bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۹۳۸۸۹

آشتی زوج عاشق در دادگاه

تاریخ انتشار: ۱۸:۰۰ - ۰۸ آبان ۱۳۹۰

مرد جوان که به خاطر مشکل ناباروری خود تصمیم به جدایی گرفته بود با صحبتهای همسرش از این کار منصرف شد.

به گزارش مهر، مرد جوان در پاسخ به پرسش قاضی که در مورد علت حضورش پرسیده بود گفت: از نوجوانی به جای درس خواندن به فکر پول درآوردن بودم و داشتن یک زندگی راحت و خانواده ای کوچک یکی از آرزوهایم بود. به همین دلیل همزمان با تحصیلم کار می کردم و خیلی زود با حمایت پدرم توانستم شغلی مناسب برای خود دست و پا کنم.

به خاطر علاقه زیادم به کار توانستم شغلم را به بهترین شکل گسترش دهم و حالا صاحب یک سوپر مارکت بزرگ هستم. 3 سال قبل تصمیم به ازدواج گرفتم. تا آنکه یک روز به طور تصادفی با یکی از مشتریانم هم کلام شده و احساس کردم تعداد زیادی از معیارهای ابتدایی که از همسر آینده ام در ذهنم داشتم در او وجود دارد. بنابراین تلاش کردم تا او را بهتر بشناسم. پس از کمی پرس و جو متوجه شدم که سمیرا در شرکتی که نزدیکی فروشگاه است به عنوان مدیر فروش کار می کند. پس از تحقیق در مورد خانواده او و اطمینان از او موضوع را با خانواده ام در میان گذاشتم.

پس از هماهنگی با خانواده سمیرا مراسم خواستگاری برگزار شد و خیلی زود با موافقت خانواده ها، او با 714 سکه به عنوان مهریه به عقد دائم من در آمد و قرار شد پس از مدتی مراسم ازدواجمان برگزار شود. در مدت عقد به انتخاب خود ایمان آوردم و مطمئن شدم که می توانم در کنار او زندگی بسیار خوبی را تجربه کنم. هر بار که با هم به صحبت می نشستیم از آینده و داشتن یک زندگی گرم با کودکانی سالم و شیطان حرف می زدیم . همسرم که علاقه زیادی به بچه داشت همیشه با یک اشتیاق خاص از نوع لباس پوشیدن و تربیت فزندان آینده مان سخن می گفت و من هم بی صبرانه منتظر به حقیقت رسیدن این رویاها بودم. تا آنکه مراسم ازدواجمان برگزار شد و ما به خانه مشترکمان رفتیم .

ماه بعد از ازدواج من و سمیرا تصمیم گرفتیم تا با مراجعه به پزشک و پس از طی یک سری آزمایش از سلامت خود برای بچه دار شدن اطمینان پیدا کنیم تا بتوانیم فرزندانی سالم داشته باشیم. اما وقتی پزشک معالج همسرم به ما اعلام کرد که بچه دار شدن ما غیر ممکن است احساس کردم دنیا روی سرم خراب شد.

من که نمی توانستم به حرفهای دکتر اطمینان کنم به پزشک دیگری مراجعه کردم و او نیز همان نظر را داشت و اعلام کرد که مشکل از سمت من است و هرگز نمی توانم طعم داشتن بچه را بچشم. از آن روز به بعد به پزشکان متفاوتی مراجعه کردم. حتی چند ماهی را در خارج از کشور تحت درمان بودم که همه و همه بی فایده بود.

پس از بازگشت از خارج از کشور دیگر زندگی برایم معنا نداشت نه به این علت که خودم بچه دار نمی شدم به این خاطر که همسرم رویای مادر شدن را در سر داشت و حالا تمامی رویاهایش با مشکل من بر باد رفته بود. با آنکه سمیرا هیچگاه از مشکل من گلایه ای نمی کرد و همیشه می گفت که این خواست خداوند است اما من که می دانم در دل او چه می گذرد حاضر نیستم همسرم را پاسوز خودم کنم. امروز به اینجا آمدم تا با پرداخت مهریه همسرم با وجود عشق و علاقه ای که به او دارم از او جداشوم تا سمیرا بتواند به رویای مادر شدنش برسد.

همین موقع در دادگاه باز شد و زن جوانی که خود را سمیرا معرفی می کرد وارد شعبه شد و مقابل قاضی نشست او بی مقدمه گفت: آقای قاضی هیچ زنی در این دنیا وجود ندارد که داشتن موجودی از خون و وجود خودش را دوست نداشته باشد اما من همسرم را بیشتر از داشتن فرزند دوست دارم ضمن آنکه بارها به آرش گفته ام که ما می توانیم با استفاده از روش های جدید باروری و یا به نگهداری از کودکان بی سرپرست برای گرمای زندگی مان نیز فکر کنیم اما همسرم از روزی که متوجه ناباروی اش شده است اصرار به جدایی دارد. حال من از او می خواهم کمی به این موضوع فکر کند که اگر من جای او بودم و او جای من آیا حاضر بود تا مرا به خاطر مشکلی مادرزادی که هیچ نقشی در به وجود آمدن نداشتم رها کند؟ من همسرم را دوست دارم و دلم می خواهد در کنارش زندگی کنم حتی بدون داشتن فرزند.

مرد جوان که صورتش از اشک خیس بود به قاضی گفت: من از داشتن همسری مهربان به خود می بالم و از جدایی منصرف شدم و دلم می خواهد همسرم خوشبخت ترین زن روی زمین شود و همین جا به او قول می دهم که از حالا به بعد وجود این مشکل اختلالی در زندگی ما ایجاد نکند.

پس از انصراف مرد جوان و آشتی آن زوج، قاضی پرونده را مخدومه اعلام کرد.