شواهد متعددی وجود دارد که نشان میدهد ما وارد گرداب بحران شدهایم. برخی معتقدند در صورت پیروزی خانم هریس در انتخابات ۱۵ آبان آمریکا، این احتمال وجود دارد که فشار مضاعفی بر اسرائیل و نتانیاهو برای کاهش واقعی بحران و آتشبس در غزه و لبنان وارد شود و به دلیل منافعی که آمریکا در کنترل بحران در خاورمیانه دارد، از تشدید بحران جلوگیری شود. این فرضیهای است که تا حدی خوشبینانه است.
دکتر رحمن قهرمانپور در دنیای اقتصاد نوشت: دیروز اسرائیل بعد از ۲۵روز به عملیات «وعده صادق۲» ایران پاسخ داد. به نظر میرسد دو طرف وارد آن چیزی شدند که در ادبیات بحران بهعنوان نردبان تنش یا بحران شناخته میشود. منظور از این عبارت، آن است که دو طرف مناقشه بهتدریج و در برخی موارد، بدون آنکه خودشان بخواهند، از نردبان بحران بالا میروند و به تعبیری دیگر در گرداب تنشافزایی گرفتار میشوند. این امر دلایل مختلفی دارد؛ از اثبات برتری در تقابل و نبرد گرفته تا پاسخ به افکار عمومی داخلی و برداشت و ذهنیت تصمیمگیران. در چنین شرایطی حتی متغیر شانس هم گاهی مهم میشود. مثلا هنوز معلوم نیست که تاثیر لو دادن نقشه حمله به ایران در اقدام دیشب اسرائیل چه بود؟
متخصصان تاکید میکنند بازدارندگی در نهایت یک امر ذهنی است و به این بستگی دارد که شناخت و بنابراین ارزیابی دو طرف دعوا از توانایی و نیت یکدیگر چگونه است؟ در عین حال امکان خطا در شناخت دقیق طرف مقابل هم وجود دارد و صدالبته پنهانکاری هم میتواند خطای شناختی از توان واقعی رقیب را افزایش دهد. در یک کلام در فضای بحرانی، کنترل شرایط بسیار دشوار است؛ چون تعداد عوامل اثرگذار بسیار زیاد و مهار یا شناخت همه آنها بسیار دشوار است. اگر از این زاویه به موضوع نگاه کنیم، به نظر میرسد دو طرف مناقشه هنوز به این باور نرسیدهاند که در مقابل حریف بازدارندگی لازم را ایجاد کردهاند؛ زیرا همچنان تهدید میکنند که همه گزینهها روی میز است.
مقایسه عملیات وعده صادق ۱ و ۲ و نیز دو اقدام تهاجمی اسرائیل به ایران نشان میدهد که از دید تصمیمگیران دو کشور هنوز طرف مقابل قانع نشده است که واکنش نشان ندهد. به بیان ساده تهدید هنوز موجب بازداشتن طرف مقابل نشده است. در سیاست داخلی هر دو طرف هم گروههای قدرتمند سیاسی وجود دارند که خواهان پاسخ دادن به طرف مقابلند و بعضا نگاه آخرالزمانی و عقیدتی به این درگیری دارند. بنابراین تا زمانی که محاسبات دو طرف و این نحوه ارزیابی از صحنه تغییر نکرده است، احتمالا شاهد تداوم بحران و تصاعد آن ولو در بلندمدت خواهیم بود. از جانب دیگر و با توجه به شرایط منطقهای و بینالمللی و انتخابات ریاستجمهوری آمریکا میتوان گفت، نتانیاهو به تشدید تنش و حتی درگیر کردن آمریکا در یک تنش بزرگ منطقهای تمایل دارد. آمریکا اصلیترین حامی و تضمینکننده امنیت اسرائیل است و تلاش آن برای کاهش حضور خود در خاورمیانه و رفتن به سمت مهار چین در هند-پاسیفیک باعث نگرانی امنیتی اسرائیل شده است. تلآویو میخواهد مطمئن شود که در تنشهای آینده از حمایت همهجانبه آمریکا برخوردار خواهد بود.
نگاهی به نحوه برخورد ایران با حمله دیروز اسرائیل نشان میدهد که شباهتهایی بین نوع واکنش دیروز و واکنش چند ماه قبل ایران وجود دارد. اگر این ادعا درست باشد، میتوان گفت الگوی بحران ۶ماه گذشته احتمالا در ماههای آینده ادامه خواهد داشت. این الگو چنین است: اسرائیل به نیروهای نیابتی ایران در لبنان و سوریه حمله میکند یا در داخل ایران عملیات خرابکاری انجام میدهد و بنابراین ایران را وادار میکند که واکنش نشان دهد. اسرائیل هم دست به یک اقدام گستردهتر و سختتر میزند و دامنه تنش را بالا میبرد تا به تعبیر خودش استراتژی افزایش تنش برای کاهش آن را پیش ببرد.
از این زاویه شواهد متعددی وجود دارد که نشان میدهد ما وارد گرداب بحران شدهایم. برخی معتقدند در صورت پیروزی خانم هریس در انتخابات ۱۵ آبان آمریکا، این احتمال وجود دارد که فشار مضاعفی بر اسرائیل و نتانیاهو برای کاهش واقعی بحران و آتشبس در غزه و لبنان وارد شود و به دلیل منافعی که آمریکا در کنترل بحران در خاورمیانه دارد، از تشدید بحران جلوگیری شود. این فرضیهای است که تا حدی خوشبینانه است؛ هرچند نمیتوان آن را با قاطعیت رد کرد. نخست به این دلیل که اولویتهای آمریکا تغییر کرده است. آمریکا بیشترین انرژی خود را صرف مهار چین و نیز مقابله با ماجراجوییهای نظامی روسیه میکند. بنابراین در چنین شرایطی نمیتواند وقت و انرژی زیادی را صرف وادار کردن نتانیاهو به همراهی با آمریکا کند. دلیل دوم این است که آمریکا از تضعیف ایران و محور مقاومت در منطقه، آن هم به دست اسرائیل بدش نمیآید؛ زیرا هزینه این کار را اسرائیل میدهد، اما منافع حاصل از آن نصیب آمریکا و متحدانش در خاورمیانه هم میشود. بنابراین دلیل منطقی وجود ندارد که آمریکا مانع جدی در برابر این اقدامات اسرائیل ایجاد کند. چیزی که واشنگتن فعلا دنبال آن است جلوگیری از وقوع جنگ فراگیر منطقهای است. اما در صورتی که تنش ایران و اسرائیل به تضعیف محور مقاومت و قدرت بازدارندگی و استراتژیکی ایران منجر شود، ولی جنگ منطقهای آغاز نشود، مخالفتی با آن نخواهد داشت. دلیل دیگر آن است که با تشدید بحران و منازعه در خاورمیانه، انگیزه چین و روسیه از ورود به این منطقه و ایجاد چالش برای آمریکا و تضعیف نظم موجود جهانی کمتر میشود. درست است که قدرت آمریکا در منطقه در قیاس با گذشته کمتر شده است، اما هنوز واشنگتن اصلیترین بازیگر خارجی در خاورمیانه است و حتی رقبای آن چارهای جز توجه به منافع و توانایی آمریکا ندارند.
لذا به نظر میرسد حتی در صورت پیروزی خانم هریس نباید انتظار داشته باشیم او به اندازهای که اوباما بر اسرائیل فشار آورد، بر نتانیاهو فشار بیاورد و بحران را بهطور کامل از بین ببرد. نظم جدیدی در دنیا در حال ظهور است و آمریکا و اسرائیل و حتی اروپا میخواهند نظم موجود را حفظ کنند. این در حالی است که جمهوری اسلامی مخالف نظم موجود است. بنابراین تقابل موجود صرفا ابعاد منطقهای و دوطرفه ندارد. دعوای بزرگتری در دنیا در جریان است و بحران کنونی خاورمیانه هم بخشی از این دعوای بزرگ است. بحران فعلی در منطقه ما را نمیتوان بدون در نظر گرفتن و فهم این دعوای بزرگ تجزیه و تحلیل کرد.