bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۳۱۸۷۳۰

جامعه‌شناسی و واقعيات اجتماعی

تاریخ انتشار: ۱۱:۰۷ - ۲۱ خرداد ۱۳۹۶
كتاب «مسائل اجتماعي» نوشته‌ جان مشونيس با ترجمه‌ هوشنگ نايبي با همكاري شوراي اجتماعي كشور از سوي انتشارات پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات منتشر شده است. اين كتاب كه در دو جلد و ١٧ فصل تدوين شده است، نشان مي‌دهد كه مساله‌ اجتماعي چيست و اساسا چرا و چگونه موضوعاتي معين، مساله‌ اجتماعي به شمار مي‌روند و سرانجام چه راه‌حل‌هايي دارند. اين اثر، شامل آخرين داده‌ها در زمينه‌ مسائل اجتماعي در امريكا است كه با تحليل نظري موضوعات و مناقشات امروز جهان بر اساس رويكرد تعبيرگرايي اجتماعي كامل مي‌شود. كتاب ضمن پرداختن به مسائل اجتماعي به «راه ‏حل‌‏ها» نيز اشاره دارد. از اين رو، بخش عمد‏ه‌‏اي از هر فصل به سياست اجتماعي اختصاص يافته است. نويسنده كتاب «مسائل اجتماعي» مدعي است كه اين كتاب به خواننده كمك مي‌كند به شهروند سياسي فعال تبديل شود. از اين رو در هر فصل ديدگاه‌هاي سياسي گوناگون درباره موضوعات فراوان به ميان آمده تا خوانندگان و به‌ويژه دانشجويان براي ورود به سياست، توانمند و از اطلاعات و مفاهيم درخور براي تحليل موضوعات امروز برخوردار شوند. 

به گزارش اعتماد، چندي پيش نشست نقد و بررسي كتاب فوق با سخنراني عماد افروغ جامعه‌شناس و رييس سابق كميسيون فرهنگي مجلس شوراي اسلامي، حسين سراج‌زاده رييس انجمن جامعه‌شناسي ايران، صلاح‌الدين قادري عضو هيات علمي دانشگاه خوارزمي و هوشنگ نايبي، استاد دانشگاه تهران و مترجم كتاب به همت پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات و انجمن جامعه‌شناسي ايران در مركز فرهنگي شهر كتاب بهشتي برگزار شد كه به دليل تقارن با سالروز رحلت امام(ره) و قيام ١٥ خرداد و انتشار مطالب مرتبط با اين ايام، گزارش اين نشست را در اين شماره مي‌خوانيد؛

هوشنگ نايبي، استاد دانشگاه تهران و مترجم كتاب
شناخت و مهار مسائل عام اجتماعي
در ابتداي اين نشست نايبي، در سخنان كوتاهي به بيان اهميت اين كتاب پرداخت و گفت: البته اين كتاب درباره جامعه امريكا بوده و نويسنده آن نيز امريكايي است اما بخش اعظم مسائلي كه مطرح كرده، مسائل اجتماعي عامي است كه در تمام جوامع وجود دارد مثل جرم، خشونت، اعتياد و همچنين مسائل جهاني كه دامنگير تمام كشورها است؛ مثل تروريسم و مسائل محيط زيستي و به همين دليل، نويسنده نيز با اينكه جامعه مشخصي را مطالعه مي‌كند اما در اين زمينه‌ها به طور مداوم به كشورهاي ديگر و مقايسه‌هاي بين‌المللي ارجاع مي‌دهد. 

بنابراين، شناخت اين مسائل عام به غناي شناخت محققان و مسوولان اجتماعي كمك مي‌كند تا براي مقابله يا مهار مسائل اجتماعي از اين دانش و شناخت استفاده كنند. بخشي از اين مسائل اجتماعي شايد خاص جامعه امريكا باشد مثل گرايش‌هاي جنسي اما از آنجا كه اينها مسائل اجتماعي جوامع مدرن و كشوري مثل امريكا است مي‌توان احتمال داد كه اين مسائل در آينده گريبانگير جوامع ديگر نيز بشود. به همين دليل، شناخت اين مسائل براي محققان و دانش‌پژوهان در جهت آمادگي و حتي چاره‌انديشي و مقابله با مسائل احتمالي و حتي پيشگيري از آنها مفيد خواهد بود.

عماد افروغ، رييس سابق كميسيون فرهنگي مجلس
مساله‌محوري،  ما را به سمت جامعه‌شناسي  برد
افروغ با بيان اينكه ترجيح مي‌دهد ابتدا موضوعي را مطرح كرده و سپس به مسائل اجتماعي بپردازد، گفت: چندي پيش در محافل دانشگاهي ما بحثي درگرفت مبني بر اينكه ظاهرا در بين جامعه شناسان ما يا گرايش نظري وجود دارد يا گرايش مساله محور. من اين دعوا را دعواي مع‌الفارقي مي‌دانستم و وارد آن نيز نشدم. مهم‌ترين انگيزه‌اي كه حداقل نسل ما را به سمت رشته جامعه‌شناسي كشاند، يك انگيزه مساله‌محور بود. يعني ما قصد پرداختن به يك مبحث كاملا محض نظري را نداشتيم. حالا خيلي‌ها اين بحث نظري را در قالب فلسفه مي‌شناسند. 

من اين فلسفه‌اي كه به يك بال زميني خود يعني بال فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي، تاريخي و قدرت بي‌توجه باشد را اصلا فلسفه نمي‌دانم. اصطلاحا مي‌گوييم يك فرماسيون تينا اتفاق افتاده كه خود اين تينا يك بحث شناخته شده در رئاليسم انتقادي ديالكتيكي است و به نوعي از جنس ايدئولوژي‌اي كه مطرح مي‌شود اما دروني‌تر است. معمولا اينگونه فلسفه‌هاي محض كه به زمينه‌هاي خود كاري ندارند، در خدمت قدرت و روابط ارباب رعيتي تعميم يافته هستند. بنابراين، من اصلا اين دوتايي‌ها را برنتابيدم. 

دغدغه ما به هر حال مساله بوده اما وقتي كه مي‌خواهيم مساله‌شناسي كنيم بايد چند نكته را در نظر داشته باشيم؛ يكي اينكه مساله اجتماعي اگر قرار باشد صرفا ذهني نباشد و عيني باشد اصلا ذيل واقعيت اجتماعي تعريف مي‌شود. اما سوال مهم اين است كه واقعيت اجتماعي چيست؟ آيا همان آمار و ارقام است؟ اين معضلي است كه در جامعه‌شناسي و ظاهرا بيشتر در محافل امريكايي اتفاق افتاد كه جامعه‌شناسي به تحقيقات اجتماعي تقليل يافت و تحقيقات اجتماعي نيز به آمار تقليل يافتند. 

آيا جامعه‌شناسي آمار است؟ پس بهتر است كار خود را وانهد و دنبال ارايه آمار توصيفي و فوقش استنباطي برود. يك تعريف خاص از عليت نيز داده شود و عليت هم به انتظام و تقارن تقليل يابد و در نهايت، يك نگرش هيومي حاكم شود و تمام.

نسبت بين واقعيت و ارزش
وي ادامه داد: وقتي شما پاي واقعيت را وسط مي‌كشيد، مخصوصا در واقعيات اجتماعي برخلاف واقعيات طبيعي ايده روي واقعيت، نه فقط در تفسير بلكه در توليد آن اثر مي‌گذارد. خيلي بحث ظريفي است؛ رابطه‌اي است بين ايده و واقعيت. ما بعضي وقت‌ها فراموش مي‌كنيم كه اين واقعياتي كه تلخ است در جامعه ما و مرتبط با مسائل اجتماعي است، بي‌ربط با آن ايده‌هايي است كه در پس اين واقعيت‌ها وجود دارند. اصلا موضوع اجتماعي، اعم از ايده‌هاي مرتبط با آن واقعيت و خود واقعيت است. 

يعني وقتي من بر يك مساله اجتماعي دست مي‌گذارم، يك ايده مرتبط با آن وجود دارد كه آن را بازتوليد مي‌كند و آن واقعيت نيز ايده را ايجاد مي‌كند. به عبارت ديگر، آنها در خدمت يكديگر هستند. شما نمي‌توانيد ايده آپارتايد و وجوه مادي آن را دو مقوله جدا بدانيد. اين ادعاي پوچي است كه برخي از جامعه شناسان ما مطرح مي‌كنند كه بين واقعيت و ارزش، رابطه وجود ندارد. مگر ممكن است رابطه وجود نداشته باشد؛ آن ايده و نظم ارزشي، واقعيت را ايجاد كرده و شما اگر بخواهيد تبيين كنيد بايد رابطه بين اين دو را بگوييد و موضع بگيريد. براي مثال، در دهه ٨٠ در انگلستان، اين ذهنيت جاري بود كه پديده بيكاري ناشي از بيعاري و تنبلي است، به طوري كه گويا نظام سرمايه‌داري هيچ نقشي در اين ايده و در اين بيكاري ندارد. 

در حالي كه مشخص شد مولد اصلي بيكاري و اين ايده، خود نظام سرمايه‌داري است. حالا يك محقق علوم اجتماعي بيايد و بگويد كه اين يك ايده و اين نيز يك واقعيت است كه هيچ ربطي به يكديگر ندارند. من اگر بخواهم تبيين درستي ارايه دهم بايد اين رابطه را نيز بگويم و اگر تبيين من ادعاي درست بودن دارد بايد جايگزين كنم. وقتي جايگزين مي‌كنم نيز يعني اين نبايد و آن بايد. بنابراين، خيلي راحت از دل يك واقعيت‌شناسي خوب، يك ارزش‌شناسي متناسب و متناظر بيرون مي‌آيد.

مسائل اجتماعي ما را بي‌نياز از مباحث نظري نمي‌كند
افروغ با بيان اينكه حتي كساني كه دغدغه نظري و فلسفي در جامعه‌شناسي دارند نمي‌توانند دلمشغولي واقعيات و مسائل را نداشته باشند، گفت: آنها نيز اين دلمشغولي را دارند مگر اينكه يك ايده‌پردازي و نظريه‌پردازي خاص در ميان باشد كه پيش‌تر گفتم از آن به نشانگان تينا ياد مي‌كنيم؛ يك فلسفه محض كه زماني يك ضلع زميني داشت و به مرور فراموش كرد كه روزي يك پايه زميني نيز داشته است. 

خلاصه اينكه مهم‌ترين دغدغه جامعه شناسان، واقعا واقعيت‌شناسي، ايده مرتبط با واقعيات اجتماعي، تببين و ريشه‌يابي آنهاست و بنابراين، مسائل اجتماعي نيز به مثابه واقعيات اجتماعي، مهم‌ترين موضوع جامعه‌شناسي و يك جامعه شناس است. وي ادامه داد: اينكه ما چه چيزي را مساله بناميم و چه چيزي مساله باشد، به نظم هنجاري و ارزشي آحاد و گروه‌ها و جامعه نيز بستگي دارد -حسب رابطه ايده و واقعيتي كه توضيح دادم- و اينجا نسبيت‌گرايي واقعيت‌شناسي مطرح مي‌شود. 

وي با تاكيد بر اينكه نسبيت‌گرايي هستي شناختي نيست، افزود: اما اينجا در واقعيات اجتماعي، به خاطر اينكه ما شكل مي‌دهيم و مي‌سازيم و فقط تفسير و توصيف‌مان موثر نيست به يك واقعيت‌شناسي نسبي‌گرا نيز باور دارم. اين يك واقعيت است كه شايد موضوعي در جايي مساله باشد اما در جاي ديگري، مساله نباشد. رابطه ايده و واقعيت، نكته مهمي بود كه به نظرم آمد بايد مطرح شود اينكه اين رابطه، واقعيت‌ها را مي‌سازد و فقط در وجه تفسير آن نيست. بنابراين، مباحث مسائل اجتماعي و واقعيات اجتماعي به تبع، ما را بي‌نياز از مباحث نظري و فلسفي نمي‌كند.

در ادامه، وي چند پرسش را مطرح كرد: اينكه مساله اجتماعي چيست؟ واقعيت اجتماعي چيست؟ تبيين چيست؟ عليت در مسائل اجتماعي چيست؟ ريشه‌يابي واقعيات چيست؟ نقش عوامل فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي و سياست‌ها و رفتارهاي كلان در نوسانات مسائل اجتماعي چيست؟ نقش عوامل بيروني چيست؟ و گفت: همه اين پرسش‌ها، پاي مباحث نظري را به ميان مي‌كشد. اين نيز يك بحث جدي و مهم است كه آيا ما با اعداد و ارقام مي‌توانيم بگوييم كه واقعا با يك واقعيت اجتماعي رو به رو هستيم؟ آمار و ارقام اگر صحيح و معتبر هم باشد در نهايت يك تعميم به ما مي‌دهد؛ رابطه دروني را به ما نمي‌گويد. 

الزاما نمي‌گويد كدام دروني و كدام بيروني است و چه بسا ما عوامل بيروني را دروني جلوه دهيم و اين خطر است، عليت نيست. حتي فلسفه سياسي-اجتماعي يك فيلسوف و جامعه‌شناس نيز در مساله‌شناسي موثر است. درباره همه اينها مي‌توان بحث و داوري كرد و اين داوري‌ها در ذيل همان فلسفه سياسي-اجتماعي صورت مي‌گيرد زيرا با وجود همه اختلاف‌ها، ما به يكسري حقايق وجودي باور داريم.

جواب بي‌انتهايي بد چيست؟
افروغ با اشاره به بحثي كه در ديالكتيك مطرح است افزود: هگل متهم است كه ديالكتيك او بسته، ذهني، عقلي و يك ايده‌آليسم محقق است. در برابر آن كساني هستند كه مي‌گويند ديالكتيك، متجزي و باز است. اما اين سوال مطرح مي‌شود كه هگل شما را به بي‌انتهايي بد متهم مي‌كند، جواب بي‌انتهايي بد چيست؟ يك نكته زيباي ديالكتيك مي‌گويد درست است كه ما مي‌گوييم ديالكتيك، متجزي و باز است اما واقعيت‌هايي در عالم وجود دارد كه برحسب ضرورت و حقايق وجودي‌شان، اجازه نمي‌دهند ديالكتيك‌ها تا ابد باز باشند و در جايي بسته مي‌شوند. 

وي با تاكيد بر وجود نگرش انتقادي در نويسنده اين كتاب، گفت: او سعي كرده با منش انتقادي و نوع‌دوستانه به مسائل اجتماعي توجه كند. وي واقعيات اجتماعي را از سه منظر نظري ساخت كاركردي و تعامل‌گرايي نمادين و راديكال چپ و خيلي خوب نيز توجه كرده است كه دلالت‌هاي سياسي هر يك مي‌تواند بر توليد و حتي راه‌حل مساله اثر بگذارد كه حالا نوعا بر ديدگاه محافظه‌كارانه و ليبراليسم و راديكاليسم اشاره كرده است. به نظر مي‌رسد معناي خاصي از ليبراليسم مدنظر نويسنده است كه در نتيجه آن، واژه ليبراليسم از زمينه و بنيان فردگرايانه خود خارج شده و به متمايلان حقوق اقتصادي-اجتماعي نزديك شده است. نكته ديگر اينكه آمارهاي ارايه شده در اين كتاب مربوط به جامعه امريكاست و خيلي خوب است كه همه چه با نگاه سلبي و چه ايجابي تا حدي با واقعيات آشنا شوند. 

اين بهترين فرصت براي مترجم و ناشر كتاب بود كه مقدمه‌اي بنويسند و به مسائل اجتماعي ايران اشاره كنند و گاه وضعيت جامعه ايران و امريكا را مقايسه كنند. بهترين فرصت براي پرداختن به آمار و ارقام خودمان بود، تحقيقات و پيمايش‌ها در اين زمينه نيز كم نبود مي‌توانستند از آنها كمك بگيرند. اميدوارم اين فرصت در چاپ دوم فراهم شود. نكته ديگر اينكه به يك دسته‌بندي در ارتباط با مسائل اشاره شده كه من كليت آن را ذكر مي‌كنم؛ مسائل نابرابري اجتماعي، مسائل انحرافات، همنوايي و سلامت، مسائل نهادهاي اجتماعي و بالاخره مسائل جهاني. يادم نمي‌آيد جايي گفته باشد كه اين تقسيم‌بندي ذيل كدام نظم تئوريك است. اگر هم اشاره كرده باشد توضيح نداده كه چرا به اين چهار دسته مسائل پرداخته و خاستگاه نظري آن چيست. 

نكته ديگر اينكه من موفق شدم حسب علاقه و وقت، ١٢ فصل از اين كتاب را بخوانم و به مواردي برخوردم كه مترجم مي‌تواند در مقدمه آنها را نيز در نظر بگيرد. اول اينكه به تمركز فقر اشاره شده است البته همه متفكراني كه ايشان مورد استناد قرار داده، بيست سال پيش نيز مورد استناد ما بوده است اما بعضي از آمارهاي آن توجهم را جلب كرد كه بسيار خوب است. نويسنده مي‌گويد در سال ١٩٤٨ م. يك خانه نوساز ٨ هزار دلار بوده كه معادل ٤٠ هزار دلار امروز (٢٠١١) يعني ٥ برابر در ظرف ٦٣ سال است. حالا آن را به ايران مي‌آوريم يعني از سال ١٣٢٧ تا ١٣٩٠ش. هزار تومان به ٥ هزار تومان تبديل شده است. 

آيا واقعا اينقدر شده است؟ مساله ديگر بحث تروريسم است. نويسنده اشارات انتقادي خوبي به مساله جنگ و به ويژه تروريسم كرده است اما به نقش مستقيم امريكا و اسراييل در شكل‌گيري تروريسم جهاني و منطقه‌اي هيچ اشاره‌اي نكرده است. اين يك مورد خاص است اما بسيار ضروري و به جا بود كه مترجم مقدمه‌اي بر اين كتاب بنويسد و در برخي موارد، ادعاهاي نويسنده را نقد كند. 

افروغ، پايان سخن خود را به نقل قولي از نويسنده اثر كه تحت تاثير آن قرار گرفته، اختصاص داد و گفت: او در ستايش گاندي مي‌نويسد گاندي در يكي از تاكتيك‌هاي موثر خود از مردم هند خواست به جاي پارچه ساخت كارخانجات نساجي انگلستان كه بخشي از نظام اقتصادي استعماري استثمارگران بود پارچه‌هاي توليد داخل را بخرند. چرخ نخ‌ريسي قديمي نماد مقاومت گاندي شد و مردم هند او را به نام نيك مهاتما (روح بزرگ) ملقب كردند.

حسين سراج‌زاده، رييس انجمن جامعه‌شناسي ايران
پيوند مساله اجتماعي و قدرت
سراج‌زاده با بيان اينكه در دو بخش به محتواي كتاب و ترجمه آن خواهد پرداخت، گفت: در نهايت، به اين خواهيم پرداخت كه از كتاب مسائل اجتماعي چه درسي مي‌توانيم درباره جامعه ايران بياموزيم. اين كتاب درباره جامعه امريكاست و شايد براي كسي كه علاقه‌مند به مسائل اجتماعي ايران است محتوايي در بر نداشته باشد اما اين به اين معنا نيست كه مطالعه آن هيچ كمكي به فهم و تحليل مسائل اجتماعي كشور نمي‌كند. 

وي افزود: جان مشونيس، نويسنده اين كتاب، استاد مشهوري در امريكا است و با سابقه‌اي از جامعه‌شناسي به اين موضوع پرداخته است. وي كتاب‌هاي متعددي به‌ويژه با مقدمات و محتواي آموزشي در حوزه جامعه‌شناسي تاليف كرده كه كتاب مسائل اجتماعي بي‌شك يكي از مهم‌ترين آنها است. كتاب اگرچه بحث‌هاي عميق نظري و در ارتباط با واقعيات اجتماعي ندارد اما يك كتاب آموزشي به شمار مي‌رود و براي دانشجويان و علاقه‌مندان حوزه جامعه‌شناسي بسيار مناسب است. اين كتاب، تاكيد ويژه‌اي روي سياست دارد و در تبيين مسائل اجتماعي توجه خاصي به امر سياست دارد. 

توجه به موضوع سياست در تحليل مسائل اجتماعي يكي از موضوعاتي است كه از طرف ديدگاه چپ معمولا مورد توجه قرار مي‌گيرد. همانطور كه ماركس وقتي مي‌خواهد از اقتصاد سخن بگويد از اقتصاد سياسي سخن مي‌گويد. اينجا نيز در ارتباط با مسائل اجتماعي به عنوان مثال، يكي از جامعه‌شناسان چپ‌گراي انگليسي، نوشته‌اي دارد كه در آنجا به تصريح اشاره مي‌كند كه بهترين راه براي تحليل مسائل اجتماعي اين است كه آنها را به عنوان يك امر سياسي ببينيم. 

اين حرف البته بسيار درست است و مفهوم آن، اين است كه مساله اجتماعي بسيار با موضوع قدرت در جامعه پيوند دارد. وي ادامه داد: قدرت تعيين مي‌كند كه چه چيزي مساله اجتماعي تعريف شود و چه كساني توانايي اين را داشته باشند كه موضوعي را به عنوان مساله اجتماعي عمومي و صداي خود را به عنوان صداي همگان مطرح كنند. در بحث رابطه قدرت و مساله اجتماعي است كه تعيين مي‌شود چه كساني منافع و علائق خود را به مثابه منافع و علائق همگان تعريف كنند و اينكه رسانه‌ها چه نقشي دارند. 

از آنجا كه مسائل اجتماعي بر اساس تعريف، بسيار با علايق و ارزش‌هاي گروه‌هاي مختلف مرتبط هستند و چون هنجارها و ارزش‌هاي اجتماعي براي گروه‌هاي مختلف ممكن است متفاوت باشد و به دليل اينكه هنجارها و ارزش‌هاي اجتماعي در طول زمان تغيير مي‌كنند پس مسائل اجتماعي نيز ممكن است مرتب دستخوش دگرگوني و تحول ‌شوند. لذا برخي موضوعات كه در گذشته، مساله نبوده است احتمال دارد، در حال حاضر مساله باشد و گاهي برعكس.

فهم متفاوت مسائل اجتماعي با نظريات مختلف
سراج‌زاده در ادامه گفت: موضوع قدرت و سياست، موضوع مهمي است. امتياز اين كتاب اين است كه به‌خوبي به سياست و قدرت، پرداخته و در ابتدا به صراحت اعلام كرده است كه ما در بررسي همه موضوعات به رابطه آنها با سياست و قدرت مي‌پردازيم. نويسنده اين كتاب، از سه منظر محافظه‌كاري، ليبراليسم و چپ‌گرايي به تبيين مساله اجتماعي مي‌پردازد و نشان مي‌دهد از منظر اين سه رويكرد و ديدگاه، مساله چگونه فهميده مي‌شود و چه راه‌حل‌هايي براي آنها ارايه مي‌شود. كتاب بسيار توجه دارد به اينكه مسائل اجتماعي با نظريات مختلف، متفاوت فهميده مي‌شوند. 

امتيازي كه اين كتاب دارد و در جاي جاي كتاب و در همه فصول آن به خوبي ديده مي‌شود، دو مبناي مهم است؛ يك، ديدگاه‌هاي سياسي و برنامه‌ها و خط مشي‌هايي كه از آنها بيرون مي‌آيد و دو، نظريه‌هاي جامعه شناختي در ارتباط با مسائل اجتماعي. از بين نظريه‌هاي جامعه‌شناسي، كتاب سه نظريه را اتخاذ كرده كه انتخاب بسيار درستي است. 

از رويكرد ساختاري-كاركردي، نظريه تعامل نمادين و نظريه تضاد اجتماعي صحبت كرده و هر موضوعي را كه مطرح مي‌كند، مي‌كوشد بر اساس اين سه نظريه درباره آنها بحث كند. البته تاكيد مي‌كنم كه كتاب در حد آموزشي مقطع كارشناسي و حداكثر كارشناسي ارشد است و در بردارنده بحث‌هاي عميق براي مخاطب عام نيست. 

نكته ديگر اينكه كتاب بسيار آگاهانه تلاش كرده تا نگاه نقادانه‌اي را در خواننده ايجاد كند. بنابراين در جاي‌جاي كتاب، سوالات انتقادي و مهمي را مطرح مي‌كند و خواننده را به تامل وامي‌دارد. پرسش‌هايي كه ممكن است تا حدي از زمينه‌ها و كليشه‌هايي كه در ارتباط با مسائل اجتماعي با آنها آشنا هستيم، فراتر برود.

رييس انجمن جامعه‌شناسي، نايبي را مترجم شناخته‌شده‌اي در حوزه علوم اجتماعي و جامعه‌شناسي دانست و گفت: اين كتاب انتخاب بسيار خوبي است كه ايشان زحمت ترجمه آن را كشيده‌اند. ترجمه اين اثر، بسيار روان و سليس است و ظرفيت آن را دارد كه به عنوان كتاب آموزشي تدريس شود. البته كتاب فاقد معرفي مبسوطي از خود كتاب و نويسنده است و شايسته بود مترجم و ناشران كتاب، مقدمه‌اي مبني بر معرفي آنها بر اين كتاب مي‌افزودند. 

وي درباره ترجمه برخي واژه‌ها نيز گفت: اگرچه واژه‌نامه در انتهاي جلد دوم اين كتاب درج شده، بهتر بود در متن، توضيحي درباره برخي واژه‌هاي مهم و كليدي داده مي‌شد. به طور مثال، در ترجمه عبارت social construction  شايد معناي «برساخت‌گرايي» مناسب‌تر از تعبيرگرايي باشد كه در اين كتاب استفاده شده است. 

اين واژه مي‌خواهد به ما بگويد كه واقعيت اجتماعي در يك فرآيند اجتماعي ساخته مي‌شود كه واژه تعبيرگرايي اين را نمي‌رساند. وي در پاسخ به اين پرسش كه اين كتاب چه فايده‌اي براي ما دارد؟ گفت: اين كتاب خيلي واقع‌بينانه نوشته شده و كمك مي‌كند واقعيت‌هاي جامعه امريكا را بهتر بشناسيم   و حتي به قول يكي از دوستان از منظر دشمن‌شناسي نيز خواندن اين كتاب مي‌تواند مفيد باشد. 

نويسنده جزو كساني است كه ديدگاه انتقادي دارد و بر همين اساس، تصويري واقع‌گرايانه از وضعيت جامعه امريكا به مخاطب ارايه مي‌كند. نكته ديگر اينكه سه رويكرد سياسي مطرح شده در اين كتاب، امروزه در همه كشورهاي جهان از جمله ايران بديل خود را دارند و در همه كشورها در عرصه سياسي با جريان‌هاي محافظه‌كار، ليبرال و چپ مواجه هستيم. 

ممكن است به طور مثال بگوييد عربستان هنوز به مرحله‌اي از مدرنيت نرسيده كه به اين جريان‌ها رسيده باشد اما در آنجا نيز خفته آنها وجود دارد. در جامعه ايران از مشروطيت تاكنون ما سه جريان محافظه‌كار، ليبراليسم و چپ را به طور جدي داشته‌ايم و تا به امروز نيز در عرصه‌هاي فكري و سياسي ما بروز و ظهور داشته‌اند. در نتيجه اينكه مسائل اجتماعي با اين رويكردها چگونه تحليل مي‌شوند و  همچنين نحوه استفاده نويسنده از آمار، ارقام، واقعيات و شواهد در تبيين مسائل اجتماعي مي‌تواند براي ما الگو باشد.

صلاح الدين قادري، عضو هيات علمي دانشگاه خوارزمي
تخيل جامعه‌شناسي و سياست اجتماعي
قادري، به ‌عنوان آخرين سخنران درباره كتاب مسائل اجتماعي گفت: بسياري از مسائلي كه در اين كتاب تشريح شده، مسائلي است كه ما نيز در ايران ممكن است هر لحظه با آنها مواجه شويم يا قبلا براي ما نيز اتفاق افتاده باشد. ما هر لحظه ممكن است با مسائلي از جمله جرم، خشونت، انزجار، مسائل خانواده، مشكلات محيط زيستي، زباله، آلودگي هوا مواجه شويم. 

به طور مثال ما در ايران در سال‌هاي ٩١ و ٩٢ با تورم، ركود و بيكاري غيرقابل پيش بيني روبه رو بوديم. برجستگي اين كتاب، داشتن شموليت ديگر كتاب‌هاي حوزه جامعه‌شناسي است و ويژگي ممتاز آن، اين است كه ضمن بيان مشكلات و مسائل اجتماعي در عين بي‌طرفي به بيان راه‌حل نيز مي‌پردازد. 

اين كتاب سعي كرده از جنبه‌هاي مختلف به مساله اجتماعي بپردازد و با بياني ساده، پيچيدگي‌هاي مساله اجتماعي را تبيين مي‌كند. ما در اين كتاب مي‌توانيم مطالعات تطبيقي داشته باشيم كه چطور جامعه شناسي به نقش رهبران و شهروندان توجه مي‌كند و همچنين به رويكردهاي سياسي در تعريف و حل مساله بپردازيم. 

نويسنده همچنين، تحليل نظري پديده را  ارايه و داده‌ها را تحليل مي‌كند. وي ادامه داد: در اين كتاب به بحث سياستگذاري نيز پرداخته شده و از اين منظر به نقدي كه به جامعه‌شناسان وارد است مبني بر اينكه آنها به راه‌حل نمي‌پردازند، پرداخته و راه‌حل نيز ارايه مي‌كند. اين كتاب همچنين به خوبي تخيل جامعه‌شناسي را مطرح و بحث سياست اجتماعي را نيز به‌خوبي بيان مي‌كند. 

براساس كتاب «مسائل اجتماعي» زماني كه به تخيل و بينش جامعه‌شناسي دست پيدا كنيم مي‌توانيم به خوبي مسائل اجتماعي را حل كنيم. نويسنده همچنين بحث نحوه ارزيابي سياست را مطرح و راه‌هاي ارزيابي سياست را بيان مي‌كند. جان‌ مشونيس، نويسنده اين كتاب در پايان هر فصل درباره آينده سخن مي‌گويد و توضيح مي‌دهد كه رويكرد ما چه خواهد بود؟

هوشنگ نايبي، مترجم كتاب
نقد، كار مترجم نيست
نايبي در پايان با اشاره به صحبت‌هاي افروغ گفت: آن بخشي كه دكتر درباره ليبرال يادآور شدند درست است؛ كتاب اصلا روي بحث‌هاي عميق و فلسفي نرفته است و منظور او از ليبرال دقيقا حزب دموكرات است. همچنين همان‌گونه كه ايشان گفتند خاستگاه نظري تقسيم‌بندي خود از مسائل اجتماعي را بيان نكرده است. وي در ادامه در پاسخ به انتقادي كه به فقدان مقدمه در كتاب وارد شد گفت: من با مقدمه‌نويسي مخالف هستم زيرا نويسنده كتاب شخص ديگري است. 

ضمن اينكه نويسنده در كتاب، خود را معرفي كرده و خود او نكاتي را كه انتظار مي‌رفته، مطرح كرده است. اما نقد خوب است گاهي مترجمان در مقدمه اين كار را انجام مي‌دهند و گاه در پانويس‌ها نقدي را مي‌نويسند اما من معتقد هستم كه اينها كار مترجم نيست و مترجم تنها انعكاس كار است. من با اينكه چنين مقدمه و نقدهايي لازم است موافقم اما جاي آنها در مجله يا كتاب ديگري است. 

اگر بخواهيم درباره مسائل ايران صحبت كنيم كه بايد يك كتاب بنويسيم و من جاي آن را در مقدمه نمي‌بينم. به همين دليل من در تمام آثاري كه تاكنون ترجمه كرده‌ام در برابر اين موضوع مقاومت كرده‌ام. اما درباره دليل انتخاب اين اثر براي ترجمه بايد بگويم كتاب‌هاي زيادي به من پيشنهاد شد اما حسن اين كتاب در اين است كه مسائل اجتماعي را توصيف مي‌كند، چگونگي به وجود آمدن آنها را تحليل مي‌كند و تعبير مسائل اجتماعي و اينكه موضوعي ممكن است امروز مساله باشد و فردا نباشد و برعكس. 

ضمن اينكه مسائل اجتماعي را توصيف مي‌كند علت آنها را از سه ديدگاه بررسي مي‌كند. اما راه‌حل‌ها خود به خود در تبيين‌ها نهفته است. رويكردها را سياستگذاران و سياستمداران و احزاب تعيين مي‌كنند و براي مسائل اجتماعي راه‌حل‌هاي متفاوتي دارند. وي افزود: آخرين نكته نيز درباره تعبيرگرايي است، من معتقد هستم كه واژه‌هايي مثل social construction را نبايد ترجمه كرد زيرا اينها واژه‌هاي فني و تخصصي هستند و با همين‌ها است كه زبان علمي مي‌شود. 

اگر هم ترجمه مي‌شود نبايد تحت‌اللفظي باشد بايد معنايي باشد. برداشتي كه من از اين واژه در ترجمه‌هاي خود داشته‌ام استنباطي بوده و به معناي تعبيرگرايي است و اينكه ما چه تلقي از پديده‌ها داريم. اين تلقي آنقدر مهم است كه ما با آن واقعيت مي‌سازيم، يك موضوع را مساله به شمار مي‌آوريم و تبديل به مساله مي‌شود يا مساله به شمار نمي‌آوريم و ديگر مساله نيست. به همين دليل برداشت من اين بوده، ديگران نيز برداشت‌هاي ديگري دارند. تبعا به مرور يكي از اين برداشت‌ها غالب مي‌شود و جاي خود را باز مي‌كند.