نمیشود که از یک سو، سخن از آزادی بیان و کرسیهای آزاد اندیشی به میان آورد و از دیگر سو، استاد دانشگاهی، چون محسن رنانی را به اتهام ابراز نظراتش تحت تعقیب قضایی قرار داد. جامعه از پیگرد قضایی افرادی، چون رنانی که نه وابسته خارجاند و نه دلبسته پستهای داخل و تنها به توسعه ایران میاندیشند، سیگنالهای خوبی دریافت نمیکند
عصر ایران در یادداشتی به موضوع تعقیب قضایی محسن رنانی پرداخته، در این یادداشت آمده است:
ادمین سایت و کانال تلگرامی دکتر محسن رنانی خبر داده که تعدادی از نوشتههای این استاد دانشگاه، از نظر مرجع قضایی مجرمانه تلقی و دستور حذف شان صادر شده است. همچنین فعالیت این دو درگاه مجازی تا پایان مراحل رسیدگی قضایی به اتهامات مطروحه علیه او، تعلیق میشود.
این خبر بسیار تلخی برای همه کسانی است که هنوز دغدغه ایران را دارند. دکتر محسن رنانی، استاد دانشگاه است و عمری را در باب توسعه پژوهش کرده و آنجه از نوشتهها و گفتارهایش بر میآید این است که میکوشد کاری برای التیام دردهای سرزمین مادری کند.
رنانی، نه پست دولتی گرفته و نه دندان طمع به کرسیهای مجلس و شورای شهر و امثال آنها دوخته است؛ هر چند که به زعم من، از همه یا بسیاری از دولتمردان و مجلسیان شایستهتر و داناتر و ایران دوستتر است.
رنانی، در عین نجابت و متانت کلام، صریح و بی تعارف و در عین حال، مستظهر به علم مینویسد و میگوید و این، رک گویی و بی پرده نویسی،ای بسا به ذائقه کسانی خوش نیاید - که گویا نیامده است - ولی این اختلاف سلیقه در "دیدگاه" یا "نحوه بیان دیدگاه" نباید منجر بدان شود که یکی از اصیلترین و باسوادترین و میهن دوستترین استادان دانشگاه را به محکمه بکشند، نوشته هایش را حذف کنند و فعالیت سایت و کانالش را متوقف کنند. واقعاً اگر کسی در حد رنانی نتواند آزادانه بگوید و بنویسد دیگر چه باید گفت؟!
نمیشود که از یک سو، سخن از آزادی بیان و کرسیهای آزاد اندیشی به میان آورد و از دیگر سو، استاد دانشگاهی، چون محسن رنانی را به اتهام ابراز نظراتش تحت تعقیب قضایی قرار داد. جامعه از پیگرد قضایی افرادی، چون رنانی که نه وابسته خارجاند و نه دلبسته پستهای داخل و تنها به توسعه ایران میاندیشند، سیگنالهای خوبی دریافت نمیکند ولو آن که رفتارهای این چنینی، نه سیاست کلان دستگاه قضایی که ناشی از سلائق فردی در دستگاههای امنیتی و قضایی باشد.
رنانی میتوانست همانند بسیاری دیگر، کنج عافیت گزیند و خود را با کلاس و درس و پایان نامه دانشجویانش مشغول کند یا دانش و ارتباطات خود را نردبان ترقی سیاسی کند، اما همه کسانی که او را میشناسند، شهادت میدهند که تمام همّ و غم او یک کلمه است: "ایران".
چنین استادی را باید قدر دانست و نشتر نقد او را به جان خرید و در کلام و بیانش، هر چند به ذائقه خوش نیاید، به جست و جوی راه پرداخت. کسی را که درد را فریاد میزند، باید در آغوش گرفت و کسی را که درمان عرضه میکند باید روی سر گذاشت و رنانی، این هر دو را در تمام این سالها در طبق اخلاص نهاده است؛ دردا و دریغا از انکار دردها و شکستن جام دواها.
سخن را با توصیهای درخشان از یکی از مطالب حذف شده دکتر محسن رنانی به پایان میبرم: "به زخمهای ایران سلام کنید، شاید عفونتها التیام یابد. "
جعفر محمدی