bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۲۷۱۴۱۳

عصاره اديان چیست؟

تاریخ انتشار: ۱۲:۵۴ - ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۵
جهان در آستانه بعثت حضرت رسول اكرم (ص) در انحطاط و بحران شگفت‌انگيزي قرار داشت. 

جهالت، غارتگري، ظلم و ستم، تضييع حقوق ضعيفان و محرومان، فساد و بي‌بند و باري، تبعيض و ناعدالتي، نگراني و دلهره، دوري از اخلاق و انسانيت، تمام جوامع بشري را در آن روزگار فراگرفته بود. در اين ميان منطقه جزيرة‌العرب و به ويژه شهر مكه از منظر فرهنگي، سياسي، اقتصادي و اجتماعي، پايين‌ترين و بدترين وضع را تحمل مي‌كرد. خضوع اعراب جاهل در مقابل چوب‌هاي خشكي كه به صورت بت درست شده بود و اهالي مكه در مقابل آن اجسام بي‌جان قرباني‌ها كرده و استمداد مي‌طلبيدند.

در اين اوضاع و احوال بود كه خاتم پيامبران مبعوث شد. كلمه بعثت به معناي «برانگيخته شدن» بوده و در اصطلاح به مفهوم فرستاده شدن انساني از سوي خداوند متعال براي هدايت ديگران است. قرآن‌كريم اهداف متعددي براي بعثت پيامبر اكرم(ص) بيان مي‌كند.

 امام علي(ع) نيز اهدافي را براي رسالت ايشان ترسيم مي‌كند؛ آوردن شريعت، دعوت به راه حق، موعظه خلق، ذكر و يادآوري، دعوت به حكمت، تعليم، تزكيه و بريدن زنجيرهاي سنگين از دست و پاي خلق، تعليم كتاب. بايد توجه داشت كه همه اين اهداف هم‌عرض نيستند بلكه در طول همند. برخي اهداف مقدمه رسيدن به هدفي ديگر هستند. شايد تصويري كه حضرت علي (ع) از پيامبر اكرم (ص) مي‌دهد بسياري از اهداف را در بر گيرد.

در رابطه با وجوه مختلف بعثت با حجه الاسلام مصطفي درايتي گفت‌وگويي داشته‌ايم كه در ادامه مي‌توانيد مطالعه كنيد.

در ابتدا كمي از زندگي معنوي پيامبر (ص) قبل از مبعوث شدن بفرماييد.
به هر صورت پيامبري يك رسالت ويژه است كه نيازمند يك‌سري آمادگي‌هاي روحي و ذهني است تا قابليت دريافت وحي در نبي خدا فراهم شود و اكثر پيامبران نيز مقدماتي قبل از بعثت داشته‌اند براي اينكه شرايط روحي آنها براي دريافت وحي آماده شود. پيامبر اكرم(ص) كه نبي خاتم نيز هستند اين شرايط و مقدمات براي اين آمادگي، در مقاطع مختلف و به شكل يا شكل‌هاي متفاوتي دنبال شده تا در زمان نزديك شدن وحي كه ايشان مامور به اين مي‌شود كه به مدت چهل روز در غار حرا به فاصله گرفتن از مردم و نيايش و نزديك شدن به خدا بپردازد تا آن شرايط روحي در وجود خاتم انبيا فراهم شود تا وحي الهي از طريق جبرييل بر ايشان نازل شود. ايمان و معنويت يك حالت روحي فوق‌العاده در انسان ايجاد مي‌كند كه اگر با عنايت‌الهي همراه شود امكان اينكه وجود انسان انقدر گسترش پيدا كند كه بتواند قابل وصل الهي شود را فراهم مي‌كند تا جايي كه قرآن مي‌فرمايد اگر اين وحي بر كوه‌ها نازل مي‌شد كوه‌ها را از هم مي‌پاشاند.

طبيعتا وسعتي كه انسان از نظر وجودي لازم دارد يك وسعت گسترده‌اي است كه تنها با رياضت و خودسازي ممكن است ميسر شود كه اين گستردگي در طول ٤٠ سالي كه پيامبر تا مبعوث شدن عمر مي‌كند،  اين مراقبت به شكل‌هاي متعددي واقع و ايجاد مي‌شده و در نزديكي بعثت، پيامبر يك رياضت نسبتا طولاني را تجربه مي‌كند تا بتواند كلا از غير خدا و خود منفصل شود و شرايطي را در خود فراهم كند كه امكان نزول وحي در وجود مبارك ايشان مهيا شود. اين شرايط مقدماتي بود كه پيامبر آن چنان آماده كرد براي اينكه در روزهاي آخر جبرييل بر پيامبر نازل شود و امكان دريافت وحي را در وجود نازنين پيامبر فراهم كند.

فرموديد پيامبر قبل از مبعوث شدن، ٤٠ روز خلوت كردند و اينكه خود پيامبر در ٤٠ سالگي مبعوث شدند، به نظر شما در عدد ٤٠ رازي نهفته است؟
ببينيد به هر صورت اعدادي هستند كه در فرهنگ ديني ما به نحوي اعداد مقدسي به شمار مي‌روند كه يكي از آنها هفت و ديگري عدد چهل است. به خصوص عدد ٤٠ كه معمولا عرفا در رياضت‌هاي نفساني به آن نگاه ويژه‌اي نيز دارند زيرا ٤٠ سالگي زمان بلوغ كامل عقل انسان است. يا از سوي ديگر مي‌گويند اگر شما برخي گناهان را مرتكب شويد تا ٤٠ روز اثر آن گناه در وجود شما مي‌ماند كه شايد انتخاب ٤٠ سالگي براي به بعثت رسيدن پيامبر نيز طبيعتا بايد دليلي داشته و عنايتي به آن شده باشد. در فرهنگ عرفاني ما نيز چله نشيني به عنوان يك اصطلاح معروف شده و اينكه چهل شب اين كار يا رياضت بايد دنبال شود. در احاديث و روايات داريم كه اگر انسان گناهي تا قبل از ٤٠ سالگي مرتكب شود ممكن است خداوند با استغفار از آن بگذرد اما اگر بعد از ٤٠ سالگي مرتكب شد ممكن است مجازات سخت‌تري در انتظار او باشد و رفع اين گناه نشود. طبيعي است كه اين عدد، در فرهنگ ديني ما مورد توجه است و شايد انتخاب ٤٠ سالگي براي خاتم انبيا براي بعثت نيز ناشي از همين نيت و هدف باشد و طبيعي است كه ٤٠ از اعدادي است كه در جاي جاي فرهنگ ما به آن توجه شده و عنايت خاصي نسبت به آن وجود داشته است.

جايگاهي كه پيامبر در زمان بعثت در قبيله قريش داشتند چگونه بود و خود قبيله قريش چه جايگاهي در جامعه عربستان داشت؟
قريش در بين قبايل به دليل اينكه مسووليت خانه كعبه را داشت و وظيفه آب رساني به حجاجي كه به مكه مشرف مي‌شدند به عهده آنها بود به صورت طبيعي در بين اعراب قبيله مورد احترامي بود و طبيعي است كه مردم به بزرگواري، كرامت و اشراف بودن آنها به عنوان تنها نه متمول بودن بلكه به عنوان بزرگ‌تر بودن‌شان در مكه همواره مورد احترام مردم بودند و قبايل متعدد نيز نسبت به قريش يك تواضع و احترام ويژه‌اي قايل بودند. طبيعتا قريش از قبايلي بود بالاخص در مكه كه از يك سابقه طولاني، روشن و مشخص برخوردار بود و همين بزرگاني كه در آن حضور داشتند حرمت ويژه‌اي را براي اين قبيله بين قبايل اعراب ايجاد كرده بود كه طبيعتا حضور خاتم انبيا در اين قبيله نيز بر اين كرامت و جايگاه رفيع افزود و از آن جهت قريش كه همواره در طول تاريخ اجداد آنها چنين مسووليت‌هايي در خانه خدا داشتند به طور طبيعي مورد احترام ويژه مردم بودند.

قبيله قريش بعد از مبعوث شدن پيامبر (ص) و اعلام آن، تا چه حد از پيامبر حمايت كرد؟ آيا اين حمايت به صورت يكپارچه شكل گرفت يا با فراز و نشيب‌هايي نيز همراه بود؟
يادمان باشد وضعيتي كه در زمان بعثت پيامبر در قبيله قريش به وجود آمده بود موقعيت خاصي بود. به‌طور طبيعي بسياري از بزرگان قريش يكي از امتيازات آنها جايگاهي بود كه از ابتدا در خانه كعبه و در بين حجاج داشتند كه در طول سال‌ها براي آنها جايگاه ويژه‌اي را تعريف كرده بود.
 در زمان بعثت پيامبر اكرم يكي از رسالت‌هاي اصلي ايشان نفي وضعيتي بود كه بر خانه خدا حاكم بود كه از قديم بوده و همچنان در جريان بود و به خاطر اين افراد قريش نيز به خاطر جايگاهي كه براي خود داشتند احساس مي‌كردند كه با از بين رفتن وضعيت حاكم بر خانه خدا ممكن است آنها نيز جايگاه خود را از دست بدهند و هنوز نمي‌توانستند تصور كنند كه وقتي از حالت بتخانه و وضعيت گذشته خارج شد چه اتفاقي براي آنها خواهد افتاد و چه وضعيتي پيش خواهد آمد. لذا اين طور نبود كه قريش كاملا نسبت به حمايت از پيغمبر اكرم مصمم باشد ولي بزرگاني از قريش كه نسبتي با پيامبر داشتند چه جد ايشان و چه عموي ايشان ابوطالب كنار پيامبر بودند و اين كمك مي‌كرد كه آسيب به پيامبر را كم كند. اما افراد ديگري نيز بودند كه همچنان با مخالفت با پيامبر مي‌پرداختند از جمله ابوجهل عموي پيامبر. اينها با پيامبر مخالفت مي‌كردند و تا آخر نيز ايمان نياورده و بر مخالفت خود ايستادند. لذا هم در ايمان آوردن قريش و هم در حمايت كردن آنها از پيغمبر اكرم اين طور نبود همه افراد قبيله قريش پشت سر رسول اكرم قرار بگيرند.

بحث خاتميت پيامبر چه موقع به ايشان نازل شد؟ وقتي كه به بعثت رسيدند به ايشان وحي شد يا اينكه به تدريج و پس از نازل شدن قرآن اين وحي به ايشان رسيد؟
ممكن است خيلي از اين جهت موضوع مشخص نباشد. به هر حال من دراين‌باره چيز زيادي در ذهن ندارم اما جامعه با توجه به وعده‌هايي كه پيامبران گذشته داده بودند و پيروان آنها نيز از اديان بعدي مطلع بودند زماني بود كه عنوان مي‌شد پيامبر آخرالزمان خواهد آمد يعني آخرين پيامبر مبعوث مي‌شود. اين از قبل نيز در فرهنگ يهودي و مسيحي نيز مطرح بود و بين علما و بزرگان اين اديان شايع بود در اين زمان پيامبري خواهد آمد كه آخرين پيامبر الهي است و به صورت طبيعي اين اتفاق در ذهن‌ها شكل گرفته بود كه اگر فردي در آن زمان مبعوث شود آخرين پيامبر الهي است كه بعد نيز در برخي از آيات قرآن به صراحت به آن اشاره شد. لذا يك سري شرايط ذهني وجود داشت و اينكه پيامبري كه در آن دوره زماني به رسالت برسد آخرين پيامبر الهي خواهد بود.

به اديان ديگر اشاره كرديد. به نظر شما شباهتي بين مبعوث شدن پيامبران اولوالعزم مي‌بينيم يا اينكه هر يك تجلي خاص خود را داشته‌اند؟
 البته شكل مبعوث شدن هر يك را مرور كنيم مي‌بينيم كه شكل متفاوتي است. به نظر مي‌رسد هر كدام با توجه به وضعيتي كه در زمان آنها بوده و شرايطي كه خود آنها داشته‌اند شرايط چه از نظر شخصي و چه رفتاري –به‌طور كلي مي‌گويم- مخصوص به خودشان بوده است و شكلي كه شما در حضرت موسي يا حضرت مسيح مي‌بينيد با شكلي كه در پيامبر مي‌بينيد تفاوت‌هايي دارد و هر يك به شكل خاصي صورت گرفته است. لذا به نظر مي‌رسد كه هر يك از پيامبران با توجه به وضعيتي كه داشته‌اند شرايط آماده شدن و نزول وحي شان متفاوت است.

نكته‌اي كه در بعثت پيامبر مي‌بينيم اين است كه مورد اقبال انواع طيف‌هاي فكري قرار مي‌گيرند؛ از عارفان، فيلسوفان گرفته تا فقيهان و مردم عوام. پيامبر چه ويژگي داشتند كه توانستند همواره مورد اقبال همه طيف از متفكران قرار بگيرند؟
آن زمان اين وضعيت هيچ‌وقت به اين شكل نبوده است. به هر صورت طيف‌هاي متعددي بودند از افراد عامي، افراد عادي و اهل فضل كه گرايش به پيامبر پيدا مي‌كردند اما به مرور زمان اين محقق مي‌شد و شايد آن را در برهه‌هاي ديگر نيز بتوان ديد. به هر صورت كلام خدا كلامي است كه تا وقتي كه آلوده نشود و آن مسووليت خود را پيدا كند امكان اينكه در دلي بنشيند، حال دل فيلسوف، حكيم، طبيب يا عارف، به صورت طبيعي اتفاق خواهد افتاد. اين پيام، پيامي نيست كه صرفا مختص افراد عامي باشد.

هرگونه گرايش فعلي و فكري بخشي از وجود داخلي و معنوي آن در كلام خدا تجلي پيدا مي‌كند. به عبارتي كلام الهي بازنمايي تجليات دروني انسان است تا وقتي كه آلودگي به تعصبات ويژه پيدا نكرده باشد و در شرايط خاص آن تجليات مي‌تواند تاثير معنوي خود را در وجود انسان بگذارد و طبيعي است كه هر كس در معرض آن قرار بگيرد، اگر مقدمات براي او فراهم شود تحت تاثير قرار خواهد گرفت و از اين جهت گرايش به اين سخنان پيدا خواهد كرد. شايد اگر به گذشته نگاه كنيد حتي قبل از پيامبر اكرم نيز و در دنياي يهوديت و مسيحيت بالاخره افراد متعددي بودند عارف، فيلسوف، متكلم، متفكر و افراد سرشناس و برجسته زيادي نيز وجود داشتند و طبيعتا در زمان پيامبر نيز اين اتفاق افتاده اما در طول زمان. انسان‌ها وقتي خود را در معرض كلام خدا قرار مي‌دادند مي‌توانستند به شكلي از اين كلام متاثر شوند و براي درك بهتر و فهم اين كلام تلاش كنند و اين اتفاق شايد اختصاص به نبي خاتم نداشته باشد و اشكال ديگر آن را بتوان در اديان گذشته نيز پيدا كرد.

به نظر شما با تكيه بر شخصيت خود پيامبر چه ويژگي را مي‌توان برجسته كرد تا به وحدت بيش از پيش جامعه اسلامي كمك كند؟
از نكاتي كه بين همه اديان الهي برجسته و تقريبا مشترك بوده كه شايد عصاره همه آن وجوه را در همين نكات برجسته مي‌توان پيدا كرد. نخستين نكته اين بوده كه جز در برابر خداوند به كسي تعظيم نكنيد. توحيد وجه مشترك همه اديان الهي از آدم تا خاتم است و اهميت اين نكته به اين است كه سبب مي‌شود در مقابل آن عقايد و نحله‌هاي انحرافي كه پيدا مي‌شود انسان‌ها در مسير واحدي قرار بگيرند.

 نكته دوم كه بر اهميت آن تاكيد شده اخلاق است كه جان مايه رفتار فردي و اجتماعي ما است و همه اديان تلاش مي‌كردند و موظف بودند به اينكه رفتارهاي فردي و اجتماعي آنها با معيارهاي اخلاقي سازگاري داشته باشد و به شكل‌هاي متعدد تشويق مي‌كردند تا اين را در رفتار انسان‌ها شكل دهند.

 نكته سومي نيز كه به صورت نگاه مشترك مي‌بينيم اهتمام آنها به مساله عدالت است كه بخش اجتماعي رفتار آنها را نشان مي‌دهد؛ اعتراض به افرادي كه ظلم مي‌كردند يا كساني كه حقوق ديگران را رعايت نمي‌كردند و رفتار عدالت‌آميزي نداشتند. اين سه نكته مهم‌ترين وجوهي است كه در همه اديان الهي مشترك است و به شكلي مي‌توان آنها را مطرح كرد و اين سه وجه، وجوهي است كه اصولا در وجود خود انسان نيز جان مايه‌هاي گرايش به آنها وجود دارد. طبيعتا پيامبران خدا نيز مردم را به چيزي دعوت مي‌كردند كه خداوند جان مايه آن را در وجود انسان‌ها گذاشته است و اگر كسي منحرف مي‌شد يا از آنها سوءاستفاده مي‌كرد تلاش مي‌كردند او را به جاي خود بازگرداند و جهت‌گيري اصلي مردم را به همين سه جهت سوق دهند. اين وجوه بايد بيشتر مورد توجه قرار گيرد زيرا هم همه اديان به آن اهتمام دارند، هم طينت انسان‌ها به‌طور طبيعي به سمت اين سه وجه گرايش منفي ندارد بلكه عنايت به اين دارد كه آنها را براي خود مفيد مي‌داند. اگر ما به اين وجوه اصلي اهتمام بيشتري داشته باشيم هم همگرايي بيشتري ايجاد خواهد شد هم توجه به پرتو دين در ارتباطات به عنوان محور وحدت افزايش خواهد يافت و اينها كمك خواهد كرد به اينكه جامعه سالم‌تر باشد و مانع از اين مي‌شود كه عده‌اي به دليل اختلاف در مسائل فرعي و پيش پا افتاده رو به روي يكديگر قرار بگيرند.

ما اكنون در وضعيتي زندگي مي‌كنيم كه به وضعيت مدرن مشهور است و با بحران‌هاي خاص خود روبه‌روست. پيامبر دريايي از فضيلت هستند به نظر شما كدام يك از فضيلت‌هاي ايشان مي‌تواند دواي درد انسان امروز و حتي غير مسلمانان باشد و چگونه مي‌توانيم آن را بسط دهيم؟
ببينيد همين سه نكته‌اي كه من به عنوان وجه مشترك بيان كردم اگر انسان احساس كند در هيچ زماني و هيچ موقعيتي متاعي كهنه شدني نيست؛ به عبارتي همه جوامع به شكلي گرايشي مثبت به آنها دارند؛ در نظر داشتن عدالت براي زندگي اجتماعي مفيد است و اخلاق جزو بهترين راهكارهايي است كه مي‌تواند به سالم‌سازي زندگي فردي و اجتماعي بينجامد. شما نوعي تلاش و توجه به معنويت را در همه اديان به شكل‌هاي متعدد و حتي در انسان مدرن به شكلي مي‌بينيد. اگر انسان در مسير اصلي خود نيفتد طبيعي است كه به شكل‌هاي انحرافي گرايش نشان دهد. وقتي اين نياز در وجود انسان نهاده شده بالاخره راهي را براي تامين آن باز مي‌كند.

طبيعي است كه اينها نكات اصلي است كه اختصاص به زمان و مكان خاصي ندارد و خداوند گرايش به آنها را به شكلي در وجود خود انسان و در نهاد او گذاشته و اگر درست به آنها پرداخته شود به نظر مي‌رسد تاثيري كه هدف پيامبران بوده است ايجاد خواهد شد.