مسئله اینجاست که چطور قلعهنویی، که این روزها به جوانان تیمش برای بازیدادن آنها در ترکیب باور ندارد، میخواهد در یک سال مانده به شروع بازیهای جام جهانی ترکیب را دگرگون کند و از آنها بازی بگیرد؟ آیا او قرار است در جام جهانی از ستارههای مسن کنونی عبور کند و به جوانانش بازی بدهد؟ بعید است. پس این وعده عجیبوغریب که جوانان را بیشتر بازی دهد و از کنار شاکله اصلی تیم عبور کند نیز در زمره وعدههای نشدنی و غیرحرفهای است که تابهالان داده شده است.
تیم ملی فوتبال ایران در این روزها درگیر رقابتهای انتخابی جام جهانی است و تلاش میکند در گروه اول آسیا به عنوان یکی از دو تیمی که مستقیم جواز حضور در جام جهانی ۲۰۲۶ آمریکا را به دست میآورند، نامش را ثبت کند. ایران فعلا به لطف برتری اخیری که مقابل قطریها به دست آورده صدرنشین این گروه است ولی هنوز نتوانسته قدرتش را به طور کامل در این گروه دیکته کند. دلیل آن انجام بازیهای سینوسی است که بعضی وقتها نمایش درخوری، همچون جدال با قطر، دارند و بعضی اوقات هم نمایشی ناامیدکننده، چون تقابل با تیمهای قرقیزستان، امارات و ازبکستان.
این مورد، یعنی انجام بازی سینوسی که اجازه نمیدهد هواداران فوتبال در ایران سر ذوق بیایند، فقط بخشی از مشکل این روزهای امیر قلعهنویی در تیم ملی است. او و دستیارانش که پیش از این نیز بارها نشان دادهاند تاب شنیدن انتقادات ولو از نوع سازندهاش را هم چندان ندارند، با بحران مسنبودن تیم ملی دستوپنجه نرم میکنند ولی راهی برای برونرفت از این بحران تابهالان پیدا نکردهاند. قلعهنویی بعد از ناکامی مقابل قطر در جام ملتهای آسیا و عدم صعود به فینال آن رقابتها، برای آنکه پای خودش را روی نیمکت تیم ملی تا جام جهانی سفت کند، وعده جوانگرایی داد ولی عجیب آنکه با گذر چندین ماه از آن وعده، شیب تحقق این وعده بسیار کُند و بعضا برعکس نیز شده است. تنها اتفاقی که در این بین رخ داده تا او را اندکی از زیر فشار نقدها در این مورد نجات دهد، دعوت تعدادی از بازیکنان جوان به اردوی اخیر تیم ملی برای نشاندن آنها روی نیمکت است.
البته این موضوع با تفکرات قلعهنویی و کادر فنیاش همخوانی دارد؛ چراکه آنها بارها نشان دادهاند نتیجه برایشان مهمتر از بقیه موارد است. قلعهنویی به واسطه ارتباط خوبی که با تعدادی از بازیکنان قدیمی تیم ملی دارد، قصد عبور از آنها را ندارد و همچنان به آنها فارغ از شرایط سنی و حتی بدون درنظرگرفتن اینکه تعدادی از آنها باشگاه دارند یا خیر، بازی میدهد. تازهترین وعده سرمربی تیم ملی ایران برای جوانگرایی در تیم ملی هم این است که در سال آینده به جوانان بیشتر بازی دهد. او گفته است: «اگر بتوانیم از گروه خود صعود کنیم در یک سالی که تا جام جهانی وقت داریم، بیشتر به بازیکنان جوان فضا میدهیم». این موضوع شاید برای آرامکردن فضا در مقطع کنونی به کار بیاید ولی یک اشتباه بزرگ در عملیاتیشدنش وجود دارد. این روزها به واسطه افزایش سهمیه تیمها برای حضور در جام جهانی، رفتن به آن چندان دستاوردی محسوب نمیشود. حتی با توجه به تغییرات گروهبندی، صعود به دور بعدی جام جهانی هم کاملا در دسترس است.
مسئله اینجاست که چطور قلعهنویی، که این روزها به جوانان تیمش برای بازیدادن آنها در ترکیب باور ندارد، میخواهد در یک سال مانده به شروع بازیهای جام جهانی ترکیب را دگرگون کند و از آنها بازی بگیرد؟ آیا او قرار است در جام جهانی از ستارههای مسن کنونی عبور کند و به جوانانش بازی بدهد؟ بعید است. پس این وعده عجیبوغریب که جوانان را بیشتر بازی دهد و از کنار شاکله اصلی تیم عبور کند نیز در زمره وعدههای نشدنی و غیرحرفهای است که تابهالان داده شده است. البته قلعهنویی بارها نشان داده نسبت به جوانکردن تیم حساسیت دارد. او حتی همین چند روز پیش اشاره کرده بود که باید از سرنوشت ژاوی ارناندس، اسطوره فوتبال اسپانیا که در عرصه مربیگری رو به جوانگرایی آورد و اخراج شد، درس گرفت. قلعهنویی در این مورد گفت: «در اردوی اخیر برخی نفرات خیلی ما را امیدوار کردند. شاید به آنها بازی نرسید، ولی خیلی باانگیزه بودند. ما کمکم باید تغییرات داشته باشیم؛ البته تغییراتی که با نتیجه باشد. مثلا نگاه کنید بارسلونا جوانگرایی کرد، اما الان ژاوی کجاست؟ تیمش سال قبل کجا بود؟ اگر تیم ملی میخواهد جوانگرایی کند باید توأم با نتیجه باشد. در این اردو هم جوانان خیلی ما را امیدوار کردند».
اظهارات قلعهنویی در این بخش را میشود از هر دو زاویه نقد کرد: اول اینکه جوانان را بهوضوح برای تمرین تیم ملی فراخوانده و از عملکرد آنها ابراز رضایت کرده است. پرسشی که در این بین مطرح میشود این است که اگر عملکرد جوانان در تمرین خوب بوده چرا قلعهنویی شهامت استفاده از آنها در ترکیب اصلی را نداشته است؟ آیا چنین موضوعی همراستا با شایعاتی که میگویند او فقط برای اینکه میانگین سنی تیم را جوانتر کرده باشد، نیست؟ از سوی دیگر، قلعهنویی این روزها ژاوی ارناندس را مثال میزند که صدالبته توانسته چند بازیکن جوان و مستعد را در همین دوران کوتاهش در عرصه مربیگری معرفی کند ولی آگاهانه از کنار دیگر مربیان و تیمهایی که توانستهاند با جوانگرایی حتی قهرمان جام جهانی شوند، عبور کند. او باید از خودش بپرسد وقتی اسپانیا قهرمان جام جهانی شد، میانگین سنی آنها چند سال بود. یا اینکه فرانسه سال ۲۰۱۸ را با وسواس بیشتری دنبال کند تا به این آگاهی برسد که بردن تورنمنتهای بزرگ و بهدستآوردن نتیجه، یعنی همان دلمشغولی این روزهایش، علاوهبر تجربه نیاز به دانش فنی لازم برای بهکارگیری جوانان هم دارد.
البته قلعهنویی در این هدف که تعدادی از جوانان فوتبال ایران را به تمرین تیم ملی ببرد تا میانگین سنی را پایین بیاورد، اندکی موفق بوده؛ او در آخرین دیدار تیم ملی برابر قطر یک سال میانگین سنی تیم را پایینتر آورد و به عدد ۲۸ رساند. واضح است که این مورد هم نکات مثبت و منفی دارد: یک سال جوانترشدنش خوب است ولی ۲۸ سال سن هنوز هم تیم ملی را در زمره یکی از پیرترین تیمهای آسیایی نشان میدهد. در همین گروه اول انتخابی جام جهانی در منطقه آسیا، حتی با همین عدد ۲۸ سال، باز تیم قلعهنویی مسنترین تیم گروه به شمار میرود. در این گروه قرقیزستان و کره شمالی میانگین سنی ۲۵ سال دارند، امارات ۲۶ سال، ازبکستان ۲۷ و حتی همین قطری که داستان مسنشدن ستارههایش تبدیل به یکی از نگرانیهای فوتبال این کشور شده، ۲۷.۸ سال میانگین سنی دارد. پس قلعهنویی حتی با دعوت بازیکنانی جوانتر برای تمرین تیم ملی در آخرین فیفادی، نتوانست از برچسب مسنترین تیم گروه رهایی پیدا کند.
این مورد وقتی جدیتر میشود که میانگین سنی سایر تیمهای مدعی در فوتبال آسیا هم لحاظ شود تا مشخص شود باز ایران، مسنترین مدعی آسیاست: ژاپن و کره میانگین سنیشان ۲۷ سال است و استرالیا هم به آنها نزدیک است. عربستان هم با ۲۶.۵ سال، شرایط میانگینی بهتری در مقایسه با سایرین دارد.