«کلا مساله نفوذ در ایران در سال های اخیر جدی است. به نظر من از سالها پیش یک غفلت هایی به وجود آمده و گرچه بخش های امنیتی کشور هم به اینها ضربه زده اند اما نتوانستند مانع همه اینها شوند. بهرحال نکته مهمی است که الان هم دنبال می کنند و تمهیداتی هم می اندیشند. آتش بس امری نیست که به این سادگی خارج شود. به هر حال هر چقدر این مسائل به صورت کم هزینه تر حل شود به نفع مسلمانان و مظلومان است. یعنی ما که اینجا نشسته ایم باید توجه کنیم که آنها زیر بمباران هستند و ما برای دفاع از زن و مرد و ... تلاش کنیم. چه در میدان و چه در دیپلماسی.»
علی لاریجانی، رئیس سه دوره مجلس و مشاور رهبر انقلاب گفت: مساله نفوذ در ایران در سالهای اخیر جدی است و به نظر من از سالها پیش یک غفلتهایی به وجود آمده است.
به گزارش خبرآنلاین، گفتگوی با علی لاریجانی درباره تحولات منطقه را بخوانید؛
آقای لاریجانی! رهبر انقلاب در چند هفته اخیر و همزمان با شدت گرفتن تنشها در منطقه و مشخصا تنش بین ایران و اسرائیل، دو جمله کلیدی مطرح کردند، «نه تعلل کنیم نه شتاب زده عمل کنیم»، «نه کوچک انگاری کنیم نه بزرگنمایی». با توجه به تجربیاتی که شما هم در حوزه دیپلماسی داشتهاید و هم در حوزه میدان، این دو جمله رهبری را چطور تفسیر و تحلیل میکنید؟
همه باید قبول کنند که ما زندگی میکنیم برای صلح نه برای جنگ. جنگ هم پدیدهای است که یک زمانی ضرورت دارد. اما همه تلاش میکنند که جنگها کمتر باشد و تا آنجا که میشود از آن پرهیز کرد و از طرق دیپلماتیک مسائل را حل کرد. این به این معنا نیست که ما پای اعتقاداتمان نیستیم اما مهم این است که اول از جنگ شروع میشود یا از صلح.
عقل حکم میکند که از مسیرها و طرقی که هزینه کمتری داشته باشد استفاده شود. اگر نشد، ممکن است که از روش دیگری بهره ببرند. در ماجرایی که ما قرار گرفتهایم اولا باید قبول کرد که این ماجراجویی را آمریکاییها و اسرائیلیها به وجود آوردند. یعنی آمریکاییها فعال هستند و اسرائیلیها آلت فعل هستند. در همین تجاوزی که مجددا به ایران شده است مکشوف شده که هم اطلاعات را آمریکاییها به اسرائیلیها دادهاند هم تجهیزات را.
اسرائیل که این تجهیزات را ندارد. اینها همه تجهیزات مدرنی است که امریکاییها به آنها داده اند. بنابراین طرف ما آمریکاییها هستند. صریحا هم میگویند که کنار اسرائیل هستند. مصاف با آمریکاییها در گذشته هم بوده اما الان جنسش متفاوتتر است.
نکته دوم این است تحولاتی که در منطقه رخ میدهد، در نهایت قساوت است. یعنی هیچ کجا رفتار اینقدر شنیعی نبوده است. در غزه ۵۰ هزار نفر را میکشند. مردم دنیا سر و صدا میکنند اما رجال سیاسی عملی برای کنترل شرایط ندارند. ما با یک جریان شرور مواجهیم که مسالهاش تغییر عمده دادن در منطقه است. برخی میگویند که اسرائیل با عربها درگیر است ما چرا درگیر شویم؟
نباید این اشتباه را کرد زیرا ما به دنبال منافع ملی خودمان هستیم. البته ویژگیهای اسلامی و انسانی هم لحاظ میکنیم اما اصل آن منافع ملی است. اگر کسی فکر میکند که این موجودات خطرناکی که الان دارند این کارها را میکنند بعدا سراغ جای دیگری نمیروند، دریافت درستی از صحنه ندارند. همین الان بعضی از کشورهای عربی که معمولا به ما ایراد میگیرند و مرامشان متفاوت است نگران اسرائیل هستند. چون میگویند اسرائیل کارش در آنجا تمام شود به سراغ جای دیگر میرود.
اسرائیل نشان داده میخواهد یک تسلط عمیقی در منطقه به وجود بیاورد که اگر آن را به وجود آورد، فرصت نفس کشیدن به خیلی از جاهای دیگر را نمیدهد. و این حتما هم برای کشورهای منطقه مضر است و هم برای ما.
اینکه شما خارج از سرزمین خود از امنیت ملی دفاع میکنید، ضعف شما نیست. قدرت شماست. خب تبعاتی هم دارد. شما هم باید قبول کنید که باید هزینه بدهید و در عوض نفعش را هم میبرید.
نکته دیگری که به نظر در شرایط فعلی مهم به نظر میرسد این است که چون غرب یک مناقشات دیگری هم در منطقه دارد بنابراین در یک مجموعهای اینها را میبیند. در این مجموعه نسبت به ایران هم یک فلشی دارند.
حالا با همه این حرفها باید چه کار کرد؟ من تصورم این است که آن مطلبی که رهبری فرمودند که حادثه اخیر را نه خیلی رقیقش کنید و نه خیلی غلیظ که دیگران تبلیغ میکنند، واقعیتش همین سخن رهبری است. حالا مسئولان نظامی هم به موقع توضیحات خود را میدهند. حال باید با مجموعه شرایط این مسیر را چگونه پیمود؟
من تصورم این است که هم باید در میدان آمادگی کافی داشته باشند هم از ظرفیت دیپلماسی درست استفاده کنیم. این دیپلماسی که باید این کار را بکند نمیتواند یک دیپلماسی نمایشی باشد بلکه باید دیپلماسی استراتژیک باشد.
متن مناقشه فعلی در منطقه است اما سطحش تاثیرگذاریش، استراتژیک است. بنابراین دیپلماسی آن هم باید در همین سطح هایپولتیک باشد و خرد نیست. به همین دلیل فکر میکنم که باید در هر دو عرصه آمادگی وجود داشته باشد.
این بحران بالاخره خاتمه پیدا میکند. منتها باید با لوازمش به آن توجه شود. خیلی مهم است که عمق مطلب درست درک شود و با مردم دقیقا موضوع بیان شود. که احساس نکنند جمهوری اسلامی واقعا علاقمند به درگیری است.
جمهوری اسلامی علاقمند به درگیری نیست. ولی آماده دفاع از خود است. این دو مقوله مجزا از هم است. یعنی ما نمیخواهیم ماجراجویی کنیم. بلکه میخواهیم از منافع ملی خود دفاع کنیم. این حتما باید با دیپلماسی خاص عجین شود. ان شالله دولت آن را انجام خواهند داد.
در روندی که طی یک سال و نیم اخیر و به خصوص در ماههای اخیرشاهد بودیم، تعداد زیادی از فرماندهان کلیدی و چهرههای مهم حماس و حزب الله و حتی مستشاران کلیدی سپاه قدس، مورد هدف قرار گرفتند. به نظر شما حذف این افراد با ترور، بمباران و… ثلمهای به ساختار موجود وارد میکند؟
از همه حرفهای ما همین ثلمه را یادتان مانده (خنده)
بله (خنده) و اینکه فکر میکنید که چه نتیجهای بر محور مقاومت خواهد داشت؟ درست است میگویند به شخص نیست به ساختار است. اما بالاخره اثر وضعی دارد، تحلیل و نظر شما چیست؟
حتما اثر وضعی دارد اما باید بین دو سطح تفاوت قائل شد. در کوتاه مدت خسارت است. تردیدی نیست. و در مورد بعضی از افراد در درازمدت هم خسارت است. زمانی که آقای بهشتی را ترور کردند، خسارت بود در کوتاه مدت، ولی به نظر من در دراز مدت هم حذف ایشان خسارت بار بود. این اسامی که بر شمرده اید، حذف شدنشان در کوتاه مدت خسارت بار بوده، بعضیها در دراز مدت هم خسارت بار است.
مثل حاج قاسم مثل خود آقای نصرالله. شهادت این افراد خسارت درازمدتی هم دارد یعنی به سادگی نمیشود جایشان را پر کرد. اما آن چه که مهم است این است که بین خسارت کوتاه مدت و دراز مدت تفاوت وجود دارد.
اشتباهی که اسرائیل میکند این است که گمان میکند با حذف چند نفر مشکل حل میشود. اینهایی که الان در غزه مبارزه میکنند، همهشان سنوار و هنیه نیستند، جوانانی هستند که جهاد را ادامه میدهند. نکتهای وجود دارد که غربیها و اسرائیل غالبا به آن توجه ندارند.
مبارزهای که به آن میگوییم مقاومت یعنی چه؟ مقصود ما از مقاومت این است که عنصر محوری آن جهاد است. جهاد با عواطف و احساسات دینی مردم ربط پیدا میکند. سوال این است که حالا که شما اینها را ترور میکنید، این احساسات هم از بین میرود؟ یا تشدید میشود؟ تشدید میشود. کمااینکه در طول مدت اینگونه بود. یعنی در دراز مدت این ماجرا ادامه دارد. در حزب الله هم اینگونه است.
افرادی را با پیجرها زده اند، تعدادشان هم کم نبود اما افراد جدیدی جایگزین شده اند. درست است که تجربه قبلیها را ندارند اما شجاعتر و جسورتر هستند، با علاقه بیشتری کار میکنند. چرا که عواطفشان تحریک شد. لذا در کوتاه مدت ضربه خوردند و خوردیم اما در درازمدت، آنها ضربه شدیدی میخورند.
مثلا در عراق ببینید، وقتی که آمریکاییها آنجا را گرفتند این حجم از مقاومت وجود داشت؟ نه. چرا به وجود آمد؟ فشار اشغالگری باعث شد که مقاومت بجوشد. خود حزب الله چگونه به وجود آمد؟ وقتی به وجود آمد که اسرائیل بیروت را گرفت. وقتی اشغال شد. نیروهای شجاع و مستقل گفتند که حالا برای نجات لبنان باید جریان جهادی به وجود بیاوریم. اصلا شروعش از همین جاست. همین جریان جهادی باعث عقب نشینی صهیونیستها شد. حالا این جریان بزرگ و وسیع شده اند، حالا میگویند ایران آن را به وجود آورده.
ایران آن را به وجود نیاورده اما کمک کرده است، خود مردم لبنان آن را به وجود آوردند. کمااینکه در یمن هم اینگونه است. وقتی عربستان شروع به بمباران یمن کرد، جریان حوثی نضج گرفت یعنی الان مردمشان متحد هستند. خودشان دارند این کار را میکنند. هیچ کشوری و هیچ ملتی دوست ندارد زیر سلطه کشور دیگری باشد. فرقی ندارد آمریکا باشد یا عربستان.
الان اسرائیل میگوید چون قدرت دارم لبنان را میگیرم. خب زور میگوید. هیچ لبنانیای چه مسیحی چه شیعه و سنی آنها را نمیپذیرند.
آقای لاریجانی! تعلل ایران در پاسخگویی به ترور هنیه در خاکش، بخاطر موضوع آتش بس بود که مقامات رسمی هم آن را تایید کردند، اما آتش بس صورت نگرفت و اتفاقات بعد از آن را شاهد بودیم، از حرفهای شما میشود این برداشت را داشت که آتش بس هنوز هم ایده در دسترس برای جمهوری اسلامی است؟ یا بعد از اتفاقاتی که در هفتههای اخیر رخ داد ممکن است که آتش بس از لیست ایران خارج شده باشد؟
آتش بس امری نیست که به این سادگی خارج شود. به هر حال هر چقدر این مسائل به صورت کم هزینهتر حل شود به نفع مسلمانان و مظلومان است. یعنی ما که اینجا نشستهایم باید توجه کنیم که آنها زیر بمباران هستند و ما برای دفاع از زن و مرد و… تلاش کنیم. چه در میدان و چه در دیپلماسی.
بنابراین آتش بس حتما چیزی است که ما فکر میکنیم و مفید است. وزیر خارجه ما هم که به کشورهای مختلف سفر کرده اند، همین تلاش را داشته اند. تا ماجرا گسترش پیدا نکند. اما باید آمادگی از هر جهت باید داشت. اما اولویت این است که از راههای سادهتر موضوع حل شود.
آقای دکتر در ماجراهای اخیر، بحث نفوذ را در ایران و البته لبنان و در کل در محور مقاومت را چقدر جدی میدانید؟
کلا مساله نفوذ در ایران در سالهای اخیر جدی است. به نظر من از سالها پیش یک غفلتهایی به وجود آمده و گرچه بخشهای امنیتی کشور هم به اینها ضربه زدهاند اما نتوانستند مانع همه اینها شوند. بهرحال نکته مهمی است که الان هم دنبال میکنند و تمهیداتی هم میاندیشند.
یعنی در ساختار سیاسی و امنیتی کشور نفوذ داریم؟ یا نظامی؟
نمیتوانم بگویم که در کدام بخش ولی میدانم که به هر حال یک حوادثی مثل ترورها رخ داد، چه برای دانشمندان هسته و چه برای غیره، که نشان میداد اینها نفوذی کرده اند. کشفش خیلی مهم است. چه تعدادش و چه از نظر کیفیت مهم است. بنابراین باید روی این مساله حساس بود و سرنخهایش را به دست آورد که الان این حساسیت به وجود آمده است.
در خود لبنان و اتفاقاتی که برای سیدحسن نصرالله و بقیه فرماندهان افتاد همین مساله نفوذ از نگاه شما وجود داشت؟
نمیدانم آیا واقعا براساس نفوذ بوده یا رفتاری که داشته اند. مثلا در قضیه پیجرها نمیتوانیم بگوییم نفوذ بوده است. ولی تمهید دراز مدتی داشته اند. یکی از نکاتی که این روزها میگویند این است که ایران چون در این ماجرای اخیر از حماس حمایت کرد، همین باعث شد که اینها به سوی ایران آمدهاند اما واقعیت موضوع این نیست.
ببینید در مورد پیجرها، حدود ۱۵ سال بر روی آن کار کرده اند. برای حالا نیست. یعنی طرحی را اندیشیده بودند که باید این پیجر درست کنند، در ۴ تا کشور شرکت بزند، چگونه بازاریابی کنند و به دست حزب الله بدهند و سپس در یک لحظه ۳ هزار نفر را دچار مشکل کنند. روی این موضوع کار شده بود. پس شما یک حریفی دارید که سالها فکر میکند، و در یک لحظه به شما لطمه میزند. مربوط به یک سال اخیر هم نیست.
آقای لاریجانی! شما در یک دورهای دبیر شورای عالی امنیت ملی بوده اید. در آن دوره بحرانهای زیادی را تجربه کرده اید. جنگ ۳۳ روزه هم در همان دوره شما رخ داد…
و جنگ ۲۲ روزه.
چه شباهتهایی بین آغاز این تنش و اداره آن و پایان و آتش آن جنگ با این جنگ میبینید. مشخصا چه وجه اشتراکات و افتراقاتی وجود دارد؟
از نظر شدت عملیات نظامی در لبنان، شبیه به قبل است. در آن روزها هم خیلی شدید بود. بخصوص در یکی دو هفته اول، خیلی شدید بود. آن روزها ما در دبیرخانه شورا جلسه داشتیم، شهید سلیمانی بعد از یک هفته از جنگ آمدند و گزارشی به ما دادند و با هم به مشهد خدمت آقا رفتیم. کاملا نشان میداد که هجمهشان سنگین بوده است. اما اینکه ما چه کنیم استراتژی همان بود که رهبری مدون کردند.
ولی از نظر اینکه صحنه درگیری چگونه دنبال میشود در ظرف زمانی فعلی یک تفاوتهایی دارد. یک جنگ ۲۲ روزه در غزه داشتهایم و یک جنگ یکساله الان داریم. پس حریف به این نتیجه رسیده که زمان برایش خیلی مهم نیست. برایش مهم هم نیست آبرویش در دنیا برود. الان همه دنیا علیه اسرائیل حرف میزنند اما برایش مشکلی نیست. میگوید من ادامه میدهم. این ادامه دادن به نفعش نیست. ولی باید بفهمیم که میخواهد چکار کند. دفعه قبل یک عده آمدند و وساطت کردند به محض اینکه اسرائیل احساس کرد که در سرازیری قرار دارد، به دنبال جنگ ۳۳ روزه رفت. سه هفته اول نمیرفتند ولی وقتی فهمیدند که اوضاع به آن نتیجهای که میخواهند نمیرسد، به سمت آتش بس رفتند. یک سری دلال هم در منطقه داشتند که شروع کردند به تماس گرفتن تا ماجرا حل شود. از این جهت تفاوت دارد.
اینها این دفعه با یک تمهیداتی، نقطه ضعفهای قبلیشان را پوشش دادند و آمدند گفتند که ما یک ضربه کلان میزنیم بعد حزب الله ناتوان میشود. این ایدهشان الان عقیم مانده است. آن ضربهای که زدند خیلی امیدوار بودند که ظرف یکی دو هفته جنگ تمام شود ولی دیدند که نه، حزب الله جانشین پیدا کرد و دارند عملیات میکنند. الان این نظریهشان برای خودشان پر هزینه شده است.
اینکه آیا توان دارند که ادامه دهند؟ میگویند میتوانیم اما نمیدانم که در عمل میتوانند یا نه. از حرفهای برخی از غربیها مثل فرانسویها و امریکاییها بر میآید که اینها میخواهند به یک آتش بس برسند، بهرحال لبنان عرصه سیاستهای مختلف است. آنها فعال هستند. لذا در وضع غزه با لبنان مقداری تفاوت است.
غزه بخشی از فلسطین است که اسرائیل همیشه روی آن نظر داشته، اما لبنان اینگونه نیست. لبنان کشوری است که جریانات مختلف سیاسی در آن وجود دارند که آنها هم فعال هستند. اینکه در آینده چه میشود؟ به نظر میرسد با توجه به تجربهای که اسرائیلیها پیدا کردهاند فشار میآورند که بگذارید کار را جلو ببریم. از حرفهای نتانیاهو اینگونه بر میآید. میگوید ما الان تصمیم گیر هستیم نه آمریکا اما خلاف میگویند. چون اگر امریکا دستش را از پشت اسرائیل بردارد نمیتوانند کار مهمی انجام دهند.
تجهیزاتی که به کار میبرند همه آمریکایی است. خودشان که هواپیمای اف ۳۵ ندارند موشکهایشان را هم تامین میکنند. بنابراین حرف میزنند اما اینکه چگونه میخواهند ماجرا را ختم کنند، قدرتهای بزرگ هرکدام نظریهای دارند. باید ببینیم چطور پیش میرود.
در جنگ ۳۳ روزه که شما هم از نزدیک در جریان آن قرار داشته اید، برای رسیدن به اتش بس چه اقداماتی انجام شد؟ و فکر میکنید اگر سردار سلیمانی زنده بودند ۷ اکتبر اتفاق میافتاد یا نه؟
نقش سردار سلیمانی خیلی زیاد بود. ایشان انسان باهوشی بود و وقتی بحث دیپلماتیکی برای حل مساله بود، خیلی زود نقطه کانونی آن را میفهمید و همراهی میکرد. خود آقای نصرالله هم این ویژگی را داشت، هوشیار بود و این هوشیاری آنها را رهبرانی قوی کرده بود.
آن موقع ما هر روز در دبیرخانه، عصرها جلسه در مورد جنگ ۳۳ روزه داشته ایم. سردار رشید از ستاد کل میآمدند، سردار باقری هم گاهی تشریف داشتند، وزیر خارجه و سایر مسئولان هم بودند و بررسی میشد که چه کارهایی باید انجام شود.
آن جنگ یک نقطه عطفی داشت و آن زمانی بود که سردار سلیمانی بعد از هفته اول درگیری از لبنان برگشتند و گزارشی دادند. آقا در آن زمان مشهد بودند، ما با هم رفتیم خدمت ایشان. آقای سلیمانی هم شرایط را شرح داد. آنجا رهبری راهبرد را مقاومت جدی تعیین کردند. پیام ایشان وقتی به آقای نصرالله و دیگران رسید، عزمشان جزم شد و آن نقطهای بود که صحنه را بعد از یک هفته تغییر داد.
بعد از آن سه هفته، دلالهای منطقهای فعال شدند چون معلوم بود به آنها گفتند شرایط خوب نیست و به سمت ایران بروید و راضیشان کنید که حزب الله پای توافق بیاید. در هفته اول یک اجلاسی در رم برگزار شد که خانم رایس در آنجا حضور داشت. خانم رایس در آنجا گفت که تا حزب الله تمام نشود ما آتش بس را قبول نمیکنیم. اما بعد از سه هفته فوری دلالهای منطقه را فعال کردند که با اینها برای آتش بس تماس بگیرید. قطعنامهای که دادند نقاط قوت و ضعف داشت. ولی حزب الله آن را قبول داشتند و آن را پذیرفتند. آقای ظریف نماینده ایران در سازمان ملل بود که من نیمه شب با او تماس گرفتم که این کار را پیگیری کنند. که الحمدلله اوضاع آرام شد.
نکته اصلی کیفیت فکر آقای سلیمانی بود که میفهمید کجا از حوزه دیپلماتیک باید بهره برد و چه وقت در حوزه میدان عمل کند. آقای نصرالله هم آدم باهوشی بود. علاوه بر مقام معنویای که داشت، خصوصیات سیاسی زیادی هم داشت و در سیاست باهوش بود.
یک بار به سوریه رفته بودم، آقای نصرالله علاقمند بود ما را ببیند و یک جایی قرار گذاشتیم و شب دیدار کردیم. در آنجا بحث به مسائل معنوی کشیده شد. من خیلی از محضر او لذت بردم. معمولا سیاستمداران روحیه سختی دارند اما ایشان خیلی روحیه رقیق و لطیفی داشت. نقل میکرد که من گاهی با خودم خلوت میکنم تا ببینم چه آوردهای برای آن دنیا دارم. اشک میریزم. خیلی حالات جذابی داشت. این حالاتش را هم جایی نقل نکرده است. یک شخصیت ذو ابعادی بود، هم فهم سیاسی خوبی داشت هم فهم میدانی و هم از نظر گرایش عارفانه برداشتهای خوبی داشت. خدا رحمتشان کند. اینها سرمایههای بزرگی بودند. و انشالله خداوند تعدادشان را زیاد کند.
اگر سردار سلیمانی در قید حیات بودند، ۷ اکتبر به وجود میآمد یا نه؟
والله من رجال الغیب نیستم که…
تحلیلتان را براساس تجربیاتتان بفرمایید.
سردار قاانی هم خیلی شبیه سردار سلیمانی است. از نظر سلامت روحیه و وزانت. جانشین ایشان هم بود خیلی با هم همراه بودند. در مورد ۷ اکتبر با ایران مشورتی نشد. خودشان انجام دادند. نکتهای که رهبری هم فرمودند عین واقع بود. با ایران در میان گذاشته نشده بود. وقتی که انجام شد ایران متوجه شد.
حالا ما نمیگوییم که از ما اجازه بگیرند چون خودشان تصمیم میگیرند. اصلا مکانیزم ایران به نحوی نیست که دیگران از او اجازه بگیرند. گرچه بیرون تصورشان جور دیگری است ولی واقعیت این نیست. رفتار ما رفتار سلطه گرایی نیست. اینها افراد مجاهدی هستند و تصمیماتشان را خودشان میگیرند. ممکن است که گاهی با ما مشورت کنند. اما در آنجا با ما مشورت نکرده بودند.
بنابراین نمیشد کاری کرد. اما اینکه چگونه پیگیری کردیم، به نظر من در ایران حمایت از این امور یک ساختاری دارد، بنابراین فکر شده کار میشود. برداشت من هم این است که در مسائل منطقه ای، جمهوری اسلامی در کل خوب عمل میکند. یعنی چون مینشینند فکر میکنند. و تجربه خوبی هم از مسائل امنیتی دارند.
البته این امور کَر و فَر دارد. ممکن است بگویید که الان وضعیت حاد شده است. بله. همیشه میدانهای جنگ ساکن و یا در یک جهت نیست. ولی به هر حال در کل، تصمیم گیری در این زمینه یک چارچوب و نظامی دارد.
فکر میکنید که نتیجه انتخابات امریکا تاثیری بر روی تنشهای اخیر منطقه خواهد داشت؟
علی الظاهر که اینگونه است. یعنی بعضی از این گرایشها در امریکا خیلی تندروانهتر است در کل آمریکاییها در این قضیه نقش اصلی را دارند. ولی بعضیهایشان تندروتر هستند. اینکه چقدر تاثیر میگذارد نمیدانم چون الان در منطقه با دنده آخر حرکت میکنند.
در شلوغترین حالت خود قرار دارد. اینکه آیا نسل بعدی آمریکاییها که سر کار میآیند راهی بیشتر از این میتوانند بروند را بعید میدانم. چون الان تمام حمایتهای نظامی و غیرنظامی را انجام داده اند. چه چیز دیگری میخواهند اضافه کنند؟ اما ممکن است شرایط آنها را سرعقل بیاورد که رفتار متعادلتری از خود نشان دهند.