رحمت مهدوی*؛ کودتا، شورش، جنگ داخلی، هجوم خارجی، انقلاب از راههای تغییر یک سیستم سیاسی میتواند باشد. در این بین شاید بتوان گفت: «انقلاب» قابل احترامترین شکل تغییر نظام سیاسی است که با یک اتحاد دسته جمعی و همراه با شور و شعور زمان خود میافتد. اعتراضهای به حقی در اتفاقات اخیر در واکنش به وضعیت اقتصادی یا فسادهای اداری و... شکل گرفت، ولی برخی قصد القای شکل گرفتن انقلاب و به تبع آن مصادره و رهبری آن را داشتند.
پرسش اساسی که درباره این اتفاقات افتاد میتوان مطرح کرد این است که آیا در این جریانات شانی برای انقلاب وجود داشت؟
نگاهی بیاندازیم به مجموعهای که به دنبال هدایت و رهبری این حرکت شدند و شاید به جرات گفت: بیشترین آسیب را به مطالبات مردم زدند و آن را از مسیر خود خارج کردند. بازماندگان رژیم پهلوی، منافقین، کانالهای تلگرامی، گروه ری استارت، چهار ضلعی مدعی رهبری برای شکل گیری یک انقلاب بودند.
در شکل گیری یک انقلاب رهبران آن قبل از هر چیزی باید ایدئولوژی، آرمانها، برنامهها و راهکارهای خود را ابتدا ارائه دهند. مردم باید بدانند برای چه باید قیام کنند؟ و چه اتفاقی قرار است بیافتد؟ ولی این چهار ضلعی نه تنها دارای آرمان و برنامه قابل توجهی ندارند، بلکه اساسا قادر به دفاع عمکلرد خود نیز نیستند و باید قبل از هر چیزی باید به پرسشهای متعددی از گذشته، حال و آینده خود پاسخگو باشند.
یک سوال مشترک ساده و ابتدایی برای دو ضلع اول و آن اینکه در طی این ۴ دهه به پشتیبانی کدامین منابع مالی همچنان در راس رسانهها هستند؟ چرا که یکی از دغدغهها و ناراحتیهای شکل گرفته بین مردم اعتراض به برخی فسادهای مالی- اداری است. گردانندگان کانالهای تگلرامی نیز قاعدتا بخاطر مدیریت تیمی و زندگی شخصی مستلزم بسیاری هزینهها در جوامع خارجی هستند که باید شفاف برای مردم قابل ارائه باشد همانطور که دنبال شفاف سازی در مورد بسیاری از امور داخلی هستند.
به دنبال ایجاد چه نوع نظام سیاسی هستند و جایگاه خود در این سیستم چگونه خواهد بود؟ آیا در شان یک انقلاب است افرادی که در طی یک جنگ ۸ ساله با دشمن دست دوستی دادند و ۸ سال جنگ را بر یک کشور تحمیل کردند بخواهند رهبری یک انقلاب را بر عهده گیرند؟ آیا بازماندگان نظامی که بخاطر یک فساد دامنگیر و همه جانبه ساقط شدند و همچنان از مزایای آن برخوردارند، میتوانند مدعی مبارزه با فساد باشند؟ آیا در شان یک انقلاب است، مردم دل به رهبری کسانی خوش کنند که خود زاییده فساد هستند؟
چرا موضع روشن و مشخصی درباره مطالبات اقوام، مذاهب در سیستم آینده ندارند؟ برنامههای فرهنگی آن در زمینههای مختلف چگونه است؟ در سیستم سیاسی مطلوب خود چگونه به توزیع قدرت خواهند پرداخت؟ مردم از وضعیت اقتصادی، تورم، بیکاری، برخی دعواهای اصلاح طلبی، اصولگرایی و... خسته شدند و ذاتا نیز این خواستهها و اعتراضها حق هستند، ولی رهبران مدعی انقلاب بیان کردند که اگر در آستانه یک انقلاب اکثریت با یک گروه نباشد سرانجام آن جنگ داخلی، ناآرامیهای داخلی و... است که شاید قریب به یک دهه طول بکشد و در این میان آنکه بیشتر متضرر خواهد شد همین مردمی هستند که بیشتر از همه از وضعیت اقتصادی در رنج هستند؟
اگر محور بحثها وضعیت اقتصادی است نباید رهبران آن حداقل یک جزوه ۳۰ الی ۴۰ صفحهای برای آینده اقتصادی کشور ارائه دهند؟ آیا رهبران انقلاب از تدوین یک الگو و برنامه اقتصادی عاجز هستند؟ آیا با این وضعیت شان انقلاب حفظ خواهد شد؟ قدرت بسیج عمومی مردم یکی دیگر از ویژگیها اصلی انقلاب است که رهبران آن باید از آن برخوردار باشند. اگر رهبر یا رهبران انقلاب از آن کاریزمای لازم برخوردار نباشد و نتوانند اکثریت مردم را با خود کنند نه تنها انقلابی ایجاد نخواهد شد بلکه به دلیل مدعیان متعدد قدرت، جنگ داخلی، آشوب و... جایگزین خواهد شد.
آیا در شان یک انقلاب است که رهبر آن اقبال ده درصدی بین مردم نداشته باشد؟ آیا قبل از اینکه خود مردم در اعتراض به برخی مشکلات در خیابانها حضور یابند به راستی این چهار ضعلی مدعی رهبری جامعه، قدرت لازم را برای بسیج مردم داشتند؟ چراهمواره بعد شکل گیری حرکتها، بلافاصله شیطنتها شروع میشود واین مدعیان در صحنه حضور مییابند و هرکس از ظن خود یار مردم میشود و سعی دارد القا کند حضور مردم بخاطر دعوت انها شکل گرفته است؟
فعال سیاسی*