bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۹۰۸۷۷

کالبدشکافی اختلاس‌123 میلیاردی (1)

گفتگو با صالح نيكبخت

تاریخ انتشار: ۰۹:۴۲ - ۱۱ مهر ۱۳۹۰


 سال 1374 بود و هنوز حضور در «سيماي‌ملي» براي اعتراف اقتصادي رواج نداشت. آن موقع دبيرستاني بودم؛ اما يادم هست يك شب، فردي را در تلويزيون نشان دادند كه جزييات يك تخلف مالي كلان را شرح مي‌داد. قيافه‌اش اما به هر چه مي‌خورد جز خلافكار.
 
اولش فكر كردم كارشناس اقتصادي است و از اين برنامه‌هاي خشك و تكراري سيما. اما نگاه جست‌وجو‌گر اعضاي بزرگ‌تر خانواده به صفحه نه‌چندان تخت تلويزيون حكايت ديگري داشت.
 
آنجا بود كه براي نخستين بار شنيدم كه اين پخش اعترافات تلويزيوني يك اختلاس‌كننده است و نام آن فرد هم «فاضل خداداد»؛ كسي كه سال‌ها بر بلنداي بزرگ‌ترين تخلف مالي افشا‌شده ايستاد و براي خودش ركورد‌داري بود. 

پرونده‌اي براي تخلف مالي معروف به اختلاس 123ميلياردتوماني تشكيل شد كه روزنامه سلام به دليل به ميان آمدن نام مرتضي و محسن رفيقدوست در جلسه‌هاي دادگاه، از آن با عنوان «رفيق گيت» ياد مي‌كرد. 

آذر 1374 درست زماني كه من 15ساله شدم خداداد اعدام شد؛ حالا در سال 1390 او ديگر نيست تا ببيند در تخلف كردن انگشت كوچك خيلي‌ها هم نمي‌شود و برخي كمتر از 20سال بعد كروركرور تخلف مي‌كنند تا ركورد او را زير سايه ببرند؛ تحمل‌ها هم كه بالا رفته و سريع پاي طناب‌دار به ميان نمي‌آيد.
 
داستان خداداد و شركا كه به اختلاس 123 ميليارد توماني معروف شد تا 20 سال نمادي بود براي قياس با هر نوع تخلف مالي افشاشده؛ حال آن نماد فرو ريخته است؛ چنانكه انگار از ابتدا نبوده. 20 سال بعد، چنان رقم تخلف مالي افشا شده بالا رفته كه انگار موج تورم بر خلافكاران هم بي‌تاثير نبوده است.
 
سه‌هزارميلياردتومان تخلف تنها در يك پرونده افشا شده و چندين پرونده چندصدميلياردي هم نه. هرچند ميان 123ميلياردتومان با سه‌هزارميلياردتومان تفاوت از زمين تا آسمان است، اما اين دو پرونده شباهت‌هايي هم به هم دارند. در پرونده سه‌هزارميلياردتوماني بانك صادرات نقش نخست را بازي مي‌كند چنانكه در پرونده 123ميلياردتوماني بازي مي‌كرد.
 
در اين پرونده هم حجت‌الاسلام محسني‌اژه‌اي به عنوان دادستان كل بر كار پيگيري نظارت دارد چنانكه در پرونده 20 سال پيش قضاوت مي‌كرد. «صالح‌ نيكبخت» كه در پرونده 123ميلياردتوماني وكيل بانك صادرات بود، بدون شك يكي از آگاه‌ترين افراد به آن پرونده معروف است. 

كسي كه نزديك به سه سال شب و روز درگير آن ماجراي معروف بوده است. 20 سال بعد نيكبخت چنان پرهيجان و با حرارت ماجرا را تعريف مي‌كند كه انگار همين ديروز اتفاق افتاده است. 

گاهي تن صدايش به حدي بالا مي‌رفت كه شايد حس عدالت‌جويي رهگذران خيابان نيز به خروش مي‌آمد و گاهي چنان دست‌هايش را به حركت در مي‌آورد كه گويي مي‌خواست حق و حقوق مردم را در همان لحظه استيفا كند.
 
ناگفته‌هاي نيكبخت آنقدر زياد بود كه گفت‌وگوي‌مان بيش از چهار ساعت زمان برد. شنيدن ماجراي اختلاس 20 سال پيش از زبان يك وكيل كاركشته و معروف براي من و عكاس روزنامه - مهدي حسني – آن‌قدر جذاب بود كه حتي قيد دربي استقلال و پرسپوليس را هم زده بوديم.
 ممكن است بعد از افشاي تخلف مالي سه‌هزارميلياردتوماني مدل 90، خواندن داستان اختلاس 123ميلياردتوماني 20 سال پيش آن هم در زمانه‌اي كه ركورد 123ميلياردتوماني آن زمان با ركورد سه‌هزار ميليارد توماني كنوني شكسته و تحقير شده، براي برخي بي‌مزه باشد! اما شايد براي ثبت در تاريخ بد نباشد.

بار ديگر با پرونده تخلف مالي افشاشده‌اي مواجهيم كه نقش نخست آن را «بانك صادرات» بازي مي‌كند. از اين جهت مي‌گويم باز هم نقش اول را بانك صادرات ايفا مي‌كند كه پرونده اختلاس ديگري كه معروف به اختلاس 123ميليارد توماني بود و تا سال‌ها از آن به عنوان بزرگ‌ترين اختلاس كشور ياد مي‌شد هم در بانك صادرات اتفاق افتاد که شما وكيل بانك در آن پرونده بودید مايلم مروري بر گذشته و آن پرونده معروف داشته باشيم. اولين‌بار چطور از پرونده معروف به اختلاس 123ميليارد تومانی مطلع شديد؟
البته رقم دقيق اين اختلاس، حدود 121ميليارد تومان بود و نه 123ميليارد، ولي به‌هرحال به اختلاس 123ميلياردي موسوم شد. هرچند اختلاس، جرم سنگيني است و به هر ميزان كه باشد، بي‌اعتمادي عمومي را منعكس مي‌كند ولي بايد توجه كرد مساله فساد مالي محدود به جرم اختلاس نيست. به‌ويژه مساله رانت خواري و گرفتن امتيازهاي مادي و معنوي خيلي مهم است.
 
در مورد پرونده تخلفات مالي در بانك صادرات اولين‌بار من به‌عنوان نماينده بانك صادرات در سال‌های 65 و 66 با موضوع بسيار خطرناكي در رابطه با فروش كوپن‌هاي فراوان روبه‌رو شدم كه آن زمان توزيع مي‌شد. گروهي از كارمندان، روسا و معاونان شعبه‌هاي بانك و حتي مسوولان حوزه‌ها به صورت شبكه‌اي به ميزان نزديك به يك دهم جمعيت آن زمان شهر تهران كوپن‌هاي تحويلي را برداشته و در بازار سياه دوران جنگ به فروش رساندند.
 
در آن زمان، مسووليت توزيع كوپن منحصرا با بانك صادرات بود. افراد اين شبكه توسط اداره حقوقي بانك صادرات با كمك اداره اطلاعات شهرباني وقت، شناسايي و با زحمات آقاي كيوان، بازپرس محترم دادسراي تهران این باندكشف و منهدم شد. 

چرا اين شبكه هم در بانك صادرات بود؟
چون بانك صادرات به تنهايي دوپنجم شعب كل بانك‌هاي كشور را داشت. آقاي كيوان كه سال‌ها در شهرهايي مانند كرمانشاه و قصرشيرين رييس دادگاه بود و از بد حادثه و جنگ به تهران آمده بود، بدون سروصدا اين پرونده را جمع كرد. 

آيا در آن زمان در بانك‌هاي ديگر هم اختلاس صورت مي‌گرفت؟
در ميان حقوقدانان يك اصل هست، مبني بر اينكه وضع قانون يا تشديد مجازات در هر موردي گوياي وجود جرم يا شيوع آن موضوع در جامعه است. دو قانون در سال‌هاي 1367 و 1369 در رابطه با فساد مالي تصويب شد كه نشان از وجود و شيوع فساد مالي در جامعه بود. قانون اول به نام قانون تشديد مجازات مرتكبين ارتشا، اختلاس و كلاهبرداري است كه در سال 1367در مجمع تشخيص مصلحت نظام تصويب شد و مجازات‌هاي جرايم اقتصادي را تشديد كرد.
 
دو سال بعد از اين، قانوني تصويب شد به نام قانون اخلال در نظام اقتصادي كشور. بر اساس اين دو قانون براي اولين بار افرادي كه در نظام اقتصادي كشور ايجاد اختلال يا به‌صورت باندي اختلاس مي‌كردند اگر به قصد ضربه‌زدن به نظام اين كار را انجام مي‌دادند به عنوان مفسد في‌الارض شناخته مي‌شدند و براي آنها مجازات اعدام در نظر گرفته مي‌شد. 

بدون اينكه محارب بوده و عليه نظام دست به اسلحه برده باشند. قوانين معلول هستند؛ تصويب اين قوانين با مجازات‌هاي سنگين خود حكايت از اين داشت كه جامعه دچار يك مشكل عمده‌اي شده است. اتفاقا در آن سال‌ها كه من وكيل بانك صادرات بودم و پرونده‌هاي مهم را هم به من ارجاع مي‌كردند، متوجه شديم كه نه تنها در بانك صادرات بلكه در سيستم بانكي كشور، پرونده‌هاي اختلاس زياد شده است. 

چه سال‌هايي اين جرايم افزايش يافت؟
نيمه دوم دهه 60 و اوايل دهه 70. 

چرا؟
چون اواخر دهه 60 دوران جنگ بود و جنگ تنها آفت انساني و مادي را همراه خود نمي‌آورد. از لحاظ اقتصادي نيز سيستمي را ايجاد مي‌كند كه به اقتصاد جنگي معروف است و فزون‌خواهان به صورت‌هاي مختلف از احتكار كالا تا جرايم ديگر بهره‌برداري مي‌كردند. بعد از جنگ برنامه دولت جديد، سازندگي و توسعه بود و توسعه مستلزم به كار انداختن سرمايه‌هاي بزرگ است كه لاجرم همراه خود فساد مالي را هم مي‌آورد (نمونه چين). از طرف ديگر، قيمت نفت هم به دليل جنگ اول خليج‌فارس و ناامن شدن تنگه هرمز و اشغال كويت افزايش يافته و پول بيشتري به كشور وارد مي‌شد. 

مشخصا داستان اختلاس معروف به 123ميلياردي در بانك صادرات چه بود؟
فاضل خداداد - كه پسر يكي از معتمدان ميدان بار تهران به نام حاجي خدادادخان خداداد بود و گفته مي‌شود با افرادي مانند مرحوم طيب و خانواده‌هاي معروف ديگر داراي سوابق و روابط بوده - نقش اول اين پرونده را داشت. متهم دوم پرونده مرتضي رفيقدوست هم نقش معرف او را به كاركنان شعبه بانك بازي كرد و باعث هموار شدن راه براي ارتكاب جرم توسط آقاي خداداد و خودش شد. 

پس آقای رفيقدوست و فاضل خداداد از طريق پدران‌شان با هم آشنا بودند.
بله. فاضل خداداد اين‌طور گفته بود. 

فاضل خداداد چه‌كاره بود؟
فعاليت‌هاي ساختماني و برج‌سازي مي‌كرد. او زمين‌هاي مختلف و خوبي كه به اصطلاح گل زمين‌هاي تهران بود را در شمال شهر خريداري مي‌كرد و ذوق و سليقه خوبي هم در كارهاي ساختماني داشت. چنان‌كه اولين مجتمع‌هاي سه‌منظوره مسكوني-تجاري-اداري را او راه انداخت و براي اولين بار روي پشت‌بام‌ها باغچه و فضاي سبز ايجاد كرد. او با شروع جنگ تحميلي در مهرماه 1359 از ايران خارج شد. 

تحصيلات‌ او چه بود؟
در كار ساختماني و بسازوبفروشي تحصيلات نقشي ندارد. او تحصيلات دانشگاهي نداشت ولي املاك و دارايي زيادي داشت. يكي از املاك او برج نيمه‌كاره تجاري-اداري- مسكوني در خيابان فرشته بود كه وزارت مسكن و شهرسازي با استفاده از قانون تملك ساختمان‌هاي ناتمام آن را تملك كرده بود و فاضل با ابطال سند تملك، آن را در قبال بخشي از بدهي‌هايش به بانك صادرات واگذار كرد. اصل بازگشت او براي نجات اين ملك بود و توانست با اشخاص مهمي هم ملاقات كند. 

خداداد چه زماني به ايران بازگشت؟
وقتي كه جنگ تمام شد در شهريورماه سال 67 فاضل خداداد به ايران باز مي‌گردد و با معرفي آقاي مرتضي رفيقدوست كه آن زمان رييس كميته انقلاب اسلامي سعدآباد بود به يكي از شعب بانك صادرات معروف به شعبه 207 در باغ فردوس (تجريش) مراجعه مي‌كند و يك حساب جاري به شماره رند 2000 كه به افراد خاص مي‌دهند براي او باز مي‌كنند. 

گشايش حساب دقيقا چه سالي بود؟
تا آنجا كه به ياد دارم اواخر سال 69 يا اوايل70 بود. 

در روزنامه‌هاي آن سال‌ها نوشته شده آقاي مرتضی رفيقدوست، او را با اين عبارت كه «اين آقا فاضل، ارباب من است، هر كاري مي‌توانيد برايش انجام دهيد» به بانك معرفي مي‌كند. 
بله، يكي از متهمان اين طور جريان را بازگو ‌كرد. 

او را به چه كسي معرفي مي‌كند و چرا؟
به مسوولان شعبه 207 و چون آقاي خداداد تقريبا تمام املاكش در رهن بانك‌ها بوده و نمي‌توانسته بدهي‌هايي كه به بانك‌ها داشته را پرداخت كند تا املاكش را آزاد كند نیاز به پول داشته است. 

چرا ملك خيابان فرشته به تملك وزارت مسكن درآمده بود؟
چون ملك نيمه‌كاره بود و طبق قانون حاكم در آن زمان دولت مي‌توانست املاك نيمه‌كاره را تملك و تكميل كند و پس از برداشت هزينه‌ها، باقيمانده قيمت ملك را به مالك مسترد دارد. ولي اين ملك هم در رهن بانك صادرات بود و هم اشخاص مختلف مازاد آن را توقيف كرده بودند. خداداد، سياست خاصي داشت. ملك‌ها را مي‌خريد و در رهن بانك‌ها قرار مي‌داد. بعد به افراد و اشخاص مختلف كه غالبا بي‌نام و نشان بودند چك ‌و سفته‌هاي متعدد با ارقام و مبالغ كم و زياد مي‌داد. اينها با اين سفته‌ها و چك‌ها املاكي كه در رهن بانك‌ها بودند را توقيف مي‌كردند و خداداد عملا مانع تملك ملك توسط بانك‌ها طبق ماده 34 سابق قانون ثبت مي‌شد. 

براي چه اين كار را مي‌كرد؟
فاضل خداداد ذهن فعالي داشت، وقتي ملكي را مي‌خريد، براي ساخت يا خريد ملك، وام‌هايي از بانك‌ها مي‌گرفت و ملك را در گرو قرار مي‌داد. در آن زمان طبق قانون چنانچه ظرف مدت هشت ماه از تاريخ ابلاغ اجراييه به بدهكار، وي بدهي را پرداخت نمي‌كرد، ملك به تملك بانك درمي‌آمد اما اين قانون يك استثنا داشت و چنانچه تا شش ماه از تاريخ ابلاغ اجراييه، طلبكاران ديگري اين ملك را توقيف مي‌كردند ديگر ملك مستقيما به مالكيت طلبكار اول (مثلا بانك) درنمي‌آمد بلكه اين ملك از طريق مزايده به فروش مي‌رسيد و بهاي آن به ترتيب تقدم به طلبكاران داده مي‌شد يا اينكه طلبكار اول بايد بدهي مالك را به بقيه طلبكاران پرداخت مي‌كرد و ملك را برمي‌داشت كه در هرصورت فاضل ضرر نمي‌كرد. 

برمي‌گرديم به زماني‌كه خداداد از خارج برگشت. آيا سرمايه‌اي از خارج کشور با خودش‌آورده بود؟
نه! عملا هيچ سرمايه‌اي نقدي با خود نداشت بلكه املاكي داشت كه يا نيمه‌ساخته بودند يا به افراد ديگري منتقل كرده بود. البته خداداد قبل از خروج از ايران در كارهاي عمراني سودآوري شركت كرده بود. 

تا اينجا رسيديم كه مرتضي رفيقدوست او را به شعبه 207 بانك صادرات معرفي مي‌كند؟
بله! بعد از اين معرفي، خداداد با يكي از كارمندان آنجا كه آدم متدين و سالمي بود، روابطي برقرار مي‌كند و او را فريب مي‌دهد. از طرفي معاون شعبه 207 بانك، معاون رييس كميته سعدآباد انقلاب اسلامي (آقاي مرتضي رفيقدوست)؛ یعنی معرف خداداد هم بود. رييس شعبه هم كسي بود كه در عمرش حتي يك ريال رشوه يا هديه از كسي نگرفته بود و گويا مدتي در يكي از شعبات بانك در خيابان وحدت اسلامي (شاهپور سابق) كه نزديك ميدان بارفروشان بود، كار مي‌كرد و قبل از انقلاب با خانواده آقاي رفيقدوست آشنا بود. 

و از اين آشنايي‌ها چطور تخلف شروع مي‌شود؟
در بانك سرفصلي داريم به نام چك‌هاي رمزدار. مثلا شما حسابي جاري يا سپرده داريد و مي‌خواهيد پولي را از اين حساب در بانك مبدا به جاي ديگري انتقال دهيد؛ در وجه خودت يا ديگري. بانك به شما يك چك رمزدار مي‌دهد كه در وجه بانكي صادر مي‌شود كه حساب گيرنده در آنجاست. بعد از اينكه آن آشنايي‌ها صورت مي‌گيرد خداداد براي به دست آوردن نقدينگي به جاي اينكه چك رمزدار به شعبه 207 ارايه دهد و پول نقد بگيرد از چك‌هاي عادي خود و ديگران استفاده مي‌كرد و آن را به شعبه 207 ارايه مي‌داد. 

كارمند شعبه هم وجه آن چك را مانند چك‌هاي رمز‌دار فوري پرداخت مي‌كرد؛ در حالي‌كه چكش عادي بود و بايد منتظر مي‌ماند تا وصول شود. اين كارمند چك را مي‌برد در فهرست چك‌هاي رمزدار و وجه را از منابع بانك پرداخت مي‌كرد. مثلا چك شماره يك، امروز به بانك ارايه و پولش گرفته مي‌شد بعد فاضل خداداد فردا چك شماره دو را به بانك مي‌برد، اما با مبالغ بيشتر. مثلا اگر امروز يك چك 100ميليوني مي‌داد فردا يك چك 150ميليون تسليم مي‌كرد. او از محل چك امروز وجه چك ديروز را پرداخت مي‌كرد و مابه‌التفاوت آن را نگه مي‌داشت؛ اين روند از اسفند سال 70 تا هشتم بهمن 71 ادامه داشت. 

خداداد هميشه از دسته‌چك خودش استفاده مي‌كرد؟
خير! خداداد هم از دسته‌چك خودش استفاده مي‌كرد و هم از چك‌هاي همسر آقاي مرتضي رفيقدوست كه مرتضي چك‌هاي او را امضا شده در اختيار فاضل قرار داده بود؛ و هم از دسته‌چك شوهر خواهرش. در واقع هميشه خداداد بدون هيچ قراردادي با بانك مبلغي از وجوه آن را در دست داشت و با آن كار مي‌كرد و با همين مبلغ دفتر و دستك و كيا و بيايي براي خود راه انداخته بود. 

و چرا مجموع اختلاس در اين پرونده به قول شما 121ميليارد تومان شد؟ 

چون مجموع مبلغ اين چك‌ها به فاصله بين 48ساعت تا پنج روز در اختيار فاضل خداداد قرار گرفته بود که مي‌شد حدود 118ميليارد تومان. 

بقيه چه؟
بقيه هم در حدود سه ميليارد تومان عينا با همين شيوه توسط معرف او برداشت شده بود. 

و اين مجموعه در چه تاريخي پروژه را كليد زدند؟
اين وضعيت تقريبا از اسفند‌ماه 1370تا بهمن‌ماه 1371 به مدت 11ماه و چند روز ادامه پيدا مي‌كند. اول فاضل كار را شروع كرد و بعد مرتضي، منتها با ارقام و دفعات كمتر. در اين مدت شايد حدود 200 فقره چك با رقم‌هاي بالا تحويل و توسط كارمند بانك وجه آن پرداخت شده بود (تعداد دقيق چك‌ها يادم نيست). 

آن كارمند بر چه اساسي چنين كاري مي‌كرد؟
ابتدا به دليل تعريف و تمجيد معرف خداداد به او اعتماد مي‌كند، اما از طرفي آن كارمند فرزنداني داشته كه بيمار بودند و وضعيت مالي مساعدي هم نداشت. ظاهرا در انجام اين كار خطايي نمي‌ديد و علتش هم اين بود كه او اين كار را گناه نمي‌دانست و به چيزي به نام سود پول اعتقادي نداشت و برايش فرقي نمي‌كرد كه چند روز پول دست كسي ديگر باشد و نه بانك. 

اسم‌شان چه بود؟
آقاي ابوطالب ... . جالب اينكه او فردي متدين و متعصب بود و حتي اجازه نمي‌داده صداي آوازهاي (سرود) راديو در بانك پخش شود! 

آيا هيچ وقت مشكلي در اين روال ايجاد نمي‌شد؛ چطور موضوع لو مي‌رود؟
چرا. يك‌بار در همان ابتدا بازپرداخت دو فقره از اين چك‌ها با مشكل روبه‌رو مي‌شود و چيزي نمانده بود كل موضوع لو برود كه به كمك يكي از آقايان اين موضوع حل مي‌شود بدون اينكه مديران بانك را در جريان قرار دهند. وجه اين دو فقره چك‌ها مبلغ 150ميليون تومان بود. 

چك‌ چه كسي بوده؟
چك را فاضل خداداد به بانك داده بود ولي چك خانم آقاي مرتضي رفيقدوست بود. وقتي مشكل ايجاد مي‌شود دست به دامن برادر بزرگ معرف خداداد می‌شوند؛ تا اين مشكل را چاره‌جويي كنند. 

چه كساني دقيقا پناه مي‌برند به او؟
فاضل خداداد، كارمند مسوول چك‌هاي رمز‌دار و مرتضي. 

چطور اختلال ايجاد مي‌شود. مگر از چك‌هاي بعدي مبلغ چك قبلي را پرداخت نمي‌كردند؟
خداداد گاهي اوقات از تمام مبلغ چك‌ها براي معاملاتش استفاده مي‌كرد. در يك مورد 150ميليون تومان از جمع رقم دو فقره چك لاوصول باقي‌مي‌ماند. بانك كسري مي‌آورد و حساب باز به‌وجود مي‌آيد. 

رفيقدوست چطور 150ميليون تومان پول كه آن زمان رقم بسيار زيادي بوده را فورا تامين مي‌كند؟
فاضل در بازجويي نوشته بود: او از طريق يك تاجر مازندراني اين 150ميليون تومان را تامين مي‌كند. 

و چرا آن تاجر اين مبلغ را در اختيار اينها مي‌گذارد؟
فاضل مي‌گويد تا 10روز ديگر پول را پس مي‌دهيم و از همان راه قبلي پول تاجر را پس مي‌دهند. ولي فاضل خداداد براي اين مدت زمان كم 25ميليون تومان سود پرداخت كرده بود. 

به چه كسي؟
سود را به نام آن تاجر مي‌گيرند. بعد همان كار ادامه پيدا مي‌كند منتها با نظم بيشتر و ارقام بالاتر. 

چرا؟
براي اينكه پول بيشتري در دست آن دو باشد. 

كسي متوجه نمي‌شود؟
نه. 

حتي رييس بانك؟
حتي رييس شعبه هم متوجه نمي‌شود. چون در يكي، دو روز حل و فصل مي‌شد و در آخر ماه كه «بردرو» (بيلان ماه) مي‌گرفتند حساب بازي نبود. ماجراي 150ميليون تومان حدودا بعد از سه ماه از آغاز اين سيكل معيوب يعني در اوايل سال 71 به وجود مي‌آيد و كار ادامه پيدا مي‌كند تا اينكه در بهمن 1371 رييس اداره كلر بانك صادرات ايران متوجه مي‌شود كه يك چك 10ميليارد ريالي و يك چك 12ميليارد ريالي برگشت خورده است. (ارقام دقيقا در خاطرم نيست) 

و چرا اين چك‌ها برگشت مي‌خورد؟
فاضل خداداد قبل از تامين وجه اين دو چك به شيوه قبلي، احتمالا براي سامان دادن به سرمايه‌هایش به فرانسه مي‌رود و در حساب‌هايش وجهي نمي‌ماند يا ممكن است يادش رفته باشد كه مانند دفعات قبل برود چك‌هاي درشت‌تري بدهد تا چك‌هاي ميلياردي قبلي را پاس كند در نتيجه اين دو چك برگشت مي‌خورد. 

چطور اين آدم با هوشي كه شما گفتيد چنين اشتباهي مي‌كند؟
جرم‌شناسان معتقدند كه مجرمان هميشه يك‌جا اشتباه مي‌كنند و دادستان‌ها بايد اين نقطه را پيدا كنند. وقتي اين قضيه به وجود مي‌آيد، رييس اداره كلر بانك صادرات به رييس شعبه 207 زنگ مي‌زند و مي‌گويد به اين مشتري‌ خوب‌تان! 

بگوييد كه يك مقدار مراقب باشد، حيف است كه چك‌هاي با رقم بالاي او به اين شكل برگشت بخورد، او نمي‌دانست جريان چيست ولي نمي‌خواست مشتري به اين خوبي! از دست برود. رييس شعبه هم مي‌گويد كدام چك؟ وقتي حساب شخص مشخص مي‌شود، او از تحویلدار چک‌های رمزدار سوال مي‌كند جريان چيست؟ و اينجا قضايا لو مي‌رود. فكر مي‌كنم اين دو چك از دسته‌چك شوهرخواهر فاضل خداداد صادر شده بود. بعد مي‌روند و جريان را به حاج محسن رفيقدوست خبر مي‌دهند تا موضوع را حل كند. 

البته حاج‌محسن نمي‌دانسته كه اين افراد باز هم همان سيكل معيوب را با شتاب بيشتر پي‌گرفته‌اند. او به اتفاق آقاي مرتضي رفيقدوست و كارمند شعبه، پيش آقاي دكتر سيف، مديرعامل وقت بانك صادرات ايران مي‌رود. 

به خداداد اطلاع نمي‌دهند؟
چرا بعد از مدتي تلفن هتل او را در پاريس پيدا مي‌كنند و خداداد ظرف چند روز برمي‌گردد. در اين موقع كه ماجرا كشف شد، جمعا شش‌ميلياردو500 و 60ميليون تومان از منابع پولي بانك صادرات برنگشته بود. بعد از برگشت فاضل و با مديريت صحيح بانك، از محل وجوهي كه اختلاس شده بود، جمعا 44ميلياردو200ميليون ريال ظرف حدود يك ماه وصول مي‌شود. 

سيف موضوع را به مقام‌هاي قضايي اطلاع مي‌دهد؟
برخلاف اين كه گفته ‌شد، اطلاع نداده، او بلافاصله جريان را به وزارتخانه‌هاي اطلاعات، اقتصاد و بانك مركزي اعلام مي‌كند؛ اما براي وصول تمام مبالغ از علني كردن موضوع اجتناب مي‌شود. 

چرا؟
چون ترس‌شان اين بوده كه فاضل خداداد برنگردد و اين پول‌ها وصول نشود. وجوه ياد شده در ماه‌هاي بهمن و اسفند سال 1371 وصول مي‌شود و پس از آن مبلغي كه به عنوان بدهي خداداد باقي مي‌ماند، 21ميلياردو 400ميليون ريال (دوميليارد و يك‌صد و 40ميليون تومان) است؛ چون فاضل خداداد ديگر در ايران پولي نداشت كه اين مبلغ را نقدي مسترد كند، حاضر هم نبود از وجوه منتقل‌شده به خارج آن را تسويه كند. 

چرا؟
چون بقيه اين مبالغ و درآمدي كه با وجوه اختلاس‌شده كسب كرده بود را (بيش از هشت‌ميليون دلار)، به خارج از كشور منتقل كرده بود. از طرف ديگر فاضل خداداد بخشي از اين پول‌ها را به افراد خاصي كه آنها هم محاكمه و محكوم شدند، داده بود؛ شخصي به نام آقاي «م.ك» كه قبلا در جاهاي خاص و حساس كار مي‌كرد، از آن جمله بود. 

چه سمتي داشته؟
محافظ بود و مهر و امضاي جاهاي بسيار حساس و مختلف هم جعل كرده بود. او خودش را به خداداد مي‌رساند و به او می‌گوید مي‌توانم ملك خيابان فرشته را برايت پس بگيرم اما بايد سهم من را بدهي.

چطور مطلع مي‌شود؟
از طريق شخصي كه اسمش دقيق يادم نيست، وارد ماجرا مي‌شود. در نتيجه خداداد براي پس گرفتن ملكش در خيابان فرشته آن طوري كه در بازجويي‌هايش گفته بود، مبلغي حدود يك ميليارد تومان از اين وجوه اختلاس‌شده را به اشخاص مختلف پرداخت كرده بود (به ادعاي خودش). 

از اينجا به بعد اداره حقوقي بانك و وكيل وارد ماجرا شدند. فاضل خداداد را آورديم و گفتيم سند همه املاك و اموالت را بياور و آورد ما هم مبايعه‌نامه و وكالت‌نامه براي آنها تنظيم كرديم. حتي براي ملكي كه قرار بود در آن برج 40طبقه بسازد. 

چرا همان موقع كه سيف به وزارتخانه‌هاي اطلاعات، اقتصاد و بانك مركزي موضوع را اطلاع مي‌دهد، نهادهاي امنيتي خداداد را دستگير نمي‌كنند؟
براي مديريت كردن ماجرا و پس گرفتن پول‌هاي اختلاس‌شده كه با پول آن زمان حدود 25ميليون دلار بود، او دستگير نشد. چون فاضل خداداد با پاي خودش برگشت و املاك و دارايي‌هاي متعددش را به ما معرفي كرد. 

البته اين را هم بگويم كه او دو چمدان سند براي ما آورد اما، از اين املاك و دارايي‌هاي متعدد تنها مواردي مانند زمين‌هايي در صحراي رباط‌كريم، شمس‌آباد، اسلامشهر و... در رهن نبود. املاك درون‌شهر تهران همه يا در رهن بود يا سهم‌الارث پدريش بود كه در نياوران بود و رسما آنجا زندگي مي‌كرد. 

او اين سند‌ها را آورد و گفت اينها فعلا در اختيار شما باشد تا من وجه نقد براي شما تامين كنم. همين ملك فرشته را كه توسط وزارت مسكن و شهرسازي تملك شده بود در قبال يك ميليارد تومان از وجه اختلاس شده به بانك صلح كرد. غير از اين، ما املاك ديگري از او خريديم كه يكي همان خانه قديمي فاضل خداداد بود به متراژ3600متر و كلا سندش را به نام بانك زدیم و سهم‌الارث او در نياوران را هم توقيف كرديم.
 
يكي از دوستان او كه برج‌ساز بود هم معادل يك‌ميلياردو 500ميليون تومان از بدهي بابت خسارت وارده به بانك را پرداخت كرد. يعني خداداد در آن مدت كه بازداشت نشده بود ابتدا در يك ماه اول 45‌ميلياردو 200ميليون ريال از بدهي‌اش را پرداخت كرد؛ بعد در مقابل 21‌ميلياردو 400ميليون ريال ديگر و خسارات وارده به بانك به ترتيبي كه گفتم ملك از او خريديم و بانك صادرات ضرر نكرد. هر روز، روزنامه‌ها انتقاد مي‌كردند و شعر مي‌نوشتند كه ترجيع‌بند آن «اختلس يختلس اختلاس» بود ولي مدیرعامل بانک صادرات از كوره در نمي‌رفت و مي‌گفت شما وجوه بانك را پس بگيريد. 

با توجه به اينكه گفتيد معرف خداداد هم براي خودش كار مي‌كرد ماجراي او چه شد؟
ظاهرا معرف خداداد مي‌بيند اين راه خوبي است؛ فكر مي‌كند چرا خودش مستقيم استفاده نكند. پس او هم اين كار را با مبالغ كمتر از خداداد انجام مي‌دهد. 

با اين پول چه‌كار مي‌كردند؟
ظاهرا با پول به دست آمده، كاسبي مي‌كردند و گفته شده در يك جاي خوش آب‌وهواي اطراف تهران با قيمت نازل مي‌خريدند و همين زمين را بعد از تفكيك با قيمت‌هاي كلان مي‌فروختند. مضافا معرف خداداد مغازه‌اي با پول‌هاي اختلاس شده فاضل خريداري كرده بود كه البته آن را پس گرفتيم و سندش را به نام بانك زديم. 

در مورد نحوه پس گرفتن پول معرف و ميزان اين پول هم توضيح بدهيد؟
ميزان كل مبالغ اختلاس شده توسط مرتضي حدود سه‌ميليارد تومان بود كه او در زمان كشف اختلاس از اصل مبلغ به بانك بدهي نداشت ولي به دستور آقاي دكتر سيف سود ايامي كه وجوه بانك نزد او بود با بالاترين نرخ تسهيلات اعطايي به مشتريان اخذ شد. 

فاضل خداداد از چه زماني واقعا تحت مراقبت قرار گرفت؟
از زماني كه هنوز 21‌ميليارد ريال از بدهي‌اش باقي مانده در اختيار نهادهاي امنيتي بود و رفت و آمد او كنترل مي‌شد. 

از زماني كه لو رفت؟
بله، از بهمن 71 تا مرداد يا شهريور 72 تحت مراقبت بود. اما او نهايتا در اين زمان از كشور فرار كرد. 

و چطور از كشور خارج شد؟
او به نام فاضل خداداد فرزند خداداد ممنوع‌الخروج شده بود اما گذرنامه ديگري هم داشت. چون او مادر متديني داشته كه فاضل را در كربلا به دنيا آورده بود و در كنسولگري ايران در عراق براي او شناسنامه ديگري هم به نام درويش خداداد فرزند خداداد صادر شده بود. در نتيجه فاضل خداداد دو گذرنامه مي‌گيرد. ظاهرا او در همان شرايطي كه تحت مراقبت بوده به مامور مراقبش مي‌گويد كه من مي‌خواهم بروم كرمان براي خريد يك معدن ولي با گذرنامه جعلي از كشور خارج مي‌شود. 

چه تاريخي؟
فكر مي‌كنم مرداد يا شهريور 72. در آغاز گفته بود رفتم بندرعباس، از آنجا به دوبي و از آنجا هم عازم آمريكا شدم؛ ولي از مهرآباد فرار كرده بود. 

آيا تا آن زمان هيچ پرونده كيفري براي او تشكيل شده بود؟
هم بله هم خير! 

يعني چه؟
در زمان كشف اختلاس در بهمن سال 1371 بانك مراتب را طي گزارشي به وزارت اطلاعات اعلام مي‌كند، وزارت اطلاعات هم اين گزارش را به يك شعبه بازپرسي (فكر مي‌كنم شعبه 14) كه آن موقع پرونده‌هاي مهم را به آن ارجاع مي‌دادند، مي‌دهد اما بازپرس نقص مي‌گيرد و پرونده را براي اخذ توضيحات بيشتر از بانك و متهم و رفع اشكال‌هاي مورد نظرش برمي‌گرداند.
 
براي همين قراري صادر نمي‌كند ولي در واقع همه متفق‌الراي بودند كه فعلا فاضل را بيرون نگه دارند تا همه پول‌ها را برگرداند. هم زمان بازرسان بانك صادرات از شعبه‌اي كه در آن اختلاس شده بود بازرسي مي‌كنند. گزارشي تهيه مي‌شود و بازرس وظيفه‌شناسي، البته بدون رعايت مصالح و مسايلي كه مديريت بانك با اطلاع وزارتخانه‌هاي ذي‌ربط روي آن تمركز كرده بود، گزارش را مستقيما به دفتر عالي‌ترين مقام كشور و مراجع ديگر ارسال مي‌كند. رهبري هم در حاشيه اين گزارش به دادستان تهران دستور قاطع رسيدگي مي‌دهند و جمله معروفي مي‌نويسند.

برچسب ها: صالح نیکبخت