bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۸۰۸۴۵۱
تأملی بر مواضع ایران از هفتم‏‌اکتبر تا سقوط بشار اسد

بازنگری در سیاست‌‏های منطقه‌‏ای رخ داده است؟

بازنگری در سیاست‌‏های منطقه‌‏ای رخ داده است؟

رخداد‌های اخیر و رویکرد ایران را می‌توان نشانه‌ای از تغییر تدریجی هسته اصلی سیاست خارجی تهران دانست؛ روندی که آن را می‌توان از هفتم‌اکتبر تا امروز مشاهده کرد؛ برای مثال، به‌دنبال هجوم حماس به داخل سرزمین‌های اشغالی و رقم زدن حمله هفتم‌اکتبر، ایران وارد جنگ نشد و فقط گروه‌های نیابتی نزدیک به ایران وارد جنگ شدند. در حقیقت، ایران به‌وضوح در تصمیم‌گیری‌هایش به این موضوع توجه کرده است که طرف مقابل دست‌هایش بسته نیست و توان زدن ضربه‌های متقابل بدون آغاز یک جنگ فراگیر را به ایران دارد.

تاریخ انتشار: ۱۳:۲۷ - ۲۱ آذر ۱۴۰۳

بشار اسد سقوط کرد. دیکتاتوری که ۲۴سال بر سوریه حاکم بود و از دست رفتن حکومتش طی ۱۱روز نشان داد نه ارتشش برای او می‌جنگید نه صدای خاص و تاثیرگذاری به دفاع از او برخاست. اسد سال۲۰۱۱ که با بحران مشابهی روبه‌رو شد، با کمک ایران توانست سر پا بایستد. چون عنصر تاثیرگذاری برای محور مقاومت بود و همان زمان این تحلیل‌ها شنیده می‌شد که حریف با ناامیدی از زدن ابتدا (ایران) و انتهای محور (لبنان) به سراغ ستون فقرات آن رفته است. سوریه سر پا ماند، اما رفتار حکومتش تغییر نکرد.

به گزارش هم‌میهن، آنها همان چیزی باقی ماندند که پیش از آغاز بحران نیز بودند. اقلیتی علوی که همچنان با مشت آهنین بر آنچه از قلمرویش باقی مانده بود، حکومت می‌کرد. این‌بار، اما هیچ‌کس به کمک بشار نرفت. شاید هم خودش کمکی نخواست. تحولات آنقدر سریع رخ داد که هنوز دیتای زیادی در اختیار ما نیست، اما رخداد‌های اخیر و رویکرد ایران را می‌توان نشانه‌ای از تغییر تدریجی هسته اصلی سیاست خارجی تهران دانست؛ روندی که آن را می‌توان از هفتم‌اکتبر تا امروز مشاهده کرد.

راه طی‌شده

به دنبال هجوم حماس به داخل سرزمین‌های اشغالی و رقم زدن حمله هفتم‌اکتبر، ایران وارد جنگ نشد. هرچند برداشت‌های آرمانگرایانه به ما نشان می‌داد که باید وارد این جنگ شویم، چون ارتباط مستقیم با آرمان فلسطین داشت، اما ایران دست به این کار نزد. حتی طی چند ماه گذشته که تلاش‌هایی برای ارتباط دادن ایران با هفتم‌اکتبر از سوی منابع خارجی صورت گرفت، ناکام ماند.

فقط گروه‌های نیابتی نزدیک به ایران وارد جنگ شدند. در جریان حمله به کنسولگری نیز ایران تدبیر به خرج داد و با نحوه طراحی عملیات که خالی از عنصر غافلگیری بود، صرفاً بخشی از توانایی خود را به رخ کشید. به دنبال ترور‌ها و حمله‌های دیگری که از سوی حریف انجام شد، ایران عملیات «وعده‌صادق۲» را اجرا کرد که هرچند غافلگیرانه بود، اما باز هم محدود بود. ایران به‌وضوح در تصمیم‌گیری‌هایش به این موضوع توجه کرده است که طرف مقابل دست‌هایش بسته نیست و توان زدن ضربه‌های متقابل بدون آغاز یک جنگ فراگیر را به ایران دارد.

همانطور که حمله آبان‌ماه اسرائیل به چند نقطه مربوط به تاسیسات نظامی ایران و شهادت چهار نیروی پدافند آن را نشان داد؛ حمله‌ای که پیام‌های واضحی همراه خود داشت. نشانه دیگر از اتخاذ سیاست دوری از جنگ، مسئله‌ای بود که به‌درستی مورد اشاره رئیس‌جمهور و معاون راهبردی او قرار گرفت.

اینکه ایران «وعده‌صادق۲» را عملیاتی نکرد، در ازای وعده‌ای که برای برقراری آتش‌بس در غزه داده شده بود؛ وعده‌ای که اگر عملی می‌شد، جان هزاران نفر را در غزه نجات می‌داد و بسیار بهتر از حمله موشکی به چند نقطه نظامی در خاک اسرائیل بود. «وعده‌صادق۳» نیز به تاخیر افتاد. گویی، ایران به هزینه – فایده کردن پرداخت و دید ورود به جنگی که انتهای آن مشخص نیست و طرف مقابل حامیان بسیار قدرتمندی کنار خود دارد، بی‌فایده است؛ محاسباتی که سال‌ها پیش باید انجام می‌شد، اما هر بار به تاخیر افتاد.

خطا‌هایی که رخ داد

بااین‌حال، ایران چند اشتباه بزرگ در این حوزه انجام داد که امروز با آن دست به گریبان است.

اول اینکه، شعار «دشمن نمی‌تواند هیچ کاری بکند» تحت‌عنوان یک باور و حتی راهبرد در نظر گرفته‌شد و نه صرفاً شعاری تبلیغاتی. تصور برآمده از این شعار این بود که می‌توان خیلی کار‌ها را انجام دهیم و نبازیم و طرف مقابل هم دست‌هایش برای مقابله بسته است. اما تاریخ و گذر زمان نشان داد که این تفکر اشتباه است. طرف مقابل هم از خود دفاع می‌کند یا هجوم می‌آورد.

دوم اینکه، رویکرد تبلیغاتی که ایران نسبت به مسئله مقاومت در پیش گرفت، پراشتباه بود. پیش از این در یادداشت دیگری نوشتم آنچه ایران در قبال نهضت‌های آزادی‌بخش مثل حماس، جهاد اسلامی و حزب‌الله انجام می‌دهد، نمونه‌های خارجی هم دارد و به‌طورکلی، اینکه کدام گروه‌های نیابتی تروریست هستند و کدام آزادی‌بخش، بیش از آنکه به حقایق تاریخی ارتباط داشته باشد به نظر و نگاه دولت‌ها بستگی دارد.

همانطور که ایران گروه‌های مخالفِ دشمنان خود را تغذیه می‌کند و حتی در مورد عراق موفق شد گروهی مانند «سازمان بدر» را به حکومت برساند؛ دیگران هم در قبال ایران این اقدام را انجام می‌دهند، اما یک تفاوت مهم در این میان وجود دارد. این مسائل به صورت رسمی و مداوم جایی در تبلیغات سیاسی کشور‌ها ندارد.

مثلاً یک سیاستمدار فرانسوی، سوئدی، دانمارکی یا هر کشور دیگری که در این مسائل درگیر است، مدام نمی‌گوید که ما پول و اسلحه به فلان گروه ضدایرانی می‌دهیم و آنها برای ما می‌جنگند. شاید امروز مقامات ایرانی هم بگویند گروه‌های مقاومت مستقل هستند و ارتباطی با ایران ندارند؛ اما برای اتخاذ این رویکرد و ترجیح لحن دیپلماتیک بر تبلیغات ایدئولوژیک، کمی دیر شده است. در واقع، ایران همچنان درگیر تبعات سیاست خارجی آرمانگرایانه در دهه‌های گذشته است؛ دورانی که تقابل را هسته اصلی سیاست خارجی خود قرار داده بود و، چون خزانه پر بود، تصور می‌شد همواره دست بالا را خواهد داشت.

اما این‌طور نبود. زمان‌هایی که ایران باید تعامل می‌کرد و حتی زمان‌هایی که همچون دوران مذاکرات برجام که تعاملاتی با محوریت میانه‌رو‌ها صورت گرفت، لبه دوم قیچی یعنی تندرو‌های داخلی تا حد ممکن در این مسیر سنگ‌اندازی کردند. خروجی این روند، وضعیت کنونی است که در آن، ایران بسیاری از فرصت‌ها و ابزار‌های چانه‌زنی دیپلماتیک خود را از دست داده است.

سوم آنکه، در کنار راهبرد مقاومت، ایران چنان که بایدوشاید سیاست سازنده تقویت بنیان‌های سیاسی برخی کشور‌ها را در پیش نگرفت. ایران می‌توانست برای مثال و به طور مشخص در لبنان پس از انعقاد پیمان طائف، در تعامل با دیگر کشور‌های تاثیرگذار و صاحب‌نفوذ مثل عربستان، سوریه، آمریکا و فرانسه تلاش کند تا لبنان حکومتی مستقر و محکم داشته باشد. می‌شد حتی اگر طرحی در آن روز وجود نداشت، ایران پیش‌قدم باشد. همانطور که می‌توانست در قبال فلسطین، تمرکز بیشتری بر روند سیاسی بگذارد که امروز از سوی کشور‌های اسلامی و عربی به‌عنوان تنها کشوری که با راه‌حل دوکشوری زاویه دارد، شناخته نشود.

چه باید کرد؟

به نظر می‌رسد این تغییر سیاست، مورد قبول، پذیرش و انتظار بسیاری طرف‌ها – احتمالاً غیر از اسرائیل – باشد. تکلیف آمریکایی‌ها و کشور‌های منطقه با مسئله ثبات مشخص است. چینی‌ها هم با توجه به سرمایه‌گذاری‌های سنگین در حوزه خلیج‌فارس، مسئله ترانزیت نفت و کالا از تنگه هرمز علاقه‌مند به پایان درگیری‌ها هستند. ایران نیز بنیه اقتصادی‌اش ضعیف شده و نیاز به بازسازی خود دارد. به همین دلیل است که به نظر می‌رسد راهی جز بازنگری بعضی سیاست‌ها باقی نمانده است. شواهد تا این لحظه نشان می‌دهد که شرایط موجود و نه خواست ما، تغییرات را کلید زده است.

برچسب ها: ایران سوریه
bato-adv
bato-adv
bato-adv