bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۱۳۹۴۳۱
جبهه نصرت سوریه: هدف مبارزه، دموکراسی نیست

"بشار را مقصر ندانید، تقصیر خودمان است"

تاریخ انتشار: ۱۴:۰۹ - ۰۴ بهمن ۱۳۹۱

بعد از ساعت‌ها انتظار کشیدن در تاریکی مطلق و سرمای شدید، توده مردانی که در جلوی صف منتظر باز شدن نانوایی بودند، از سر نومیدی شروع به کوبیدن به در کردند.

یک فعال سوری برای من توضیح می‌داد که کمبود نان در برخی نواحی تحت کنترل شورشیان در شهر حلب یکی دیگر از جنایات بشار اسد است.

در همین حال یک خانم مسن محجبه، که روپوش بلندی به تن داشت، او را با خود برد. خانم مسن در حال رفتن گفت: "بشار را مقصر ندانید. آنچه بر سر ما می‌آید، تقصیر خودمان است."

در همین حال، در پشت سر این زن، پیکارجویان ارتش آزاد سوریه مشغول آرام کردن اوضاع بودند. در حلب بسیاری معتقدند که دلیل کمبود نان این است که ارتش آزاد سوریه آرد را می‌دزدد تا در جاهای دیگر به‌فروش برساند.

یک افسر ارتش آزاد هم این قضیه را تأیید می‌کرد. او معتقد بود این کار هم بعضا بطور خودسرانه انجام می‌شود، و هم در بعضی موارد فرماندهان برای تأمین هزینه عملیات‌ها دستور انجام آن را می‌دهند. او با حالتی متأسف اضافه کرد: "حتی در تیپ ما هم این کار انجام می‌شود. ما همگی دزد هستیم." البته این را به‌شوخی می‌گفت، و بعد از این حرف همقطارانش قهقهه خنده سر دادند. اما رگه‌ای از جدی بودن هم در حرف‌هایش بود.

'مجاهدین سوریه'
سود این اقدامات به جیب گروه‌های اسلام‌گرای افراطی، به‌خصوص جبهه نصرت می‌رود. آنها حالا در مناطقی از حلب که در کنترل شورشیان است، توزیع آرد میان نانوایی‌ها را در دست گرفته‌اند. افسری که با من صحبت می‌کرد، گفت که همه تیپ‌های ارتش آزاد سوریه یکدیگر را به غارت اموال متهم می‌کنند، و هیچکدام به یکدیگر اعتماد ندارند.

جبهه نصرت جزئی از ارتش آزاد سوریه نیست، و به نظم و درستکاری شهرت دارد. این گروه جهادی پشت بیشتر حملات انتحاری در سوریه است، و به‌همین خاطر در لیست سیاه سازمان‌های تروریستی آمریکا قرار دارد.

این سازمان یک سال پیش با انتشار یک ویدئوی اینترنتی، ضمن معرفی خود به جهانیان، مسوولیت چند بمب‌گذاری را برعهده گرفت. در این ویدئو مردی که نقاب بر صورت داشت، اعلام کرد: "ما مجاهدین سوریه هستیم، و از جبهه‌های مختلف جهاد به اینجا بازگشته‌ایم تا حکومت خدا را روی زمین مستقر کنیم، و انتقام آبروی لکه‌دار شده و خون پایمال شده سوری‌ها را بگیریم."

او در ادامه این پیام گفت: "هر فرد آزاد و شرافتمند باید سلاح بدست بگیرد، حتی اگر مجبور باشد برای این کار اثاث خانه‌اش را بفروشد . . . ای جوانمردان! جبهه نصرت بر خود لازم دانسته که سلاح امت اسلامی در این سرزمین باشد."

جبهه نصرت سازمانی مخوف و مخفی است، اما ما بعد از مذاکراتی طولانی توانستیم با یکی از فرماندهان ارشد آن گفتگو کنیم.

همانطور که انتظار می‌رفت، این فرمانده که ابو لقمان نام داشت، دیدگاه‌های خود را درباره تأسیس یک حکومت اسلامی مبتنی بر شریعت در سوریه بیان کرد. از نظر او، هدف این مبارزه رسیدن به دموکراسی نبوده.

او در ابتدای حرف‌هایش گفت: "به نام خدا. الحمدلله و سلام الله علی محمد. مردم سوریه ماهیتا مذهبی هستند. آنها اسلام را دوست دارند. مردم در این کشور از حکومت‌های سوسیالیستی و سکولار به ستوه آمده اند. آنها همگی منتظر روی کار آمدن یک حکومت اسلامی هستند. هیچ نوع حکومت دیگری نمی‌تواند در سوریه بر سر کار بیاید."

یک قاشق چایخوری مواد منفجره

ابو لقمان سی و چند ساله است، و قبل از اینکه در سال ۲۰۰۸ توسط حکومت بازداشت شود، دانشجو بوده است. او در تالارهای گفتگوی اینترنتی جهادی فعال بود و شش ماه پیش از انتشار ویدئوی اعلام وجود جبهه نصرت، یعنی در زمانی که این سازمان هنوز به طور مخفیانه فعالیت می‌کرد، به آن پیوست.

او برای شرکت در مصاحبه یک ماسک مخصوص اسکی به صورتش زده بود، و گفت که این کار را از سر احتیاط مقابل جاسوسان حکومت انجام می‌دهد.

در خارج دفتر او پیکارجویانی با ریش بلند ایستاده بودند. دو نفر از آنها لباس یمنی به تن داشتند، و علاوه بر کلاشنیکوف، چاقوهای سنتی خمیده‌ای همراه داشتند. آنها دشداشه‌هایی، کوتاه مخصوص افراد متدین پوشیده بودند.

کیسه‌ای حاوی مواد منفجره برای تحویل آورده شد. این کیسه را یک تاجر اسلحه به‌عنوان نمونه فرستاده بود. ماده درون کیسه پودری سفید رنگ بود، که احتمالا از ترکیب کود شیمیایی و گازوئیل درست شده بود. برای آزمایش؛ یک قاشق چایخوری از آن را روی آتش گذاشتند. پودر خیلی خوب سوخت.

از او پرسیدم: چطور حملات انتحاری را توجیه می‌کنید؟ ممکن است در این حملات غیرنظامیان کشته شوند.

او جواب داد: "فقط ما نیستیم که دست به حملات انتحاری می‌زنیم. خیلی شاخه‌های دیگر ارتش آزاد سوریه هم این کار را می‌کنند. حکومت در وسط جمعیت در خودروها بمب کار می‌گذارد، و انگشت اتهام را به‌سوی ما می‌گیرد تا اعتبارمان را خدشه‌دار کند . . . خداوند گرفتن جان غیرنظامیان را برای ما ممنوع کرده است، چه مسلمانان، و چه غیر مسلمانان، مسیحیان و دیگران."

من گفتم: آمریکا شما را یک گروه تروریستی می‌خواند. او جواب داد: "غرب از ریش بلند ما می‌ترسد. هرچند که یهودی‌ها هم ریششان را نمی‌زنند. در غرب تصویر وحشی و بی‌تمدنی از مسلمانان ارائه می‌شود. غرب علیه ما توطئه می‌کند. اینکه آمریکا ما را در لیست گروه‌های تروریستی قرار داده، هیچ ضرری به‌ما نمی‌رساند. بر عکس اعتبارمان را بیشتر می‌کند. مردم سوریه از دولت آمریکا نفرت دارند. خدا را شکر، ما قرار گرفتن ناممان در این فهرست را باعث افتخار می‌دانیم."

من پرسیدم: آیا شما و القاعده یکی هستید؟ او گفت: "ما هر دو از یک زبان و سلسله واژگان استفاده می‌کنیم، چرا که همه عرب‌زبانیم. اما میان جبهه نصرت و القاعده هیچ ارتباطی وجود ندارد. ما سوری هستیم."

از او سوال کردم: اگر آمریکا و کشورهای دیگر بخواهند مواضع حکومت را بمباران کنند، نظر شما چیست؟ او پاسخ داد: "ما له یا علیه این کار تلاشی نمی‌کنیم. اگر آنها پایگاه‌های نظامی حکومت را نابود کنند به نفع ماست. اما ما خواهان دخالت نظامی نیستیم، زیرا ما مردم این کشور هستیم و خودمان قادریم از کشورمان دفاع کنیم."

غیرفرقه‌ای

این اولین مصاحبه‌ای بود که از یکی از رهبران جبهه نصرت پخش می‌شد. شاید به‌همین خاطر هم این فرمانده در گفتگو محتاط بود. به گفته او، درگیری‌های فعلی سوریه صرفا به مرزهای خود این کشور محدود می‌شد، و بخشی از یک جهاد بزرگتر نبود. آنها هیچ نیت خصمانه‌ای در قبال کشورهای دیگر نداشتند، البته مادامی که دیگر کشورها از حکومت سوری حمایت نکنند. هیچ حمله فرقه‌ای علیه اقلیت‌های سوریه صورت نخواهد گرفت. به‌خصوص مسیحیان به هیچ وجه نباید نگران باشند.

او گفت: "اسلام به‌ما اجازه می‌دهد با مسیحیان ازدواج کنیم، از غذای آنها بخوریم و در میان آنها زندگی کنیم. ما فتواهای زیادی داریم که بر مبنای آنها کسی نباید به جان و اموال مسیحیان دست‌اندازی کند. حضرت عیسی پیامبر ما هم هست. شما چقدر مسیح را دوست دارید؟ من بیشتر از شما او را دوست دارم."

این فرمانده بعد از فراغت از مسائل نظامی، به درخواست‌های متنوع دیگری رسیدگی می‌کرد. در خلال مصاحبه، مراجعان زیادی آمدند و رفتند. کاملا روشن بود که این گروه در گذران زندگی روزمره مردم آن ناحیه اهمیت زیادی پیدا کرده است.

یکی از مراجعان به‌خاطر تمام شدن گاز آشپزخانه‌اش آمده بود. دیگری از اینکه پسرش در دوران پیری مراقب او نیست، شکایت داشت. زنی بیوه برای گرفتن سهم‌الارث از خانواده شوهرش درخواست کمک داشت. مردی برای آزاد کردن عموزاده‌اش، که توسط ارتش آزاد سوریه دستگیر شده بود، کمک می‌خواست. فرد دستگیرشده یکی از ریش‌سفیدان قبیله‌ای بود که پیش از شروع انقلاب، یک "خیمه وفاداری" داشت. در این "خیمه‌ها" افراد دور هم جمع می‌شدند و زیر یک قاب عکس رئیس جمهوری با هم گفتگو می‌کردند.

خانواده‌اش می‌گفتند از آنها خواسته شده برای آزادی‌اش چند میلیون پوند سوریه (معادل ده‌ها هزار دلار آمریکا) بپردازند. داستان‌های زیادی از دستگیری افراد، یا به بیان درست‌تر آدم‌ربایی، به بهانه‌ ارتباط با رژیم شنیده می‌شود. معمولا برای آزادی دستگیرشدگان پول طلب می‌شود. اگر هم کسی اعتراض کند، ممکن است با اتهام مرگبار عضویت در سازمان شبه‌نظامی بی‌رحم حکومت، موسوم به شبیحه، روبرو شود.

دادگاه‌های مبتنی بر شریعت
فضای حلب شباهت‌هایی با پاریس سال ۱۹۴۴ دارد: بی‌اعتمادی و تسویه حساب، و گرفتن انگشت اتهام همکاری با دشمن به‌سوی دیگران، چه این اتهامات درست باشند، و چه واهی.

در بلوک ساختمانی محل اقامت ما، اگر خودرویی پر از پیکارجویان ارتش آزاد سوریه دیده می‌شد که برای دستگیر کردن کسی آمده اند، همه مثل زنبور به خیابان می‌ریختند تا جلوی آنها را بگیرند. ما داستان مردی را شنیدیم که خودروی تازه‌اش در یک ایست بازرسی ارتش آزاد سوریه توقیف شده بود. او به جبهه نصرت شکایت برد. تیپ مسوول ارتش آزاد سوریه شاهدانی آورد که گواهی دادند صاحب خودرو یک شبیحه است، و او به زندان انداخته شد. اما جبهه نصرت پرونده او را به دادگاه مذهبی جدید حلب فرستاد، و دادگاه بعدها به آزادی او و مسترد شدن خودرویش حکم داد.

دادگاه مذهبی حلب توسط جبهه نصرت و سه تیپ اسلام‌گراتر ارتش آزاد سوریه تأسیس شده، و قرار است جایگزینی برای سیستم حقوقی سکولاری باشد که پیش از این توسط حکومت سوریه اداره می‌شد. این دادگاه‌ها قرار است به موازات هم کار کنند، اما همین حالا هم می‌توان به‌راحتی نفوذ دادگاه‌های مذهبی را احساس کرد. مشکلات پیچیده‌ای که از راه‌های دیگر قابل حل نیستند، به این دادگاه فرستاده می‌شوند.

برای مثال، یکی از مقامات ارتش آزاد سوریه مایل نبود به‌ما اجازه فیلم گرفتن از نانوایی را بدهد. او می‌گفت: "خیلی وقت‌ها مردمی که در صف نان ایستاده اند، شروع به شعار دادن علیه ارتش آزاد سوریه می‌کنند."

او ما را برای گرفتن مجوز فیلمبرداری به دادگاه مذهبی فرستاد. همه این اتفاقات در حالی می‌افتد که جنگ در حلب ادامه دارد. یک روز بعد از اینکه ما این شهر را ترک کردیم، بلوک آپارتمانی در محله اقامت ما هدف حمله هوایی قرار گرفت، و حدود ۲۶ نفر در زیر آوار جان دادند. اما جنگ از حلب فاصله می‌گیرد، و دیگر از بمباران و گلوله‌باران‌های دائمی و هراس‌آور خبری نیست. نیروهای حکومتی در چند پایگاه متمرکز شده اند، و مناطق "آزاد شده" در حال گسترش هستند.

طعم خاکستر

ارتش آزاد سوریه هیچگاه نسبت به حلب خوشبین نبود، و معتقد بود این شهر چندان با انقلاب همراه نیست.

حالا مغازه‌داران، کشاورزان و تاجران خرده‌پای حومه‌ها و مناطق روستایی اداره بخش‌های بزرگی از شهر را بدست گرفته اند. آنها تازه دارند پی می‌برند که این پیروزی طعم خاکستر دارد.

در "حلب آزاد" برای خرید نان باید هشت ساعت در صف ایستاد، برق قطع می‌شود، بچه‌ها در زباله‌دان‌ها دنبال مواد سوختنی هستند، و همه درختان پارک‌ها، برای درست کردن آتش قطع شده‌اند. در اینجا هنوز بسیاری حامی ارتش آزاد سوریه هستند. اما بعد از آشوب‌ها و کمبودها، و مشکلاتی که خود ارتش آزاد ایجاد کرده، برخی به گروه‌های تندرو، نظیر جبهه نصرت روی آورده اند. حسن شهرت این گروه‌ها به نظم و انضباط و درستکاری، شجاعت و دینداری باعث گرایش مردم به آنها شده است. آنها بدون شک در آینده سوریه حرف‌های زیادی برای گفتن خواهند داشت.
در شرایطی که دولت‌های غربی بر سر دخالت یا عدم دخالت در اوضاع سوریه مشغول بحث هستند، این شرایط چه پیامی برای آنها خواهد داشت؟

وقتی در مغازه‌ای در همان حوالی مشغول چای خوردن بودم، با یک پیکارجوی ۳۰ ساله جبهه نصرت بنام عبدالله آشنا شدم. او به‌من گفت: "جبهه نصرت فرزند القاعده است. ما تا این حد به هم نزدیک هستیم."

او پیش از شروع انقلاب در یک مغازه فروش لباس زنانه کار می‌کرد. از او پرسیدم بعد از انقلاب شغلش چه خواهد شد؟ او جواب داد: "دیگر لباس نمی‌فروشم"، و اضافه کرد که برای جهاد به سومالی، مالی، اردن، عراق یا "هر جای دیگر که مسلمانان هستند" خواهد رفت.

این دولت‌های غربی را بر سر یک دوراهی خطرناک قرار می‌دهد. اگر اجازه رسیدن اسلحه به شورشیان سوری داده شود، این سلاح‌ها ممکن است نهایتا به دست اسلام‌گرایان افراطی بیفتد. اما اگر در این قیام، میانه‌روها شناسایی و حمایت نشوند، قدرت به دست سازمان‌یافته‌ترین و منظم‌ترین پیکارجویان خواهد افتاد، و در حال حاضر، آماده‌ترین پیکارجویان همان گروه‌های جهادی هستند.
منبع: بی بی سی