bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۱۱۴۰۰۹
نگاه تاريخي و پزشكي به علت مرگ «ولاديمير ايليچ لنين»

نبود «استاتين»، به قدرت رسیدن «استالين»

يكي از نكات جالب توجه در رسانه‌هاي غربي، بازتاب مسوولانه دليل بيماري‌ها و مرگ‌ افراد مشهور است. اصولا هر چيز حاشيه‌اي در مورد افراد مشهور، جذابيت ژورناليستي خاص خود را دارد، اما موضوع وقتي ارزشمند مي‌شود كه در يك مقاله در آن واحد هم بتوان حقايقي تاريخي در مورد يك فرد خواند و هم به صورت غيرمستقيم، عامه مردم را متوجه بيماري و ناراحتي خاصي كرد. هفته قبل، نيويورك‌تايمز، مقاله‌اي منتشر كرد كه داراي همه اين ويژگي‌ها بود. در ادامه گزارشي از اين مقاله را مي‌خوانيم.

تاریخ انتشار: ۱۰:۵۶ - ۰۷ خرداد ۱۳۹۱

يكي از نكات جالب توجه در رسانه‌هاي غربي، بازتاب مسوولانه دليل بيماري‌ها و مرگ‌ افراد مشهور است. اصولا هر چيز حاشيه‌اي در مورد افراد مشهور، جذابيت ژورناليستي خاص خود را دارد، اما موضوع وقتي ارزشمند مي‌شود كه در يك مقاله در آن واحد هم بتوان حقايقي تاريخي در مورد يك فرد خواند و هم به صورت غيرمستقيم، عامه مردم را متوجه بيماري و ناراحتي خاصي كرد. هفته قبل، نيويورك‌تايمز، مقاله‌اي منتشر كرد كه داراي همه اين ويژگي‌ها بود. در ادامه گزارشي از اين مقاله را مي‌خوانيم.

۱۹‌سال است كه كنفرانسي ‌سالانه در دانشگاه «مريلند» برگزار مي‌شود. اين كنفرانس، كنفرانس «باليني-پاتولوژيك» است. در اين كنفرانس‌ها در مورد بيماري‌ها و علت مرگ افراد مشهور تاريخ بحث مي‌شود؛ افرادي مثل «فلورانس نايتينگل»، «اسكندر مقدوني»، «موزارت»، «بتهوون»، «ادگار آلن‌پو» و... . براي نمونه در يكي از اين كنفرانس‌ها در مورد علت مرگ «آلن‌‌پو»، نويسنده مشهور داستان‌هاي كوتاه ژانر وحشت و فانتزي، صحبت شد. در ميان تشخيص‌هاي افتراقي مختلف مثل بيماري‌ قلبي، تشنج، سيفيليس، وبا، هاري، التهاب پرده‌هاي مغز، با بررسي پرونده پزشكي «پو» و نظر به اينكه او الكلي بود، متخصصان نظر دادند كه مرگ به دليل بيماري «دليريوم ترمنس» بوده است. دليريوم ترمنس نوعي اختلال هوشياري ناشي از محروميت از الكل است.

اما در تازه‌ترين كنفرانس باليني-‌آسيب‌شناسي دانشگاه مريلند در مورد علت مرگ شخص مشهورتري صحبت شد: «ولاديمير ايليچ لنين». در ساعت شش و 50 دقيقه بعدازظهر ۲۱ ژانويه‌ سال ۱۹۲۴، چند ماه پيش از پنجاه و چهارمين‌ سال تولدش، درگذشت. علت مرگ او سكته مغزي وسيع بود. دكتر «هري وينترز»، استاد نورولوژي و نوروپاتولوژي دانشگاه كاليفرنيا و «لِو لوري»، تاريخدان روسي مقيم سن‌پترزبورگ، دو فردي بودند كه محور بحث را برعهده گرفتند. ابتدا دكتر «وينترز» جزيياتي از پرونده پزشكي و سابقه خانوادگي «لنين» را براي شركت‌كنندگان بازگو كرد: در زمان شيرخوارگي سر «لنين» آنقدر بزرگ بود كه باعث مي‌شود سرش به پايين بيفتد. مادرش نگران بود كه ممكن است فرزندش بيماري ذهني داشته باشد. در زمان بلوغ او به بيماري‌هاي شايع آن زمان، مثل تيفوييد، مشكلات دندان، آنفلوآنزا و يك عفونت پوستي به نام «اريزيپلاس» مبتلا شد. او تنش زيادي را تحمل مي‌كرد، بي‌خوابي و ميگرن داشت و گاه دچار دردهاي شكمي مي‌شد.

او در ۳۸سالگي، در جريان يك ترور، هدف دو گلوله قرار گرفت. يكي از آنها به ريه و استخوان ترقوه‌اش آسيب رساند و ديگري در قسمت تحتاني گردنش نشست. هر دو گلوله تا آخر عمر در بدن «لنين» باقي ماندند. پدر «لنين» هم زودهنگام مرد و در ۵۴‌سالگي درگذشت. علت مرگ او خونريزي مغزي بود. پدر او در هنگام مرگ به تب تيفوييد هم مبتلا بود. البته هفت خواهر و برادر «لنين» هم مرگ‌هاي زودهنگامي داشتند. دو نفر از آنها در دوره شيرخوارگي فوت كردند. يكي از برادران او در ۲۱سالگي به دليل توطئه ترور «الكساندر سوم» اعدام شد و برادر ديگرش هم در 19‌سالگي به سبب بيماري تيفوييد درگذشت. تنها سه نفر از برادران و خواهران او به ميانسالي رسيدند. يكي از خواهران او در ۷۱‌سالگي به دليل سكته مغزي مرد، خواهر ديگرش در ۵۹‌سالگي بعد از حمله قلبي درگذشت و آخرين برادر هم در ۶۹‌سالگي به دليل بيماري‌اي كه طبق اسناد، «استنوكارديا» خوانده مي‌شد و مشخص نيست دقيقا به چه ناراحتي قلبي اشاره دارد، درگذشت. «لنين» دو‌سال قبل از مرگ، دچار سه سكته ناتوان‌كننده شد. در آن زمان با پزشكان برجسته اروپايي مشورت كردند و آنها تشخيص‌هاي متنوعي را مطرح كردند: خستگي شديد عصبي، مسموميت مزمن ناشي از سرب گلوله‌هاي باقي‌مانده در بدن، تصلب شريان‌ها يا آرتريواسكلروز و نوعي اختلال عروقي و پرده‌هاي مغز ناشي از سيفيليس به‌نام endarteritis luetica. تشخيص آخر به دليل تطابق نداشتن با اتوپسي «لنين» و همچنين منفي بودن آزمايش سيفيليس در او، نامحتمل بود. با اين همه محلول‌هايي حاوي آرسنيك را كه در آن زمان درمان رايج سيفيليس بود، به «لنين» تزريق مي‌كردند.

«لنين» در ساعات پاياني عمر، دچار تشنج شديدي شد. نمونه‌برداري از جسد «لنين» نشان داد كه شريان‌هاي منتهي به مغز او تقريبا به صورت كامل مسدود بودند، اما با اينكه ظاهرا «لنين» عوامل خطر سكته مغزي را نداشت، چرا اينچنين شريان‌هايش درگير بودند؟ حتي گفته مي‌شود وقتي انبرك جراحي به شريان‌هاي وي برخورد مي‌كرد، صدايي مثل سنگ شنيده مي‌شد كه نشانه رسوب شديد كلسيم در جدار شريان‌ها بود. «لنين» پرفشاري خون نداشت، حين كالبدگشايي هم با توجه به بزرگ نبودن سمت چپ قلب او، اين مساله تاييد شد. «لنين» سيگاري نبود و به علاوه اصلا تحمل نمي‌كرد كه كسي در حضورش سيگار بكشد، او به ندرت مشروب مي‌خورد و به‌طور منظم ورزش مي‌كرد، به علاوه او نشانه‌هاي عفونت مغز يا تومور مغزي هم نداشت.

با مروري بر سابقه بيماري‌ها در خانواده «لنين»، علت بيماري او مشخص مي‌شود. سه خواهر و برادر او كه به سنين ميانسالي رسيدند، شواهد بيماري قلبي-عروقي داشتند، پدر او هم در سني نزديك به خود او به دليل خونريزي مغزي درگذشته بود، همه اينها اين احتمال را مطرح مي‌كنند كه بالا بودن كلسترول، علت انسداد عروقي و سكته «لنين» بوده باشد. اما مطابق اسناد، «لنين» در ساعات آخر عمر، تشنج شديدي كرده بود. تشنج شيوع چنداني در بيماران دچار سكته مغزي ندارد و هر سمي مي‌تواند به تشنج منجر شود. دكتر «لوري» (تاريخدان روسي) هم بر اين باور است كه علت نهايي مرگ «لنين» مسموم شدن وي بوده است. اما چه كسي عليه «لنين» توطئه كرده بود؟ شايد «جوزف استالين»! فرد جاه‌طلبي كه «لنين» را تنها مانع خود بر سر رهبري شوروي مي‌ديد. روسيه كمونيست در‌ سال‌هاي دهه ۲۰، سرزمين دسيسه‌هاي مافيايي بود. ناخوشي شديد «لنين» از‌ سال ۱۹۲۱ شروع شده بود. در سه‌سال آخر عمر، حال «لنين» به صورت فزاينده‌اي رو به وخامت مي‌رفت. او در نامه‌اي كه به «ماكسيم گوركي» نوشته بود، اظهار كرده بود كه به شدت احساس خستگي مي‌كند، نمي‌تواند بخوابد و سردردهاي وحشتناكي دارد و نمي‌تواند هيچ كاري كند.

در همين زمان «لنين» قصد داشت يك حمله سياسي عليه «استالين» ترتيب دهد و «استالين» به خوبي از قصد «لنين» آگاه بود. نامه محرمانه‌اي از «استالين» در ‌سال ۱۹۲۳ در دست است كه وي در آن نوشته است كه «لنين» تمايل دارد رنج ناشي از بيماري‌هايش خاتمه يابد. به همين دليل يك‌بار در اواخر عمرش از او خواسته بود كه براي او «سيانيد پتاسيم» تهيه كند تا بتواند با استفاده از آن به زندگي‌اش خاتمه دهد. «استالين» هم به «لنين» اطمينان داده بود زماني كه لازم شود، خواسته او را بدون ترديد برآورده خواهد كرد. اما درعين حال اشاره كرده بود كه جسارت انجام اين كار را به‌رغم «انساني بودن و ضروري بودن كار» پيدا نكرده و موضوع را گزارش داده است. دكتر «لوري» معتقد است با اين وجود، «استالين» احتمالا «لنين» را مسموم كرده است. در آن زمان امكان انجام آزمايش‌هاي سم‌شناسي در روسيه وجود داشت. چيزي كه موضوع را پيچيده مي‌كند اين است كه دستوري مبني بر انجام ندادن آزمايش سم‌شناسي در مورد «لنين» در آن زمان صادر شده بود.

اما از اين موضوع و احتمالات تاريخي كه بگذريم، علت اصلي ناخوشي و مرگ «لنين»، همان زياد بودن كلسترول خونش بود. اگر «لنين» امروز زنده بود يا اگر داروهاي پايين‌آورنده كلسترول (دسته استاتين‌ها) صد‌سال پيش وجود داشتند، شايد از آن سكته‌ها پيشگيري مي‌شد و كسي چه مي‌داند، شايد در آن صورت «لنين» ۲۰ تا ۲۵‌سال ديگر زنده مي‌ماند و در آن صورت روند تاريخ تغيير شگرفي مي‌كرد.