ترامپ رهبری حزب جمهوریخواهی را بر عهده داشت که اکثریت مجلس نمایندگان را در ۲۰۱۸ از دست داده بود، اکثریت سنا و ریاستجمهوری را در انتخابات ۲۰۲۰ از دست داده بود، و سپس در انتخابات میاندورهای ۲۰۲۲ بدترین نتایج تاریخ را کسب کرده بود. این، بهترین لحظه حزب دموکرات از زمان ورود ترامپ به عرصه سیاست بود. اما آنها این فرصت را از دست دادند.
به گزارش اکوایران، در نگاه اول، به نظر میرسد که توضیح نتیجه انتخابات بهعنوان بخشی از یک موج جهانی علیه روسایجمهور مستقر در سال ۲۰۲۴ که به دلیل بحرانهای پساکوید و تورم دچار مشکل شدهاند، کار سادهای باشد.
فرید زکریا در مقالهای در واشنگتنپست سه دلیل برجسته شکست دموکراتها در انتخابات ۵ نواکبر را شرح داده است.
در بریتانیا، اکثریت پارلمانی حزب محافظهکار به کم تعدادترین اقلیت در تاریخ نزدیک به ۲۰۰ساله این حزب تبدیل شد. ائتلاف حاکم در آلمان به دلیل افزایش بیسابقهعدم محبوبیت فروپاشید. حزب رئیسجمهور فرانسه، امانوئل مکرون، در انتخابات پارلمانی شکست خورد. حزب اپوزیسیون کره جنوبی در یک پیروزی تاریخی در پارلمان غالب شد و حتی در ژاپن، حزب لیبرال دموکرات که تقریباً بدون وقفه از سال ۱۹۵۵ حکومت کرده بود، اکثریت پارلمانی خود را از دست داد. بنابراین، ممکن است به نظر برسد که از پیش مقدر بوده که کامالا هریس، که نماینده دولت مستقر است، نیز به طور قاطع شکست بخورد.
اما هریس ممکن بود خلاف روند عمل کند. اقتصاد آمریکا بهتر از دیگر کشورهای جهان عمل میکند. آمار اشتغال قوی است، دستمزدها بالا رفته، تورم کاهش یافته و بهرهوری به شدت در حال افزایش است. مهمتر از همه، دونالد ترامپ بهعنوان یک شخصیت سیاسی بسیاری از قوتها را دارد، اما ضعفهای زیادی هم دارد. به یاد بیاورید که بعد از حمله به کنگره در ۶ ژانویه ۲۰۲۱، میزان تایید ترامپ در یک نظرسنجی سیانان به ۳۴ درصد کاهش یافت. در یک نظرسنجی از مدرسه حقوق مارکت یک سال بعد، جو بایدن با ۱۰ درصد اختلاف در سطح ملی از او پیشی گرفت (۴۳ درصد به ۳۳ درصد). سپس، لغو رو علیه وید و انتخابات میاندورهای ۲۰۲۲ آمد، جایی که جمهوریخواهان در انتخابات میاندورهای بدترین نتیجه را گرفتند و به ویژه کاندیداهای ماگا شکست خوردند. نرخ تایید ترامپ به ۳۱ درصد در یک نظرسنجی سیانان کاهش یافت، در حالی که نرخعدم تایید او به ۶۰ درصد رسید. جمهوریخواهان از او ناامید شده بودند.
در این زمان، ترامپ رهبری حزب جمهوریخواهی را بر عهده داشت که اکثریت مجلس نمایندگان را در ۲۰۱۸ از دست داده بود، اکثریت سنا و ریاستجمهوری را در انتخابات ۲۰۲۰ از دست داده بود، و سپس در انتخابات میاندورهای ۲۰۲۲ بدترین نتایج تاریخ را کسب کرده بود. در دسامبر ۲۰۲۲، ران دیسانتیس در نظرسنجی از والاستریتژورنال به راحتی از ترامپ پیشی میگرفت.
این، بهترین لحظه حزب دموکرات از زمان ورود ترامپ به عرصه سیاست بود. اما آنها این فرصت را از دست دادند. نیویورک تایمز پیشبینی میکند که هریس در نهایت رای مردمی ملی را با اختلاف حدود یک و نیم درصد از دست خواهد داد. این اولین بار است که دموکراتها از ۲۰۰۴ تاکنون چنین نتیجهای را تجربه میکنند.
تورم جهانی چیزی بود که سخت میشد آن را کنترل کرد، اما مسائل دیگری نیز وجود داشت که دموکراتها در آنها شکست خوردند و موجب شعلهور شدن مخالفتها و کاهش انگیزه پایگاه رأیشان شد.
اولین اشتباه بزرگ، کوری دولت بایدن نسبت به فروپاشی سیستم مهاجرت و هرج و مرج در مرز بود. سیستمی که برای تعداد کمی از افراد آزار دیده طراحی شده بود، اکنون توسط میلیونها نفر برای ورود قانونی به کشور استفاده میشد.
به جای تعطیل کردن این سیستم، لیبرالها هر کسی که اعتراض میکرد را بیرحم و نژادپرست معرفی کردند. آنها محبوبیت عظیمی را در نظر عمومی مردم آمریکا در عرض چند سال از دست دادند. در سال ۲۰۲۰، درصد آمریکاییهایی که میخواستند مهاجرت را کاهش دهند ۲۸ درصد بود؛ اما تا امسال این عدد به ۵۵ درصد رسیده است. زمانی که هریس در برنامه «The View» حضور یافت و از او پرسیدند که چه تفاوتی با بایدن داشت، به جای اینکه اساساً بگوید کاری متفاوت انجام نمیداد، باید میگفت: «من مرز را از همان ابتدا با شدت میبستم.»
دومین اشتباه، سوءاستفاده افراطی از قانون برای مجازات ترامپ بود. بارزترین موارد تعقیب قضایی، پرونده پرداخت پول حقالسکوت دادستان منطقه آلوین براگ در نیویورک بود که حتی خودش زمانی به آن شک داشت، اما گزارشها حاکی از آن است که تحت فشار برخی در جناح چپ مجبور به پیگیری آن شد. برخی، از جمله پرونده دخالت در انتخابات جورجیا، مشروع بودند. اما انبوه این پروندهها که به سرعت پشت سر هم به جریان افتاد، این تصور را ایجاد کرد که سیستم قضایی به ابزاری برای هدف قرار دادن ترامپ تبدیل شده است.
کیفرخواستها به پایگاه ترامپ این پیام را منتقل کرد که آنچه همیشه باور داشتند درست بوده؛ اینکه لیبرالهای شهری با تحصیلات عالی فقط زمانی که منافع خودشان ایجاب میکند، قوانین و هنجارها را نقض میکنند. (شایان ذکر است که در نظرسنجی خروجی این هفته انتخابات CNN، اکثریتی از کسانی که معتقد بودند دموکراسی آمریکا تهدید میشود، از ترامپ حمایت کردند.) «نبرد حقوقی» ترامپ را از یک بازنده به یک قربانی تبدیل کرد و هرچه تعداد کیفرخواستهایش بیشتر میشد، کمکهای مالی به کمپین او افزایش یافته و آمار نظرسنجیهایش تثبیت میشد.
اشتباه نهایی، اشتباهی پراکندهتر است: تسلط سیاستهای هویتی در چپ که باعث شد دموکراتها به دنبال اجرای انواع سیاستهای تنوع، برابری و گنجایش باشند که عمدتاً از حباب شهری و آکادمیک ناشی میشد، اما بسیاری از رایدهندگان اصلی را دور کرد. در این زمینه، تناقض جالبی وجود دارد که وقتی ادعا میشود که طرفدار لاتینیتبارها هستید و از مردم میخواهید که از واژه «لاتینکس» استفاده کنند، به ناگاه متوجه میشوید که خود لاتینیتبارها این واژه را عجیب میدانند.
این نوع وسواس باعث شد دموکراتها بیش از حد مردم را از طریق هویت قومی، نژادی یا جنسیتیشان ببینند و به این ترتیب نتواستند ببینند که بسیاری از لاتینتبارهای کارگر ممکن است به ترامپ گرایش پیدا کرده باشند، شاید به این دلیل که آنها از نظر اجتماعی محافظهکار بودند، یا از لحن مردانه او خوششان میآمد، یا حتی با رویکرد سختگیرانه او در قبال مهاجرت موافق بودند. یکی از مؤثرترین تبلیغات ترامپ، درباره مسائل ترنسها، با جملهی پایانی «کامالا برای آنها/آنها است؛ رئیسجمهور ترامپ برای شما است» به پایان رسید.
مشکل خیلی عمیقتر از اسمها و ضمایر است. تمرکز کامل بر هویت به چیزی عمیقاً ضدلیبرال تبدیل شده است: قضاوت افراد بر اساس رنگ پوستشان به جای محتوای شخصیتشان. به همین ترتیب، کدهای سخنرانی دانشگاهی و فرهنگ کنسل کردن به ابزارهایی تبدیل شدهاند که چپ از آنها برای سانسور یا محدود کردن یکی از محبوبترین ایدههای لیبرال، یعنی آزادی بیان، استفاده میکند.
یک راه ساده برای تفکر درباره درسهای این انتخابات این است که لیبرالها نمیتوانند اهداف لیبرال خود را - هرچند که شایسته باشند - با روشهای ضدلیبرال به دست آورند.