bato-adv
bato-adv
آیت‌الله رشاد تصریح کرد:

کربن؛ واسطه حکمتی که سرچشمه‌اش در اختیار ماست

آیت‌الله رشاد با بیان این‌که کربن می‌تواند الگوی مردم و جوانان فرانسوی باشد اما نمی‌تواند الگوی جوان ایرانی باشد، گفت: ما به منابع و خود سرچشمه دسترسی داریم و وقتی می‌توانیم در آثار فیلسوفان و شارحان بزرگی مثل آیت‌الله جوادی آملی نسخه شفابخش را بیابیم، چرا باید به واسطه‌ها مراجعه کنیم؟

تاریخ انتشار: ۱۴:۰۰ - ۰۳ اسفند ۱۳۹۵
ایکنا نوشت:

 آیت‌الله رشاد عصر ۱ اسفند، در اختتامیه دومین روز از هشتمین همایش «آنان که می‌اندیشند» با موضوع بررسی و نقد آراء و اندیشه‌های هانری کربن، در سالن سید جعفر شهیدی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران سخنرانی کرد. 

شخصیت کربن

آیت‌الله رشاد در آغاز سخنانش گفت: در حد طرح مسئله به تناسب موضوع هم‌اندیشی و شخصیت محوری این نشست علمی که کربن هست در همان سمت و سو و راستا نکته‌ای را عرض می‌کنم، چون گرایش و نگرش کربن در حوزه معرفت اسلامی و حکمت اسلامی معطوف به حیث باطن‌گرایی تفکر شیعی و حکمت اسلامی است. آن جهتی که نظر او را جلب کرده این جهت هست که در دیانت اسلامی و در مکتب اهل‌بیت (علیهم‌السلام) و حکمت اسلامی و حکمت شیعی عنصری را شناسایی کرده که برایش ارزشمند بوده و همین عنصر هم نظرش را عطف به اسلام و حکمت اسلامی کرده است. و آن این است که ما با عالم به صورت عالم ننگریم؛ این عالم سیرتی دارد و این کالبد جانی دارد و روحی دارد، اینکه ما مشاهده می‌کنیم به حواس درمی‌یابیم صورت و ظاهر حقیقتی است که حقیقتش باطن آن است، این مطلب را در بسیاری از شئون و اشیاء و حقایق می‌توان تبیین کرد. من این نکته را در دو تجلی‌گاه الهی عرض می‌کنم که دومین آن بیش از نخستین مورد موردتوجه امثال کربن بوده است.

وی در خصوص وصف قرآن در متن آن اظهار داشت: مجلای اول الهی کردگاه اول الهی حقیقت قرآن کریم است، تجلی تدوینی ذات و صفات الهی در قالب وحی‌نامه الهی جلوه‌گر شده است، متنی پدید آمده و مجموعه حقایقی را در بر گرفته و به عنوان قرآن نام گرفته است. قرآن در واقع تجلی‌گاه ذات و صفات است و در توصیف قرآن در متن قرآن می‌بینیم که عمده اسماءالله را آیات به فرآیند نزول قرآن پیوند می‌زنند که قرآن از این جایگاه و پایگاه نازل شده است. یعنی قرآن به عنوان یک حقیقت از سپهر ربوبی تنزل یافته و یک مسیری را طی کرده از وسایل و وسائطی عبور کرده و تعبیر شده و به ساحت انسانی تنزل یافته و در ساحت انسانی بروز قابل مشاهده برای انسانهای عادی پیدا کرده است. 

سه مرتبه قرآن

آیت‌الله رشاد تصریح کرد: می‌توانیم بگوییم قرآن دارای سه مرتبه است، یک صورت و حقیقت لدینایی دارد که از لدا و محضر و سپهر الهی نشأت گرفته است. «حم، والکتاب المبین، انّا جعلناه قرآناً عربیّاً لعلّکم تعقلون، و انّه فی امّ الکتاب لدینا لعلیُ حکیم» قرآن کریم کتاب مبین و کتاب قابل دریافتی است و عربی است به معنای لغوی یا ادبی، (عجم یعنی گنگ و عربها تصور می‌کردند که خودشان یا واقعاً چنین بوده که خودشان فصیح‌تر و بلیغ‌تر از دیگر اقوامند، غیرعرب را اعجمی می‌گفتند که زبانش گنگ است و یا اینکه همین زبان عربیست که به لغت عرب نازل شده است) که شما بتوانید دریافت کنید. ولی در اصل انّه فی امّ الکتاب لدینا لعلیُ حکیم، در امّ الکتاب که ریشه و اصل این کتاب است او علی بوده است از مرتبه علوی به مرتبه سفلی و از سپهر ربوبی به ساحت عبودی فرود آمده است. اصل آن نزد ماست و لدینا لعلیُ حکیم بوده است. 

وی ادامه داد: در آیات بسیاری که من یادداشت کردم به این مطلب اشاره می‌شود و حسب مورد اینکه چگونه قرآن و آیات الهی مجلای اسماء و صفات هستند و در هر آیه، مسئله نزول به یکی اسماء و اوصاف الهی نسبت داده می‌شود. این حقیقت در سپهر الهی و ساحت ربوبی پیش‌تر بوده است، این یک مرتبه است که مرتبه لدینایی قرآن است. اما مثل همه چیز که از سپهر الهی تنزل پیدا می‌کند مثل معرفت، سپهر الهی و ساحت خداوندی کانون معرفت و آگاهی است و هرچه آگاهی در دسترس آدمی و دیگر موجودات ذی‌شعور قرار می‌گیرد همه از ساحت الهی تنزل کردند ولی در این تنزل مسیرهایی را طی می‌کنند، آنچه که از سپهر الهی تنزل می‌یابد و در مجاری معصوم قرار می‌گیرد عقل معصوم، فطرت معصوم، نبی معصوم، ولی معصوم، از این طرق که به مثابه وسائط و وسایل معرفت هستند عبور می‌کند و به ساحت انسانی تنزل می‌کند و در دسترس انسان قرار می‌گیرد. وقتی در دسترس انسان قرار گرفت از مرحلۀ لدنّی عبور کرده و به مرحله و مرتبه لدینایی تنزل می‌کند و از آن مرتبه به نقطه لدنّاسی و ساحت انسانی و ناسی تنزل کرده است.

تجلی خدا در قرآن

آیت‌الله رشاد با اشاره به روایات ادامه داد: در روایاتمان هم به کرّات تأکید شده و روایات متعددی داریم که خدای متعال در قالب قرآن متجلی بر انسان شده است از حضرت امیر که در نهج‌البلاغه هست، از امام صادق(ع) هست که لقد تجلّی الله لخلقه فی کلامه و لاکنّهم لایبصرون؛ خدای متعال در قالب کتاب و کلامش تجلی فرموده است و فرود آمده است و برای ما انسانها جلوه کرده است. در مرتبه لدینایی که هیچ خطایی نیست و خود حقیقت است، در مرحله لدنایی هم که لدن نبوی و لدن ولوی است مقام تأویل و تعبیر است و هیچ خطایی راه ندارد به جهت اینکه در این مرحله هم این وسائط مثل انسان از رهگذر حواس یا احیاناً حواس باطنی مثل ذهن و... دریافت نکردند که خطا بتواند در آن راه پیدا کند، بلکه تلقی است. این دریافت دریافتِ تلقی است و تعرّف نیست و از جنس معرفت نیست. در مرتبه لدناسی است که تبدیل به معرفت می‌شود و قهراً در معرض آسیب، آفت و احیاناً لغزشهایی که ممکن است رخ بدهد قرار می‌گیرد. ولی در مرحله مسیر تنزل از سپهر الهی تا ساحت انسانی همه طرق معصومند یعنی عقل ناب معصوم است، فطرت سلیم معصوم است همانطور که پیامبر و ولی معصوم است. نزل به روح‌الامین؛ روح‌الامین نازل کرده است و این واسطه امین است و وسائط همه مطهرند و خدای متعال اراده کرده است که آنها مطهر باشند، اهل‌بیت مطهر باشند و چون مطهرند با متن و بطن و حقیقت وحی در تماس هستند و از این جهت آنچه که تنزل می‌کند درست مانند خدا چون کتاب الهی مجلای همه اسماء و صفات الهی است یعنی حق تعالی است که به این شکل جلوه‌گر شده است مثل حق‌تعالی جامع است فلذا تبیان لکل شیء است. منشآت معصومین هم همین حالت را دارد چون آنها هم نطق از هوا نمی‌کنند و وحی است که بر آنها نازل می‌شود، اگر وحی تشریعی نیست وحی تعریفی است لهذا کلمات معصومین هم تبیان لکلّ شیء هست. 

قرآن تبیان لکل شی

وی با بیان اینکه در نتیجه هرکدام از این مجاری و وسایل و وسائط را به تنهایی ملاحظه کنیم تبیان لکلّ شیء هستند، گفت: به این معنا که اگر فقط قرآن را در اختیار داشته باشیم و به هیچ یک از دیگر مجاری و منابع مراجعه نکنیم همه حقایق قابل دسترسی است، همین وضعیت در خصوص عقل است یعنی عقل هم این ظرفیت را دارد البته اگر وحی مثل وحی و نقل دست نخورده باشد و در حدّ واسط بین سپهر الهی و ساحت انسانی قرار داشته باشد قادر است همه حقایق را کشف کند امّا مشروط به شروطی. فطرت هم همین ظرفیت را دارد، کما اینکه سنت محکی هم همین است وقتی حاکم می‌شود و در دسترس ما قرار می‌گیرد می‌شود روایت، حدیث که نقل سنت است و در ساحت انسانی قرار گرفته و طبعاً در معرض تصرف و نقل به معناست و تلقی‌های ناصواب است و تفسیرهای نادرست است و قهراً هم تبیان تمام نیست و هم تبیان لکلّ شیء نیست چون همه چیز آن را درنیافته‌ایم. احیاناً تبیان لکلّ شیء نیست به اعتبار اینکه آن باطن نیست که در دسترس ماست بلکه محصولی از آن است و فرآورده‌ای انسانی شده است که در اختیارمان قرار گرفته است، البته این را حتماً توجه دارید غرض من تأیید بعضی از نظریه‌های سست و سخیف و پوچی مثل قرائت‌پذیری متون و... نیست. ولی به هرحال نمی‌توان انکار کرد که ممکن است از حدیث چند برداشت کنیم، از قرآن هم ممکن است چند برداشت کنیم، قرآن ذووجوه است، سرّ این قضیه این است که به ساحت انسانی رسیده است.

فهم قرآن نیازمند منابع است

آیت‌الله رشاد افزود: خود قرآن قرائت‌پذیر نیست و جامع است و تبیان لکلّ شیء و روشنگر است و نور مبین است، اما وقتی به ساحت انسانی و به مرتبه لدناسی که لدن نفسی است و نفس آدمی با معرفتش آمیخته است و در همین بستر و همین بسیط با آن مجاری و منابع مواجه می‌شویم نمی‌توانیم همه حقیقت را دریافت کنیم و حقیقت را «کما هی» نمی‌توان دریافت کرد، اینجاست که انسان محتاج همه منابع می‌شود. معصوم با عقل غیرمشروبش حتی احیاناً اگر ارتباط وحیانی نمی‌داشت و مقدس نمی‌بود هم با همان عقل همه حقایقی را که از وحی دریافته است می‌توانست دریافت کند چون عقل او غیرمشروب است. حتی با فطرت سلیم خویش می‌توانست همه آنچه را که از طرق دیگر عقل و وحی و... دریافت می‌کرد دریافت کند. 

رییس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی تصریح کرد: همانطور که معصوم در مواجهه با وحی اینطور است که دریافت جامع و درست می‌کند با عقل هم همین است و فطرتش هم همین‌گونه است و سایر مجاری معرفت هم اگر شهودی دریافت می‌کند همین است. اما ما انسانها که در مرحله لدن ناسی زیست می‌کنیم و حیات می‌گذرانیم چون از هر مجرا و منبعی دریافتی داریم و بخشی از حقیقت را دریافت می‌کنیم لاجرم باید همه منابع را کنار هم قرار دهیم و آنچه از مجموعه این مجاری به دست می‌آید بسا تبیان لکلّ شیء بشود و چون همدیگر را تدارک و تصحیح می‌کنند می‌توانیم به تبیانیت هم امیدوار باشیم و دست پیدا کنیم. 

وی افزود: تصور نکنیم اگر چونان معصومان به عقل غیرمشروب و فطرت سلیم و وحی دست نخورده و محدثات فرودآمده از قبل باری‌تعالی از طریق رسول امین دسترسی نداریم پس راه معرفت بسته است. خیر، راه معرفت برای ما اینگونه باز است که ما از دریچه‌های مختلف توأمان حقایق را باید ببینیم و از این رهگذر هم این دریچه‌ها و مجاری همدیگر را تکامل کنند و معرفت کامل به دست آوریم و هم اگر احیاناً جاهایی یکی خطا می‌کند یا در مواجهه با یکی به خطا می‌رویم و لغزش می‌کنیم دیگری این خطا را تدارک کند. در خصوص مجلای دوم هم اشاره کنم که معصومین و انسان کامل که مجلای تجلی تکوینی ذات و صفات قلمداد می‌شوند وضعیت همین است، یعنی معصومین هم یک وجود لدینایی دارند آن جایی که بحث از خلقت نوریه آنان است که وقتی آدم خلق می‌شود می‌گوید به جانب راست عرش نگریست یک مرتبه دید جمعی آنجا هستند، خطاب به حق‌تعالی عرض کرد که شما فرموده بودید کسی قبل از تو خلق نشده است آنان که هستند؟ خطاب می‌رسد که آنان و جودات نوری اهل بیت هستند. 

قرآن و اهل بیت

رشاد تصریح کرد: راجع به یک یک اهل‌بیت حدیث داریم که حقیقت نوریه‌ای دارند که ماقبل این خلقت ناسوتی خلق شدند و بودند، آن مقام لدینایی معصومین هست ولی همان‌ها در مقام خودشان در همین عالم که هستند در نزد خودشان به نحو لدنی انطباق با مرتبه لدینایی هستند. ولی وقتی ما با آنها ارتباط برقرار می‌کنیم باید مثل ما انسانها زیست کنند، بین ما زندگی می‌کنند و باید خودشان را در دسترس ما قرار دهند تا طمع کنیم آن قله‌ها را نشان کنیم و به آنها برسیم. یعنی اگر بنده بی‌بضاعت ناچیز پیاده بنا باشد خلقت نوریه علویه را منظور داشته باشم و بخواهم آنجا را به عنوان قله نشان کنم و به آن دست پیدا کنم از همان اول مأیوسم و میسر نیست. ولی باید در یک مرتبه‌ای از وجود آن بزرگواران در اختیار من قرار بگیرد که همان مرتبه لدن ناسی است که با مردم باید ارتباط برقرار کنند و مردم به آن مرتبه دسترسی پیدا کنند. یعنی آن سه مرتبه که عرض شد تصور می‌شود که در خصوص اولیای الهی و معصومین قابل طرح است و خودشان هم فرمودند: نحن والله الاسماء الحسنی؛ همانطور که قرآن مظهر و مجلای اسماء حسنی الهی است ما هم مظهر و مجلای اسمای حسنی هستیم، اگر حقایقی از طریق وحی به دست بشر می‌رسد از طریق ما هم می‌رسد چون ما خزانه‌های علم الهی هستیم. 

رشاد راجع به کربن و امثال کربن دو نگاه را مطرح کرد و گفت: یک نگاه سلبی به افکار و رفتار به امثال کربن می‌توان داشت یعنی از این زاویه که آنها موضع و مواجهه سلبی داشتند، وجود امثال کربن و نظایر او از غربیها بیشتر و عمدتاً سنت‌گراها غرضم هست در دوره فرا و پسامدرنیته شورشی علیه مدرنیته و غرب غربت‌زده و مادیت‌بنیاد و بریده از روح هستی به حساب می‌آیند. یعنی وجود اینها چنین نمادی هست که یک مرتبه دنبال حقیقت و نورند و راه می‌افتند به جاهای مختلف دنیا می‌روند و مذاهب و ادیان مختلف را جستجو می‌کنند و بعضی از اینها سرگذشتشان اینطور است که کاتولیک بودند بعد ارتدوکس شدند بعد بودایی و بعد مارکسیست شدند و سپس از مذاهب اهل سنت را پذیرفتند و بعد شیعه شدند، این را در نخبگان غربی کم نداریم که چنین سیری را سلوک کردند. 

وی ادامه داد: اینها از سویی از حیث رفتار سلبی می‌تواند تعبیر شود و مواجهه اینها همانطور که پسامدرنیته و پسا نوگرایی است، ولی از جهتی می‌توان گفت واکنشی در برابر خصائص و خصائل مدرنیته است، سنت‌گرایی هم می‌تواند گونه‌ای شورش علیه مادیت کور و کمیت‌زده تمدن غربی به شمار بیاید، سنت‌گرایان هم می‌توانند نمود خستگی نخبگانی جامعه غربی از مادیت و کمیت و زیست تهی از روح و جان در دنیای غرب قلمداد شود. در خصوص کربن می‌شود مثبت تلقی کرد و اینطور تعبیر کرد قطعاً جهات مثبت شخصیت کربن غالب بر جهات منفی اوست، می‌توان گفت امثال او نشان بیداری دیگربارۀ انسان غربی است، انسان خویشتن خویش گم‌کرده، انسان خواب زده در تیه اومانیسم حاد حاکم بر فرنگستان، انسانی که خویشتن را خدا انگاشته است، خویشتن انسانی الهی خویش را گم کرده است. معدود افرادی هستند که گویی به هوش می‌آیند و سر بلند می‌کنند که چه خبر شده است و چه بر سر انسان غربی آمده است، به نحوی اینها نماد بازگشت خویشتن انسانی – الهی آدمی در حیات بشر غربی قلمداد می‌شوند و به تعبیری از جهت انسان خویش خدا انگاشته و خود گم کرده به خدا و معنا در پاسخ به معنای ندای درونی خلقت قلمداد می‌شوند. حیات کربن را باید حکایت غربت‌زده غربی تلقی کرد که به مقتضای هرکس کو باز ماند از اصل خویش/ باز جوید روزگار وصل خویش... و امثال کربن نی نالان و مویه‌کنان مولانا در غرب هستند. تفسیر رفتار سلبی و نگاه از زاویۀ سلبی رفتار و افکار امثال کربن را عرض می‌کنم. جهت ایجابی قضیه هم این است که وجود امثال کربن و پیدایش هویت‌هایی از این دست که هویت پیشین خودشان را ترک می‌کنند و در یک انقطاع تاریخی از پیشینه فکری – فلسفی – تمدنی خود به جامعه دیگری در ظرف و تمدن و بستر فرهنگی و جهان زیست دیگری تنفس می‌کنند و احساس می‌کنند که رها شدند و چه خوب بود. 

زایایی و پویایی کربن

وی تصریح کرد: اینها وجودشان یک معنا دارد و برای ما پیام دارد، وجود امثال کربن پیام سرزندگی و زایایی و پایایی و پویایی حکمت‌های شرقی و خاصّه حکمت اسلامی و بالاخص حکمت صدرایی و خاص الخاص حکمت نوصدرایی است. اینها گمشده خود را در حکمت اسلامی و دیانت اسلامی می‌یابند و این نشان می‌دهد دیانت اسلامی همچنان دارای ظرفیت است و همچنان زنده است و همچنان زایاست و پاینده و پویاست و پیش می‌رود و می‌تواند عطش‌ها را پاسخ دهد چون این شخصیتها علامت عطش انسان معاصرند که در جستجوی آتش سینوی، صدرایی و راه‌جویی به سرچشمه جوشان معنویت وحیانی و آبشخور عقلانیت فیاض شیعی به منطقه ما آمدند و اعتراف و اذعان می‌کنند که ما گمشده خود را یافتیم. این انجزاب امثال کربن و حکمای اسلام دلیل این ویژگیهاست و باید به این توجه کنیم و قدر بدانیم و این به این معناست که کشور و جامعه اسلامی و امت اسلامی اهتمام خاصی به میراث غنی و قوی و عظیمی که از سلف در حوزه حکمت دارد و میراث معنوی و وحیانی که از پیامبر(ص) و اهل بیت (علیهم‌‌السلام) در اختیار دارد باید اهتمام خاصی کند و این رسالت ما را صد چندان می‌کند. 

وی با اشاره به نامه امام به گورباچف خاطرنشان کرد: پیام حضرت امام(ره) به گورباچف را به یاد بیاورید که چه بود، هیچ نگفت ولایت‌فقیه و فلان فرضیه؛ به مناشی و منابع ارجاع داد و خود به خود از آن منابع معرفتی به ولایت فقیه می‌رسند. در آن پیام گفت بروید آثار ابن‌سینا را بخوانید، آثار ابن‌عربی را بخوانید، آثار آخوند صدرالمتألهین را بخوانید، و هشدار داد که اگر به این سمت نیایید به آن سمت خواهید رفت و اسیر خواهید شد. و پیش‌بینی و بلکه پیش‌گویی کرد که شما در شُرُف فروپاشی هستید و مارکسیسم دارد به زباله‌دان تاریخ سپرده می‌شود. امام قطب قدرت نوخاسته شرقی در مقابل قدرت غربی را که از درون داشت فرومی‌پاشید به همین معارف و مبادی ارجاع داد اما متأسفانه در این جهت کوتاهی کردیم، جهت سلبی مسئله پیامی به فرنگ است و جهت ایجابی پیامی به ماست. 

کربن نمی‌تواند الگوی جوانان ما باشد

رییس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ادامه داد: امثال رنه گنون و شوان و حتی کربن با همه قوت و ظرفیتی که در قیاس با این دو تن و امثال آنها دارد الگوهای مناسبی برای ما نیستند. جوانها بدانند اگر کربن را بزرگ می‌داریم به این معنی نیست که کربن را می‌خواهیم الگو کنیم، کربن کسی مثل ماست که گمشده‌اش را در محضر علامه طباطبایی پیدا کرده است. یعنی یک معرفت واسطه است و مثل اینکه شما بخواهید غرب را بشناسید و غربی زندگی کنید سراغ آدمی غرب‌زده بروید و به جای آنکه مستقیماً به منابع اصیل پدیدآورندگان و خالقان فرهنگ و تمدن غرب مراجعه کنید به وسائط غرب مراجعه کنید، وضعی که کمابیش گرفتاریم. تصور می‌کنیم که اگر بخواهیم افکار غربیها و حکمت و فلسفه غربی را فهم کنیم باید سراغ مترجمین غرب‌زده برویم که هویت معرفتی‌شان گرته‌برداری از تفکرات غربیهاست. اینها منبع نیستند و واسطه و مترجمند و گرته‌هایی هستند که بر چهره هویت آحادی از جامعه ما نشسته است. بخواهید فهم هرمنوتیک چیست، با خواندن آثار آقای شبستری نمی‌توانید بفهمید برای اینکه معلوم نیست خودش چقدر هرمنوتیک را فهم کرده و چه درک و برداشتی از آن دارد و چقدر صاحبان انظار را می‌شناسد و درک کرده است. وقتی شما سراغ این آثار می‌روید به این معناست که با وسائطی با منابع برخورد می‌کنید، در واقع کربن از حیث مثبت و یکی از این آقایان که نام بردم از حیث منفی قضیه، وسائط هستند. 

رشاد در پایان گفت: کربن می‌تواند الگوی مردم و جوانان فرانسوی باشد اما نمی‌تواند الگوی جوان ایرانی باشد چون ما به منابع دسترسی داریم، به خود سرچشمه دسترسی داریم و می‌توانیم آثار خود ملاصدرا را بخوانیم و آثار ابن‌سینا را بخوانیم، ما با علامه طباطبایی معاصریم و شارحان بزرگی مثل علامه صدرالحکمای معاصر آیت‌الله جوادی آملی را داریم که شاید بزرگترین شارح صدرا باشد که در عصر ماست، چرا باید به وسائط مراجعه کنیم؟ ما باید به منابع مراجعه کنیم. نسخه شفابخش نسل جوان ما در دسترس رنه گنون و سید حسین نصر و در مرتبه‌ای کربن نیست، بلکه نسخه شفابخش در دستان خود ملاصدرا و ابن‌سینا و مفسران و فیلسوفان نوصدرایی و علامه طباطبایی و استاد مصباح و آیت‌الله جوادی آملی و آیت‌الله حسن‌زاده آملی و این بزرگان است. و اگر ما در پی یافتن و جستجوی نسخه شفابخش هستیم باید امروزه به ساحت این بزرگان مراجعه کنیم، آثار علامه شهید استاد مطهری را مطالعه کنیم، آثار امروز آیت‌الله جوادی آملی را مطالعه کنیم، این آثار هستند که مستقیم از شریعه و گدار و راه‌آب مستقیم که به خود سرچشمه و خزانه اصلی معرفت و حکمت شیعی دسترسی دارند برداشت کردند و جام‌های زلالی را در دسترس ما قرار دادند.