bato-adv
bato-adv

منوچهر اسماعیلی: صدایم را در قهوه‌خانه‌ها و گاراژ‌ها چرخاندم

تاریخ انتشار: ۱۲:۰۹ - ۲۵ آذر ۱۳۹۲
بسیاری از فیلم‌بازها وقتی نام آنتونی کویین یا گری گوری پیک را می‌شنوند ناخودآگاه صدای منوچهر اسماعیلی را به یاد می‌آورند. این دوبلور پیشکسوت به جای بسیاری از شخصیت‌های ایرانی و خارجی صحبت کرده و صدایش چنان شخصیتی دارد که باعث می‌شود بسیاری از پرسوناژها با صدای این دوبلور جاودانه شوند.

«خاك»، «تنگنا»، «قيصر»، «بلوچ»، «داش‌آكل»، «حسن كچل»، «دايره مينا»، «سوته‌دلان»، «رضاموتوري»، «غزل»، «دايي‌جان ناپلئون»، «ضربت»،«خط قرمز»، «هزاردستان»، «تاراج»، «طلسم»، «مادر»، «بايكوت»، «دستفروش»، «عروسي خوبان»، «پرستار شب»، «سرب»، «مهاجر»، «ردپايي بر شن»، «بهار»،«بايسيكل ران»، «دزد عروسك‌ها»، «حماسه مجنون»، «سرعت»، «امام علي(ع)»، «كارآگاه»، «دكل»، «ترن»، «دو خواهر»، «پهلوانان نمي‌ميرند» و «ناخدا خورشيد» ازجمله آثار ايراني هستند كه اسماعيلي در آنها نقش گفته يا سرپرستي دوبلاژشان را بر عهده داشته است.

کار هنری را از کی و با چه رشته‌ای آغاز کردید؟    
نخستین علاقه من تئاتر بود. آن زمان تئاتر جايگاه محكمي داشت و كار عموم كساني كه علاقه‌مند به سينما بودند، از تئاتر شروع شده بود. اين حرفه در مدارس، دبيرستان‌ها و دانشسراها بسيار جا افتاده بود و علاقه‌مندان را دور خودش جمع مي‌كرد. سينماي آن موقع مطلوب همه نبود و خيلي طول كشيد تا زمينه براي ورود خيلي از افراد به سينما فراهم شد. تئاتر هم چند دسته بود؛ تئاتر «روحوضي»، «خانوادگي» و تئاترهاي سنگين.تجربه تئاتري من تقريبا به دوران دبيرستان برمي‌گردد كه هيچ‌وقت هم به طور حرفه‌اي ادامه پيدا نكرد. من به همراه بهروز وثوقي كه همكلاس بوديم و چند نفر ديگر نمايش ترجمه‌اي گير آورديم و روي صحنه برديم و در ادامه هم اجراهايي را در دو سئانس براي خانواده‌ها كه از طرف وزارت فرهنگ دعوت مي‌شدند، در دبيرستان «شهناز» و تالار «فردوسي» داشتيم. عمده كارهاي آن را هم شخصي به‌نام «محمد سخن‌سنج» انجام مي‌داد.

ورود به کارهای هنری در آن سال‌ها با مخالفت عجیب خانواده‌ها همراه بود. آیا شما هم این مشکلات را داشتید یا...؟
سال ۱۳۳۶ بود كه به‌دليل علاقه به كار هنري  ترك تحصيل كردم. پدرم در آن زمان براي نصب ضريح حضرت زينب (س) عازم سوريه بود. او بسيار مذهبي بود و بدون هيچ قيد و شرطي با فعاليت هنري من مخالفت داشت. زماني هم كه او از سوريه برگشت ديگر از آنها جدا شده بودم و با مادربزرگم زندگي مي‌كردم.بعد از رفتن پدرم، آقاي «محمد سخن‌سنج» با من تماس گرفت و گفت: «مكاني به‌نام «آژانس هنرپيشگان» درست شده است. من هم ۲۳ توماني را كه مدرسه براي ورزش از ما گرفته بودند، پس گرفتم و به آنجا رفتم و ثبت نام كردم تا به اين وسيله وارد كار تئاتر و سينما شوم.با حضور پدرم هرگز فرصت نداشتم ادعاي اين را داشته باشم كه وارد اين كار بشوم او هم مانند هر پدري از اين موضوع هراس داشت كه من منحرف شوم، يعني تصورش اين بود كه اين راه خوبي نيست.

اولین کاری که دوبله کردید چه بود؟
آقاي زماني يك فيلم فرانسوي را دوبله كرد و از من هم به‌عنوان كسي كه در فيلم‌ها «سياه لشكر» است و ضمنا بايد با اين كار آشنا شود براي اولين‌بار استفاده كرد. در آن فيلم زنده‌يادان  زندي، فهیمه راستكار، آقاي زندي‌نژاد، حيدر صارمي، آقاي ماني، آقاي بنايي، منصور متين و‌ ايرج دوستدار به عنوان دوبلور حضور داشتند.در اولين كارم كه هرگز اكران نشد و اگر هم شد من آن را نديدم، به جاي يك عكاس صحبت كردم كه خودم او را نمي‌ديدمش. اصلا اين كار را نمي‌شناختم و كم‌كم با آن آشنا شدم. من صحبت‌هاي عكاسي را كه دو جمله داشت، مي‌گفتم و مرحوم ايرج دوستدار به پشتم مي‌زد كه ديالوگ را بگويم و در زمان نمايش آن فيلم، چون ۴عكاس در آن بود، متوجه نمي‌شدم كدامشان من هستم.از سال ۳۶ نقش‌هاي كوتاه و نقش دوم و سوم را مي‌گفتم. در سال‌های ۳۸ و ۳۹ كه دبيرستان مي‌رفتم، جزو اولين فيلم‌هايي كه حرف زدم «اوكي كرول» بوده كه با آقاي عطا‌الله كاملي كار كردم. ايشان قبل از من فعال بودند. در استوديو سانترال در ميدان ۲۴ اسفند كنار سينماي «سانترال»، سالن بزرگي بود كه كار دوبله در آن جا انجام شد. قبل از اين كه من وارد اين كار شوم فيلم‌هاي «نورمن ويزدم» در آن جا دوبله مي‌شد. سيامك ياسمي، منوچهر زماني، عباس خسرواني و مرحوم زندي كار مي‌كردند و خيلي‌هاي ديگر كه من نمي‌شناسمشان يا الان نيستند، مثل هوشنگ بهشتي، تقي ظهوري، ناصر ملك‌مطيعي، سارنگ، محتشم، ژاله علو و...كه به عنوان پايه‌گذاران دوبله ايران مي‌توان از اين عزيزان نام برد.

در چه فیلمی به جای کاراکتر اول صحبت کردید؟
بعد از دوسال كه نقش‌هاي كوتاه را مي‌گفتم، در فيلم «دروازه‌هاي پاريس» به مديريت دوبلاژ  مرحوم علي كسمايي كه كمك زيادي به من كرد، نقش اول را گفتم. آن زمان نیز براي تحصيل به دبيرستان مي‌رفتم. اين فيلم در واقع فتح‌باب بود و مثل بمب صدا كرد و همان زمان «پرويز دوايي» نقدي راجع به دوبله اين فيلم در مجله فردوسي نوشت و در كار من و صدايم جست‌وجوي عجيبي داشتند كه خودم متوجه آن نبودم. مطلب بسيار جالبي بود كه از پشت تلفن براي من خواندند. خودم آن مجله را پيدا نكردم.به اين ترتيب يك‌سري دشمن پيدا كردم، ولي كار خوب راه خودش را پيدا مي‌كند و جلو مي‌رود. «دروازه‌هاي پاريس» يكي از كارهاي شاخص من بود. بعد از اين فيلم هم «قايقرانان ولگا» را كار كردم و «بن هور» در سال ۴۱ اوج كارم بود.

دوبله در ایران با چه فیلم‌هایی شروع شد؟
دوبله در ايران با فيلم‌هاي عربي و تركي و در برخي موارد «هندي» شروع شد. بعد هندي‌ها اين كار را گسترش دادند و فيلم‌هاي بيشتري وارد كردند. مثل الان كه هم بنزين است و هم گاز دوگانه‌سوز؛ آن زمان هم فيلم دوبله و هم زبان اصلي بود، به همين دليل تبليغ فيلم‌ها به زبان شيرين فارسي هميشه جذاب بود و هركس به ذوق و شوق خودش آن را مي‌گفت.اگر فيلم‌هاي دوبله استقبال نمي‌شد هرگز كار دوبله دوام پيدا نمي‌كرد. فيلم‌ها موفق بود و روي آنها بسيار دقت مي‌شد. به‌ندرت در سال‌هاي نزديك ۴۰ فيلمي را غير دوبله مي‌ديديم، اگر هم بود به خاطر ادعاي آنها بود كه عده خاصي مي‌خواهند فيلم را به زبان اصلي ببينند، بعد به سينما كه مي‌رفتيم بيشتر رديف‌ها خالي بود، مي‌گفتيم: «پس اين مشتاقان كجا هستند كه مي‌خواهند فيلم را به زبان اصلي ببينند؟!» درحالي‌كه روشنفكران خيلي عجول بودند اما كساني هم مثل پرويز دوايي بودند كه از اين كار به جا و درست نقد هم دفاع مي‌كردند.زماني‌كه فيلم‌هاي خارجي دوبله مي‌شد، فيلم‌هاي ايراني زمين خورده بود و كاري انجام نمي‌شد. در سال شايد ۱۵ تا فيلم هم ساخته نمي‌شد. به‌ اعتراف خودشان يكي از عواملي كه كمك كرد فيلم‌ها دوباره پا بگيرد همين افرادي بودند كه فيلم‌هاي خارجي را دوبله مي‌كردند و اين صداها كم‌كم به گوش مردم رسيد و اين صداها را عينا روي پرسوناژ‌هايي كه در فيلم‌ها دعوت مي‌شدند و بازي مي‌كردند منتقل كردند. از مرحوم فردين تا همين آقاي ملك‌مطيعي و تعدادي از دوبلورها مثل آقاي بهروز وثوقي بودند كه وارد سينما و مطرح شدند. 

اوج دوبله ما شکل گرفتن تیپ‌ها بود؛ مثلا تیپ «پیتر فالک و...»
بله، انتخاب تيپ با مدير دوبلاژ است. اوست كاري را كه در حال توفيق است تشويق مي‌كند و كاري را كه در حال عدم توفيق است، نهي مي‌كند. اما بعضي از تيپ‌ها بازتابش فوق تصور بود، مثل تيپ معروف «پيتر فالك» كه نخستین‌بار در سال ۴۳ در فيلم «معجزه سيب» به مديريت دوبلاژ مرحوم زرندي استفاده شد. نسخه اصلي فيلم را كه ديدم گفتم كار را تعطيل كنيد و يك روز به من وقت بدهيد. تمام روز را پياده توي گاراژها و قهوه‌خانه‌هاي پايين شهر رفتم و هر تكه‌اي از نقش را از جايي گرفتم و بعد كه ديالوگ اول را در استوديو گفتم همه تعريف و تمجيد كردند. اين تيپ بعدها به جاي «بيك ايمانوردي» هم در فيلم‌هاي ايراني استفاده شد و مورد استقبال مردم قرار گرفت و از اين صدا خوششان ‌آمد. صدا رفت روي اين كاراكتر و سوارش شد و با هم مي‌رفتند جلو، گوينده‌هاي «بيك» خيلي متغير و متنوع بودند ولي با آن تيپ بيشترين نقش را داشت و به همين دليل موفق بود.

وقتی حرف از «آنتوني كويين» ، «گريگوري پك» می‌شود بلافاصله تماشاگر، این کاراکترها را با صدای شما تصور می‌کند  به‌گونه‌ای  صدای شما روی این کاراکترها نشسته که دیگر هیچ‌کس در ایران به جای این بازیگرها حرف نزد. 

هنرپيشه‌هاي مطرح زيادي بودند كه من به‌طور ثابت جايشان حرف مي‌زدم، افرادي چون «آنتوني كويين»، «گريگوري پك»، «چارلتون هستون»، «لارنس اوليويه»، «مارچلو ماسترياني»، «سيدني پوآتيه»، «راد استايگر»، «فرانك سيناترا»، «ايومونتان»، «ويليام هولدن» و از ايراني‌ها هم بهروز وثوقي و بيك‌ايمانوردي بودند كه در اكثر فيلم‌هايشان من صحبت كرده‌ام. در سال۴۳ يا ۴۴ بود كه «ويليام هولدن» به دعوت «اخوان» به استوديو «مولن روژ» آمده بود و با ديدن دوبله فيلم‌هايش خيلي خوشش آمده بود، فرستادند دنبال من كه ايشان دارد فيلم مي‌بيند، بياييد. گفتم: «من الان در سنديكا هستم و خيلي گرفتارم ايشان اگر هستند، بعدا بيايم» خيلي بهشان برخورد. گفتند: «آقاي «ويليام هولدن» هستند. من گفتم: خب من هم اسماعيلي هستم!يك‌بار هم «گري گوري‌ پك» در سال ۵۶ براي جشنواره «بز بال‌دار» به ايران آمده بود كه «جمشيد شيباني» صحنه را جور كرد كه من با ايشان عكس بگيرم.  «گري‌گوري‌پك» به هتل ونك آمد و عكاس‌ها هم آمدند و نزديك به ۵۰ هنرپيشه ايراني دورش جمع شدند و در نهايت نوبت به من نرسيد.این خاطرات را گفتم تا به اینجا برسیم که با حرف شما کاملا موافقم، بازیگرهایی هستند که مخاطب عادت کرده است با صدای من به تماشای فیلم‌هایشان بنشیند.

درباره دوبله «قیصر» بگویید؟
تمايل ندارم زياد درباره‌ كارهاي داخلي صحبت كنم. همه موفقيت اين فيلم را پاي كيميايي بگذاريد. كاري را كه از من خواستند انجام دادم و هيچ‌وقت چيزي را به كسي تحميل نكردم و چنين ادعايي ندارم. از من خواسته مي‌شد كه مثلا اين لحن بايد اينطوري باشد من سعي مي‌كردم لحن را گير بياورم، حالا اگر موفق شدم آن بخش توفيق حرفه‌اي خودم بوده است ولي متن، متن كيميايي بوده و فيلم هم كار او بوده است.در «قيصر» كاراكترها مهم بودند و من جاي وثوقي و مشايخي صحبت كردم. براي نقش «فرمون» صداي خود ملك‌مطيعي در آن زمان با ما هماهنگ نبود ـ با اينكه آن زمان از دوبله دور نبود و خيلي فيلم‌ها را دوبله كرده بود و زمينه دوبله دستش بود و پيشكسوت اينكار محسوب مي‌شد ـ ولي آن زمان اينطور خواسته شده بود و براي نقش ايشان بين ۲نفر مانده بودم يا بايد از «چنگيز جليلوند» استفاده مي‌كردم يا ناظريان كه هردو جاي ناصر ملك‌مطيعي در فيلم‌هاي مختلف صحبت كرده بودند. خود من هم صحبت كرده بودم، ولي اينجا جا نداشت و در نهايت «چنگيز جليلوند» انتخاب شد.جاي «خان دايي» هم قرار نبود صحبت كنم و از مرحوم ناظريان دعوت كرديم اما آقاي مشايخي ممانعت كرد و گفت‌: «اگر مي‌شود خودت اين كار را انجام بده.» براي «بهمن مفيد» هم خودش آمد. آقاي كيميايي گفت: «چون متن را حفظ است، خودش بگويد» و آمد چند بار فيلم را ديد و جاي خودش حرف زد. «اعظم» را هم كه ژاله كاظمي گفت.

بعد از قیصر باب شد که به جای بهروز وثوقی حرف بزنید. چه اتفاقی افتاد که در «گوزن ها» خود وثوقی حرف زد؟
بعد از «قيصر» نقش‌هاي «بهروز وثوقي» را من مي‌گفتم تا فيلم «گوزن‌ها»؛ كه شيطنت چند روزنامه‌نگار باعث شد خود وثوقي جاي خودش صحبت كند. از قول من در روزنامه‌ها نوشتند كه فلاني مدعي است كه موقعيت وثوقي مرهون صداي من است. من نمي‌توانستم به دليل اينكه اين فيلم ساخته شده و قرار است من جاي كسي صحبت يا دوبله كنم راه بيفتم، بروم به مجلات بگويم:« به خدا من نگفتم» به هرحال از اين فيلم كنار كشيدم و نرفتم و سرپرستي دوبله را به آقاي كسمايي دادند. از صحبت‌هايي كه مطرح شده بود رنجيده بودم. به هر حال «گوزن‌ها» به آن شكل دوبله شد، ولي بعد زمان «سوته‌دلان» علي حاتمي نگذاشت چنين اتفاقي بيفتد و جلسه‌اي گذاشت و معلوم شد كه من اين حرف را نزدم. ما كاري كه بخواهند انجام مي‌دهيم، نخواهند هم اصراري به انجام آن نداريم، براي همين تا پاي ضبط هم پيش رفتند و  «علي حاتمي» نپذيرفت.

از دوبله «هزاردستان» و «شعبون استخوانی» بگویید؟
«هزاردستان» را در سال ۶۶ كار كرديم كه من به جاي  آقايان انتظامي، كشاورز، مشايخي و جمشيد لايق كه فكر مي‌كنم در مجموع ۵ نفر بودند صحبت كردم. البته از اول قرار نبود همه را من بگويم. يك شب در استوديو فيلم كار، منزل آقاي منصوري، مرحوم حاتمي دفترچه‌اي آورد و درباره همه هنرپيشه‌ها كه بيشتر از صدنفر بودند با من تبادل نظر كرد. با دخالت تلويزيون تغييراتي در مديريت دوبلاژ اين مجموعه داده شد و با پا در مياني آقاي دادگو ما توافق كرديم كه مرحوم  كسمايي در راس كار باشند. ولي در مورد پرسوناژ‌ها مرحوم علي حاتمي با من مشورت مي‌كرد. گوينده‌هاي توانايي مثل ناصر طهماسب هم در اين كار حضور داشتند و ايشان شايد بيشتر از من هم نقش گفتند و همين‌طور مرحوم نوذري هم به عنوان راوي حضور داشت. براي سلامت كار تا جايي كه مي‌شد صحنه‌هايي كه من نقششان را مي‌گفتم و روبه‌روي هم بودند را جدا جدا مي‌گرفتيم.يكي از نقش‌هايي كه من مي‌گفتم «شعبان استخواني» بود كه همه خصوصيات اين كاراكتر توسط علي حاتمي مشخص شده بود و نظر خاصي روي گويش او داشت. مرحوم حاتمي در تمام لحظه‌هاي دوبله كار حضور داشت و توضيحات كامل را به همه مي‌داد.

درباره آخرین همکاری با مرحوم حاتمی بگویید؟
«مادر» آخرين همكاري من با مرحوم حاتمي است. در اين فيلم هم جاي ۳شخصيت اصلي صحبت كردم، پسر بزرگ خانواده كه نقش آن‌ را محمدعلي كشاورز بازي مي‌كرد. آقاي حاتمي گفت، همان شعبان استخواني را مقداري ارتقا بده و در واقع حساب ۴تا كلمه آلماني هم در حرف‌هايش آورديم. پسر عقب‌افتاده خانواده با بازي اكبر عبدي كه آن هم شبيه كه نه؛ ولي از جنس «سوته‌دلان» بود. در واقع بايد گفت که هيچ‌كدام از پرسوناژ‌ها در تفكر علي حاتمي از دسترسش دور نبودند و هركدام در يك جايي در فيلم‌هايش حضور داشته‌اند نقش سوم هم برادر ناتني بود كه جمشيد هاشم‌پور آن را بازي مي‌كرد. 

هم براي اين نقش آقاي فردوسي‌زاده مترجم زبان عربي خيلي به من كمك كرد و با حضور او تمام اعراب‌گذاري‌هاي را رعايت كردم. البته زياد با اين زبان غريبه نيستم و سابقه ذهني‌ام از اداي كلمات خيلي زياد است و با يك بار گفتن ايشان توانستم صحبت كنم.مرحوم علي حاتمي چند بار سر فيلمبرداري اين فيلم در همان خانه‌اي كه مي‌خواست كار كند، در خيابان سوم اسفندماه از من دعوت كرد كه با حال‌وهواي فيلم آشنا شوم.با علي حاتمي از «حسن كچل» كه شروع كارش بود، رفيق بودم و به همين دليل علاقه خاصي به هم داشتيم. اين همكاري از آن كار كه پيش صدا ضبط كرديم تا فيلم آخرش ادامه داشت.از كارهاي علي حاتمي اصلا نمي‌توان گذشت، خود او معتقد بود و بارها و بارها هم گفت: «كه من فيلمم را در زمان دوبله هرس مي‌كنم و به بار مي‌آورم و معتقد بود كه لحن كارهايشان در دوبله در مي‌آيد.»

چند تا فيلم هم مثل «دلشدگان» سر صحنه گرفت و دوبله نكرد، يكي هم «حاجي واشنگتن» بود كه تقريبا همه هنرپيشه‌ها به جز يكي، دو نفر خودشان صحبت كردند و جايي براي دوبله آنچناني نداشت، ولي «كمال‌الملك» و«مادر» او مثال زدني است.ايمان بچه‌ها پشت حاتمي بود و لحظه‌اي كه حضور نداشت ما كار نمي‌كرديم و صبر مي‌كرديم بيايد و بدون دستور او حتي يك كلمه هم نمي‌گفتيم. با اين كه اطمينان كامل داشت ولي به خودمان اجازه نمي‌داديم. اين اعتقاد و اين احترام را براي همه ما واجب مي‌كرد.

دوبله امروز را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
امروزه برخی از پیشکسوتان هستند و البته تعدادی هم جوان به این حرفه اضافه شده‌اند که بااستعداد هستند اما باید بگویم دوبله آن سال‌ها واقعا حال‌وهوای دیگری داشت و دوبله می‌توانست فیلم‌ها را نجات دهد. در صورتی‌که حالا با ضبط صدا سرصحنه دیگر دوبله کارآیی گذشته را ندارد و فقط درباره فیلم‌های خارجی می‌تواند مفید باشد. 

منبع: روزنامه شهروند

bato-adv
bato-adv
bato-adv