bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۱۳۴۴۷۶

روسیه بازنده بازی بزرگ خاورمیانه

دکتر شهروز ابراهیمی، استاد روابط بین الملل دانشگاه اصفهان، در یادداشتی به تفاوت های سیاست آمریکا و روسیه در قبال خاورمیانه می پردازد و معتقد است که روسیه با تکرار سیاست اشتباه خود در دوران جنگ سرد بازنده اصلی بازی بزرگ در خاورمیانه خواهد بود.

تاریخ انتشار: ۱۰:۱۶ - ۱۸ آذر ۱۳۹۱
دکتر شهروز ابراهیمی، استاد روابط بین الملل دانشگاه اصفهان، در یادداشتی به تفاوت های سیاست آمریکا و روسیه در قبال خاورمیانه می پردازد و معتقد است که روسیه با تکرار سیاست اشتباه خود در دوران جنگ سرد بازنده اصلی بازی بزرگ در خاورمیانه خواهد بود.

تحولات امروز جهان عربی در خاورمیانه و شمال افریقا نقطه عطف بزرگی در تاریخ منطقه محسوب می شود که از بعد از جنگ جهانی دوم (که بسیاری از کشورهای منطقه استقلال خود را کسب کردند) در نوع خود بی نظیر است.

روسیه و آمریکا به عنوان دو قدرت بزرگ درگیر یک بازی بزرگ شده اند که طی دو دهه اینده نتایج و دستاوردهای خود را برای هر دو قدرت نشان خواهد داد.

سوال این نوشتار این است که آمریکا چه نگاهی به منطقه دارد و نگاه روسیه به منطقه چگونه است و در چشم انداز، این دو نگاه چه نتایج احتمالی برای هر دو قدرت خواهد داشت؟ ایده نوشتار این است که دو نگاه متفاوت که به نوعی یاد آور جنگ سرد است، به منطقه وجود دارد.

این دو نگاه متفاوت از طرفی به ما نشان می دهد که در مقام مقایسه با جنگ سرد تغییر نقش ها در منطقه (بین آمریکا و روسیه) صورت گرفته است. نگاه روسیه به منطقه در جهت "حفظ وضع موجود" و نگاه آمریکا با - تسامح - نگاه "تغییری"(انطباق با تغییر و تحولات) است.

"انطباق" در استراتژی بزرگ آمریکا از اواخر قرن 19 نقش به سزایی در تأمین منافع ملی آمریکا و ارزیابی چالشها به امنیت و منافع ملی در دوره های مختلف داشته است.

در مقابل استراتژی بزرگ (اگر قائل به وجود استراتژی بزرگ در تفکرات استراتژیک شورویها باشیم) روسیه(وشوروی) را می توان ایستا دانست. چیزی که روسها را ممکن است(قبلأ شوروی) بازنده اصلی تحولات منطقه ای در برابر آمریکاییها بکند.

امروز به نظر می رسد که یک تغییر نقش آشکار در مقام مقایسه با جنگ سرد بین روسیه و آمریکا(بین شوروی و آمریکای دوره جنگ سرد) بوجود آمده است. آمریکا به نگاه منفعت ملی – محور خود در جنگ سرد به دنبال " ثبات " در خاورمیانه بود.

چرا که دیکتاتوریهای دوره جنگ سرد همچون رژبم شاه منافع امریکا را در منطقه تامین می کردند و علاوه بر ایجاد محیطی با ثبات در جهت منافع اقتصادی وانرژی آمریکا، سدی در برابر گسترش کمونیسم در چارچوب سیاست "مهار" ((Containment آمریکا بودند که از زمان ترومن و با تفکرات جرج کنان به عنوان یک نظریه پرداز و کارگزار رئالیستی بنا گذاشته شده بود.

این در حالی بود که شوروی با نگاه ایدئولوژیکی که به بهای منافع ملی آن تمام می شد، به تحولات می نگریست و به دنبال دامن زدن به "بی ثباتی" بود. اعتنای کم شورویها به منافع ملی در نهایت به پیروزی آمریکا برشوروی منجر شد هر چند که این غلبه بر شوروی بدون چالش برای آمریکا نبوده است.

به نظر می رسد امروزه این نقش برای دو قدرت تغییر یافته است. آمریکا که در جنگ سرد به دنبال ثبات بود امروزه به نظر می رسد در چارچوب انطباق، زیاد به دنبال ثبات نیست.

حداقل در نوسان بین ثبات و بی ثباتی است. مطالعات نگارنده در چارچوب استراتژی آمریکا از زمان جرج بوش پسر به بعد نشان می دهد که مطالعات محافل فکری آمریکا و بررسی های آن ها از منطقه که در نهایت منجر به ابتکار " خاورمیانه بزرگ "( و بعدأ در دوره دوم جرج بوش پسر منجر به تعدیل درطرح خاورمیانه بزرگ شد)، شد به نوعی روندهایی را که منجر به تغییرات بزرگ در خاورمیانه می گشت را شناسایی کرده بودند.

حال این تحولات را به هرنامی که بنامیم (از بیداری اسلامی گرفته تا بیداری انسانی و بهار عربی) مهم این است که روندها و ارزیابی آمریکایی ها حکایت ازاحتمال وقوع تحولات خشونت بار بود. چیزی که آمریکاییها از قبل آن را پیش بینی کرده و درحال انطباق خود با آن تحولات بودند.

ظاهرأ نگاه ایدئولوژیکی به خاورمیانه که روسها از شوروی به ارث برده اند همچنان در تفکرات استراتژیک روسیه سایه سنگین خود را حفظ کرده است.

پوتین پس از دستیابی مجدد به قدرت در سال 2012 طی یک مصحبه مطبوعاتی گفت: " روسیه اشتباه اتحاد جماهیر شوروی مبنی بر حمایت از هر رژیمی به دلایل ایدئولوژیکی و بدون محاسبه سود و زیان را تکرار نخواهد کرد"(Nikolay Kozhanov,may2,2012) ولی این در حالی است که روسیه به نظر می رسد همچنان ایدئولوژی را در سیاست خارجی خود حفظ کرده است.

البته چه بسا به اعتقاد نگارنده این ممکن است بخاطر مشکل روسیه در انطباق بوده باشد. اگر آمریکاییها روندها را در طی یک دهه قبل پیش بینی نمی کردند آنها نیز ممکن بود با مشکل انطباق مواجه شوند.

اصولأ انطباق یک شبه نمی تواند صورت گیرد بلکه مستلزم نگاه فرایندی، انعطاف در دستگاه سیاستگزاری، بهره گیری از نخبگان فکری و صاحب نظر در امر سیاست خارجی است.

این نگاه باعث می شود که تغییرات سیاست خارجی به رغم تغییرات زیاد در یک بازه زمانی بلند مدت، چندان ملموس نباشد. بی تردید تغییر، یک شبه نمی تواند اتفاق بیافتد و در صورت تغییر ناگهانی در سیایت خارجی ممکن است حمایت مردمی خود را از دست دهد.

انطباق در سیاست خارجی مستلزم نگاه فرایندی به تحولات و انعطاف پذیری در سیاستگزاریها است. چیزی که به نظر می رسد آمریکاییها به خوبی از عهده این بازی برمی آیند. یکی از نویسندگان خاورمیانه ای بنام مارک کاتز  سیاست امروز روسیه در قبال خاورمیانه قبل و بعد از بهار عربی را با سیاست شوروی در جنگ سرد قبل و بعد از حمله شوروی به افغانستان قابل قیاس دانسته است (Mark Katz,7october 2012).

شوروی که از پتانسیل خوبی برای نفوذ در خاورمیانه در دهه 1970 برخورداربود، با حمله به افغانستان رژیمهای محافظه کار مثل عربستان سعودی را به واهمه انداخت و باعث شد که آن به طرف غرب گرایش پیدا کند.

روسیه با ابتکارات پوتین از 2010 تقریبأ با همه کشورهای منطقه، و جنبشهای بزرگ از فتح و حماس گرفته تا متحدین آمریکا همچون عربستان و مخالفان آمریکا روابط دوستی برقرار کرده بود. 

روسها برعکس آمریکا که در کنار دوستان منطقه ای خود، مخالفان و جنبشهای مخالف بزرگی داشته و دارند، تقریبأ هیچ مخالفی در منطقه نداشتند. (هم با اسرائیل رابطه خوبی داشتند و هم با گروههای فلسطینی، هم با ایران رابطه تنگاتنگی داشته و دارند و هم با عربستان و کویت و قطر، هم با مصر و لیبی و الجزایر و غیره) ولی از تحولات قیامهای عربی به بعد چون مشکل انطباق دارند، هم با نیروهای تغییر خاورمیانه درگیر شده اند و هم با بازیگران حافظ وضع موجود همچون عربستان سعودی و قطر و هم اینکه در رژیمهای تغییر یافته از طریق قیامهای عربی از جمله لیبی و مصرمنافع خود را از دست داده اند و هم با رژیم اسرائیل و ترکیه روابطشان دچار مشکل شده است.

این در حالیست که مدیریت پشت پرده آمریکا در تحولات خاورمیانه و شمال آفریقا باعث شده که آمریکاییها هم با نیروهای تغییر روابط نسبتأ خوب برقرار کنند و هم با بازیگران طرفدار وضع موجود همچون عربستان سعودی و هم با کشورهای تغییر یافته انقلاابی همچون مصر، تونس و لیبی.

به نظر می رسد در بازی بزرگ جدید روسها بر خلاف گفته پوتین دوباره همان اشتباه اتحاد جماهیرشوروی را خواسته یا ناخواسته (به دلیل عدم توانایی برای انطباق) تکرار می کنند. در صورت ادامه این بازی روسها دوباره همچون شوروی بازنده اصلی این بازی بزرگ خواهند بود.

هرچند که در جهان سیاست بویژه در تحولات بسیار پیچیده، متناقض نما و چند لایه خاورمیانه (که مستلزم مهارت و تدبیرو انعطاف پذیری است) هیچ چیزی دقیقأ قابل پیش بینی نیست. باید منتظر شد و دید که آیا مواضع روسیه در تحولات عربی خاورمیانه تغییر خواهد کرد یا استمرار خواهد داشت؟