«تحلیل شرایط کنونی ایران و تأثیرات احتمالی ورود ترامپ بهعنوان رئیسجمهور ایالات متحده، نیازمند یک رویکرد جامع و پویاست. اینگونه نیست که با آمدن ترامپ همهچیز بهطور ناگهانی تغییر کند و ما بتوانیم به سادگی تحلیل کنیم که سیاستهای او به سمت فشار حداکثری یا مذاکره خواهد رفت. »
در رابطه با تحلیل سناریوهای مختلفی در باب نتایج احتمالی دور جدید گفتگوهای میان تهران و تروئیکای اروپایی با حسن بهشتیپور، کارشناس و پژوهشگر مسائل بینالملل گفتگو کردهایم.
به گزارش اعتماد، بهشتیپور معتقد است که گفتگوها لزوما منتج به نتایج خاصی نخواهد شد و پروسه زمانبری نیاز است تا وارد مراحل مقدماتی مذاکره شد. بهشتیپور این را هم گفت که اساسا ایران تاکنون نتوانسته از اختلافات میان امریکا و اروپا استفاده کند و این گزاره همچنین نمیتواند به عاملی برای توافق احتمالی مستقل تهران با هر یک از طرفین به صورت جداگانه تلقی شود.
آقای عراقچی، وزیر خارجه کشورمان نشست اخیر هیاتهای دیپلماتیک ایران و تروییکای اروپایی را توفان فکری توصیف کردند، به باور شما آیا با توجه به مواضع غیر رسمی رسانهای شده در باب نشست اخیر و همچنین موضوعات مورد اختلاف، امکان حصول توافق نسبی در نشستهای بعدی وجود دارد؟
در ابتدا لازم است دو مفهوم کلیدی در نشستهای سیاسی را از یکدیگر تفکیک کنیم: «گفتگو» و «مذاکره». گفتگو به تعامل میان دو یا چند طرف اشاره دارد که در آن، افراد دور یک میز نشسته و درباره یک یا چند موضوع به بحث و تبادل نظر میپردازند. در این نوع تعامل، لزومی به وجود یک دستور کار مشخص که از پیش توافق شده باشد، وجود ندارد و اهداف از پیش تعیین شدهای نیز لازم نیست تعریف شود. هدف اصلی گفتگو، رسیدن به یک دستور کار مشخص و دستیابی به اهداف متعدد از طریق تبادل نظر است.
در مقابل، مذاکره میتواند به صورت رسمی، محرمانه یا غیرمحرمانه انجام شود و در این حالت، وجود یک دستور کار مشخص و اهداف طراحی شده الزامی است. نشستی که در ژنو در روز جمعه برگزار شده هنوز به مرحله مذاکره نرسیده است. این گفتگوها به منظور شنیدن نظرات یکدیگر و بررسی اهداف دولت جدید ایران از سوی طرف اروپایی برگزار میشود. اساس این گفتگوها در سطح مدیران کلان شکل گرفته است و آقای انریکه مورا، معاون آقای جوزف بورل، نماینده اتحادیه اروپا در این گفتگوها حضور داشتند.
نکته مهم در تفاوت میان گفتگو و مذاکره این است که در مذاکره ممکن است به توافق و امضای یک قرارداد برسیم، در حالی که در گفتگو چنین انتظاری نباید وجود داشته باشد. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که گفتگو مقدمهای برای مذاکره است و این دو مفهوم نباید با یکدیگر اشتباه گرفته شوند. در تبلیغات رسانهای، به منظور ایجاد روحیه در مردم، اغلب از واژه «مذاکره» استفاده و اعلام میشود که مذاکرات ایران و اتحادیه اروپا آغاز شده، در حالی که واقعیت این است که اساسا مذاکره به آن معنا که مطرح شده، نیست. بنابراین بهتر است از واژه «گفتگو» استفاده شود. بهترین انتظار این است که این گفتگوها ادامه یابد تا به یک دستور کار مشخص و هدفگذاری دقیق برسد، زیرا هر یک از طرفین، یعنی ایران و طرف مقابل، به عقیده من اهداف متفاوتی از برقراری این گفتگوها دارند.
اهدافی که بدانها اشاره داشتید، چیست؟
هدف اصلی طرف ایرانی از این گفتوگوها، اتمام حجت با طرف مقابل است. به عبارت دیگر، ایران میخواهد به اروپاییها اعلام کند که در حرکت در مسیر فعال کردن مکانیسم ماشه، ایران نیز تغییر دکترین هستهایاش را در اولویت قرار میدهد. یکی از مصادیق این تجدیدنظر، امکان خروج از معاهده انپیتی است. با این حال، باید توجه داشت که این اقدام میتواند بهشدت به هر دو طرف آسیب بزند. نکته مهم دیگری که باید مورد توجه قرار گیرد، انگیزه طرف اروپایی برای ورود به این گفتوگوهاست. هدف اصلی آنها فهم مواضع دولت جدید ایران است. به عنوان مثال، پس از تحلیف آقای پزشکیان، آقای مورا به منظور شرکت در این مراسم به ایران آمد.
همچنین در سفر آقای پزشکیان به نیویورک برای شرکت در نشست مجمع عمومی، توافقی انجام شد که منجر به شکلگیری دور جدیدی از گفتگوها شد. دور ابتدایی این گفتگوها در روز جمعه آغاز شد و به گفته آقای غریبآبادی، این رایزنیها ادامه خواهد داشت.
اروپاییها به دنبال فهم مواضع دولت جدید ایران هستند و پس از آن قصد دارند درباره همکاری نظامی ایران و روسیه نیز اتمام حجت کنند. همکاری نظامی میان این دو کشور برای طرف اروپایی بهشدت نگرانکننده است. آقای مورا پس از این گفتگوها در توییتی به اهمیت جنگ روسیه در اوکراین برای اروپا اشاره کرد. این جنگ تاثیرات قابل توجهی بر امنیت انرژی، مواد غذایی و موجهای مهاجرت به کشورهای مختلف اروپایی داشته است و به همین دلیل، اروپاییها بهشدت نگران امنیت خود هستند. در نتیجه موضوع جنگ اوکراین و پیامدهای آن برای اروپا از اهمیت بالایی برخوردار است و به همین دلیل، همکاری تهران و مسکو برای آنها قابل تحمل نیست.
درباره آمادگی تروییکای اروپایی جهت رایزنی با ایران دو فرضیه مطرح است، براساس فرضیه نخست سه کشور اروپایی با واشنگتن جهت بازگشت کمپین فشار حداکثری همصدا شدهاند و براساس فرضیه دوم بروکسل تلاش دارد تا زمینه را برای مشارکت در فرآیند رایزنی احتمالی میان تهران و واشنگتن در دولت دوم ترامپ هموار سازد، به باور شما کدام یک از دو فرضیه محتملتر است؟
اگر بخواهیم واقعبینانه تحلیل کنیم، باید به این نکته توجه داشته باشیم که اروپا و امریکا در دوران ریاستجمهوری ترامپ اختلافات عمیق و اساسی داشتند. در شرایط کنونی نیز واقعیت این است که اروپا و امریکا همچنان بر سر مسائل مختلف با یکدیگر اختلاف نظر دارند. در خصوص ایران، احتمال دستیابی به تفاهم میان اروپا و امریکا درصد پایینی دارد. این تصور که اروپاییها به دنبال تبعیت از سیاستهای فشار حداکثری ترامپ هستند، واقعیت ندارد. به عقیده من، بستگی به عملکرد ایران دارد و ما باید به این نکته توجه کنیم که تعاملات خود با اروپا را چگونه تعریف میکنیم. اروپا به دنبال دغدغههای خود است، از جمله مسائل حقوق بشری، تهدیدات امنیتی ناشی از روسیه و بحران اوکراین که امنیت اروپا را بهطور مستقیم تحت تاثیر قرار میدهد. همچنین موضوعات مربوط به ایران و اسراییل و مسائل موشکی نیز از دیگر محورهای اختلافنظر میان ما و اروپا هستند.
به عبارت دیگر، ما و اروپا در باب پارهای از مسائل اختلاف نظر داریم که باید بدانها توجه شود. اگر انتظار داریم که اروپا بتواند تحریمها را لغو کند، اساسا چنین انتظاری محلی از اعراب ندارد، زیرا مشکل اصلی ما با امریکاست و در این زمینه اروپاییها نمیتوانند اقدام موثری انجام دهند. در حال حاضر، اقداماتی که اروپا میتواند انجام دهد، شامل جلوگیری از بدتر شدن شرایط کنونی و مذاکرات هستهای است. به ویژه، فعالسازی مکانیسم ماشه میتواند به روند گفتگوها و همکاریها با ایران آسیب جدی بزند.
اقدام دیگر اروپا میتواند ورود جدی به مذاکرات واقعی با ایران باشد که باید چارچوبدار و معقول باشد، نه صرفا ارسال مدیران کل برای دیدارهای غیررسمی. در این مذاکرات، چهار یا پنج پرونده مهم باید مورد بحث قرار گیرد تا در نهایت به توافقی با طرف ایرانی دست یابند. شواهد و قرائن نشان میدهد که هنوز مشخص نیست آیا اروپاییها به سمت مذاکره خواهند رفت یا مکانیسم ماشه را فعال میکنند. آنها همچنان اهرمهای فشار خود را بر ایران حفظ کردهاند. در این راستا، آقای عراقچی به صراحت اعلام کرده است که اگر اروپاییها به سمت مکانیسم ماشه بروند، ایران نیز در دکترین هستهای خود تجدید نظر خواهد کرد.
ذیل سوال بالا آیا امکان توافق مستقل میان ایران و امریکا منهای تروییکای اروپایی وجود دارد یا خیر؟
حدود سی سال است که در ایران برخی بر این باورند که میتوانند از اختلافات میان اروپا و امریکا بهرهبرداری کنند، اما این گزاره تاکنون محقق نشده و در واقع، به نوعی آب در هاون کوبیدن است. ما نتوانستهایم از اختلافات موجود میان اروپا و امریکا که به واقع وجود دارد، به شکل موثری استفاده کنیم.
در موضوعاتی که میتوانیم با امریکا وارد گفتگو شویم، این رویکرد میتواند منطقی باشد. ما میتوانیم بهطور مستقیم و با دستور کار مشخصی برای پایان دادن به تحریمها با امریکا گفتگو کنیم. این امر با رایزنی با اروپا تعارضی ندارد. در این صورت، دست پرتری خواهیم داشت که با طرف اروپایی گفتگو کنیم و نیازی نیست که این دو موضوع را مانند گذشته ادغام کنیم. با این حال، باید توجه داشت که اکنون این چند کشور به راحتی نمیتوانند همصدا شوند. روسیه و اروپا در حال حاضر با یکدیگر اختلافات جدی و اروپاییها نیز اختلافات عمیقتری با ترامپ دارند. ما میتوانیم همکاریهای خود را با چین و روسیه ادامه دهیم و در عین حال، مذاکرات خود را با طرف اروپایی دنبال کرده و مذاکرات جدیدی نیز با تیم ترامپ آغاز کنیم.
لازم به ذکر است که هژمونی مالی ایالات متحده بر بازارهای پولی و سرمایه اروپا و دنیا، موجب شده است که اروپاییها نتوانند بدون امریکا به تعاملات خود ادامه دهند. از طرف دیگر ما نیز نتوانستهایم برای طرف اروپایی جذابیت ایجاد کنیم تا منافع خود را با امریکا نادیده بگیرند و با ایران وارد تعامل شوند.
اروپا بسیار متفاوت از چین است و نمیتوان به سادگی با آنها مانند چین رفتار کرد. حتی چین که در حال حاضر همکاریهای محدودی با ما دارد، این همکاریها را با احتیاط ادامه میدهد. بنابراین برای بهرهبرداری از این فرصتها و بهبود روابط، نیازمند استراتژیهای دقیق و واقعبینانهای هستیم که بتوانند منافع ما را در این شرایط پیچیده تامین کنند.
با توجه به چینش کابینه احتمالی دونالد ترامپ به نظر میرسد اولویت دولت جدید امریکا تعریف فشار حداکثری در اولویت سیاستهای این بازیگر در ارتباط با ایران است، اگر این فرضیه محتمل باشد، با توجه به دو گزاره موضع رسمی ایران و بازه زمانی کوتاه تا انقضای قطعنامه ۲۲۳۱ امکان حصول توافق میان ایران و غرب وجود دارد یا خیر.
تحلیل شرایط کنونی ایران و تاثیرات احتمالی ورود ترامپ به عنوان رییسجمهور ایالات متحده، نیازمند یک رویکرد جامع و پویاست. اینگونه نیست که با آمدن ترامپ همهچیز بهطور ناگهانی تغییر کند و ما بتوانیم به سادگی تحلیل کنیم که سیاستهای او به سمت فشار حداکثری یا مذاکره خواهد رفت. در واقع، در این مذاکرات سه طرف اصلی وجود دارند: اول، امریکا و سیاستهای ترامپ؛ دوم، ایران و تصمیمات اتخاذ شده در شورای عالی امنیت ملی و سوم، عوامل تاثیرگذار دیگر بر گفتگوها و تعاملات ایران و امریکا.
به عنوان مثال اگر حملات روسیه به اوکراین آغاز نمیشد، شرایط برای ایران بهطور قابل توجهی متفاوت میبود و دست ایران در تعاملات بینالمللی بازتر بود. همچنین اگر واقعه ۷اکتبر (حملات حماس به اسراییل) رخ نمیداد، تحولات مختلفی که پس از آن به وقوع پیوستند، ممکن بود به شکل دیگری رقم بخورند. در چنین شرایطی ما میتوانستیم با ترامپ بهطور متفاوتتری برخورد کنیم.
نکته کلیدی این است که بازگشت ترامپ به قدرت بهتنهایی نمیتواند تعیینکننده باشد. سیاستهای او و رویکردش به مذاکرات و تعاملات با ایران به عوامل متعددی بستگی دارد، از جمله تحولات داخلی ایران و تحولات بینالمللی و منطقهای. به عنوان مثال، اگر جنگ روسیه و اوکراین پیش از ورود ترامپ به پایان برسد، فضای میان ایران و امریکا بهطور قابل توجهی تغییر خواهد کرد. بنابراین تحلیل شرایط باید به صورت خطی نباشد باید به تحولات امریکا، دولت پزشکیان و تحولات منطقه و بینالمللی توجه کنیم. در این راستا میتوانیم سناریوهای مختلفی را برای تعامل با ترامپ بررسی و ارزیابی کنیم که کدام یک از این سناریوها ممکن است به نتایج مطلوبتری منجر شود.