ناصر هادیان میگوید: اروپاییها به ترامپ قول دادهاند که سر مسأله موشکی و حقوق بشر به ایران سخت بگیرند.
ناصر هادیان میگوید: اروپاییها به ترامپ قول دادهاند که سر مسأله موشکی و حقوق بشر به ایران سخت بگیرند.
روزنامۀ ایران در ویژه نامه نوروزی، گفتگویی مفصل با ناصر هادیان، استاد دانشگاه و صاحبنظر مسائل بینالملل دربارۀ آینده برجام داشته است. مشروح این گفتگو را در ذیل بخوانید:
ایران و قدرتهای بزرگ در شرایطی با دستیابی به توافق هستهای به اختلافات در این زمینه پایان دادند که به نظر میرسد برنامه موشکی ایران به بهانه امریکا برای نقض تعهداتش در چارچوب برجام تبدیل شده است. چه اندازه فضای بینالمللی برای تبدیل شدن موضوع فعالیتهای موشکی ایران به یک پرونده امنیتی علیه آن مشابه آنچه درباره برنامه هستهایاش رخ داد، مهیاست؟
برنامه موشکی به دلایل متعدد ظرفیت تبدیل شدن به پروندهای مشابه پرونده هستهای را ندارد و این مسأله از توانایی لازم برای اینکه ایران را تهدیدی برای صلح و امنیت بینالمللی معرفی کند، برخوردار نیست. نخستین دلیل آن است که موشک یک سلاح متعارف است و با هواپیما، کشتی و تانک تفاوت ندارد، پس از این نظر یک تفاوت اساسی با مسأله هستهای دارد. دوم همه میپذیرند که بالاخره موشک بخشی از سلاح دفاعی هم است و هر کشوری از این سلاح برای دفاع از خود بهرهمند است در این چارچوب نگرانی آنها بیشتر درباره برد موشکهاست و نه کلیت آن.
سومین تفاوت به پیشینه گشوده شدن پرونده هستهای ایران باز میگردد. بالاخره ایران ابتدا در زمینه فعالیتهای هستهای خود اقداماتی انجام داده بود و بر اساس تفسیر خود برخی فعالیتها را به وقتش به آژانس بینالمللی انرژی اتمی اطلاعرسانی و شفافسازی نکرده بود، اقدامی که باعث شده بود فضای خاصی علیه برنامههای هستهایاش شکل گیرد که این کار به ساخته و پرداخته شدن سناریوی تلاش ایران برای تسلیحاتی کردن برنامههای هستهایاش بسیار کمک کرد. خب این مسأله هم باز از روند برنامههای موشکی ایران متفاوت است.
با مجموع این شرایط کشورهای غربی در حالی که بعد از مدت زمانی قادر شدند برنامه هستهای ایران را امنیتیسازی کنند و شاخصهای این امنیتی سازی موفقشان، قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل بود، درباره برنامههای موشکی ایران نمیتوانند چنین کاری کنند. ضمن آنکه مسأله هستهای هم حساسیت ذاتی بیشتری داشت و هم برخی مدارکی که بر خلاف ادعای ایران بود، ابعاد دیگری پیدا کرده بود. اما آن حساسیتها درباره مسائل موشکی وجود ندارد و اصلیترین دغدغه آنها برد موشکهای ایران است؛ در حوزه موشکی، ایران حرفهای بسیاری برای گفتن دارد.
مثل تجربه تنها گذاشتن ایران در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران؟
بله، در زمان جنگ تحمیلی ایران بارها مورد حمله قرار گرفت و هیچ کشوری در سطح بینالمللی از ایران حمایت نکرد. کمتر کشوری حاضر بود به ایران سلاحهای متناسب بفروشد ضمن آنکه در شرایطی که رقبای منطقهای ایران از کشورهای غربی تسلیحات سنگین نظامی میخرند، ایران چگونه میتواند در برابر خطرات و حملات احتمالی از خود دفاع کند؟ اگر غرب خواهان مذاکره با ایران پیرامون بحث موشکی است باید پرونده موشکی همه کشورهایی که در منطقه این قبیل تجهیزات را در اختیار دارند، روی میز قرار بگیرد. یا باید همان تجهیزات به ایران فروخته یا باید روند تجهیز سایرین در منطقه نیز متوقف شود. بنابراین دیگر کشورها نمیتوانند سلاحهای متعارف دفاعی ایران را با ادعای احساس ناامنی بگیرند.
نسبت فعالیتهای موشکی ایران با برجام چیست؟
برنامه موشکی ایران هیچ ارتباطی به برجام ندارد. این موضوع در قطعنامه 2231 شورای امنیت مطرح شده است و از مهارت تیم مذاکره کننده ایران بود که این قطعنامه طوری تصویب شود که مبنای فشار علیه برنامه موشکی کشورمان قرار نگیرد. یعنی چه کسی میتواند ثابت کند موشکهای ایران طوری طراحی شده که بتواند قابلیت حمل کلاهک هستهای را داشته باشد. بنابراین، این مسأله پذیرفته شده نیست و امریکا هم بسختی میتواند ادعای نقض قطعنامه را از سوی ایران مطرح کند. آنها میخواهند فضاسازی کنند و در واقع حرکت آنها سیاسی است نه حقوقی.
اما دولت امریکا برنامه موشکی ایران را ناقض متن برجام میداند.
خیر، دولتمردان امریکا بخوبی میدانند که قطعنامه از برجام متفاوت است و در متن قطعنامه به ایران توصیه شده است فعالیت مرتبط با موشکهای بالستیک نداشته باشد. امریکاییها نمیگویند ایران ناقض برجام است بلکه میگویند ناقض روح قطعنامه است.
چرا با وجودی که ادعای مخاطرهآمیز بودن فعالیتهای موشکی ایران با اقبال جدی از سوی رقبای اروپایی امریکا مواجه نشده، امریکاییها همچنان به این بهانه فشار را بر ایران زیاد کردهاند و حتی از ابزار تحریمهای جدید بهره میگیرند؟
این فشارها به خاطر اسرائیل است. ترامپ سیاست تغییر رژیم ایران را دنبال میکند. 6 جریان پیگیر تبدیل کردن سیاست تغییر رژیم ایران به اولویت در سیاست امریکا نسبت به ایران بودهاند. اسرائیل، لابیهای اسرائیل، عربستان، لابیهای عربستان، مجاهدین خلق (منافقین) و محافظهکاران جدید که شامل مسیحیهای صهیونیست نیز میشود. این گروهها در دوره رؤسای جمهور متفاوت امریکا تلاش میکردند ایران را به عنوان تهدید اصلی به جامعه جهانی معرفی کنند اما ترامپ به دنبال ادغام و ابهام تهدیدها است تا نتیجه بگیرد که این ماهیت و ذات نظام در ایران است که مشکلساز است و نه رفتارهای موردی.
این در حالی است که اوباما تهدیدها را از هم مجزا میکرد و مثلاً سر موضوع هستهای به طور مجزا از سایر موضوع ها و مشکلات با ایران به گفتوگو مینشست و در نتیجه به دنبال تغییر رژیم نبود و میخواست رفتار ایران را تغییر دهد ،اما ترامپ از هر فرصت استفاده میکند و همه موضوع ها را درباره ایران به صورت در هم پیچیده به یکدیگر مرتبط میکند؛ دولت او اینک تحت فشار اسرائیل بیش از هر زمان دیگر سیاست تغییر رژیم ایران را دنبال میکند.
سازوکار او برای تحقق بخشیدن به هدف تغییر رژیم ایران چیست؟ از طریق فشارهای داخلی در ایران یا جنگ؟
در سطح داخلی باید منابعی برای کودتا علیه نظام داشته باشند یا امیدوار باشند مردم ایران به سطحی از ناامیدی رسیده باشند که نیروهای نظامی و امنیتی در مواجهه با اعتراضات مردمی امکان کنترل اوضاع را نداشته باشند. احتمال پیگیری این رویکرد و بهنتیجه رسیدن آن تقریباً صفر است چرا که نظام جمهوری اسلامی توان مدیریت امنیت کشور را داراست. بنابراین احتمال استفاده از ابزار جنگ علیه ایران همچنان وجود دارد.
تحت چه شرایطی ممکن است به گزینه حمله نظامی به ایران فکر کند؟
از طریق جنگهای برنامهریزی شده و تصادفی اما بیشتر نگران جنگهای تصادفی هستم. سه سناریو درباره جنگ برنامهریزیشده وجود دارد: جنگ مقطعی که مثلاً ٢٠٠ هدف نظامی و هستهای مشخص را هدف قرار میدهد (surgical attack)، بمباران گسترده هوایی که هدف اصلی آن کاهش توان سیاسی و نظامی ایران است(aerial bombardment massive) و جنگ کامل و تمام عیار.(Total War)
سناریو اول، مطلوب امریکاییها نیست و آنها را به هدفشان نمیرساند و امکان توسل به سناریو آخر را هم ندارند. بنابراین احتمال بمباران گسترده هوایی وجود دارد. این گزینه توان سیاسی و نظامی کشور هدف را کاهش میدهد اما بههرحال محدود است. احتمال جنگهای برنامهریزی شده هم 5 درصد است اما احتمال وقوع جنگهای تصادفی بیشتر است. هرچند در ماههای اخیر حوادث دریایی میان نیروهای ایرانی و امریکایی کاهش یافته است و احتمال وقوع یک جنگ نظامی و تصادفی را کاهش داده است. در چنین فضایی برداشت اشتباه یا خطای محاسباتی میتواند عاملی برای آغاز جنگ تصادفی باشد که البته در چندماه اخیر دو طرف از آن پرهیز کردهاند.
با وجود احتمال بهرهگیری امریکاییها از گزینه حمله نظامی، آنها همچنان پیگیر سیاست اجماعسازی علیه برنامههای موشکی ایران هستند تا چه اندازه این سیاست از طرف اروپاییها مورد توجه است؟
به هر حال آنها هم کماکان معترض فعالیتهای موشکی ایران هستند. امکان چنین اجماعی در شرایط کنونی وجود ندارد. نگرانی اروپا از روند فعالیتهای موشکی ایران به برد موشکها باز میگردد. نگرانی اروپاییها از امریکا بیشتر است زیرا چنانچه موشکهای ایران در مرزهایش مستقر شود؛ کشورهایی که در محدوده این برد قرار میگیرند، احساس خطر میکنند که این مسأله کشورهای اروپایی را شامل میشود. به میزانی که هر کشوری در معرض برد موشکهای پرتابی از مرزهای ایران قرار میگیرد، آن کشور احساس خطر و تهدید میکند. بحث اصلی بر سر برد موشکهاست. آنها میدانند که موشک یک سلاح دفاعی و متعارف است.
هیچ کس نمیتواند بگوید تو چرا موشک 700 کیلومتری داری؟ اما چنانچه برد موشکها افزایش پیدا کند میگویند اینطور که پیش رود ایران چند وقت دیگر موشکهایی با برد 3000 و بعد 5000 کیلومتر میسازد و بعد میتواند کشورهای اروپای غربی را هم در معرض تهدید و خطر قرار دهد. ضمن اینکه نگران هم هستند که ایران برنامه هستهای هم دارد و میتواند کلاهک درست کند و این کلاهک اتمی را روی موشک سوار کند. بنابراین میگویند بهتر است که از حالا جلوی ایران رابگیرند نه آنکه بعد از دستیابی به توانمندیاش با آن مذاکره کنند یعنی از حالا آن را کنترل کنند بهتر از آینده است.
خب مخالفت امریکا و اروپا در ضدیت با برنامه موشکی ایران در حالی است که واشنگتن میکوشد این وجه مشترک را به توافق هستهای گره بزند و از این طریق اروپا را به تغییر و اصلاح برجام وادار کند؛ ارزیابی شما از این سناریو چیست؟
اگر اروپا سیاست راضی کردن امریکا (appeasement) را برای نگه داشتن این کشور در برجام پیگیری کند و برای این کار، ایران را بابت برنامههای موشکیاش تحت فشار قرار دهد، وضعیت پیچیدهای بهوجود میآید. امکان ادامه اجرای برجام از دو طریق وجود دارد؛ اجرای صادقانه، اجرای ناصادقانه. اجرای صادقانه برجام بهنفع همه کشورهای طرف توافق هستهای است و اجرای ناصادقانه برجام دو روش دارد: روش ترامپ و روش سناتور کورکر. روش ترامپ بر مبنای خروج امریکا از برجام است اما روش کورکرابعاد پیچیده تری دارد. روش رئیس جمهوری امریکا نسبت به کورکر برای ایران کم هزینهتر است. اگر ترامپ از توافق هستهای خارج شود اروپاییها تلاش میکنند ایران را برای ماندن در توافق هستهای متقاعد کنند. روش ترامپ بر مبنای خروج یکدفعه از برجام است.
طرح کورکر برای ایران پیچیدهتر و سختتر است و سه بخش اصلی دارد: ١- کنگره امریکا قانونهای تحریمی علیه ایران در حوزههای غیربرجامی اعمال کند. ٢- دولت این کشور بهدنبال تشدید فشار بر ایران از طریق ایجاد نظام راستیآزمایی قویتر و اجرای قویتر برجام برود و بهعبارت دیگر بهدنبال تشدید فشار بر ایران با ابزار ظرفیتهای موجود در این توافق باشد. ٣- ایالتهای مختلف امریکا با توجه بهنظام فدرالی این کشور بر حجم فشارهای ایالتی بر ایران بیفزایند. چنانچه امریکا از توافق خارج شود، این کشور در سطح بینالملل منزوی میشود اما اجرای بد برجام که روش مد نظر کورکر است، هدف خروج ایران از برجام را مد نظر قرار داده تا کشورمان با این کار در سطح بینالمللی منزوی شود.
چنانچه گزینه خروج امریکا از برجام عملی شود، چه چشماندازی بدون حضور این کشور برای توافق هستهای میتوان متصور بود؟
چهار گزینه پیش روی ایران بهعنوان طرف اصلی توافق هستهای وجود دارد؛ 1- کشورمان همچنان که به تعهداتش پایبند بوده، به این رویه ادامه دهد. یعنی چنانچه کشورهای اروپایی، روسیه و چین و بقیه دنیا تعهدات خود در برجام را همچنان اجرا کردند، ایران هم به اندازه تعهداتش بر اساس چیزی که تاکنون اجرا کرده نه کمتر و نه بیشتر به برجام پایبند بماند. 2- اگر امریکا برجام را آتش بزند ما آن را پاره میکنیم. 3- اگر امریکا از برجام خارج شد، ایران متناسب با خروج امریکا از تعهدات خود میکاهد. بدین معنا که مثلاً اگر ذخیره اورانیوم ما٣٠٠ کیلو باشد با خروج امریکا از برجام آن را به ٤٠٠ کیلو افزایش دهیم. ٤- اگر امریکا از برجام خارج شد، ایران بر عکس، تعهدات خود را افزایش دهد و اعلام کند برای نشان دادن حسننیت بهجهان، تعهدات خود را به بیش از حد موجود در برجام افزایش میدهد.
معتقدم در این گزینهها، احتمال پیگیری موارد دوم و چهارم کم و احتمال گزینه اول و سوم زیاد است. ایران میتواند به اروپاییها بگوید که ما به گزینه سوم عمل میکنیم اما در نهایت به گزینه اول هم رضایت دهد. چنانچه گزینه اول عملی شود، شرط ایران باید این باشد که از منافع اقتصادی برجام محروم نشود و اروپا از عهده جبران اقتصادی خروج امریکا از برجام برمی آید. اگر اروپا به این تعهدات خود عمل نکند، ایران میتواند از برجام خارج شود. اروپا امکان ایستادن مقابل امریکا را دارد و میتواند به کمپانیها و شرکتهای خود تضمین بدهد.
توان اروپا برای این ایستادگی چه اندازه است؟
توافق هستهای به ٤ دلیل برای اروپاییها مهم است، نخست آنها معتقدند در حل اختلاف هستهای و دستیابی به برجام نقش اصلی را داشتهاند. دوم،معتقدند برجام، پیروزی دیپلماسی بر جنگ است. سوم، برجام را یک سند مهم در زمینه منع اشاعه میدانند. چهارم، برجام را پیروزی چندجانبهگرایی بر یکجانبهگرایی میدانند. اگر امریکا از برجام خارج شود، یک احتمال مقاومت اروپاست و احتمال دیگر پذیرفتن گرههای درهم تنیده رابطه با امریکاست که ممکن است باعث شود به دلیل این رابطه پیچیده، مقابل امریکا ایستادگی نکند. اما نکته اینجاست که اگر اروپاییها در برابر خواسته امریکا کوتاه بیایند، این امر به معنای تضعیف جایگاه اتحادیه اروپا در برابر امریکاست. خب باید دید که آیا اروپاییها حاضر به پذیرش چنین فضایی هستند؟
بحث تشکیل کارگروه مشترک اروپا و امریکا برای اصلاح برجام چه اندازه جدی است؟
ایران که با بازگشایی هر مذاکرهای درباره موضوع هستهای مخالف است، سایر کشورهای طرف توافق هستهای هم همین طور. در واقع هر اقدامی که آنها انجام میدهند برای جلب رضایت ترامپ در جهت حفظ توافق هستهای است. این موضوع را حتی خود امریکاییها و رکس تیلرسون که در حال پیگیری این موضوع است، بخوبی میدانند. منتهی اروپاییها به دنبال فریب دادن ترامپ هستند. اکثریت مسئولان امنیتی و سیاسی نزدیک به ترامپ میدانند که باقی ماندن امریکا در برجام در مجموع به نفع این کشور است. اما در عین حال میخواهند فضا را به نحوی مدیریت کنند که در عین حفظ پایبندی امریکا به برجام، فضا را طوری نشان دهند که گویی او به وعده انتخاباتیاش درباره برجام عمل کرده است.
این هدف از چه مجرایی قابلیت اجرایی شدن دارد؟
کنگره عهدهدار انجام بخشی از این مسئولیت است و بخشی از آن نیز به اروپاییها محول شده است. ایران باید خود را برای سناریوی خروج امریکا از برجام آماده کند و به اروپا فشار بیاورد که در ایران مخالفتهای جدی با تداوم اجرای برجام وجود دارد چرا که طرف مقابل به تعهدات خود وفادار نبوده است. اروپاییها هم باید بدانند که توافق هستهای از سوی برخی جریانهای داخلی ایران در معرض خطر قرار دارد که واقعاً هم این طور است. ایران باید به این سمت برود که بگوید اگر ما از منافع برجام بهرهمند نشویم، از برجام خارج خواهیم شد. این بدان معنا است که شرط حضور ایران در برجام، منتفع شدن از آن است. مقامات کشورمان باید با در نظر گرفتن سود و زیان خود، درباره بقا یا خروج از برجام تصمیمگیری کنند چنانچه منافع حاصل از حفظ برجام بر زیان فروپاشی آن افزون شد، در برجام بمانند.
اروپاییها در همین چارچوب به ترامپ قول دادهاند که سر مسأله موشکی و حقوق بشر به ایران سخت بگیرند اما مشکل ترامپ برجام است او خواهان تغییر این توافق است. اینکه تیلرسون دنبال تشکیل کارگروه مشترک با اروپاست به این دلیل است که به ترامپ بگوید علاوه بر بحث موشکی، تغییرات مد نظر او در برجام را نیز اعمال کرده است.
یعنی از طریق کارگروه مشترک؟
در حقیقت موضوع تشکیل کارگروه به نوعی برای اتلاف وقت جهت پیشبرد اجرای برجام برجسته شده است. یعنی این طور که اروپاییها به ترامپ میگویند تحریمهای ایران را تعلیق کن تا ببینیم در مرحله بعد چه میشود. اما این روند به ضرر ایران شده است یعنی امریکا کاری کرده که از اروپا گرفته تا چین و روسیه تلاش میکنند ترامپ از برجام بیرون نرود یعنی برای جلوگیری از این اقدام، همه کشورهای طرف توافق، سیاست راضی کردن ترامپ را دنبال میکنند.
خب چنانچه ایران ماندن در توافق هستهای را برگزیند لازمه بهرهگیری از مواهب آن تا سطحی به موضوع فعالیتهای موشکیاش گره میخورد جایی که اروپاییها هم برای راضی نگه داشتن ترامپ در برجام و هم برای رفع نگرانیهای خود بحث مذاکره موشکی با ایران را جدیتر از گذشته پیگیری میکنند ایران در چنین شرایطی چه باید بکند؟
باید میان مذاکره و گفتوگو تفاوت قائل شد. گفتوگو برای فهم دقیق موضوعات است که با هدف روشن شدن ابعاد یک موضوع و نه دستیابی به یک توافق انجام میشود و این روند سالهاست که ادامه داشته است و ما سالهاست درباره موضوعات متفاوت با طرف غربی گفتوگو کردهایم اما مذاکره نکردیم البته من معتقدم ایران باید درباره هر موضوعی وارد مذاکره شود. مذاکره را به صورت کلی رد کردن بیش از آنکه برای ما نفع داشته باشد، ضرر است.
اما بر اساس مواضع اعلامی، مذاکره درباره مسأله موشکی جزو خطوط قرمز ایران به شمار میآید.
خب در میان افکار عمومی جهان این سؤال مطرح میشود که چرا ایران وارد مذاکره نمیشود؟ آیا ما دچار ضعف در این حوزه هستیم یا کمبود منطق داریم که از مذاکره روگردان باشیم؟ معتقدم دست ایران در این مذاکرات از پیش پر است و حرفها و توضیحات بسیار خوبی در اختیار دارد و حتی اگر هدف رسیدن به توافق هم نباشد، باز هم ورود به مذاکره به نفع ایران است. ایران میتواند در مذاکرات به بسیاری از کشورهای منطقه اشاره کند و بگوید که برخی از آنها موشک با برد بیش از 4 هزار کیلومتر دارند و ایران با چه منطقی باید از حق طبیعی خود برای دفاع از امنیتش محروم باشد؟ من مخالف رد کردن کلیت مذاکره هستم. چه دلیلی دارد بگوییم مذاکره نمیکنیم؟ حتی درباره موضوع موشکی...
سوای مذاکرات، یک راه دیگر هم پیش پای ایران وجود دارد و آن اینکه به کشورهای خواهان مذاکره پیشنهاد دهد که برای مدت زمان محدودی برد موشکهای خود را مثلاً از 2 هزار کیلومتر افزایش نمیدهد. نتیجه چنین پیشنهادی این است که ایران خودش داوطلبانه و بدون فشار هیچ کشوری این کار را کرده و هر وقت اراده کرد، میتواند دست از این تعهد بردارد. ضرر آن نیز این است که این کار را بدون هیچ ما به ازایی انجام میدهد اما آنچه از این اقدام یکجانبه حاصل میشود، ایجاد نوعی اعتمادسازی بینالمللی است. ایران چندماه پیش برد موشکهای خود را اعلام کرد و به نوعی برای مهار بحران، ابتکار یک جانبه به خرج داد اما بیان این تعهد و ابراز این ابتکار یک جانبه به شیوه درستی نبود و نتوانست به نوعی اعتمادسازی منتهی شود که ایران از آن بهره ببرد.
زمانی که روی موشکهای خود علیه یک رژیم شعارنویسی میکنید، این مسأله حساسیتزا میشود. هیچ یک از کشورها چنین شعارهایی روی تجهیزات نظامی خود نمینویسند. ایران در معرض برخی اتهامها قرار دارد و برخی از موضعگیریها نیز هزینهساز شده است. حقیقت این است که در سطح بینالمللی جمعی ضد ایران هستند و علیه آن بهانهتراشی میکنند. همزمان جمعی نیز هستند که شیفته ایران نیستند اما مخالفت چندانی هم با ایران ندارند. ایران باید این دسته دوم را تقویت کند و برای تضعیف گروه نخست، روایتی از موشکهای خود ارائه دهد که مبتنی بر منافع ملی و دفاع مشروع باشد. ما با امریکا و سایر طرفها بازی شطرنج میکنیم و باید به بهترین شکل بازی کنیم.
یکی از دلایل کنارهگیری ایران از ورود به بحث مذاکرات موشکی میتواند به مختل کردن روند اجرای برجام از سوی امریکا و بیاعتمادی تهران باشد؟
چنانچه ایران نه حاضر به مذاکره شود و نه ابتکار یکجانبهای داشته باشد، میتواند استدلال کند که طرف مقابل نتوانسته به تعهدات خود در برجام هم عمل کند و امریکا به عنوان یک عضو برجام، دائماً تهدید به خارج شدن از برجام میکند. زمانی که یک کشور با توجه به پشت سر گذاشتن مذاکراتی طولانی و پایبندی همه کشورهای طرف توافق هستهای باز هم از پاره کردن توافق سخن میگوید، در چنین شرایطی کمتر کسی در ایران به دنبال مذاکره مجدد با غرب بر سر موضوع دیگری میرود.
با این حال ایران نباید از گفتوگو درباره مسائل مختلفی که گاه مبنای فشار علیه آن میشود، خودداری کند. پیش از این هم در داخل کشور با مذاکره هستهای و با شعار «انرژی هستهای حق مسلم ماست» مخالفت میشد اما در نهایت مذاکره کردیم. ببینید ما اکنون با امریکا در یک نبرد بینالمللی هستیم که به داخل ایران و امریکا محدود نمیشود. باید با هوشمندی دریابیم که چه موضعی بگیریم که شمار کسانی که در دنیا طرفدار ایران هستند، تقویت و مخالفانش تضعیف شوند. اگر بگوییم کلاً مذاکره نمیکنیم، طرفدارانی که نه شیفته ما هستند و نه برایشان جذابیت داریم، به سمت و سوی دشمنان ما گرایش پیدا میکنند. باید دید در این نبرد بینالمللی هرکار ما چه تأثیری بر بازیگران بینالمللی و مخاطبان ایران دارد. همه چیز را باید این طور دید؛ این کلیدیترین نکته است.
شعارنویسی روی موشک ؛درگیری های دریایی؛ حضور بدون توجیه در کشورهایی مثل یمن و.....