزایش هزینههای نانواییهاست. چرا که از سال ۱۴۰۱ و با تصمیم دولت وقت، قیمت نان را سازمان استاندارد تعیین میکنند و آرد هم به صورت سراسری ارزشگذاری میشود.
کوچک شدن سفره، اولین تاثیر افزایش قیمت نان است و حتی گفته میشود که افزایش قیمت نان منجر به بالا رفتن قیمت بسیاری از کالاها و خدمات هم میشود. کارگران میگویند که خوراک اصلیشان در خانواده نان است، نان است که سیرشان میکند. یکی از آنها میگوید که یک خانواده ۵ نفره حداقل ۲۵ عدد نان لواش میخواهد؛ نانی که کیفیتش نسبت به قبل هم پایین تر رفته.
محمدباقر تاجالدین، جامعهشناس است و میگوید که مسئله نان به محرومیت و فقر گره میخورد: «ما کموبیش آمارهای رسمی از وضعیت فقر در کشور داریم، حتی خود وزیر رفاه هم اعلام کرده که حداقل ۲۵ میلیون نفر از جمعیت، زیرخط فقر مطلقند. فقر مطلق، یعنی فرد نمیتواند حداقلهای ضروری و پایهای برای گذران این زندگی را تهیه کند مثل نان و آب سالم، بهداشت، پوشاک و مسکن. فقر نسبی اما قصهای متفاوت دارد که آمارش بیشتر از فقر مطلق است. در این گروه، افراد حداقلهای زندگی را دارند اما از برخی شاخصها عقباند؛ مثل اینکه چقدر کالری دریافت میکنند و... .»
به گفته او، اقتصاددانها تاکید میکنند که وقتی تورم و گرانی در کنار هم قرار میگیرند، فلاکت تشدید میشود و حالا با وضعیتی که وجود دارد، گروهی از جمعیت به سمت فلاکت رفتهاند: «ما این مسئله را در جامعه خودمان شاهدیم، البته مسئله دیگر اینکه وضعیت طبقه متوسط هم بهتدریج از نظر اقتصادی و اجتماعی سقوط میکند. کارمند، معلم، نویسنده، پژوهشگر و حتی پزشکانی که حقوق معمولی دارند، در این پروسه، بخش زیادی از آنها به زیرخط فقر میروند یعنی از وضعیت قبلی خود خارج میشوند و به سمت طبقه پایین میروند و دچار این معضل میشوند.»
به اعتقاد او، قصه نان، مهمترین و پایهترین نیاز انسان است. مسئله تنها بر سر تهیه نان نیست، کیفیت نان هم مسئله مهمی است که وجود ندارد: «در برخی مناطق فقیر، نان را بهصورت قسطی میخرند و نانواییها دفتر نسیه دارند، ساکنان آن منطقه ماهانه چندصد هزار تومان به نانوایی بدهکار میشوند. در خیلی از خانوادههای فقیر، جمعیت هم بیشتر است و درنهایت توان خرید نان هم ندارند. آنها نه میتوانند بهاندازه کافی برنج بخورند، نه گوشت و نه مرغ. بنابراین به نان فراوانی برای شام، ناهار و صبحانهشان نیاز دارند. ریشه همه اینها هم فقر و محرومیت است که درنهایت برای آنها پیامدهای بهداشتی، درمانی و روانی دارد. یعنی فرد احساس تحقیر شدن میکند. او با خود میگوید که حتی پول ندارم نان باکیفیت بخرم.»
او درباره کیفیت نان هم توضیح میدهد: «بسیاری از کارشناسان تغذیه میگویند که نان سنگک و بربری نسبت به سایر نانها کیفیت بهتری دارند، یعنی نانهای دیگر خیلی باکیفیت نیستند و حتی گفته میشود که برای افراد سوءتغذیه ایجاد میکنند. به هر حال مسئله تنها پر کردن شکم نیست، کالری مورد نیاز هم باید به افراد برسد. مردم در شرایط فقر، نه پروتئینهای لازم را دریافت میکنند و نه مواد مغذی موردنیازشان را. ما همیشه از سوی پزشکان میشنویم ویتامین دی افراد بهشدت پایین است که یکی از دلایل آن تغذیه نامناسب است. گروهی از مردم، نان و غذای مناسبی دریافت نمیکنند. مشاهدات ما هم نشان میدهد که نان در برخی استانها واقعاً کیفیت مناسبی ندارد، بعضی از نانواییها آنقدر نان بیکیفیت دارند که نمیشود خرید. این وضعیت منجر به افزایش دورریز نان هم میشود و افراد را در معرض خطر ابتلا به سرطان و بیماریهای گوارشی قرار میدهد.
به گفته او، افراد در شرایط فقر در سیکل معیوبی قرار میگیرند، توان خریدشان کمتر میشود و سبد هزینهشان بالاتر میرود. خیلی از این خانوادهها در مناطق محروم، شغلی ندارند و اگر هم داشته باشند درآمدشان ناچیز است. بخشی از آنها همان حداقلها را هم ندارند تا شاید نانی به دست بیاورند.
سمیه توحیدلو، جامعهشناس با گرایش توسعه اقتصادی است. او در میان صحبتهایش از فقر خشن صحبت میکند و میگوید که افزایش قیمت کالاهای اساسی مثل نان، افراد را دچار چنین فقری میکند. او در توضیح بیشتر میگوید که برخی اقلام مانند برنج و نان یا حتی سرپناه، از حداقلهای رفاه انسان بهشمار میروند و در همه جای دنیا هم از نظر اقتصادی این مسئله وجود دارد. اگر این مسئله وجود نداشته باشد، ما میگوییم که افراد درگیر فقر خشن شدهاند، یعنی کفهای خوراک و سرپناه را نمیتوانند تامین کنند: «در سالهای اخیر درباره اتوبوسخوابی و پشتبامخوابی، زیاد شنیدهایم. در زمینه نان هم درباره کاهش قدرت خرید مردم یا خرید نانهای بیکیفیت هم میشنویم؛ نانهایی که ارزش غذایی کمتری دارند و حداقل نیازها را برطرف نمیکنند. ما میگوییم زمانیکه امکان خرید این کالاها به تعداد کافی وجود نداشته باشد یا برایش سهمیهای در نظر گرفته شود، فقر خشن ایجاد میشود.»
براساس اعلام او، تا سال ۱۴۰۲ اعلام میشد که ۶۰ درصد از جامعه درگیر فقرنسبی هستند و حدود ۳۰ درصد از خانوادهها درگیر فقر خشن هستند؛ خانوادهای که درگیر فقر خشن است، هرگونه تغییری در قیمت مواد اولیه مثل نان، فقر را برایش دردناکتر میکند. برای این خانوادهها همیشه بالاتر از سیاهی، رنگ است. او میگوید که یکی از سیاستهای دولت، ثابت نگه داشتن قیمت برخی از اقلام است؛ مثل نان یا سیبزمینی. یعنی بهراحتی نمیتواند به قیمت آنها دست بزند. اگر هم این کار را بکند، یارانهای برای خانواده در نظر میگیرد، بنابراین لازم است که خانوادهها، شناسایی و رصد شوند تا بتوان آنها را تحت پوشش قرار داد. اما در کشور ما اینطور نیست، یارانه بهصورت یکدست برای تمام دهکها در نظر گرفته میشود که قاعدتاً برای برخی از خانوادهها این عددها رقم بالایی نیست؛ چراکه اطلاعات کافی درباره وضعیت و جزئیات خانوادههای نیازمند وجود ندارد.
از نظر این عضو هیئتعلمی پژوهشگاه علوم انسانی، زمانیکه خانوادههای نیازمند بهطور مشخص شناسایی نشده باشند، نمیتوان به آنها کمکی هم کرد. هرچند در پایگاه دادههای وزارت رفاه، گروهی از این افراد شناسایی شدهاند، بنابراین به نظر میرسد وقتی تصمیمی برای افزایش قیمت گرفته میشود، باید از نظر رفاهی به دنبال ایجاد موازنه مثبت بهنفع فقرا یا کسانی که درگیر فقر خشن شدهاند، بود.
شناسایی نکردن این افراد، منجر به افزایش تعدادشان میشود و به همان نسبت هم به جمعیت درگیر فقر نسبی اضافه میکند: «فقر چرخه معیوبی دارد، یعنی وقتی خانوادهای درگیر فقر است، فرزندان آن خانواده توانمندیهای کمتری دارند، آنها انرژی کافی برای کار کردن، تحصیل و... ندارند. به هر حال مواد غذایی مانند نان، شیر و... حداقلی از پروتئینها را دارند اما وقتی مصرف آنها به حداقل برسد، دیگر انرژیای برای بدن نمیماند و به این صورت است که به چرخه محرومیت اضافه میشود.»
به اعتقاد توحیدلو، نمیتوان گفت که مسئولیت رفاه با دولت است و با همین ایده، مسئولیت اجتماعی از مردم سلب شود؛ به هر حال در این زمینه خیریهها باید وارد عمل شوند: «دولت مسئول است نیازهای پایه افراد را تامین کند؛ مانند نان. در کشور هم نسبت به این مسئله حساسیتی وجود دارد و بهراحتی رشد قیمتی نمیدهد مگر اینکه فرآیندهایی برای آن در نظر گرفته باشد؛ مثل یارانه و تعیین قیمت آزاد و دولتی.»