یادداشت دریافتی- احسان اقبال سعید؛ تمدید تحریمهای ایالات متحده علیه ایران توسط کنگره جمهوریخواه این کشور گفت و گو و جدل پیرامون این توافق تاریخی را در میان طیفهای گوناگون رنگین کمان سیاسی ایران را باعث شد.
اردوگاه ریسس جمهور شامل اطلاح طلبان و نیروهای نزدیک به رییس جمهور که روزهای خوبی را سپری نمیکنند در هنگامه ی دشواری قرار گرفته اند برجام مهم ترین دستاورد و دستاویز دولت نزدیک به آنان در معرض تندترین بادهای مخالف در میان رقبای داخلی ومعرضین خارجی قرار گرفته است.
برجام نهالی بود که حامیان دولت دو دوره ای شدن دولت روحانی را باعث تناوری و میوه دادن آن و بهرمندی مردم از ثمراتش میدانستند.
در داخل بخشی از اصولگرایان سنتی که آمریکا و غرب را در هر شرایطی غیرقابل اعتماد و گفتگو میدانند و تفاهم با غرب مساوی تسلیم و سازش است و در پس هر مراوده با غربیها تزویر و نیرنگ غربیها را میبینند فرصت مناسبی پدید امده تا حقانیت ادعای خود را مطرح کنند چراکه حمایت های رهبری معظم انقلاب و کلیت نظام از گفتگوها و توافق آنان را در معذوریت برای انتقاد بی پروا از برجام قرار داده بود.
برای اصولگرایان طیف پایداری که همواره دلواپس و منتقد حضور اصلاح طلبان و نیروهای نزدیک به هاشمی در قدرت هستند و همواره آنان را متهم به غربگرایی و سازشکاری و تحویل کشور و انقلاب به امریکا می کنند هم فرصت یگانه ای پیش آمده تا دولت را در موضع دفاعی قرار دهند و با مخدوش کردن برگ برنده ی حامیان دولت در پی باز پس گرفتن قوه ی مجریه باشند.
شاید اکنون که نهال برجام در معرض طوفان ترامپ و مخالفان داخلی قرار گرفته فرصت مناسبی باشد به شرایط سیاسی اجتماعی زمانه ی برامدن برجام و اهداف آن و شرایط تداوم یا نقض آن در شرایط فعلی با نگاهی به منافع ملی بپردازیم.
با علنی شدن فعالیتهای صلح آمیز ایران در دوران ریاست جمهوری خاتمی بحران و کشمکش اتمی میان ایران و غرب یا درحقیقت میان ایران و رژیم صهیونیستی و ایالات متحده آغاز شد.
ایران که رفتار پارادوکسیکال و خصمانه امریکا و اروپا را در زمان جنگ تحمیلی بخاطر داشت و میدانست ماهیت ضد هژمون جمهوری اسلامی همواره مانع آن است که طرف غربی تکنولوژی دست اول را در اختیارش قرار دهد بر آن بود با استفاده از دانش بومی و کمک تکنولوژی روسی این صنعت را در درون کشور بومی کند.
در این میان کمال مطلوب طرف آمریکایی تعطیلی کامل صنعت هسته ای در ایران بود چنانکه حتی رییس جمهور معتدل و معقولی چون اوباما هم میگوید اگر میتوانستیم تا آخرین پیج صنایع اتمی ایران را هم باز میکردیم.
اما چرخه ی مذاکره و مقاومت در ایران دانش هسته ای را در ایران بومی کرد و عملا دانش هسته ای به نقطه غیرقابل بازگشت رسید و یک دانش بومی گشت.
تحریم های غرب علیه برنامه هسته ای ایران تا مقطع دو سال آخر دولت احمدی نژاد عملا تاثیر چندان ملموسی در روزمره ی مردم نداشت چراکه ادامه محدودیتهایی بودند که در تمام سالهای پس از انقلاب علیه ایران اعمال شده بود و به دلیل اینکه منبع اصلی اقتصاد ایران یعنی نفت را هدف نگرفته بود و از سوی دیگر اجماع جهانی در مورد آنها وجود نداشت هزینه ها را برای ایران بالا میبرد اما عملا توان فلج سازی و حتی اختلال جدی هم نداشت.
اما سیاست های مقابله جویانه ای که دولت وقت و شخص رییس آن دنبال میکرد و شاید به درستی عواقبش را پیش بینی نمیکرد فرصت یگانه ای که صهیونیستها و آمریکا در انتظارش بودند در اختیارشان قرار داد. اینبار تحریمها اولا از سوی نهادهای بین المللی بود و دوم اینکه شریان اصلی کشور یعنی صادرات نفت را هدف گرفت.
در دو سال اخر دولت احمدی نژاد صادرات نفت به حدود هشتصد هزار بشکه در روز کاهش یافت روزهایی که اقتصاد و جامعه روزهای ملتهبی را میگذراند قیمت اجناس گاه در بازه های کوتاه افزایش چندباره را تجربه میکرد قیمت خودرو دو تا سه برابر شد و با صعود دلار و کاهش ارزش پول ملی عملا ارزش پس اندازه مردم از نصف هم کمتر شد.
این کاهش ارزش پول و افزایش عنان گسیخته نرخ خدمات تمام برنامه های مردم برای آتیه زندگی خود و فرزندانشان را دچار اختلال کرد. دارو برا ی بیماران خاص کیمیا شد و دانشجویان ایرانی خارج از کشور معطل ارز.
شاید بهترین یاداور آنروزها گفته سردار اسماعییل احمدی مقدم رییس وقت پلیس بود که از تلویزیون خواست تا تصویر مرغ را که آنروزها قیمتش افزایش پی در پی را تجربه میکرد نشان ندهد تا مردم تحریک نشوند.
در این میان رییس دولت با خنده های معروف پهنای صورت میگفت همه چیز در امن و امان است. در چنین شرایطی که روزمره مردم با اختلال جدی مواجه شده بود و این خطر بزرگ که حمایت از برنامه هسته ای در درون مردم با تردید مواجه شود وجود داشت.
در آن شرایط مردم حسن روحانی را برگزیدند تا گره کور هسته ای را باز کند و جریان زندگی سیر طبیعی قبلی خود را پیدا کند. وگرنه خوب مشخص بود که تضاد جمهوری اسلامی ایران بنیادی ماهیتی و ریشه ای ست و در تمام سالهای پس از انقلاب وجود داشته است و بنا نبود با توافق هسته ای دو کشور به حالت عادب برگردند.
رهبر معظم انقلاب هم فقط اجازه گفتگو درباره موضوع هسته ای را دادند. با توافق برجام محدودیتها علیه صنعت نفت رفع و تبادلات بانکی تسهیل شد افزایش قیمتها سیر ملایم گرفت و التهاب جامعه فرو نشست.
اما برخی از روی بلاهت و برخی برای تخریب دولت بعنوان رقیب سیاسی مدام این انتظار را دامن میزدند که باید با برجام اولا تمام تحریمهای پس از انقلاب رفع شود و تمام سیاستهای امریکا در مخالفت با ایران تمام شود و امریکا حضور و نقش آفرینی ایران را بعنوان قدرت اول منطقه به رسمیت بشناسد در حالیکه تضاد بنیادین ایران با رژیم صهیونیستی مهم ترین دغدغه سیاست خارجی ایالات متحده و همینطور رویکرد هژمون طلبانه آمریکا نه با میتواند ونه قرار بود با برجام حل شود.
با اقدام اخیر کنگره آمریکا گروهی بر این باورند امریکا برجام را نقض کرده و تحریمها را برگردانده باید در نظر داشت هدف برجام رفع تحریمهای نفتی بود که درباره پرونده هسته ای اعمال شده بودند و گرنه سایر تحریمها در تمام این سالهای پس از انقلاب به عناوین مختلف بوده اند و عملا هزینه ها را بالا برده اند اما هیچگاه سیر اداره کشور و روزمره را مختل نکرده اند.
اکنون هم تا وقتی تحریم های مرتبط با پرونده ی هسته ای مجددا وضع نشده اند و فروش معقول نفت که با توافق اخیر اپک شرایط بهتری را هم تجربه میکند سیر طبیعی را طی میکند استقبال از نقض برجام نمیتواند همخوان با منافع ملی باشد.چراکه در برجام ایران هم دانش هسته اش را بومی و صیانت کرد هرچند با محدودیت و هم اقتصادش را نجات داد و نگزاشت پروژه خبیثانه غرب درباره عراق دوران صدام که نهایتا به برنامه نفت دربرابر غذا منجر شد و فرجامش ویرانی عراق تکرار شود روندی که امریکا اسراییل و سعودی آن را کلید زده بودند.گمان نمیرود حتی در جامعه فراموشکار و نوستالژی دوست ایرانی هم کسی سودای بازگشت به دو سال آخر دوران احمدی نژاد را داشته باشد. دوران پسابرجام قطعا بهشت نیست اما تا جهنم هم یقینا فاصله ای بعید دارد.
*دانشجوی دکتری مسائل ایران