bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۳۵۱۱۸۷

در ورزش قهرمانی وضع بهتری از اقتصاد داریم؟

ورزش به لحاظ ساختاری با سایر حوزه‌های مدیریتی تفاوت جدی دارد؛ بویژه ورزش قهرمانی و حرفه‌ای که تحت نظارت و مقررات فرامرزی است. از تصویب اساسنامه گرفته تا عزل و نصب‌ها و تا رسیدگی به اختلافات و صدور احکام قضائی همگی در چارچوب نظارتی فدراسیون‌های بین‌المللی و کنفدراسیون‌های قاره‌ای قرار دارند.

تاریخ انتشار: ۰۰:۱۰ - ۱۳ اسفند ۱۳۹۶

عباس عبدی روزنامه نگار و تحلیلگر سیاسی در روزنامه شهروند نوشت:

ورزش به لحاظ ساختاري با ساير حوزه‌هاي مديريتي تفاوت جدي دارد؛ بويژه ورزش قهرماني و حرفه‌اي كه تحت نظارت و مقررات فرامرزي است. از تصويب اساسنامه گرفته تا عزل و نصب‌ها و تا رسیدگی به اختلافات و صدور احكام قضائي همگي در چارچوب نظارتي فدراسيون‌هاي بين‌المللي و كنفدراسيون‌هاي قاره‌اي قرار دارند.

پذيرش چنين وضعيتي براي جامعه و مديراني كه به نظارت‌پذيري عادت ندارند، بسيار سخت است ولي مسأله فراتر از مديران ورزشي است و در مواردي مديريت‌هاي سياسي را نيز در شرايط بحراني قرار مي‌دهد. اتفاقاتي كه اين روزها و در جريان استعفاي آقاي خادم، رئيس فدراسيون كشتي و ساير مسئولان اين فدراسيون رخ داده، نمونه بارزی از اين بحران است. فدراسيوني كه به لحاظ مدال‌آوري در بالاترين سطح جهاني همواره و با فاصله زيادي از ساير فدراسيون‌ها عمل كرده است.

از سوي ديگر از منظر فرهنگي نيز اين ورزش براي ايران مهم است و به نوعي ورزش ملي ما محسوب مي‌شود و بالاخره اين‌كه در دهه اخير نيز موفقيت‌هاي آن به نسبت و در مقايسه، بسيار بيشتر از گذشته بوده است و رئيس فدراسيون نيز تحولي مثبت در آن ايجاد كرده و مورد تأييد قاطبه فعالان اين ورزش است. پس چگونه مي‌شود كه علي‌رغم تمام اينها وي به اين نتيجه مي‌رسد كه ادامه كارش ممكن نيست و استعفا مي‌كند؟ رابطه اين استعفا با نحوه حضور سياست در ورزش و مسابقه رودررو با ورزشكاران اسراييلي چگونه است؟

در فوتبال نيز مسأله حق پخش تلويزيوني يك موضوع پذيرفته‌شده فدراسيون جهاني فوتبال و يكي از مهمترين منابع درآمدي فوتبال است كه در ايران رعايت نمي‌شود. ظاهرا هم كسي در صدد حل بنيادي اين مشكل نيست.

در فوتبال اختلافات مربوط به ايفاي تعهدات ميان باشگاه‌ها و فوتباليست‌ها و مربيان نيز يكي ديگر از مهمترين موضوعاتي است كه به‌طور معمول كار به هيأت رسيدگي‌كننده در فيفا و نيز دادگاه ورزش مي‌كشد و جالب اين‌كه عموما تيم‌هاي ايراني محكوم مي‌شوند! موضوع ديگر اين ورزش حضور بانوان در ورزشگاه است. در همين بازي اخير شهرآورد پايتخت معلوم شد كه تعدادي از زنان كه قصد ورود به ورزشگاه را داشته‌اند، تا پايان بازي در جايي نگهداري شده‌اند.

اين موضوع براي مسابقات واليبال نيز وجود دارد. هر چند در این مورد از يك سياست منسجم و ثابتي پيروي نمي‌كنیم. براي نمونه در مسابقات واليبال انتخاب جهاني در اردبيل، بانوان اجازه حضور داشتند، ولي در تهران اين مسأله هنوز با مخالفت همراه است. گفته مي‌شود كه اينفانتينو، رئيس فيفا در سفر به ايران موضوعات مربوط به حق پخش تلويزيوني و حضور زنان در ورزشگاه و نيز مسأله بازي‌هاي ايران و عربستان را در دستور گفت‌وگوي خود با مقامات ورزشي ايران قرار داده است.

واقعيت اين است كه ظرفيت جامعه ايراني در ورزش بسيار قابل توجه است. كافي است، مدال‌هاي ايران را در مقايسه با كشورهايي چون هند، پاكستان، تركيه و مجموعه كشورهاي عربي مقايسه كنيم. براي نمونه در المپيك ٢٠١٢، ايران ١٣ مدال شامل ٥ طلا، ٦ نقره و ٢ برنز آورد و هيچ‌كدام از كشورهاي ديگر و حتي مجموع آنها به اندازه ايران صاحب مدال باارزش نشدند. نه فقط در حوزه مدال، بلكه در ورزش‌هاي ديگر مثل واليبال، فوتبال ساحلي، فوتسال و... دستاوردهاي ورزشي ايران بسيار خوب بوده و قابل مقايسه با بسياري از كشورها نيست. در فوتبال نيز با اندكي برنامه‌ريزي و ثبات مديريت مي‌توان گام‌هاي بزرگتري برداشت.

فراموش نکنیم که موفقیت‌های ورزشی یکی از عرصه‌های بروز حس ملی و اعتماد‌به‌نفس ملی و تقویت آن ضروری است.

پرسش اين است كه چرا ايران در ورزش قهرماني پيشرفته‌تر از كشورهايي است كه آنها در ساير حوزه‌ها و به ‌طور مشخص اقتصاد به نسبت جلوتر از ما هستند؟ تركيه، اندونزي، مصر، هند و آفريقاي‌جنوبي نمونه‌هاي خوبي براي اثبات اين ادعا هستند.
علت اصلي را شايد بتوان چنين توضيح داد كه مديريت ورزش تا حدي تحت نظارت استانداردهاي بين‌المللي است و از استانداردها و مديريت داخلي تبعيت نمي‌كند.

بنابراین اگر در ساير حوزه‌ها نيز بتوانيم استانداردهاي مشابه را رعايت كنيم، به احتمال فراوان موفقيت‌هاي ما در آن حوزه‌ها نيز بيشتر از جوامع مورد مقايسه است. فراموش نكنيم كه اين موفقيت‌هاي ورزشي نوعي حس اعتماد‌به‌نفس ملي نيز ايجاد مي‌كند، بنابراين بروز چالش با مقررات بين‌المللي در ورزش‌هاي حرفه‌اي و المپيكي نه به نفع جامعه ورزشي ايران است و از آن مهمتر به ضرر حس همبستگي و غرور ملي است. تصميمات در اين زمينه را نبايد به آينده‌اي احاله داد كه معلوم نيست با چه مشكلاتي مواجه خواهيم شد.

حق پخش تلویزیونی به نفع فوتبال و حتی به نفع صداوسیما است تا بتواند شفاف عمل کند. حالا فقط فرض کنید که به همین خاطر تصمیم بگیرند که فوتبال ایران را با محرومیت مواجه کنند؟ صداوسیما چه خواهد کرد؟