bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۲۰۰۷۳۱

ارسلان کامکار: ما ماندگار خواهیم ماند

تاریخ انتشار: ۱۰:۵۶ - ۱۱ مرداد ۱۳۹۳
فرارو-ارسلان کامکار می‌گوید گروه کامکارها تعصب خاصی به موسیقی کردی ندارد زیرا از اولین کنسرت گروه کامکارها همیشه یک بخش فارسی و یک بخش کردی اجرا شده است.

به گزارش هنرآنلاین، ارسلان کامکار سال 1339 در سنندج به دنیا آمد. او مقدمات موسیقی را نزد پدر فراگرفت و در خردسالی در شهر سنندج با گروه‌های مختلفی که توسط پدرش سرپرستی می‌شد، به اجرای کنسرت می‌پرداخت.

ارسلان پس از چندی به تهران آمد و در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به فراگیری موسیقی پرداخت. پس از تکمیل دروس موسیقی به عنوان نوازنده ویلن، همکاری با ارکستر سمفونیک تهران را آغاز کرد و به عنوان یکی از اعضای ارزشمند این گروه و مایستر ارکستر سمفونیک تهران شناخته شد.

ارسلان کامکار علاوه بر نوازندگی ساز ویولن، عود هم می‌زند و کنسرت‌های درخشانی با گروه کامکارها برگزار کرده است. او همچنین در زمینه موسیقی کودکان، موسیقی متن تاترهای "سبز در سبز"، "شش جوجه کلاغ و روباه"، "کارآگاه 2"، "بابابزرگ و ترب" و موسیقی فیلم "تنبل قهرمان" (همه به کارگردانی بهروز غریب‌پور) را ساخته است.

ارسلان کامکار با حضور در هنرآنلاین درباره وضعیت موسیقی، مشکلات ارکستر سمفونیک سخن گفت. بخشی از این مصاحبه به دلایل ماندگاری گروه کامکارها اختصاص داشت.

به عنوان سئوال اول از شکل‌گیری گروه کامکارها بگویید.
پنجاه سال پیش زمانی‌ که همه ما کوچک بودیم در ابتدا پدرم با برادران و خواهران بزرگ‌ترم هوشنگ، بیژن، پشنگ و قشنگ این گروه را تشکیل دادند که در سنندج و کردستان و رامسر کنسرت‌هایی را برگزار کردند. چون این گروه حالت خانوادگی داشت بسیار مورد توجه قرار گرفت. از همان زمان هسته مرکزی پدرم بود و همه ما نزد پدرم موسیقی را فرا گرفتیم. پدرم ارتشی بود و در گروه ارتش ترومپت می‌زد. بعدها وقتی وارد ارکستر ارتش شد به ساز ویولن علاقه‌مند شد. خودش تعریف می‌کرد که در آن زمان یک استاد ویولن بوده که به سنندج می‌آمده است و به قول برادرم سنندج 60 ساله پیش مانند تهران 120 سال پیش بوده است. پدرم می‌گفت استاد ویولن که در ارتش می‌نواخت او یواشکی نگاه می‌کرد و به مرور زمان ساز ویولن را فرا گرفت. همان دیدن و عشق به این ساز سبب می‌شود پدرم ویولن را یاد بگیرد. پدرم همیشه می‌گفت بدون استاد و از روی نوارهای استاد ابوالحسن خان صبا ویولن را آموختم. حتی خیلی‌ها معتقدند که ویولن زدن پدرم دست کمی از نوازندگی استاد صبا نداشته است.

بعدها از ساز زدن پدرم آلبومی را منتشر کردیم که این اثر بیانگر تبحر پدرم در ویولن نواختن است. هسته اولیه گروه کامکارها به این صورت شکل گرفت. بعدها که من و اردشیر و ارژنگ هم بزرگ‌تر شدیم نزد پدرم موسیقی و ساز زدن را آموختیم. کم‌کم وارد ارکستر خردسالان و بعد بزرگسالان شدیم و در تهران و شهرستان‌ها کنسرت برگزار کردیم. البته گروه کامکارها از ابتدا به شکل امروزی یعنی به صورت خانوادگی نبود، بلکه بزرگ‌تر بود و ارکستر فرهنگ و هنر بود. ما هم بودیم ولی موزیسین‌های دیگر هم بودند. به عنوان مثال سعید فرج پوری، عندلیبی‌ها و.... در این ارکستر حضور داشتند. 

گروه کامکارها از 27 سال پیش به صورت کنونی درآمده است و حالت خانوادگی پیدا کرده است. گروه کامکارها از هفت برادر و یک خواهرم تشکیل شد که هوشنگ سرپرست و آهنگساز بود. تا به امروز تمام اعضای گروه کامکارها از اعضای خانواده بوده‌اند. البته چند کنسرت با چند خواننده برگزار کردیم ولی این هنرمندان هیچ کدام عضو اصلی گروه نبودند. گروه کامکارها موسیقی کردی را که امروزه همه می‌شناسند معرفی کردند. البته به این منظور نیست که معرفی نشده بود ولی معرفی به ایرانی‌های دیگر و معرفی به دنیا توسط گروه کامکارها صورت گرفته است. ما در فستیوال‌های بزرگی از جمله لندن، هلند، آلمان، سوئد، استرالیا، کانادا، افریقا و.... شرکت کردیم و موسیقی کردی و ایرانی را به این شکلی که مشهور شده است، معرفی کردیم.

هدف اصلی گروه کامکارها چه بوده است؟
ما می‌خواستیم موسیقی کردی و موسیقی ایرانی را به گوش همه برسانیم، زیرا این دو نوع موسیقی بسیار شنیدنی و زیبا است.

خیلی‌ها معتقدند گروه کامکارها تعصب خاصی روی موسیقی کردی دارند، نظرتان چیست؟

اصلا این طور نیست زیرا از اولین کنسرتی که ما داشتیم همیشه یک بخش فارسی و یک بخش کردی اجرا کردیم. فقط یک کنسرت بود که در تمامی بخش ها ما کردی اجرا کردیم و آن هم به خاطر این بود کسی که کنسرت را برگزار می‌کرد از ما خواست فقط موسیقی کردی اجرا کنیم. حتی سنندج که کنسرت برگزار کردیم باز هم یک بخش موسیقی فارسی اجرا کردیم.

خودتان ساز ویولن و عود را انتخاب کردید یا این دو ساز را به خاطر تصمیم پدرتان انتخاب کردید؟
پدرم پیشنهاد داد و من خودم هم این دو ساز را دوست داشتم، زیرا زمانی‌که ساز ویولن یا ساز عود را دستم می‌گیرم با تمام وجودم می‌زنم. من با تمام وجودم ساز ویولن و عود را دوست دارم.

در گروه کامکارها وضعیت اجتماعی چه نقشی در انتخاب اشعار دارد؟ گروه کامکارها دغدغه این را دارد که وضعیت و مشکلات اجتماعی را بیان کند؟
ما هم نمی‌توانیم به شرایط بی‌تفاوت باشیم. البته ما سیاسی کار نیستیم و از سیاست خوشمان نمی‌آید. به همین دلیل در سیاست دخالت نمی‌کنیم، ولی همیشه دغدغه معضلات اجتماعی را داریم. مسائل اجتماعی در موسیقی ما بی‌تاثیر نیست.

گروه کامکارها یک گروه شناخته‌شده است ولی نقدی که به گروه کامکارها می‌شود به خواننده آن است، خیلی‌ها می‌گویند ضعف گروه کامکارها، خواننده است، نظر خودتان در این زمینه چیست؟
اتفاقا خیلی از کسانی که کنسرت برگزار می کنند می‌گویند نقطه قوت گروه کامکارها همین موضوع است و معتقدند گروه کامکارها بدون داشتن خواننده مشهور مردم را به سالن‌های کنسرت می‌کشاند. نقطه قوت ما این است که بدون داشتن خواننده بنام سالن کنسرت ها را پر می‌کنیم. ما در تاریخ موسیقی ایران چه قبل و چه بعد شاید گروهی پیدا نکنید که مردم به خاطر خود گروه به کنسرت بروند زیرا همیشه به خاطر خواننده می آیند. الان هم همین طور است ولی در گروه کامکارها مخاطبان به خاطر همه اعضای گروه می آیند. 

البته از نظر آهنگسازی و آن چه که از نظر خواننده نیاز داریم برآورده شده است و مخاطبان هم راضی هستند. ما نیازی به خواننده خیلی حرفه‌ای نداشتیم و در کارهایی که ارائه می دهیم هیچ وقت نخواستیم که آواز کاملا سنتی ارائه دهیم زیرا کسان دیگر این کار را انجام می دهند و ما هیچ وقت دوست نداریم مثلا یک ربع آواز سنتی ارائه دهیم و این فرم کار ما نیست. هم کار ما نیست و هم اینکه مخاطبان هم به همین شکل دوست دارند. تا به امروز خیلی خوب بوده است و همخوانی بانوان هم در کنسرت های ما بوده است. البته اگر از نظر خواننده مشهور باشد باید بگویم که درست است و بیژن از نظر خوانندگی مشهور نیست ولی تا به امروز در خوانندگی هم موفق بوده است و مخاطبان راضی از کنسرت می روند. در بخش فارسی فقط یک بار با شهرام ناظری کار کردیم. همچنین نوع کار ما کاملا سنتی نیست و نیازی به خواننده دیگری نداریم. اگر هم قرار باشد با خواننده دیگری کار کنیم اصلا مانعی وجود ندارد و اگر بخواهند همکاری کنند ما هم بعد از بررسی‌های لازم با خواننده مورد نظر همکاری می کنیم.

کامکارها جزو اولین گروه‌هایی است که می‌تواند سالن کنسرت را پر کند. ویژگی گروه کامکارها چه بوده است که در ذهن مخاطبان ماندگار شده است، در صورتی‌که گروه‌های امروزی به سرعت از هم پاشیده می‌شود و نمی‌توانند به صورت دائم به فعالیت خود ادامه دهند؟
کامکارها چون به صورت خانوادگی است ماندگار شده است و گروه به صورت مستمر به فعالیت خود ادامه می‌دهد. خانواده بودن مسئله مهمی است و باعث می‌شود خیلی از مسائل پیش نیاید. متاسفانه در این دوره زمانه خیلی از مسائل مهم شده است که در گذشته اصلا این طور نبود و هنرمندان بیشتر عشق و علاقه به موسیقی مد نظرشان بود. دوستی‌ها ثابت‌قدم‌تر بود و هنرمندان با عشق کنار هم کار می‌کردند و به مسائل مالی توجه نمی‌کردند ولی امروزه پول بیشتر مد نظر است. البته حق همه است، زیرا اگر قرار باشد برگشت مالی داشته باشد باید در جیب هنرمندان برود، ولی چون در گذشته این مسائل نبود هنرمندان فقط به عشق و دوستی‌ها توجه می‌کردند. اگر قرار است عشق باشد باید برای همه باشد. به همین دلیل است که گروه‌ها ماندگار نمی شوند زیرا 10 نفر به عشق توجه می‌کنند ولی سه نفر دیگر به مادیات توجه می‌کنند. به همین دلیل بعد از چند سال تصمیم می‌گیرند که از هم جدا شوند. 

همه چیز در گروه ما مشخص است و هر کس هر کاری که بتواند انجام می‌دهد و برای همه مساوی است. ما ماندگار بودیم و ماندگار خواهیم ماند. همچنین در بسیاری گروه‌ها دیده می‌شود که حتی اعضای گروه نمی‌توانند موفقیت یک دیگر را ببینند و حتی زیر آب هم را می‌زنند. به عنوان مثال در یک کنسرت اگر یک نوازنده سولو بزند یکی از هم گروهی‌ها آرزو می‌کند که آن فرد نتواند بزند تا دفعتا بعد خودش بتواند این کار را انجام دهد ولی در گروه کامکارها این طور نیست و اگر یکی از ما موفق تر شود همه ما خوشحال می‌شویم. در این جا لازم می‌دان بگویم مدتی است که اخباری درباره گروه شیدا منتشر می‌شود که متاسفانه هیچ صحبتی از گروه کامکارها نمی‌شود. خیلی جالب است در صورتی‌که هسته اصلی گروه شیدا کامکارها (پشنگ، بیژن و محمدرضا لطفی) بودند و البته زیدالله طلوعی ، صدقی آسا، منظمی و.... هم بودند. عکس‌های جشن هنر شیدا گواه این موضوع است. مگر می‌شود تاریخ را از یاد ببریم . مگر می‌شود کتمان کنند که محمدرضا لطفی 11 سال داماد ما بوده است. در آن زمان هم گروه شیدا شکل گرفت. گروه شیدا خانوادگی بود و زمانی‌که محمدرضا لطفی از خانواده ما جدا شد این گروه از هم پاشیده شد. این‌ها را نمی‌توانیم کتمان کنیم ولی زمانی‌که می‌بینیم واقعیت را نادیده می‌گیرند تعجب می‌کنیم. این کارها خیلی احمقانه است. هنوز هم هسته اصلی چاووش گروه شیدا بوده است که کامکارها هم حضور داشتند. من نبودم و به صورت پروژه‌ای کار می‌کردم ولی باید از بقیه اسم بیاورند زیرا این گروه روی دست این افراد می‌چرخیده است. بعدها محمدرضا لطفی دوباره گروه شیدا را تشکیل داد ولی گروه شیدایی که در ذهن مردم است با همکاری گروه کامکارها بوده است.

کمی درباره وضعیت موسیقی صحبت کنید.
الان وضعیت موسیقی خوب است و هنرمندان با استعداد زیاد داریم. متاسفانه از نظر حمایتی ضعیف هستیم. در شهرستان‌ها و تهران همه به صورت خود جوش موسیقی را فرا می‌گیرند ولی توسط مسئولین حمایت و پشتیبانی نمی‌شویم. به نظر من حتی اگر هنرستان و دانشگاه‌ها هم بسته شوند نوازندگی تار از بین نمی‌رود. مردم خودشان یاد می‌گیرند و تنها مشکل هنرمندان این است که کسی به موزیسین‌ها توجه نمی‌کند. الان نوازنده زیاد داریم ولی دلم برای همه می‌سوزد زیرا کار ندارند و بهتر است بگوییم نوازندگان امنیت شغلی ندارند. ما باید چند ارکستر به صورت خصوصی و دولتی تشکیل دهیم تا از این نوازندگان استفاده کنیم زیرا واقعا حیف است که این استعدادها از بین رود. متاسفانه پولدارهای ما به هنر توجهی نمی‌کنند در صورتی‌که به راحتی می‌توانند سرمایه گذاری کنند و چند گروه موسیقی تشکیل دهند. ما نمی‌توانیم این کار را انجام دهیم زیرا سرمایه نداریم. خوشبختانه از نظر آهنگسازی و نوازندگی هنرجویان خوبی داریم.

موسیقی کردی در چه جایگاهی قرار دارد؟ به نظر شما توانسته به آن جایگاهی که مدنظر بوده است، برسد؟
موسیقی کردی مانند موسیقی ایرانی است و این نوع موسیقی جدا از موسیقی ایرانی نیست. من چون خودم کرد هستم به صورت قاطع جواب نمی‌دهم ولی به نظر من موسیقی کردی جایگاه نمایانی دارد. شاید اگر سئوال کنند که موسیقی‌های محلی را نام ببرید اولین موسیقی که نام می‌بریم موسیقی کردی و یا موسیقی آذری است در نتیجه این نوع موسیقی‌ها شناخته شده است. موسیقی کردی در سال‌های اخیر جایگاه ویژه‌ای پیدا کرده است، زیرا این نوع موسیقی شاد است. مردم می‌خواهند با موسیقی کردی شاد شوند. هر چند من معتقدم موسیقی کردی فقط موسیقی شادی نیست. بسیاری از مخاطبان زبان کردی را متوجه نمی‌شوند و در کنسرت‌ها شرکت می‌کنند. موسیقی را اگر متوجه نشویم بهتر است زیرا فقط باید لذت ببریم‌.

از هشت سالگی ساز می‌زنید، به نظر شما چه فرقی بین نوازنده‌های امروزی و نوازنده‌های قدیمی است؟
نوازندگان قدیمی بیشتر عشقی ساز می‌زدند ولی نوازندگان امروزی تکنیکی ساز می‌زنند و بیشتر به فکر این هستند تکنیکشان را نشان دهند. نوازنده قدیمی بیشتر سعی داشت حس خود را منتقل کند. به نظر من باید هر دو باشد هم عشق و هم تکنیک باشد. امروزه می‌گویند آثار امروزی چون با عشق ارائه نمی‌شود در ذهن ماندگار نمی‌شود در صورتی‌که این طور نیست زیرا ما بیشتر با آثار قدیمی خاطره داریم و به همین دلیل است که در ذهن مانده است در نتیجه درباره آثار امروزی هم باید آیندگان نظر بدهند. ما نباید قضاوت کنیم. همه ما از آهنگ‌های قدیمی خاطره داریم و به این معنا نیست که آن آهنگ خیلی ویژه بوده است. مثلا زمانی‌که من آهنگ "تو ای پری کجایی" را می‌شنوم به گذشته می‌روم و خاطره‌ها در ذهنم تداعی می‌شود و قلبم فشرده می‌شود. قبول دارم که در آثار قدیمی عشق بیشتر بود زیرا زندگی‌ها فرق می‌کرد و در آن زمان اینترنت نبود. همه عصرها لب حوض می‌شستیم و اصلا خبر نداشتیم در کشورهای دیگر چه خبر شده است. امروزه مغز همه درگیر شده است و این طبیعی است زیرا ما با ارتباطات پیش می‌رویم. آهنگ‌های همایون خرم، یاحقی و..... واقعا در ذهن‌ها ماندگار شده است زیرا همه دوست دارند ولی نباید فکر کنیم که این آهنگ‌ها عجیب و غریب بوده است. اگر ما فقط یک نت را تغییر دهیم دیگر خاطره انگیز نیست. آثار امروزی باید 50 سال دیگر مورد ارزیابی قرار گیرد.

در صحبت‌هایتان اشاره کردید نوازندگان قدیمی بیشتر از روی احساس ساز می‌زدند شما امروزه چطور ساز می‌زنید بیشتر به تکنیک توجه می‌کنید یا احساس مد نظرتان است؟
دید مردم با دید موزیسین ها فرق دارد و ای کاش می‌شد این دیدگاه‌ها به هم نزدیک شوند ولی خیلی سخت است. مردم ساده‌پسند‌تر هستند و دوست ندارند یک قطعه پیچیده شود، ولی یک موزیسینی که تکنیک یاد می‌گیرد با قطعات ساده ارضا نمی‌شود. مثلا ویولنیستی که سال‌ها تکنیک کار کرده است و کنسرواتوارهای پیچیده می‌زند نمی‌تواند قطعات ساده اجرا کند زیرا دوست دارد هنر جدید و با تکنیک ارائه دهد. او می‌خواهد زحمت خود را به مردم نشان دهد. این دو دیدگاه‌ تبدیل به معضل شده است و حتی در آهنگسازی هم این مشکل وجود دارد. 

ما عمرمان را گذاشتیم و نمی‌توانیم قطعات ساده اجرا کنیم. این دیدگاه‌ها تبدیل به معضل شده است زیرا اگر قطعات ساده اجرا کنیم منتقدان نمی‌پسندند و اگر قطعات تکنیکی اجرا کنیم به دل مخاطبان نمی‌نشیند. متاسفانه دلیل آن این است که مخاطبان ما ساده پسند هستند و آگاهی چندانی ندارند. البته یک عده این طور نیستند و قطعات تکنیکی دوست دارند. حتی در مجالس خصوصی خودمان یک قطعه را که خودم با عود خواندم را بعدها به صورت ارکستری ارائه دادم دوست ندارند. مردم باید در زمینه موسیقی آشنایی کافی داشته باشند تا این مشکلات برطرف شود. خیلی‌ها موسیقی پاپ را ترجیح می‌دهند البته موسیقی پاپ خوب است و من خودم موسیقی پاپ گوش می‌کنم. همه را گوش دادم و حتی لذت می‌برم. از من سئوال می‌شود موسیقی پاپ خوب است؟ من هم می‌گویم این سئوال اشتباه است زیرا هر موسیقی خوب و بد دارد. حتی موسیقی سنتی هم خوب و بد دارد. موسیقی سمفونیک هم همین طور است. همه نوع موسیقی خوب و بد دارد. من همیشه مثال غذا را می‌زنم زیرا موسیقی غذای روح است. به عنوان مثال اگر یک نفر به طور مداوم همبرگر بخورد حالش بد می‌شود و موسیقی هم همین طور است در نتیجه ما باید همه نوع موسیقی را گوش کنیم به همین دلیل است که من همیشه می‌گویم فقط موسیقی پاپ گوش نکنیم. بعضی موسیقی‌ها مانند شکلات است و بعد از مدتی مغز را داغون می‌کند.

نظرتان درباره نوآوری در موسیقی چیست؟
چیزی که این روزها درباره آن صحبت می‌شود نوآوری است. نوآوری خوب است ولی نباید عمدی باشد. یعنی اگر بخواهم عمدی نوآوری کنم همونی می‌شود که در موسیقی غرب در قرن 20 اتفاق افتاد. این روزها نوآوری را با چشم و هم چشمی اشتباه گرفتند. نوآوری باید ناخودآگاه باشد. زیرا اگر من خودم را بکشم نمی‌توانم مانند آقای یاحقی آهنگ بسازم، زیرا آن آهنگ‌ها مربوط به 50 سال پیش بوده است. آهنگ‌های من با آهنگ های همایون خرم فرق می‌کند زیرا زمانه تغییر کرده است. اگر بخواهیم از روی قصد و غرض نوآوری کنیم نمی‌توانیم و به بن بست می‌رسیم. امروزه همه می‌گویند ما باید نوآوری کنیم و این حرف از پایه و اساس اشتباه است. هنرمندان اگر همراه با زمانه پیش روند می‌توانند نوآوری کنند.



از چه سالی وارد ارکستر سمفونیک شدید و چون شما چندین سال در ارکستر سمفونیک بودید به نظر شما مشکل ارکسترهای ما چیست؟
من از سال 1359 وارد ارکستر سمفونیک شدم که چند سال قرارداد نداشتم. 33 سال است که در ارکستر هستم. مشکل ارکستر سمفونیک ایران خیلی زیاد است. تا خودمان را ثابت کنیم خیلی سختی کشیدیم. در میادین سرود اجرا کردیم. در مراسم‌های مختلف شرکت می‌کردیم تا ارکستر سمفونیک شناخته شود. در آن زمان کنسرتو نمی‌دادیم و فقط می‌خواستیم ارکستر از هم پاشیده نشود. حتی به ما بی‌احترامی می‌شد مثلا قرار بود در یک مراسم برنامه اجرا کنیم و ما تمامی سازها را منتقل کردیم ولی در نهایت نگذاشتند و حتی سازهایمان را شکستند. ما چندین برنامه در بیمارستان‌های روانی اجرا کردیم که مشکلات زیادی برایمان به وجود آمد. تا اینکه بالاخره به برگزاری کنسرت رسیدیم. اوایل رهبر نداشتیم و از بچه‌های ارکستر بیژن قادری را انتخاب کردیم و چند کنسرت که سرود انقلابی اجرا می‌کردیم برگزار شد. 

چند سال بعد حشمت سنجری را دیدیم و با ایشان صحبت کردیم و موافقت کردند که رهبر ارکستر شود. ارکستر به صورت جدی فعالیت خود را آغاز کرد و کم کم قطعات کلاسیک را هم اجرا می‌کردیم. یادم می‌آید اولین بار گفت قطعه "شهیدان خدایی" را اجرا کنید که بسیار مورد توجه قرار گرفت. زمانی‌که مرتضی حنانه فوت کرد برای مراسم او فریدون ناصری آمد و ماندگار شد. بعد از چند سال رهبر میهمان آوردیم و منوچهر صهبایی به عنوان رهبر میهمان خیلی خوب بود و انرژی خوبی به ارکستر داد ولی دوست نداشتیم رهبر دائم شود. بعد ایرج صهبایی آمد و چند کنسرت با هم اجرا کردیم. سپس شهرداد روحانی و لوریس چکناواریان آمدند که سرآمد همه علی رهبری بود و سه کنسرت عالی برگزار کردیم که از همه درخشان تر سمفونی 9 بتههون بود. بعد از آن ارکستر سمفونیک از مسیر اصلی خارج شد.

چرا در ارکستر سمفونیک آثار سولیستی کمتر اجرا می‌شد؟
سولوهایی اجرا کردیم ولی زیاد نبود و دلیل خاصی نداشت. البته بیشتر آثار سفارشی اجرا می‌کردیم.

خودتان بیشتر عود می‌زنید یا ویولن؟
من بیشتر ویولن می‌زنم زیرا بیشتر عمرم را در ارکستر سمفونیک ویولن زدم و درگروه خودمان عود می‌زنم.

چه برنامه‌هایی برای آینده دارید؟
یک کنسرتو برای عود نوشتم که ضبط آن تمام شده است و به زودی منتشر می‌شود. با گروه کامکارها کنسرت برگزار کردیم و فعلا خبری از کنسرت نیست.

حرف پایانی...
از ته قلبم آرزو می‌کنم مردم ایران بیشتر به موسیقی توجه کنند. ما به تاریخ 2500 ساله افتخار می‌کنیم و باید گوش چشمی به موسیقی هم داشته باشیم. باید قدمت موسیقی را در این 2500 ساله نشان دهیم. موسیقی نباید فقط خلاصه به موسیقی پاپ شود. این واقعا درد و دل بود و این را هم می‌دانم که کسی اصلا توجهی نمی‌کند.