bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۳۱۲۵۷۵

آدرس سیاستمداران پوپولیست

تاریخ انتشار: ۰۹:۲۹ - ۲۹ فروردين ۱۳۹۶
مرکز پژوهش‌ها در گزارشی تحلیلی به معرفی چارچوبی برای شناسایی ابعاد مختلف پدیده پوپولیسم پرداخته است. این گزارش در بخش نخست زمینه ظهور سیاست‌گذاران پوپولیست را تشریح کرده است. بر این مبنا پوپولیسم عموما در بستری از نارضایتی ناشی از نابرابری درآمدی و فساد، زمینه بروز پیدا می‌کند.
 
به گزارش دنیای اقتصاد، در چنین شرایطی پوپولیست‌ها با وعده بهبود وضعیت درآمدی اقشار ضعیف، وارد عمل می‌شوند. «افزایش حداقل دستمزد اسمی»، «کاهش مصنوعی نرخ ارز بدون توجه به روندهای تورمی»، استفاده از «سیاست‌های توزیعی» به جای «سیاست‌های بازتوزیعی»، ترفندهای سیاست‌گذاران پوپولیست برای کسب حمایت اقشار ضعیف در کوتاه‌مدت است. ترفندهایی که درنهایت، نه تنها به نفع حامیان سیاست‌گذار پوپولیست نیست، بلکه آثاری همانند افزایش نرخ تورم، افزایش کسری بودجه و افزایش بیکاری، بیشترین زیان را به اقشار آسیب‌پذیر خواهد رساند.
 
گزارش منتشرشده، با نگاه به تجربه جهانی پوپولیسم نشان می‌دهد که اکثر اقتصادهای گرفتار در دام پوپولیسم، طی چهار مرحله وارد مرحله سقوط می‌شوند و پوپولیسم که روزی سوار بر موج نارضایتی، زمینه بروز پیدا کرده بود، با رساندن بیشترین آسیب به حامیان خود، بر دوش اقشار آسیب‌دیده تشییع خواهد شد.

«مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی» در گزارشی با عنوان «مقدمه‌ای بر اقتصاد کلان پوپولیسم»، به بررسی ایدئولوژی پوپولیسم از زوایای اقتصادی و تاثیر آن بر سیاست‌گذاری اقتصادی از سوی دولت‌ها پرداخته است. برمبنای بررسی‌های کارشناسان بازوی پژوهشی مجلس، سیاست‌گذاران پوپولیست معمولا در اثر مجموعه عوامل مشابهی ظهور می‌کنند. نقطه اشتراک این عوامل ایجاد نارضایتی عمومی نسبت به عواملی چون افزایش فساد و توزیع نابرابر جمعیت است. سیاست‌گذار عوام‎‌فریب نیز سعی می‌کند با استفاده از ابزارهای سیاست‌گذارانه این قشر ناراضی را در کوتاه مدت به حامیان خود تبدیل کند. اما این سیاست‌گذاری‌ها به علت عدم توجه به محدودیت‌های ذاتی اقتصاد، در افق زمانی بلندتر نتایج اسفباری را خصوصا برای قشر ضعیف‌تر جامعه به همراه خواهد داشت.
 
نظام پوپوليستي بر دخالت مستقیم مردم استوار است، از این رو در آن امكان عوام‌فریبي وجود دارد. اما در نقطه مقابل در یک نظام دموکراتیک، وجود مراكز علمي مستقل و رسانه‌هاي مسوول، نهادها و احزاب، تبدیل به فيلتري براي حذف سيگنال‌هاي فریبنده و عوام‌پسند براي جلب افكار عمومي مي‌شوند. این نوشتار، با استفاده از نتایج گزارش بازوی پژوهشی مجلس، زمینه بروز و مختصات این سیگنال‌های عوام‌فریب را شناسایی کرده و به بررسی نتایج حاصل از اجرای سیاست‌های پوپولیستی پرداخته است.

الگوی عوام‌گرایی
یکی از دام‌های خطرناک در مسیر سیاست‌گذاری در یک کشور، دام «پوپولیسم» است. ایدئولوژي پوپوليسم را می‌توان محصول اقتدار حزب پرونیست در اواخر قرن نوزده و چند دهه ابتدایی قرن بيست در آرژانتین دانست. پرونیست‌ها که خود را نماینده روح جمعی مردم آرژانتین می‌دانستند، با شعار عدالت‌خواهی و تقویت اقشار ضعیف، سیاست‌هایی را به اجرا گذاشتند که امروزه از این سیاست‌ها با صفت «عوام‌فریبانه» یاد می‌شود. شاید به همین دلیل باشد که برخی از کارشناسان به آمریکای جنوبی لقب گهواره پوپولیسم را داده‌اند.
 
تجربه جهانی نشان داده است که حاکمیت پوپولیست‌ها بر سازوکار تصمیم‌گیری بر بخش عمومی که منجر به اتخاذ سیاست‌های اقتصادی پوپولیستی شده است، تقریبا در تمامی موارد نتایج منفی و بعضا اسفباری برای اقتصاد در پی داشته است. بررسی‌های کارشناسانه نشان می‌دهد که اقتصاد پوپولیستی در کشورهایی که در توزیع درآمد نابرابری شدیدی دارند بروز می‌کند، نابرابری‌ها (که عمدتا در پی تعدیلات ساختاری در نوع تعدیلات ساختاری صندوق بین‌المللی پول تشدید شده است) بستر مناسبی را برای ظهور پوپولیسم فراهم می‌آورد. پوپولیست‌ها با شعار افزایش برابری و شتاب‌دهی به رشد اقتصادی و به پشتوانه حمایت قشر ناراضی از نابرابری به قدرت می‌رسند، اما تجربه جهانی ثابت کرده است که این سیاست‌گذاران در تصمیم‌گیری‌های خود، درک درستی از محدودیت‌های ذاتی اقتصاد و محدودیت منابع ندارند.
 
بر مبنای تعاریف کارشناسانه منعکس شده در گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی، «اقتصاد پوپولیستی» را می‌توان رهیافتی به اقتصاد دانست که بر رشد اقتصادی و توزیع درآمد تاکید دارد، اما در مقابل مخاطرات ذاتی اقتصاد یعنی ریسک ناشی از تورم، کسری بودجه، محدودیت‌های خارجی، واکنش عاملان اقتصادی و سیاست‌های جمعی غیر بازاری را نادیده می‌گیرد. بررسی تجربه جهانی نشان می‌دهد که سیاست‌های پوپولیستی عموما با اهداف مشترکی تنظیم می‌شوند: حمایت سازماندهي شده از طبقه فرودست به منظور جذب حمایت این اقشار، حمایت از كسب وكار با منشأ داخلي، انزواي سياسي ثروتمندان، شركت‌هاي خارجي و صنایع بزرگ داخلي.

فصل مشترک پوپولیسم
سیاست‌های اجرا شده از سوی سیاست‌گذاران پوپولیست، اگرچه بسته به مقتضیات زمانی و مکانی، تفاوت‌هایی با یکدیگر دارند، اما ضعف‌ها، انگیزه‌ها و جنبه‌های مشترک در این نوع از تصمیم‌گیری باعث شده است تا این سیاست‌ها در کشورهای مختلف نتایج کم‌وبیش یکسانی را در پی داشته باشد.

مخرج مشترک سياست‌هاي اقتصادي كه از سوی پوپولیست‌ها اجرایی شده است: «كسري بودجه براي تقویت تقاضاي داخلي»، «افزایش دستمزد اسمي و كنترل‌هاي قيمتي براي تنظيم توزیع درآمد»، «كنترل نرخ ارز یا تقویت ارز داخلي به منظور كنترل تورم» و «افزایش دستمزد و سود در بخش غيرقابل تجارت». به عقیده کارشناسان در اجرای این سیاست‌ها معمولا توجه چندانی به «کسری بودجه»، «کسری تراز تجاری» و تورم نشده و معمولا پس از یک بازه زمانی کوتاه مدت رشد اقتصادی بالا (اما زودگذر)، تورم بالا، عدم تعادل در اقتصاد، کاهش دستمزد حقیقی و عدم تعادل در تراز پرداخت‌ها ایجاد می‌شود.
 
بنابراین می‌توان گفت مهم‌ترین نقطه هم‌پوشانی سیاست‌های کلان پوپولیستی سياست‌های انبساطي بدون توجه به محدوديت‌های اقتصادی در جهت منافع طبقه متوسط است. همچنين یك نتيجه مشترك بين اين سياست‌ها بروز كسری بودجه و تورم است. صرف وجود شباهت‌ها ميان اهداف یك دولت با اهداف ذکرشده به معناي پوپوليست بودن نيست بلكه شيوه سياست‌گذاري و روش پيگيري اهداف مهم است.

بر مبنای بررسی‌های کارشناسان بازوی پژوهشی قوه مقننه، مجموعه‌ای از مولفه‌های مشترک سیاست‌های پوپولیستی را تعریف می‌کنند. نخستین مولفه، خاستگاه اجتماعی پوپولیسم است، به این معنا که سیاست‌گذار پوپولیست در بستری از نارضایتی اجتماعی از وضعیت موجود بروز می‌کند. علاوه بر این هدف مشترک تمام سیاست‌های پوپولیستی، جلب رضایت طبقه پایین‌تر از متوسط در کوتاه‌ترین زمان ممکن است. سیاست‌گذاران پوپولیست برای اجرایی شدن این اهداف معمولا از سیاست‌های پولی و مالی انبساطی در راس هرم سیاست‌گذاری خود استفاده می‌کنند. سیاست‌هایی که در نهایت منجر به تورم و کسری بودجه خواهد شد.

یکی دیگر از نقاط اشتراک داستان به قدرت رسیدن پوپولیست‌ها در کشورهای مختلف، اقدامات اولیه مشترکی است که این سیاست‌گذاران، در کوتاه مدت به منظور جلب حمایت دهک‌های پایین جامعه آنها را اجرایی می‌کنند. بر مبنای بررسی کارشناسان مرکز پژوهش‌های مجلس، این اقدامات شامل«بازفعال‌سازی اقتصاد»، «افزایش حداقل دستمزد»، « تلاش برای کاهش مصنوعی نرخ ارز برای کنترل افسار تورم» و «توجه بیشتر به سیاست‌های توزیعی (توزیع منابع، چه به‌صورت منابع حاصل از فروش منابع طبیعی و چه به‌صورت ایجاد منابع با خلق پول) به جای سیاست‌های باز توزیعی (توزیع منابع حاصل از گروه‌های پردرآمد در بین گروه‌های کم درآمد است.

در بررسي اقتصاد پوپوليستی گاه درخصوص تفاوت بين نظام پوپوليستي و مردم‌سالاري ابهام ایجاد مي‌شود. نظام پوپوليستي مبتني بر دخالت مستقيم نظرات و عقاید مردم است، ازاین رو در آن امكان عوام‌فریبي وجود دارد. اما در دموكراسي وجود مراكز علمي مستقل و رسانه‌هاي مسوول، نهادها و احزاب كه واسطه‌اي بين حاكميت و مردم هستند، تبدیل به فيلتري براي حذف سيگنال‌هاي فریبنده و عوام‌پسند براي جلب افكار عمومي مي‌شوند.

بستر ظهور پوپولیست‌ها
اما چرا برخی کشورها سال‌ها درگیر آثار ناشی از تصمیمات سیاست‌گذاران پوپولیست بوده‌اند، در حالی که در برخی دیگر از کشورها، پوپولیسم زمینه کافی برای ظهور نداشته است؟ گزارش منتشر شده در یکی از بخش‌ها، تلاش کرده است به این سوال پاسخ دهد. برمبنای تجربه کشورهای آمریکای جنوبی، ظهور سیاست‌گذاران پوپولیسم در این كشورها پس از یك دوره اصلاحات و تعدیلات ساختاري و ایجاد نارضایتي‌ هاي ناشي از آن ظهوركرده است. اصلاحات ساختاري كه در ابتدا منجر به افزایش رشد اقتصادي و افزایش نابرابري به‌طورهمزمان مي‌شود، باعث مي‌شود تا طبقه فرودست به این باور عمومي برسند كه درآمدهاي افزایش یافته به‌صورت عادلانه توزیع نشده و همين امر زمينه ظهور سياست‌گذاران پوپوليست را فراهم مي‌آورد.
 
علاوه بر این تجربه جهانی نشان می‌دهد که کشورهای نفتی به واسطه در اختیار گذاشتن منابع مالی مورد نیاز، معمولا پتانسیل بالاتری برای ظهور پوپولیسم در خود دارند. در واقع پیش‌بینی سیاست‌گذار مبنی بر افزایش منابع در دسترس است، که در نهایت جسارت دادن وعده‌های پوپولیستی را به سیاست‌گذار می‌دهد، سياست‌گذار پوپوليست براي اجراي سياست‌هاي انبساطي در مرحله اول نيازمند منابع است. ازاین رو، عبور از یك دوره ركود و قرار گرفتن در ابتداي دوره افزایش درآمدها نيز از شرایط اوليه ظهور سیاست‌گذاران پوپولیست است. گزارش منتشر شده بستر زمانی ظهور پوپولیسم را در 6 مورد خلاصه کرده است.
 
بر این مبنا دوره پسارکودی، دوران رونق، دوران عدم رضایت از توزیع نابرابر ثروت و دوران رواج فساد، افزایش نارضایتی عمومی و تقویت باور عمومی مبنی بر وجود احتمال بهبود شرایط، مهم‌ترین عواملی است که زمینه ساز ظهور سیاست‌گذارانی می‌شود که در نهایت با صفت «پوپولیست» و عموما به تلخی از آنها یاد خواهد شد.

تخریب پوپولیستی در چهار مرحله
گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس در ادامه به بررسی رفتار سیاست‌گذاران پوپولیست از ابتدا تا انتهای دوران سیاست‌گذاری پرداخته است. این گزارش با نگاه به کنکاش‌های پژوهشگرانه در موارد ظهور پوپولیسم درآمریکای جنوبی، مجموعه اقدامات سیاست‌گذاران پوپولیست را در یک توالی چهارمرحله‌ای تقسیم‌بندی کرده است.

در مرحله نخست نسخه اجرایی سیاست‌گذار در ظاهر در تطابق كامل با نسخه ذهنی خود قرار دارد. رشد توليد، دستمزد حقيقي و نرخ اشتغال در وضعيت مناسبي قرار دارد و شاخص‌های اقتصاد كلان در محدوده نمایانگر موفقیت اقتصادی نوسان می‌کنند. در این مرحله کنترل قیمتی، باعث کاهش دامنه تورم می‌شود. علاوه بر این كمبودها از طریق واردات تامين مي‌شود، در این مرحله كاهش موجودي انبارها و در دسترس بودن واردات، تقاضاي درحال گسترش را با تاثير اندكي بر تورم پوشش مي‌دهد.
 
اما پس از این مرحله، اقتصاد وارد تنگنا و شرایط سخت مي‌شود، تنگنای شدیدی که عمدتا از دو عامل ناشی می‌شود. این شرایط تنگنا تا حدودي ناشي از گسترش شدید تقاضا براي كالاهاي داخلي و تا حدودي دیگر ناشي از كمبود رو به رشد ارز خارجي بوده است. برخلاف مرحله اول (كه كاهش موجودي انبار خصوصيت اصلي آن مرحله بود) در مرحله دوم سطح پایين موجودي انبار و كاهش شدید ساخت وساز منبع مشكلات است. قيمت‌گذاري مجدد و تلاش براي كاهش تورم، كنترل‌هاي ارزي و حمایت از تجارت خارجي در این مرحله ضروري است. تورم به‌طور معناداري افزایش مي‌یابد درحالي كه دستمزد در شرایط قبلي باقي مانده است. كسري بودجه در نتيجه سوبسيدهایي كه در مرحله قبل بر روي ارز و دستمزد حقيقي اعطاشده به شدت افزایش یافته است.

از نگاه پژوهشگران اقتصادی در مرحله سوم حیات سیاست‌های پوپولیستی، كمبودهاي بسيار شدید در اقتصاد بروز می‌کند. شتاب رشد تورم نرخ بالا و فزاینده‌ای را تجربه می‌کند، شكاف واضح ارز خارجي منجر به خروج سرمایه و بي ارزش شدن ارز داخلي و تبدیل سرمایه داخلي به ارز مي شود. علاوه بر این كسري بودجه به علت عدم توسعه سیستم مالیاتی (در اثر نبود انگیزه سیاست‌گذارانه) و کمبود در مالیات ستانده شده و سوبسيدهاي بالا، رو به وخامت مي‌رود. در چنین شرایطی دولت تلاش مي‌كند تا از طریق قطع سوبسيدها و كاهش نرخ ارز اقدام به ثبات‌سازي كند. دستمزد حقيقي به شدت كاهش مي یابد و سياست‌هاي اقتصادي نامتعادل مي‌شوند. در این مرحله نشانه‌های ناامیدکننده‌ای از عدم توانایی دولت در کنترل پیامدهای تصمیمات خود بروز می‌کند.

اما در فصل پایانی سیاست‌گذاری پوپولیستی، که فصل مرگ سیاست‌های پوپولیستی نیز است، سياست‌هاي تثبيتي ارتدوکسی در دستور كار دولت جدید قرار مي‌گيرد. در برخي موارد اصلاحات صندوق بین‌المللی پول به اجرا گذاشته مي‌شود. علاوه بر این در چنین شرایطی نرخ دستمزد حقيقي به شدت كاهش مي‌یابد و حتي به زیر نرخ دستمزد حقيقي قبل از اجراي سياست‌هاي پوپوليستي باز مي‌گردد. همچنين این كاهش بسيار طولاني و ماندگار خواهد بود، زیرا سياست‌هاي اجرا شده گذشته، سرمایه‌گذاران را به شدت نااميد كرده و موجب خروج سرمایه و كاهش سرمایه‌گذاري شده است.
 
كاهش شدید دستمزد حقيقي به این علت اتفاق می‌افتد كه سرمایه امكان جابه‌جایي و حركت داشته اما نيروي كار نمي‌تواند حركت كند، در نتيجه با اجراي سياست‌هاي نامناسب اقتصادي، سرمایه فرار مي‌كند، اما نيروي كار (که بخش عظیمی از آن در ابتدا حامیان پوپولیسم بودند) در دام سياست‌هاي نادرست گرفتار مي‌شود. این رفتارها به‌طور معمول در نهایت منجر به تغيير خشونت‌آميز دولت مي‌شود.

ونزوئلا، قربانی پوپولیسم
وضعیت کنونی کشور ونزوئلا را می‌توان در دسترس‌ترین نمونه برای مشاهده سرنوشت شوم پوپولیسم دانست. نقطه آغاز این داستان شوم زمانی بود که «هوگو چاوز»، که به علت کودتای نافرجام در زندان به سر می‌برد، شکست کودتای خود را مربوط به گذشته دانست و در برابر دوربین‌های تلویزیونی امیدهای مردمی که از دولت فاسد وقت رنجیده‌خاطر بودند زنده کرد و جرقه‌های پوپولیسم را آنجا روشن کرد. بعدها در سال 1998 قدرت را به دست گرفت و رئیس‌جمهوری ونزوئلا شد.
 
با وعده مبارزه با فساد آمد و با «انقلاب بولیواری» خودخوانده توده‌های فقیر را جذب خود کرد. فسادی که مبارزه با آن از وعده‌های همیشگی چاوز و همراهانش بود. با این حال سوسیالیسم وعده داده‌شده چاوز در قالب آنچه «انقلاب بولیواری» می‌خواند یک تراژدی تمام عیار اقتصادی به وجود آورد. دادن یارانه، سوبسید سوخت، ارائه خانه‌های ارزان قیمت (که در برخی موارد صرفا برای ایجاد پشتوانه سیاسی انجام می‌گرفت)، توزیع مستقیم منابع به فقرا نمونه‌ای از اقداماتی بود که «موسولینی استوایی» (تعبیری که کارلوس فوئنتس نویسنده مشهور مکزیکی برای چاوز به کار می‌برد)، در قالب آنچه «انقلاب بولیواری» می‌خواند انجام می‌داد، اما این انقلاب خودخوانده در نهایت یک تراژدی تمام‌عیار اقتصادی به وجود آورد. تراژدی که با مرگ چاوز و کنار گذاشتن برادرش از ریاست جمهوری ونزوئلا، نیز پایان نیافت.
 
مجموعه‌ای از چنین اقداماتی سبب شد تا نرخ تورم میانگین این کشور (بر مبنای آمارهای بانک جهانی) از حدود 12 درصد در ابتدای سال 2010 به حدود 741 درصد در انتهای ماه گذشته میلادی برسد. همچنین صندوق بین‌المللی پول پیش‌بینی کرده است که این روند افزایشی در نرخ تورم ادامه دار باشد و نرخ تورم در میانه سال جاری میلادی به سطح 1000 درصد برسد. نرخ بیکاری نیز که در سال 2010 در محدوده 7 درصد نوسان می‌کرد، به بیش از 21 درصد در ابتدای سال 2017 رسیده است.