bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۲۳۲۵۰۹
سخنی با مسئولین حوزه آموزش عالی

چرا دانشجویان خودکشی می‌کنند؟

یک دانشجو

تاریخ انتشار: ۱۴:۳۱ - ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۴
یادداشت دریافتی یک دانشجو؛ آنچه در ادامه می‌آید نظرات شخصی است که ممکن است درست نباشد. لذا تحقیق بیشتر را از عزیزان خواستارم.

با سلام خدمت همه دوستان
چند وقت پیش خبر خودکشی دانشجویی در دوره تحصیلات تکمیلی منتشر شد. امروز هم خبر خودکشی دانشجوی دیگری از دانشگاه تهران. در میان تمام سایت‌های خبری خوشبختانه فرارو دوای حل مشکلات را در بیان واقعیت دیده و آرامش حاصل از بیخبری را آرامشی مرداب گونه می‌داند که حاصلش فساد است و پوسیدگی. از این رو باید به سهم خویش از این سایت تشکر کنم.

در بررسی و ارائه راه حل برای مشکلات به وجود آمده می‌توان مطابق معمول به روان‌شناسان و متخصصان حوزه‌های مختلف رجوع کرد و از آن‌ها کمک خواست. این خوب است و در موارد زیادی کمک می‌کند؛ اما علاوه بر این رویکرد و راه کار، شاید بد نباشد حداقل برای یافتن ریشه مشکلات به بطن جامعه برویم و به جای ارائه یک تئوری از مارکس و هایدگر و... از همین قشری که با آسیب رو به رو شده است بپرسیم که مرد حسابی مشکلت چیست؟

بنده به عنوان یک دانشجوی تحصیلات تکمیلی که در مقطع دکتری در یکی از رشته‌های علوم پایه در یکی از دانشگاه‌های نسبتا معتبر ایران در حال تحصیل هستم در این مدتی که از تحصیلم گذشته با مسائل و معضلاتی رو به رو بوده‌ام که بیان آن‌ها شاید بتواند برای آنان که در پی حل مشکل باشند مفید باشد البته اگر در بین مسئولین چنین فردی وجود خارجی داشته باشد.

ابتدا برای اینکه به اهمیت «دستیابی به ریشه اصلی مشکل» تاکید کرده باشم داستانی را خدمت شما نقل می‌کنم: «یکی از تیم‌های بسکتبال در کشوری مداوم می‌باخت و رتبه مناسبی نداشت. مسئولین تیم به فکر چاره افتادند و از کار‌شناسان خواستند تا ریشه شکست را بیابند.

کار‌شناسان که از قضا هیچ‌گاه خود بسکتبالیست نبودند در بررسی‌هایشان به این نتیجه رسیدند که ریشه شکست‌ها در کوچک بودن سایز لباس ورزشی بازیکنان تیم است.

در واقع بررسی‌ها نشان می‌داد که سایز لباس بازیکنان تیم‌های موفق بسیار بزرگ‌تر از تیم مورد نظر است. بر اساس این تحلیل و ریشه یابی مشکل، مسئولین دستور دادند که لباس‌های بزرگی را برای بازیکنان تدارک دیدند. اما باخت‌های تیم ادامه پیدا کرد.»

فارغ از اینکه این داستان واقعی هست یا نیست نکات قابل توجهی در آن وجود دارد. بی‌شک لباس بزرگ‌تر تیمهای بر‌تر یک واقیعت است اما حاصل چیز دیگری است. در واقع بدن بزرگ‌تر باعث می‌شده که سایز لباس‌ها بزرگ‌تر باشد. علت اصلی موفقیت بدن بزرگ‌تر و قوی‌تر بوده است نه لباس بزرگ‌تر.

حال ممکن است این را ساده لوحانه بپندارید و بگویید که هیچ وقت مسئولین ما در پیدا کردن ریشه‌های شکست و موفقیت دچار این اشتباه نمی‌شوند. اما اتفاقا در مواردی دقیقا گرفتار همین معضل شده‌ایم.

یکی از موارد در بعد آموزشی است. وقتی به دنبال ارتقاء مقام علمی خویش در منطقه و سپس جهان می‌گشتیم آمدیم و بررسی کردیم که ریشه موفقیت کشورهای موفق در عرصه علم از جمله فرانسه و آمریکاو... چه بوده است؟

متاسفانه به این نتیجه رسیدم: «زیاد بودن دوره‌های تحصیلات تکمیلی، بالا بودن تعداد مقالات، زیاد بودن تعداد مجلات علمی و....» یعنی دقیقا‌‌ همان سایز بزرگ لباس را دیدیم غافل از اینکه بالا بودن همه این‌ها دلیل دیگری داشته که ما باید به آن می‌پرداختیم و سیاست‌هایمان را بر اساس آن طرح ریزی می‌کردیم.

افزایش بی‌رویه و افسار گسیخته جذب دانشجویان در تمام مقاطع، اعمال سیاست‌های زوری مقاله زوری نوشتن، گسترش مراکز تحصیلات تکمیلی و.... البته تعداد مقالات ما بالا رفت اما ما همچنان بازنده‌ایم.

جز در چند رشته خاص که به طور اتفاقی از این سیاست‌ها در امان ماندند و روی کیفیت کار شد و هزینه شد در مابقی رشته‌ها از علم روز دنیا عقب ماندیم.

اما متاسفانه ایراد کار فقط یک اشتباه در تشخیص ریشه‌های موفقیت و سپس طرح ریزی بر اساس آن نبود.

سیاست‌های جمعیتی سالهای ۵۵-۶۵ جمعیت جوان زیادی را برای سالهای اخیر رقم زده بود. دولت برای کاهش هزینه‌های این قشر جوان یک راه نامناسب را اتخاذ کرد. یعنی با مردم و جوانان رو راست نبود. سیاست به کار گرفته شده (البته به زعم بنده حقیر) این بود که با افزایش ظرفیت دانشگاه‌ها با یک تیر دو نشان زده شود.

یکی اینکه رشد علمی پیدا کنیم و دیگر اینکه هزینه‌ها را به حداقل برسانیم. در واقع استادی که برای ۳۰ نفر درس را ارائه می‌داده حالا چه اشکالی دارد که‌‌ همان درس را برای ۱۲۰ نفر ارائه دهد. افزایش ۴۰۰ درصدی!

بنده که از سال ۸۴ در دانشگاه بودم با چشم خویش ساختن کلاسهای درس با ۱۲۰ صندلی را می‌دیدم.

متاسفانه به اعتقاد من ما به جوانان جامعه «ظلم» کردیم. به تدریج که فارغ التحصیلان کار‌شناسی ما سر به فلک گذاشتند ظرفیت دوره‌های تحصیلات تکمیلی را بالا بردیم.

یادم نمی‌رود که در سر کلاس یکی از دروس ارشدمان ۶۳ دانشجو حضور داشتند! و اینک می‌توانم با مدرک به شما ثابت کنم که در دانشکده ما (رشته ریاضی) بالای ۷۰ دانشجوی دکتری در حال تحصیل هستند! یعنی حتی بیشتر از دانشگاه‌های معتبر دنیا.

متاسفانه اساتید دانشگاه‌ها از افزایش جذب دانشجویان دکتری و گسترش دوره‌های تحصیلات تکمیلی استقبال کردند. چرا؟ دوستان من در پاسخ به این سوال می‌گویند: «چون نان در مباحثی و رساله دکتری است».

من نمی‌خواهم همه اساتید را متهم کنم اما بیاییم و بپذیریم که حداقل نیمی از اساتیدی که در دانشگاه‌های ما دانشجو جذب می‌کنند به دانشجو در حکم «سنگ مفت، گنجشک مفت» نگاه می‌کنند. در حالی که خودشان سالهاست که پژوهش را بوسیده و کنار گذاشته‌اند اما دانشجوی دکتری می‌گیرند.

متاسفانه به شدت درگیر حق التدریس در همه جا (آزاد، پیام نور، دانشگاه فرهنگیان، علمی کاربردی و..) هستند. بعضا نماینده مجلس بوده و پستهای اجرایی در درون دانشگاه دارند.

قوانین ما در دادن حق جذب دانشجوی دکتری به یک استاد بسیار ناکارآمد هستند و صرفا جنبه کمی دارند. مثلا هر که استاد تمام بود می‌تواند هم زمان فلان تعداد دانشجوی دکتری داشته باشد بدون اینکه بداند در علم روز دنیا چه می‌گذارد. بدون اینکه خودش ذره‌ای درگیر امر پژوهش باشد و بتواند «راهنمایی موثر» به من دانشجو داشته باشد.

حال هر یک از شما خودش را جای من قرار دهد. از یک سو هر روز فارغ التحصیلان بیکار دوره دکتری (حداقل در رشته ریاضی) را می‌بینم که هر که دستش رسیده رفته و هر که نرفته سرگردان است. از سوی دیگر می‌بینم که هیچ علمی هم وجود نداره. هیچ اخلاقی هم وجود ندارد.

بخش ما با وجود ۷۰ دانشجوی دکتری هیچ خبری در آن نیست! عدم تفکیک فضای آموزشی و پژوهشی بخش ما را تبدیل به یک تدریس خانه کرده است که اساتیدش با توجه به ضعف قوانین دانشجوی دکتری می‌گیرند و همچنان به کار تدریس دروس پایه و شغل‌های اجرایی مشغولند و هیچ مسئولیتی را در قبال دانشجوی دکتری که گرفته‌اند در خود حس نمی‌کنند و هیچ نظارتی بر کار آن‌ها نیست و چگونه می‌تواند باشد که ناظران از جنس خودشان هستند. آیا چاقو دسته خودش را می‌برد؟

این شرایط شاید اندیشه خودکشی را به ذهن شما خطور دهد. اما یک لحظه بایست. یار می‌آید. «اتی امر الله فلا تستعجلوه …»

علی
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۰۳ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۷
درود بر شما واقعا مثال بسکتبال زیبا بود
دانشجوی دکتری
Japan
۱۱:۰۲ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۷
خدا پدرت را بیامرزد مرحبا حرف دل من و خیلی از دانشجویان دکتری دیگر را زدی
ناشناس
United Arab Emirates
۰۶:۳۵ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۷
بهتر است همه دانشجویان سال اخر اتمام دوره در دانشگاه یکبار مشاوره روان شناسی شوند که بتوانند از اظطراب پایان دوره و قوی تر شدن انگیزه دوره جدید و احتمالا کمک در مورد مسائل مالی تهیه پایان نامه سود ببرند. خیلی دردناک است که یک دانشجوی 20-35 ساله پول و هزینه یکماه اداره زندگی را نداشته باشد و سربار خانواده باشد.
یک استاد
United Arab Emirates
۰۱:۳۵ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۷
به عنوان یک استاد معتقدم فضای حاکم بر دانشگاه برای یک عده ای فضای کاسبی و تجارت، برای عده ای دیگر فضای پرستیژ و کلاس و برای معدودی هم فضای علم و پژوهش است و برای بقیه دیگر که زیاد هم هستند فضای امرار معاش است. باید نگاه ها به دانشگاه تغییر کند.
حمید
Iran (Islamic Republic of)
۱۷:۵۹ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۶
دانشجو میبینه مطاعی که به دست آورده تو این بازار مکاره به ارزنی نمیارزه و صفرالید و دست خالی میمونه و خودکشی هم تجویز بدی نیست، دوستانی که میفرمایند از ضعف ایمانه و ... در مورد افرادی که از فقر به فحشا روی آورده اند چی میگن ؟ خدای این افراد چکار کرده واسشون که شخصیت شون تا ابد لجن مال نشه و عزت نفسشون برای همیشه نابود نشه ؟
انتشار یافته: ۱۹
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۰۰ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۶
دانشجویان در سن و سالی که معمولا بسیار ایده الیست هستند با هزار امید به دانشگاه می روند و در دانشگاه تازه می فهمند که واقعیت جامعه با انچه فکر می کردند بسیار متفاوت است و ناگزیر از درد کشیدن و تحمل بنا به قدرت و بنیه فکری و شخصیتی یکی راه اعتیاد می پوید و یکی خودکشی می کند و یکی هم می تواند کم کم راه صحیح کنار امدن با واقعیات را بیابد
مهدی
Iran (Islamic Republic of)
۱۸:۲۰ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۶
دقیقا من هم دوسال بعد دانشگاه معتاد نشدم ولی افسرده شدم
حاج محمدرضا
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۰۲ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۶
خودکشی ناشی از ضعف ایمان و مختص افراد ضعیف النفس است

یک فرد مسلمان همیشه به خدا توکل میکند
ali
Iran (Islamic Republic of)
۲۰:۳۵ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۶
درست است که توکل به خدا تنها چیز باقی مانده در دستان ما هست
اما آنچه انسان را از خودکشی باز می دارد امید است چیزی که در کشور ما مسخره و کشته می شود
به ما یاد دادن که با خدا باشیم ولی وقتی که جامعه شخص را به سوی ریا و دلالی هل می دهد وقتی که توقع ما به رویا شبیه می شود امید ذره ذره می میرد و کاری مثل خودکشی واقعی می شود
نیاز الان ما بیش از کار و ... چیزهای دیگر تغییر نگاه جامعه و کاهش توقعات است که اختلاف طبقاتی توقعات جامعه را سر به فلک می کشاند
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۱:۱۱ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۶
صلوات...
mahdi
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۵۵ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۷
احسنت عالی گفتی............................
ناشناس
Germany
۱۵:۰۷ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۶
این را هم اضافه کنید. اقلیتی از اساتید که با جریان غالب همراه نشده و هنوز دنبال دانش واقعی و مفید به حال جامعه و نیازهای داخل هستند و طبعا نمی خواهند مقالات کیلویی و بی ارتباط به نیازهای داخل ارائه کنند متهم به ضعف پژوهشی میشوند.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۱۳ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۶
مهمترین دلیل خودکشی افراد ، ضعف ایمان و توکل به خداست.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۴۶ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۶
من هم دوست دارم خد كشي كنم اما از درد لحظه مرگ مي ترسم. فقط همين

عموي من هم خود كشي كرد، حالا كه نگاه مي كنم مي بينم بهترين كار را كرد. به معناي واقعي كلمه راحت شد. كاش كمي مانند او جرات داشتم.
علی
Iran (Islamic Republic of)
۲۱:۵۲ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۶
اول بررسی کن ببین خود کشی درست است یا خد کشی. بعد هم به داشته هایت توجه کن. فکرت را عوض کن تا زندگی ات عوض شود. البته اینها به ان معنا نیست که کار مسئولین درست بوده. نه باید بررسی شود. واقعا این همه جذب دانشجوی دکتری در علوم پایه بدون هیچ چشم انداز شغلی درست نیست. ضمن این که اساتید ناشایسته واقعا نامردی کردند. عده ای با نوشتن کتاب بی خود و ترجمه و داشتن چند تا پست اجرایی شدند استاد تمام و حالا هم با همین استاد تمامی دارند گر گر دانشجوی دکتری می گیرند در حالی که حرفی برای گفتن بهش ندارند. دانشجو هم مجبوره مقاله را هر طور شده بنویسه تا بتونه دفاع کنه. ولی بازم خودکشی را بی خیال بشید. ما که نیومدیم حتما دکتر و مهندس شویم. نشد که نشد. میریم کارگر میشیم عوضش پیش درگاه خدا سربلندیم. ان شاء الله
mahdi
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۵۶ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۷
ناشناس15:46 برو توبه کن با این حرفت
توبه..............
الهام
Iran (Islamic Republic of)
۱۷:۰۷ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۶
خودکشی در فرهنگ اسلامی به معنای عقب نشینی از نیل به غایت کمال و سقوط به وادی حسرت و ناکامی است.

بدین جهت این عمل از نظر اسلام حرام و محکوم است. چنانکه در قرآن کریم می فرماید: «وَلا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ إنَّ اللّه َ کانَ بِکُمْ رَحیما، وَمَنْ یَفْعَلْ ذلک عُدْوانا وَظُلْما فَسَوْفَ نُصْلیهِ نارا»؛(2) «و خودکشی نکنید! خداوند نسبت به شما مهربان است. و هر کس این عمل را از روی تجاوز و ستم انجام دهد، به زودی او را در آتشی وارد خواهیم کرد.»

کلمه «لاتَقْتُلُوا» صیغه نهی است و دلالت بر وجوب ترک عمل دارد.

روایات متعددی نیز درباره مذمت خودکشی وارد شده است. در این روایات، صاحبان این عمل اهل جهنم قلمداد شده و بهشت برای آنها حرام شمرده شده است. در ذیل به چند نمونه از روایات اشاره می کنیم:

1. أبی ولاّد می گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: «مَنْ قَتَلَ نَفْسَهُ مُتَعَمِّدا فَهُوَ فی نارِ جَهَنَّمَ خالِدا فیها؛(3) هر کس عمدا خودکشی بکند، همیشه در آتش دوزخ خواهد بود.»

2. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «مَنْ قَتَلَ نَفْسَهُ بِشَی ءٍ مِنَ الدُّنیا عُذِّبَ بِهِ یَوْمَ الْقِیامةِ؛(4) کسی که بوسیله چیزی از دنیا خودکشی کند، در روز قیامت بوسیله همان چیز عذاب خواهد شد.»

و در روایت دیگر می فرماید: «الذی یَخْنُقُ نَفْسَهُ یَخْنُقُها فِی النّارِ، وَالّذی یَطْعَنُها فی النار؛(5) کسی که خودش را خفه کند، خویشتن را در آتش (دوزخ) خفه کرده است و کسی که به خودش نیزه زند، در آتش باشد.»

و نیز فرمود: «کان فیمن قبْلَکُمْ رَجُلٌ بِهِ جرحٌ فَجَزَعَ فَأَخَذَ سِکّینا فَخَزَّ بِها یَدَهُ فَمارَقَأَ الدَّمُ حَتّی ماتَ، فَقال اللّه ُ: بادَرَنی عَبدی بِنَفْسِهِ؟! ...قد حَرَّمتُ عَلَیه الجَنَّةَ؛(6) میان انسانهای پیش از شما، مردی جراحتی برداشت و از شدّت بی تابی کاردی برداشت و با آن دستش را قطع کرد و از شدّت خونریزی مُرد، پس خداوند فرمود: بنده ام، در گرفتن جان خود بر من پیشی گرفت... هر آینه بهشت را بر او حرام کردم.»

3. امام باقر علیه السلام فرمود: «إنَّ المُؤْمِنَ یُبْتَلی بِکُلِّ بَلِیَّةٍ وَیَمُوتُ بِکُلِّ میتَةٍ إلاّ أَنَّهُ لایَقْتُلُ نَفْسَهُ؛(7) مؤمن ممکن است به هر بلائی مبتلا شود و به هر نوع مرگ بمیرد، امّا خودکشی نمی کند.»
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۶:۵۰ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۷
" خودکشی ............ به معنای عقب نشینی از نیل به غایت کمال" چي فرمودين؟
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۷:۰۷ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۶
احسن واقعیت را گفته است