پزشک مرحوم عباس کیارستمی در ایران، تاکید میکند که قصوری مرتکب نشده و میگوید: به گفتهای ایشان سرشان به یک جایی برخورد کرده بود و از آنجا که داروی ضد انعقاد هم مصرف میکردند خونریزی مغزی کردند و فردا صبح فوت شده پیدایشان کردند.
روزنامه «سپید» مینویسد: چهار ماه از مرگ کارگردان و مؤلف سینمای ایران می گذرد اما هنوز سروصداها درباره علت وچرایی مرگ او تمام نشده است. داستان از جایی شروع شد که خانواده مرحوم عباس کیارستمی به روند درمان پدرشان اعتراض کردند و از پزشک معالج او به دلیل قصور در درمان شکایت کردند. حالا حکم صادر شده است؛ حکمی که هر دو طرف داستان به آن اعتراض دارند.
دکتر احمد میر متخصص جراحی عمومی یکی از دوطرف ماجراست. ماجرایی که حالا و با صدور حکم ابعاد تازهای پیدا کرده است. او انتظار چنین حکمی را نداشته است و میخواهد از حقش دفاع کند.
شما حکم را دیدهاید؟
حکم را از راه پست دیروز به بیمارستان جم فرستادهاند. هنوز به دستم نرسیده. اماامروز خودم به نظام پزشکی مراجعه کردم و یک کپی از حکمم را گرفتم.
انتظار داشتید چنین حکمی صادر شود؟
نه مطلقا چنین انتظاری نداشتم که حکم به این سنگینی برای مشکلات و قصوری که میگویند پیش آمده و من میگویم پیش نیامده برای من صادر کنند. خوشبختانه قانون این اجازه را به من میدهد که از حقوق خودم دفاع کنم و به این حکم اعتراضم را نشان بدهم. البته این اعتراض به این معنی نیست که نظام پزشکی یا کارشناسان کارشان را درست انجام نداده باشند. شاید زبان من قاصر بوده و آن طور که باید وشاید مسائلی که لازم بوده برای پرونده، نتوانستم درست توضیح بدهم و با ابهاماتی روبرو بودند که چنین حکمی را برای من صادر کردند. در نتیجه حتما من به این حکم اعتراض میکنم برای اینکه امکان این را داشته باشم که دوباره در برابر کارشناسان نظام پزشکی قرار بگیرم و توضیحاتی که باید بدهم امیدوارم این بار مثمر ثمر باشد و همکاران نظام پزشکی هم بیشتر متوجه شوند که ما قصوری در درمان آقای کیارستمی نکردیم. آقای کیارستمی با اینکه عوارضی برایشان پیش آمد بعد از عمل جراحی، درمان شدند وبه منزل رفتند. وبعد ا زچند وقت به خواست و میل خود وخانواده شان به خارج از کشور سفر کردند و به دلایل ناشناختهای در فرانسه فوت کردند. من در درمانی که انجام دادم نه برای خودم نه برای بیمارستان نه برای همکاران بیمارستانی در بیمارستان جم و حتی بیمارستان آراد هرگز کوتاهی وخطا یا قصوری نمیبینم. درنتیجه از حق خودم برای اعتراض و دفاع استفاده میکنم تا توضیحات بیشتری برای روشن شدن پرونده بدهم.
این ماجرا که در مطبوعات سر و صدای زیادی پیدا کرد که قرار بود اول پدر شما مرحوم کیارستمی را جراحی کنندو بعد قرار شد خود شما عمل جراحی را انجام بدهید، چقدر درست است؟
این ادعا به هیچ وجه صحت ندارد. آقای کیارستمی از قبل با من آشنایی کوچکی داشتند و مرا میشناختند. من هم ایشان را در حد سلام و علیک میشناختم. ایشان بعد از بررسیهایی که کردند به نزد من آمدند. اصرار هم داشتند که این عمل تا قبل از عید انجام شود. آقای کیارستمی پدر مرا نمیشناختند. پدر من دکتر علی محمد میر 93 ساله است و بیش از 10 سال است که جراحی نمیکندو و اشتباهی نمیتواند رخ بدهد. بین یک فرد 93 ساله و من حتی اگر تشابه اسمی وجود داشته باشد کلی اختلاف هست. پس چنین چیزی اصلا درست نیست. آقای کیارستمی آمدند و نشستند و با هم توافق کردیم سر تاریخ عمل و قرار شد که عمل جراحی ایشان را من انجام بدهم. من خودم ایشان را عمل کردم. تا امروز هیچ وقت اجازه ندادهام فرد دیگری عمل جراحی مرا انجام بدهد. البته هر جراحی کمک جراح دارد. این قانونی است وزارت بهداشت ونظام پزشکی و جامعه جراحان این قانون را گذاشتهاند که ما بدون کمک همکار هم تخصص نمیتوانیم جراحی کنیم به خصوص جراحیهای بزرگ و سنگین. در نتیجه من خودم ایشان را جراحی کردم و دست هیچ همکاری هم ایشان را نسپردم. جراحی دوم را هم خود من انجام دادم. ایشان خونریزی میکردند به دلیل دریافت داروهای ضد انعقادی که آن هم جزو روش کار ما وجزوبرنامه مابود و باید داده میشد. متاسفانه این داروها مثل چاقوی دو لبه هستند. شما یک دوز را به یکی میدهیدو هیچ اتفاقی نمیافتد وهمان دوز را به یک فردی میدهید و آن فرد خونریزی شدید میکند. ایشان دو دوز این دارو را دریافت کرده بودند. ما 48 ساعت صبر کردیم. اثر این دارو از بدن بیمار برود یا کمرنگ شود. در این دوران به ایشان فرآوردههای خونی و خون هم زدیم. مدام بالای سرشان بودیم. وقتی ایشان در آی سی یو بودند شبانه روزی هم من وهم آقای دکتر ناصری و همکاران آی سی یو بودند. حتی شبی بود که بیمارستان را به خاطر ایشان ترک نکردیم. و وقتی دیدیم که خونریزی ادامه دارد تصمیم گرفتیم که شکم ایشان را باز کنیم. در این جورمواقع ما همیشه با خونریزی خیلی مبهمی روبرو میشویم که منشا خاصی شریان یا وریدی ندارد. در این جور مواقع به خاطر استفاده از داروهای غیرانعقادی ازهمه جا خون میآید. ماهمه خونها را جمع کردیم. از آن به بعد هم خونریزی نکردند. بعد از آن عمل بیشتر از یک واحد خون به ایشان نزدیم.
شما پزشک معالج مرحوم عباس کیارستمی بودید و در این دوران هرگز پاسخ و یا واکنشی در جراید از شما ندیده و نشنیدهایم. دلیل این سکوت طولانی چیست؟
پیش از هرچیز باید یادآور بشوم که درگذشت عباس کیارستمی ضایعه جبران ناپذیری برای فرهنگ و هنر این مرزو بوم است و فقدان چنین فرد و استعدادی برای همه ما تاثربرانگیز و دردناک است، بنابراین وظیفه خود میدانم که به همه هنرمندان و هنردوستان و کلیه جامعه هنردوست ایران تسلیت بگویم. چرا من تا امروز سکوت اختیار کردم. ؟ این سکوت به این دلیل بود که گفتهها و نوشتههای زیادی درباره بیماری، روند درمان و مرگ مرحوم عباس کیارستمی وجود دارد و پاسخ به آنها نیاز به کارشناسی علمی داشت و هدف من این بود که اجازه بدهم کارشناسان ذی صلاح و کارشناسان نظام پزشکی کشور به این موارد رسیدگی کنند و در کمال استقلال بتوانند رای خود را اعلام کنند. به این دلیل من در مقابل تمام سخنان شایسته و ناشایسته درست و نادرست و حتی اهانتآمیز سکوت کردم تا بتوانیم به نتیجهای درست و عادلانهای برسیم. مضافا اینکه برخى اظهارنظرها به منظور جواب گرفتن و جواب دادن و مطرح بودن به هر قیمت بود. مطلقا بنده نمىخواستم و نمىخواهم وسیله این فرایند باشم. در ضمن من فکر میکنم که پزشک وظیفه دارد در هر حال و حالتی رفتاری نمونه داشته باشد و بیماران ما نیز از ما چنین انتظاری را دارند وظیفه من سکوت و احترام به مرحوم کیارستمی بود.
مرحوم کیارستمی با چه علائمی به شما مراجعه کردند؟
آقای کیارستمی بهدلیل کمخونی در بیمارستان دیگری مورد آزمایش و بررسی قرار گرفته بودند و نتایج این آزمایشها نشان میداد که به علت کمخونی و نتایجی که از کولونوسکوپى و بافتشناسى حاصل شده بود باید موردعمل جراحی قرار بگیرند. تمام همکارانی که ایشان را دیده بودند پیشنهاد عمل را داده بودند. به همین علت وقتی به من مراجعه کردند درباره این مساله با هم صحبت کردیم و به توافق رسیدیم تا پس از قطع داروهای ضدانعقادی که مصرف میکردند به بیمارستان بیایند و در بیمارستان مورد عمل جراحی قرار بگیرند.
بیماری دقیق مرحوم عباس کیارستمی چه بود؟
بهعنوان یک پزشک مثل هر پزشک دیگری ما به قسمنامهای که سوگند خوردیم پایبندیم. افزون بر این قانون هم حفظ اسرار پزشکى را مقرر کرده است. بیماری جزء اسرار پزشکی افراد است، یک بار دیگر این سوال از من شد و از پاسخ به این سوال سرباز زدم چون تا آن زمان آقاى کیارستمی چنین اجازهای را به من نداده بود تا درباره نوع بیماری ایشان با کسی صحبت کنم. امروز هم به همین قسمنامه و به همین حفظ اسرار پزشکی پایبندم. چنانچه خانواده مرحوم عباس کیارستمی چنین اجازهای به من بدهند، من باکمال میل نوع بیماری و درجه بیماری و کل مسائلی را که مربوط به بیماری ایشان است در اختیار همگان قرار میدهم ولی تا قبل از اینکه اجازه به من داده شود من متاسفم . امروز هم درباره نوع دقیق این بیماری اجازه ندارم با کسی صحبت کنم.
بیمار در چه تاریخی و به چه علتی بستری شد؟
مرحوم عباس کیارستمی پس از تمهیدات لازم و ویزیتها و مشاورههای لازم بعدازظهر 17 اسفند مورد عمل جراحی قرار گرفتند. آقای کیارستمی به مشکلی دچار بودند که اگر عمل نمیشدند در آیندهای نزدیک خطرات زیادی تهدیدشان میکرد. در تاریخ 17 اسفند عمل شدند. عملشان با موفقیت به انجام رسید و به بخش مراقبتهای ویژه منتقل شدند.
عمل دوم بیمار به چه علت بود؟ در کیفرخواست آمده است که شما در این عمل تاخیر کردهاید؟
عمل دوم به علت بروز خونریزى بود. بیمار به مدت 2 روز داروى ضدانعقاد خون دریافت کرده بود و ما مدت ۴٨ ساعت به بیمار فرصت دادیم تا اثر این دارو از بین برود. در طول این مدت من، همکارم دکتر ناصرى و همه پزشکان مشاور و مسوولان ICU بر بالین بیمار حاضر بودیم. خون و فراوردههاى خونى به بیمار تزریق شد و در این مدت هرگز افت فشارخون، کمکارى کلیه یا علائم DIC نداشتیم. بررسى بالینى، سونوگرافى و سىتىاسکن انجام شد و روز ٢٠ اسفند بیمار دوباره عمل شد. خونریزى مهار شد بدون اینکه منشا خونریزى واضحى یافت شود. از ان به بعدنیز دیگر با مشکل خونریزى مواجه نشدیم. توجه بفرمایید که اقدام جراحى در بیمارى که داروى انعقاد دریافت کرده است، پیش از قطع دارو امرى بسیار خطرناک است.
شما در چه شرایطی بعد از عمل دوم به مسافرت رفتید؟
آقای عباس کیارستمی بعد از عمل دوم یک روند بهبودی کاملا رضایت بخشی داشتند. بعد از عمل دوم فقط یک واحد خون تزریق کردیم و دیگر نیازی برای تزریق خون نشد. هموگلوبین رفتهرفته به حد نرمال برگشت و از لحاظ کلیوی، قلبی، ریوی و عمل کرد روده کاملا خوب بودند. تغذیه بامایعات شروع شد، راه میرفتند و هموگلوبین 11 داشتند. در چنین شرایطی بود که بعد ازظهر روز 29 اسفند، 9 روز بعد از عمل دوم در حالی که در موقعیت پایدار و مطلوب قرار داشتند، با ایشان صحبت کرد. من اعلام کردم فقط با موافقت ایشان به سفر خواهم رفت و گفتم چنانچه با سفر من موافق نباشند من در کنار ایشان خواهم ماند و این فقط به خاطر ارادت خاص به آقاى کیارستمى بود و الا پزشک در صورتی که جانشین صلاحیتدارى به جاى خود معرفى کند مکلف نیست براى سفر از بیمار اجازه بگیرد. آقای کیارستمی و برادر ایشان و پسرشان با سفر من موافقت کردند. من برای این سفر به جای خود جانشینی انتخاب کردم. آقای دکتر ناصری متخصص جراحی عمومی که از روز اول، از عمل اول و دوم در کنار من بودند و هر روز آقای کیارستمی را دیده بودند، از ریزه کاری بیماری و تحول و پرونده ایشان مطلع بودند. آقای دکتر ناصری را بهعنوان جانشین معرفی کردم و آقای کیارستمی با این جانشینی کوچکترین مخالفتی نشان ندادند و با اجازه بیمار و خانواده و تعیین جانشین به سفر رفتم. تکرار میکنم زمانی که من به مسافرت رفتم شرایط آقای کیارستمی 100 درصد پایدار و خوب بود و خونریزی نداشتند. هیچ جراحی بیمار خود را در شرایط بد رها نمیکند وجایى نمیرود.
در غیاب شما چه اتفاقی افتاد؟
روز دوم فروردین با وضعیت خوب از بخش مراقبتهای ویژه به بخش منتقل شدند و در وضعیت بسیار خوبی به سر میبردند تا اینکه چند روز بعد آقای دکترناصری که همکار و جانشین من تشخیص میدهند بیمار دچار عفونت کیسه صفرا شده است. عفونت کیسه صفرا هیچ ارتباطی به عمل اول و دوم ندارد و ممکن است برای هر کسی اتفاق بیفتد. تشخیص درست گذاشته شد و آقای دکتر ناصری کیسه صفرا را عمل کردند و بعد از عمل هم بیمار روند بهبودی داشتند تا اینکه دوباره دچارتب و دل درد شدند و بعد از مشورت با جراحانی که در آن دوران در تهران حضور داشتند ایشان دوباره عمل شدند. اینبار محل دوخت دچار نشت شده بود. سطح قدامی حالب چپ مشکل پیدا کرده بود البته حالب بههیچوجه قطع نشده بود به علت خونگیری با وسایلى که حرارت بالا دارند دچار نوعی سوختگی شده بود بدون اینکه قطع شده باشد و نشت نداشت. براى بیمار کولوستومى گذاشته شد و از متخصصان اورولوژی دعوت شده و حالب مورد ترمیم قرارگرفت و این عمل با موفقت به پایان رسید.
با اینکه بیمار عارضهدار شده بود، تیم پزشکی که در آن زمان در تهران حاضر بود تشخیصهای درست گذاشت و درمانهای درست برای آقای کیارستمی انجام داد. در طول مسافرتم من به صورت مدام و پیوسته از راه تلفن و فضای مجازی از طریق گزارشات دکتر ناصری در جریان لحظه به لحظه روند درمان بوده و هر لحظه درباره هر تصمیم مرا درجریان گذاشته وهر تصمیمى با هماهنگى اینجانب انجام شد.
در این دوران آقای دکتر هاشمی وزیر محترم بهداشت و درمان گروهی را برای پیگیری درمان آقای عباس کیارستمی مامور کردند این همکاران چه نقشی در درمان ایشان ایفا کردند؟
آقای دکتر هاشمی وزیر محترم بهداشت روز 12 فروردین از آقای عباس کیارستمی دیدار کردند و در این دیدار گروهی از متخصصان و همکاران مطرح جراحی، داخلی، آیسییو و عفونی را انتخاب کردند برای اینکه به نحوه درمان آقای کیارستمی رسیدگی کنند. این همکاران بزرگوار و ارجمند که هر کدام از متخصصان مطرح این مملکت هستند در بیمارستان حضور بههم رساندند و با بررسیهایی که انجام دادند همه متفقالقول بودند که درمان آقای کیارستمی بهخوبی انجام شده و کوتاهی در این درمان انجام نشده و همه تجهیزات لازم در بیمارستان مهیا بوده است. بنده هم بهعنوان پزشک معالج آقای کیارستمی گزارشات مرتبی را به صورت روزانه به دفتر آقای دکتر هاشمی ارسال میکردم و از وضعیت حال آقای کیارستمی وزارتخانه را مطلع میساختم و بارها از پیشنهادات و راهنمایىهای گروه منتخب وزارتخانه استفاده کردم و بسیاری از تصمیمات را با کمک این بزرگواران گرفتیم و تا زمانی که آقای کیارستمی در بیمارستان بودند از راهنماییهای این گروه همیشه بهرهمند بودیم. توجه بفرمایید که این فرایند به علت اهمیت خاص فرهنگى و اجتماعى مرحوم کیارستمى بود و براى هر بیمارى چنین امکاناتى فراهم نیست.
آیا به نظر شما بیمارستان آنچه را که نیاز برای درمان چنین بیماری بوده فراهم کرده بود؟
من با قدرت و قاطعیت اعلام میکنم که هیچ کمبودی در بیمارستان برای درمان آقای کیارستمی وجود نداشته و کادر پزشکی و کادردرمانی و پرستاران و بخش ویژه بیمارستان تمام کوشش خودشان را برای بهبود آقای کیارستمی انجام دادند و فکر میکنم آنچه در کشورمیتوانست برای چنین بیماری مهیا باشد در بیمارستان جم برای ایشان مهیا بوده است.
آقای کیارستمی تا چه تاریخی بستری بودند و درچه موقعیت روحی و جسمی بیمارستان را ترک کردند؟
بعد از این اعمال جراحی سنگین از بخش مراقبتهای ویژه به بخش معمولی منتقل شدند و در این دوران روند درمان خوبی را طی کردند و در تاریخ 7 اردیبهشت از بیمارستان ترخیص شدند. مسلما فردی که 4 جراحی سنگین پشت سر گذاشته و چند روز در بیمارستان بستری بوده با وضع جسمانی طبیعی به خانه برنمیگردد. از لحاظ جسمانی ضعیف بودند و از لحاظ روحی دوران سختی را گذرانده بودند ولی در ضمن ما با فردی قوی روبرو بودیم از لحاظ روحی و از نظر جسمی مطمئن بودیم در منزل هم میتوانند روند بهبود را ادامه بدهند.
آیا پس از ترخیص از بیمارستان ایشان تحت کنترل بودند؟
بله وقتی ترخیص شده و به منزل رفتند پرستاران خصوصی 24 ساعت بالای سر ایشان بودند. من هفته اول هر روز به دیدنشان رفتم و از هفته دوم هر 3-2 روز یک بار، از هفته سوم و چهارم به بعد هفتهای یکی- دو بار رفتم. در تمام طول مدتی که در منزل بودند روزی 1 یا 2 بار با پرستاران ایشان تماس میگرفتم و جویای حالشان میشدم و دستورات را میدادیم و با همکارانمان به دیدنشان میرفتیم از جمله با پزشک عفونی و همکار جراح به دیدنشان رفتیم و آزمایشها را پیگیری میکردیم و خوشبختانه روند بسیار خوبی را در منزل طی کردند. در بدو کار ضعیف بودند اشتها نداشتند غذا نمیخوردند به تدریج راه افتادند در منزل حرکت میکردند بعد از چندی برای مدتی به خارج از تهران رفتند و کمکم به کارهای هنری میپرداختند و روند خوبی را طی میکردند.
چرا پس از ترخیص بیمار در بیمارستان آراد بستری شد؟
آقای کیارستمی شخصا علاقه داشتند مشکلات و بررسیهای ادراری توسط جناب آقای دکتر سدهی در بیمارستان آراد پیگیری شود. به همین دلیل در همان زمان از آقاى دکتر سدهى دعوت کردیم به بیمارستان جم آمدند و بیمار را ویزیت کردند و بعد از ترخیص هم برای بررسیهای سیستم کلیوی و ادراری به بیمارستان آراد تشریف بردند. هر بار به بیمارستان آراد رفتند من هم به بیمارستان آراد رفتم و تمام بررسیها در بیمارستان آراد با هماهنگى بنده انجام شد. جا دارد در همینجا از جناب آقاى دکتر سدهى و همه کادر پزشکى و پرستارى بیمارستان آراد و بیمارستان جم که با علاقه احترام و صمیمیت در درمان آقاى کیارستمى شریک بودند صمیمانه تشکر کنم. برای آخرین بار به علت تب به بیمارستان آراد مراجعه کردند و تشخیص داده شد که هماتوم پشت شکم عفونت کرده و این هماتوم زیر گاید سیتیاسکن تخلیه شد و تب ایشان قطع شده و ما از این روند کاملا رضایت داشتیم.
اگر قرار بود دوباره درمان کیارستمی را به عهده میگرفتید چه تغییری در برنامه درمانی خود میدادید؟
ما آنچه را که انجام دادیم از روی قواعد و اصول پزشکی انجام دادیم و آقای کیارستمی در این درمانها دچار عوارض شدند. ناگفته نماند عارضه در نهاد درمان پنهان است. متاسفانه عوارض زیادی برای مرحوم کیارستمی رخ داد که خوشبختانه ما همه این عوارض را تشخیص دادیم و درمانهای درستی را انجام دادیم و بیمار درمان شد و ترخیص شد. راه و روش درمان بیماری و عوارض ایشان درست و علمی بوده است. بنابراین اگر قرار بود این فرآیند تکرار شود، دقیقا همان کارهایی را انجام میدادیم که انجام دادیم با همان جدول زمانى.
نظرتان درباره سخنانی که بعضی از هنرمندان در جراید به زبان آوردهاند چیست؟
بین جامعه هنری و جامعه فرهیخته پزشکی در ایران روابط عمیق و استواری از دیرباز برقرار بوده است که با سخنان تنی چند خدشهدار نخواهد شد. این گفتهها و نوشتهها جامعه خدوم پزشکی ایران را به حق آزرده کرده است. پزشکان این مرز و بوم در سختترین شرایط، دوران جنگ تحمیلی و امروز در نقاط دورافتاده این کشور در حال خدمت به مردم شریف ایران هستند. حضور این پزشکان و خدمات صادقانه ایشان بر هیچ یک از آحاد این مملکت پوشیده نیست و باعث آرامشخاطر و آسایش یک یک هموطنان ماست. پزشکان از هر دسته و تخصصی در هر گوشه از ایران با افتخار به جامعه هنری ایران خدمت کردهاند و هنرمندان ایرانی نیز با احترام متقابل و حق شناسی با پزشکان برخورد کردهاند. این سخنان ناشایست و اهانتآمیز از اقلیتی بسیار کوچک از جامعه هنری ایران بوده است که به وضوح فاقد برخى شرایط براى یک هنرمند - یعنى ادب، فروتنى و خویشتنداری است.
گفته شده است که پزشکان مرحوم کیارستمی در توضیح بیماری و روند درمان کوتاهی کردهاند؟
این ادعا از اساس نادرست و اهانتآمیز است. من و همه همکارانم از کوچکترین توضیحی به بیمار و افراد خانواده ایشان کوتاهی نکردیم و اصولا امکان ندارد که بیماری در سطح فرهنگی آقاى عباس کیارستمی به مدت 3 ماه درمان در بیمارستان و در منزل توضیحی نشنود و سوالی نکند و پاسخی نگیرد. این اتفاق حتی برای عادیترین بیمار غیرقابل تصور است. چه رسد به مرحوم کیارستمی و خانواده ایشان. در هر صورت چنین ادعایی هرگز در بیمارستان و سپس در منزل مطرح نشد.
قبل از فرستادن به فرانسه خانواده ایشان با شما مشورت کردند؟
نه. مشورت نکردند. یک روز پسرشان به بیمارستان جم آمد. گفتند که میخواهیم پد ر را به فرانسه بفرستیم. پرسیدم چرا؟جواب دادند که پدر تب کرده است. گفتند حالا هم بیمارستان آراد است. به همراه پسر ایشان به بیمارستان آراد رفتیم. دیدم که تب کردهاند و پزشکان بیمارستان دنبال دلیل تب میگردند. سیستم ادراری را بررسی کردند. هیچ نشت و مشکلی د ر سیستم ادراری ایشان نبود. سونوگرافی شکم را هم انجام داده بودند هیچ تجمع مایع شکمی یا عفونتی هم نشان نداد. بااین حال من یک لحظه با خودم فکر کردم ایشان چون یک بار خونریزی کرده بودندو در عضلات خونریزی کرده بودند و یک هماتوم عضله پشت شکم داشتند گفتم شاید این مشکل دلیل تب باشد. اتفاقا سی تی اسکن کردیم باهدایت سی تی اسکن یک آبسهای درعضله پیدا کردیم وآن آبسه راخالی کردیم و تبشان هم افتاد. من آن لحظه خیلی خوشحال شدم و فکر کردم که موضوع سفر به خارج دیگر منتفی شده است. اما فرزندشان زنگ زدند و گفتند دوستانی که در فرانسه داریم خیلی اصرار دارند که ایشان تشریف ببرند آنجا و میخواهند هواپیمایی بفرستند و کارهایش انجام شده و هواپیما کرایه شده است وهمه چیز برای سفر مهیاست. از بنده هم خواستند که یک خلاصهای از اتفاقهایی که افتاده بود بنویسم که نوشتم. ایشان به میل خودشان و درخواست خانوادهشان ایران را ترک کردند وبه فرانسه رفتند واز لحاظ پزشکی نیازی نبود که این کار را انجام بدهند. وقتی که ایشان سوار هواپیما شدند که بروند پزشک هواپیما به من زنگ زد و گفت من برای فرستادن فردی با این هواپیما باید یک دلیلی بنویسم. عفونت دارد؟ تب دارد؟ خونریزی کرده؟ ضربه مغزی دیده؟ هوشیار نیست؟ گفت شما که همه کار را در ایران کردید و الان مشکلی ندارند من چی بنویسم به عنوان دلیل؟ من گفتم این سوال را از من نباید بپرسید چون من که نمیخواستم ایشان را به فرانسه بفرستم. باید این سوال را از همانهایی که هواپیما را فرستادهاند بپرسید. از خانوادهاش بپرسید. ما پیشنهاد کردیم که بمانند و همینجا درمان ادامه پیدا کند. بخصوص که ایشان قبل از رفتن مشکل خاصی نداشتند.
شما با رفتن ایشان مخالف بودید؟
من یک روز این حرف را به خود آقای کیارستمی زدم. گفتم یک فرد عراقی را جراحی کردند و با مشکلات زیاد میفرستند تهران تا ما اور ا ببینیم و مداوا کنیم. مسلم بدانید که آن پزشک که در عراق که بیمار را عمل کرده بهتر به مریضش میرسد تا من. او مسئول بیمارش است. او هر جور شده سعی میکند یک راه حلی برای بیمارش در عراق پیدا کند. وقتی بیمار را میفرستند اینجا هر کاری از دستمان بر بیاید میکنیم واگر درمان نشد میگوییم ما هر کاری از دستمان بر میآمد انجام دادیم و نشد. در نتیجه پزشکانی که کاری را آغاز میکنند و مسئولیتی را شروع میکنند بیشتر پیگیر درمان بیمارشان هستند. همیشه در همه جای دنیا این موضوع صدق میکند. از هیچ کوشش و تلاشی دریغ نمیکنند. هر پزشکی هر کاری انجام میدهد تا بیمارش حالش خوب شود. این مثال را هم برایشان زدم که شما اگر در تهران بمانید بهتر درمان میشوید. مضاف بر اینکه دلیلی وجود ندارد که شما به خارج برویدمخصوصا حالا که رو به بهبود هستید . خود آقای کیارستمی فرد خیلی کم حرفی بودند. بیشتر گوش میکردند تا اینکه حرف بزنندحرف مرا گوش کردند و چیزی هم نگفتند. وقتی که اعلام کردند که میخواهند بروندخودشان به من چیزی نگفتند،پسرشان گفتند که میخواهند بروند.
بعد از فوت آقای کیارستمی و قبل ازاینکه فرزندانشان ازشما شکایت کنند با شما صحبتی داشتند که شما را مقصر مرگ پدرشان میدانند؟
نه هیچ وقت مرا مقصر مرگ پدرشان ندانستند. اولین باری هم که شکایت کردند گفتند که ما میخواهیم به روند درمان در ایران رسیدگی شود. چون پدرشان که در اینجا فوت نکرده بود. ایشان حالشان خوب بود و در فرانسه فوت کردند. در منزل راه رفته بودند. به خارج ا زشهر رفته بودند به لواسان، به کرج و مشکلی نداشتند. حالشان خیلی بهتر بود. تنها باری که ایشان با من تماس گرفتند یک پیامی برای من فرستادند با این مضمون که موقع آن شده است که شما بیایید و توضیحاتی برای روند درمان بدهید و من فلان شخص ازفلان روزنامه را میفرستم تا با شما مصاحبهای داشته باشد و فیلمبرداری شود که من از این کار سرباز زدم. برای اینکه فکر میکنم که این کار در شان روابط پزشک و بیمار نیست که خبرنگار بیاوریم و روند درمان بیماری را توضیح بدهیم. همانجا هم پیشنهاد کردم که از دوستان و خردمند وتوصیه شده پدرشان افرادی هستند که من میتوانم خواهش کنم که در حضور این افراد این کار انجام شود. فرزند آقای کیارستمی هم بیایند و آنجا سوال شود که اگر شبههای در رونددرمان وجود دارد توضیح بدهم ولی مثل اینکه نخواستند این اتفاق بیفتد.
آقای دکتر از زمانی که ایشان به فرانسه رفتند شما در جریان روند درمانشان در آن بیمارستان نبودید؟
نه متاسفانه من چندین بار ایمیل زدم و درخواست کردم. خانمی به من ایمیل زد که خلاصه پرونده را بفرستید. من هم خلاصهای نوشتم و فرستادم. با آن خانم چند بار تماس گرفتم که ما مایل هستیم از حال ایشان خبربگیریم و بدانیم که چه اتفاقی میافتد. کسی به ما هیچ جوابی نداد. شماره بیمارستان را گرفتیم. گفتم که میخواهم با آقای کیارستمی صحبت کنم. هرگز کسی ما راوصل نکرد. روزاول گفتند در آی سی یو هستند. روز دوم هم وصل نشد. ما این پیگیری را به صورت مستمر انجام دادیم اما هیچ وقت موفق نشدم با کسی صحبت کنم. من به سوگندی که خوردهام پایبند هستم . یک بار از من پرسیدند که آقای کیارستمی چه مشکلی داشته ؟من گفتم جزو اسرار پزشکی ایشان است. نمیتوانم بگویم. هنوز هم خانواده ایشان چنین مجوزی ندادهاند. من درباره روند درمان میتوانم صحبت کنم، اما درباره بیماریاش نمیتوانم صحبت کنم. هر وقت فرزندان آقای کیارستمی اجازه بدهند من صحبت میکنم درباره بیماری ایشان. این یک راز است بین من و بیمار و خانوادهاش. آقای کیارستمی هم خودش هیچ وقت اجازه نداد که دقیق اعلام کنم که چه بیماری داشتهاند. روند درمان هست ومشکلات هم هست. همه چیز روشن است. اینقدر در این مدت ما سکوت کردیم و چیزی نگفتیم که یکبار که میخواهیم صحبت کنیم آنچه فکر میکنیم درست است را کامل میگوییم. یک جایی تاکید مهم است. وقتی من میگویم زمانی که از ایران رفتم، آقای کیارستمی در شرایط پایدار بوده و فشار خون او خوب بوده، غذا میخورده، راه میرفته، عفونت نداشته و من از او اجازه گرفتم و با اجازه و معرفی جانشین هم حد خودم ایران را ترک کردم و این را دوبار تکرار میکنم برای این است که من را محکوم میکنند. برای این است که جای تاکید دارد. اینکه به من میگویند در عمل دوم تاخیر داشتی و من میگویم ما تنها منتظر شدیم تا شاید اثرات این داروها خونریزی را متوقف کنند و یک فرد 76 ساله را دوباره روی تخت عمل نگذاریم، این تاخیر نیست. این خیلی فرق میکند. مضاف براینکه مگر از این تاخیر مشکلی پیش آمد؟ مگر ایشان از خونریزی فوت کرد؟ مگر ایشان کمکاری کلیه پیدا کرد؟ یا مشکل قلبی یا خونریزی قلبی پیدا کرد؟ یا مشکلات انعقادی بیشتری پیدا کرد؟ما صبر کردیم و بعد هم ایشان را عمل کردیم و ایشان به آیسییو رفتند و بعد به بخش منتقل شدند و بعد هم مرخص شدند. این ماجرا بالاو پایین زیاد داشت. من همیشه این موضوع را به دانشجویان خودم در بیمارستان حضرت رسول اکرم (ص) میگفتم، که متاسفانه عارضه در نهاد درمان پنهان است. این عارضه با درمان پیش میآید. مهم تشخیص و درمان عارضه است. اگر بیماری عارضه پیدا کند، جراح او از هر فرد دیگری بیشتر متاسف میشود که چنین مشکلی پیدا کرده. اگر برعکس این جریان را ببینیم که دکتر میر، عباس کیارستمی را عمل کرده بود، او عارضه پیدا نکرده بود و خوب شده بود و رفته بود خانه و الان درحال تهیه فیلم خود بود. خب من چه میخواهم از این بهتر؟ یا اینکه اینقدر بیعقل باشیم که حتی اگر ایشان در بیمارستان بستری شود و بنده او را نشناسم و فکر کنم کسی نیست و فقط یک عارضهای پیدا کرده و من هم کاری به این عارضه ندارم اما اینقدر هم بیعقل نبودیم که وقتی آقای کیارستمی عارضه پیدا کرده، او را رها کنیم و برویم.
میگفتند که شما آقای کیارستمی را نمیشناختید؟
آخر مگر میشود؟ من اگر از پشت کوه هم آمده بودم بالاخره فیلم آن بچهای که از مدرسه به خانه میرفت را دیده بودم اما حالا اسمش را یادم نیست. اسمش چه بود؟
خانه دوست کجاست.
بله. من این فیلم را در سوییس دیدم چون آن زمان در سوییس زندگی میکردم و فیلمش را هم در سوییس خریدم. من که از پشت کوه نیامدم که او را نشناسم. گاهی وقتها حرفهایی زده میشود که آدم تعجب میکند. این حرفها تاسفبار است و ناخودآگاه روی فکر مخاطبان تاثیر میگذارد. حتی روی ذهن کارشناسان سازمان نظام پزشکی، روی فکر همکاران و ذهن مردم. خوشبختانه بیماران امروز خیلی آگاهتر هستند. بیمارانی که امروز به مطب میآیند این مطالب را حتما خواندهاند اما بازهم به مطب من می آیند و میگویند ما فکر میکنیم شما مقصر نیستی. بنابراین من فکر میکنم این اعتماد بیماران هنوز از بین نرفته است و نه تنها درمورد من از بین نرفته است بلکه درمورد تمام پزشکان ایران هم از بین نرفته است. شما امشب سرت را راحت روی زمین میگذاری و اگر فرزندت تب کرد او را به درمانگاه نزد پزشک میبری و به او رسیدگی میشود. اگر نه، شما نمیتوانی این کار را بکنی. این اعتماد و حضور مداوم پزشک در ایران که آدم باورش نمیشود باید برود خارج زندگی کند تا ببیند که در خارج از کشور اوضاع به چه شکل است. گوشههایی از کشور وسیع آمریکا اگر فرزند شما شبانه بیمار شود نمیدانی باید او را کجا ببری و حتی شما را به بیمارستان هم راه نمیدهند چون بیمه ندارید. گوشهای از کوههای سوییس اصلا پزشکی حضور ندارد. فرزند دو ساله من در سوییس در زمان تعطیلات تعداد تنفسش حدود 60 شد و به شدت سیاه شده بود و من نمیدانم دو ساعت و نیم چطور رانندگی کردم تا او را به یک بیمارستان رساندم اما در ایران با تمام سختیهایی که وجود دارد پزشکان حضور دارند و در حال خدمت هستند و مردم این را فراموش نمیکنند. ممکن است عدهای یا یک آقای هنرمندی در روزنامه نتواند احساسش را کنترل کند و افکارش را نتواند جمع کند و تحت تاثیر جوی قرار بگیرد و حرفی بزند اما او یک نفر است. این تلفن من است. حدود 20 تا 30 نفر از تمام ایران به من بدوبیراه گفتند و فحشهای بدی به خانواده من دادند. خب اینها تنها 30 نفر هستند اما ایران 80 میلیون جمعیت دارد 30 نفر انسان بیادب و بینزاکت هم در این میان پیدا میشود.
اتفاقاتی که در این مدت افتاد چه تاثیری در زندگی شخصی شما داشت؟
خیلی تاثیر گذاشته. احساس میکنم که در درون خودم خیلی شکنندهتر شدهام. من از خانوادهای پزشک هستم و سومین نسل از این خانواه جراح هستم. پدربزرگم، پدروعموهایم، همه جراح بودند و همیشه با اعتماد به نفس خیلی زیادی کار میکردم و این پیشه را به شدت دوست داشتم و فکر میکردم من همیشه کار درست را انجام میدهم. ممکن است موقعی یک مشکلی پیش بیاید اما این موضوع برای هر پزشک یا بهیاری ممکن است پیش بیاید و فکر میکردم که پاسخگو خواهم بود و کار اشتباه کم میکنم. چون هیچ کس نمیتواند بگوید کار اشتباه نمیکند. خطای پزشکی نمیکنم. امروز با این جوی که ایجاد شده، نگران میشوم. دیروز خانمی به مطب من آمد به سرطان سرپانکراس مبتلا شده و هیچ کس در تهران حاضر به عمل او نشده است. او اصرار میکرد مرا عمل کن اما دست و پایم میلرزد. چون این عمل عوارض زیادی دارد. از همه بدتر ممکن است نشت روی پانکراس اتفاق بیفتد و به مرگ بیمار منجر شود و این بسیار بالاست اما خیلی تلاش هم که بکنید بیمار نهایتا یک سال زنده میماند و بیماری او دوباره تشدید میشود. به همین دلیل من هم به این نتیجه میرسم که بهتر است فرد دیگری او را عمل کند. چرا من عمل کنم که این مشکل را پیدا کردم و دیگر وقتش نیست که یکبار دیگر همین مشکل برایم ایجاد شود. زمانی که استاد کیارستمی روی تخت بیمارستان بود، علیرغم اینکه او را میشناختم، آقای کیارستمی را عمل نکردم، بلکه یک بیماری را که مثل تمام بیماران دیگر است، جراحی کردهام. حتی زمانی که پدرم، مادرم، عمویم، پسرم و همسرم را جراحی کردم، زمانی که جراحی میکردم به خودم نمیگفتم این زن من است یا این پدر من است و ممکن است هرلحظه برایش مشکلی پیش بیاید. بلکه فکر میکردم او هم یک بیمار است مثل تمام بیماران دیگر و هر کاری که برای بهبود این بیماران از دستم بر میآمد انجام دادم. اینها هم ممکن بود دچار عارضه بشوند. دیروز کسی از من سوال میکرد که شما چقدر به آقای کیارستمی رسیدگی کردی؟
شما پرونده استاد کیارستمی در فرانسه را دیدید؟
نه راستش. اصلا پروندهای نفرستادهاند که ما ببینیم. اصلا هیچ مدرکی نفرستادهاند که ما ببینیم و تنها به برخی صحبتهای گوشه و کنار اکتفا شد. من چند بار که از برخی از دوستان پرسیدم میگفتند گویا سازمان نظام پزشکی فرانسه هیچگاه مدرک پزشکی برای کسی نمیفرستد اما من دقیق نمیدانم چون در فرانسه کار نکردهام. شاید اگر فرزندان ایشان درخواست کنند به آنها گزارشی ارائه شود اما اینکه بخواهند نامهنگاری کنند خیلی کم اتفاق میافتد و من هیچ وقت در خارج ندیدم که این اتفاق بیفتد. مگر اینکه شکایتی مطرح شود و پزشکان به نظام پزشکی آن کشور مجبور به پاسخگویی باشند. به گفتهای ایشان سرشان به یک جایی برخورد کرده بود و از آنجا که داروی ضد انعقاد هم مصرف میکردند خونریزی مغزی کردند و فردا صبح فوت شده پیدایشان کردند. اگر واقعا خونریزی مغزی دلیل مرگ بوده، نباید آن بخش از پرونده مورد بررسی قرار بگیرد؟ حالا این پزشک و این نظام پزشکی در این شرایط چه بنویسد؟
یعنی کیارستمی قبل از فوتش زمین خورده بود؟
میگویند. اینها همه شنیدههای ماست. آن زمان که من برای پیگیری پرونده ایشان با فرانسه تماس میگرفتم و کسی نبود که جوابی به من بدهد، به دکتر شجاعی، متخصص اعصاب بیمارستان آراد زنگ زدم و پرسیدم که چه شد؟ اینها در فرانسه دارند چکار می کنند؟ که او به من پاسخ داد: «اصلا نگران نباش. ایشان از آیسییو مرخص شده و به بخش آمده و قرار است تا دو روز آینده مرخص شود. » یک عکسی هم از استاد کیارستمی که روی تختی دراز کشیده و حالش خوب است، برایم فرستادند.
فردای آن روز ساعت 11 شب، امید روحانی به من زنگ زد و گفت: «شنیدی، آقای کیارستمی فوت کرد؟» من گفتم نه آقا دروغ است. قرار بوده فردا از بیمارستان مرخص شود. و دوباره پاسخ داد: «برو در فضای مجازی خبرش منتشر شده. » ما هم رفتیم و دیدیم خبر فوت ایشان منتشر شده اما کسی به من گزارشی نداد.
بعد از این اتفاقات، آیا از مسئولان وزارت بهداشت یا نظام پزشکی، فردی با شما صحبت کرد؟
نه.
شما هم نخواستید؟
نه. من هم نخواستم. اولین سازمانی که ادعا کرد به این موضوع رسیدگی خواهد کرد نظام پزشکی بود و فرزند آقای کیارستمی در بدوامر از ما شکایت نکرد. من هم فکر کردم که از نظر اخلاقی این کار درست نیست. برعکس آنچه گفته شد و در عکسی که منتشر شد که من دارم با آقای وزیر دست میدادم، من هیچ آشنایی با وزیر ندارم. نه همرشتهایم، نه همکاریم و نه من پست وزارتی داشتم. من برای اولین بار ایشان را بالای سر استاد کیارستمی دیدم. دومین بار که آقای هاشمی به دیدن آقای کیارستمی آمدند من در بیمارستان ایشان را دیدم و سومین بار هم در بیمارستان آراد بود و تمام این سه بار دیدار ما در حد ارائه گزارش و صحبت درمورد روند درمان بود و من هیچ رابطهای با ایشان ندارم. ضمن اینکه از آنجا که من در ایران تحصیل نکردم، روابط داخلی که برخی از اعضای میر در ایران دارند را ندارم. پدرم و عمویم هم برای دوران قبل از انقلاب هستند و اگر با وزیر بهداشت رابطهای داشته باشند با دکتر شیخالاسلام زاده و دکتر شاه قلی ارتباط داشتهاند و در این مدت با سیستم دولتی ارتباطی نداشتند و در بخش خصوصی کار میکردند تا زمانی که سالخورده شدند و کار را تمام کردند. بنابراین من هیچ وقت برای این پرونده به نظام پزشکی، پزشکی قانونی یا وزارت بهداشت مراجعه نکردم که در روند پرونده دخالتی کنم. حتی اگر تا امروز هم مصاحبهای نکردم برای این بود که فضا تحت تاثیر قرار نگیرد.
این ماجراها و اتفاقاتی که افتاده چه تاثیری روی آینده حرفه ایی شما میگذارد؟ از این بحران بیرون میآیید؟
از لحاظ شخص به کاری که انجام میدهم خیلی علاقه دارم و فکر میکنم در زندگی هیچ کار دیگری نمیتوانم انجام بدهم. بیمارانم را هم خیلی دوست دارم. و فکرمیکنم با گذشت زمان می توانم از این دوران سخت بگذرم و دوباره بتوانم آن آرامش فکری و روحی را پیدا کنم و مثل سابق با توان و انرژی و روحیه مثبت به بیمارستان بروم و مریض بیینم و جراحی کنم و احساس خستگی نکنم. من هیچ وقت خسته نمیشدم. خستگی برای من معنی نداشت و همیشه با روی باز با بیمارانم روبرو میشدم و این احساس ذاتی و باطنی در من وجود دارد و اگر از این کویر وحشت به سلامتی گذشتم به ستارهها و باران سلام همه را می رسانم و دوباره همان آدم قبل از این ماجراها میشوم.
هیچ دلیل دیگه وجود نداره....خودمون رو گول نزنیم