bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۳۵۴۸۵۱

گفتگو با مردی که دختر خردسال را بعد از تجاوز، کشت!

عاقبت مرا ببینند! حتی مجرمان دیگر به من می گویند حیف است تا فردا زنده باشی! باید زودتر اعدامت کنند. من می ترسم و شب ها کابوس می بینم. چرا که چند خانواده را به هم ریختم و بدبخت کردم! شیطان فریبم داد!!

تاریخ انتشار: ۰۹:۴۲ - ۱۸ فروردين ۱۳۹۷

روزنامه خراسان با مردی که به یک دختر 6ساله در مشهد تجاوز کرد و سپس او را کشت مصاحبه کرده است.

بخشی از مصاحبه را می خوانید:

چند سال داری؟ متولد سال 1355 هستم.

چقدر سواد داری؟ تا کلاس پنجم ابتدایی درس خواندم و بعد هم درس و مدرسه را رها کردم.

اهل مشهدی؟ خانواده ام اهل تربت حیدریه هستند اما من از زمانی که به خاطر دارم از همان کودکی در مشهد بودم.

یعنی در قلعه ساختمان؟ نه! ساکن منطقه خواجه ربیع بودیم ولی بعد از آن که مادر و برادرم سهم مرا از منزل ارثیه پدری خریدند من هم به قلعه ساختمان (شهرک شهید رجایی) آمدم.

پدرت فوت کرده است؟ بله! حدود دو ماه بعد از آن که من ازدواج کردم. او هم فوت کرد.

بیمار بود؟ بله! سرطان خون داشت.

چند خواهر و برادر هستید؟ پدرم دو بار ازدواج کرد به همین خاطر تعداد خواهران و برادرانم زیاد است.

بعد از ترک تحصیل چه می کردی؟ شاگرد خیاطی شدم و پیراهن دوزی را آموختم تا آن که به خدمت سربازی رفتم.

بعد از پایان سربازی هم همین شغل را ادامه دادی؟ بله! برای کار به جنوب کشور رفتم و در بندرعباس در یک شرکت پیراهن دوزی می کردم!

چرا در مشهد نماندی؟ آن جا پیراهن ایرانی می دوختیم و مارک خارجی می زدیم تا بهتر بخرند!! ولی نمی دانم صاحبکارم پیراهن ها را کجا می فروخت!

یعنی به کشورهای دیگر صادر می کرد؟ نمی دانم اما همه آن ها مارک تقلبی داشتند.

پول هایت را چه می کردی؟ همه را خرج می کردم، البته گاهی مقداری هم به مادرم می دادم.

مگر ازدواج نکرده بودی؟ آن زمان نه! ولی در مدت کوتاهی بعد از آن که از بندرعباس آمدم، با یکی از بستگان پدرم ازدواج کردم. تقریبا 21 ساله بودم که پای سفره عقد نشستم.

یعنی خودت در ماجرای ازدواج دخالتی نداشتی؟ چرا! همسرم را به خاطر رفت و آمدهای فامیلی در تربت حیدریه دیده بودم.

می خواهی بگویی، همسرت انتخاب تو نبود؟ ما از دوران خردسالی به نام یکدیگر بودیم. یعنی پدرم زمانی که من کوچک بودم به خانواده همسرم گفته بود که دخترتان عروس من است!! تا این که یک روز برای او خواستگار آمد. پدرم که بیماری سرطان داشت و می ترسید عروسی مرا نبیند بلافاصله دست به کار شد و مرا به تربت حیدریه بردند که در آن جا هم ازدواج کردیم.

الان هم با همان همسرت زندگی می کنی؟ نه! او از من طلاق گرفت. البته چهار سال نامزد بودیم و سه سال هم زندگی مشترک داشتیم. بعد از آن طلاقش را گرفت.

چرا ؟ چون فرزندی نداشتیم و خانواده او هم دوست داشتند که دخترشان فرزندی داشته باشد!

معتادی ؟ بله!

چه چیزی مصرف می کنی؟ تریاک و شیره!

آن زمان هم اعتیاد داشتی؟ بله! وقتی همسرم را به عقد خودم درآوردم با برخی از بستگانم پای بساط می نشستم!

چرا؟ فریبم دادند! آن ها می گفتند مصرف تریاک و شیره لذت خاصی دارد. من هم ادامه دادم تا این که معتاد شدم!

همسرت از ماجرای اعتیاد تو خبر داشت؟ نه ! او نمی دانست و من به طور پنهانی مصرف می کردم تا این که روزی فهمید و زمانی از من طلاق گرفت که معتاد شده بودم!

چرا دوران نامزدی شما تا چهار سال طول کشید؟ دست پدرم خالی بود از سوی دیگر هم می خواست مراسم عروسی خواهرم را برگزار کند به همین دلیل من بعد از خواهرم، زندگی مشترک را آغاز کردم.

سه سال زمان خیلی اندکی است تا «بارداری» انگیزه مهمی برای طلاق شود؟ البته همسرم بعد از من با فرد دیگری ازدواج کرد و صاحب فرزند شد ولی از من طلاق گرفت!!

پدرت زنده بود که طلاق گرفتی؟ نه! پدرم حدود دو ماه بعد از ازدواج من فوت کرد.

اولین سیگار را کجا کشیدی؟ اولین بار یکی از دوستانم در دوران خدمت سربازی سیگار تعارفم کرد و بعد از آن هم دیگر خودم می خریدم!

چه مدت گذشت تا دوباره ازدواج کردی؟ فقط دو روز!!

چرا؟ به خاطر لج بازی با خانواده همسر سابقم!

یعنی از قبل زمینه را آماده کرده بودی؟ نه! درست دو روز بعد از آن که مهر طلاق در شناسنامه ام ثبت شد و به قول معروف هنوز جوهر این مهر خشک نشده بود که سوار اتوبوس یکی از بستگان مادرم شدم تا از تربت به مشهد بیایم. در بین راه با راننده صحبت می کردم که از دادگاه می آیم و چنان و چنان! او هم خندید و گفت: امشب با مادرت به خانه فلانی بیایید (او هم از بستگان مادرم بود) تا برای خواستگاری صحبت کنیم.

همان شب به توافق رسیدید؟ بله! به خاطر فامیلی از یکدیگر شناخت داشتیم .

همسرت مجرد بود؟ نه! او حدود چهار سال قبل از همسرش طلاق گرفته بود درحالی که یک دختر داشت.

بعد از ازدواج، دختر همسرت هم با شما زندگی می‌کرد؟ نه! حضانت او را شوهر سابق همسرم به عهده داشت. البته بعد از ازدواج، گاهی او را به خانه می آوردم تا مدتی را کنار مادرش باشد. الان هم 14 ساله است و به تازگی نامزد کرده است.

خودت چند فرزند داری؟ 3 پسر 12، 10 و 3.5 ساله دارم.

چه شد که به میوه فروشی روی آوردی؟ بیکار بودم، کار ساختمانی انجام می دادم ولی به دلیل اعتیادم و این که کار کم بود بیکار مانده بودم تا این که 500 هزار تومان از خواهرم قرض گرفتم و داخل حیاط منزلم میوه فروشی راه انداختم. البته دیسک کمر هم دارم .

روزی چقدر مواد مصرف می کنی؟ کم حدود 5 هزار تومان!

همسرت از ماجرای اعتیادت خبر دارد؟ بله! او می داند البته گاهی از قرص های ترک اعتیاد هم استفاده می کنم!

تاکنون چند بار ترک کرده ای؟ نمی دانم ! ولی عید پارسال ترک کردم که نشد و دوباره به مصرف شیره ادامه دادم.

«ندا» (مقتول) را می شناختی؟ آن ها همسایه نزدیک ما بودند پدرش افغانی بود و منزلشان چند حیاط بیشتر با خانه ما فاصله نداشت به همین خاطر کاملا خانواده اش را می شناختم!

انگیزه ات چه بود؟ خودم هم نفهمیدم! وقتی «ندا» را در کوچه دیدم که برای گرفتن نان می رود شیطان وارد جلدم شد. قبل از آن نزد خرده فروشی مواد رفته بودم و مقداری شیره خریدم. بعد از مصرف مواد، وقتی «ندا» (دختر 6 ساله) درحال بازگشت به خانه اش بود او را به بهانه دادن غذا به منزل اجاره ای ام کشاندم و ...

چرا او را کشتی؟ ترسیده بودم! او گریه می کرد و من می ترسیدم رسوا شوم چون گفت موضوع را به مادرش می گوید!

جسد دختربچه را چه کردی؟ داخل کیسه گونی گذاشتم و در کوچه خلوت رها کردم البته همیشه آن کوچه شلوغ بود ولی آن لحظه خیلی خلوت شده بود. زنبیل نان و کفش هایش را هم پشت بام انداختم.

بعد از قتل کجا رفتی؟ پشیمان شده بودم اما نمی دانستم چه کنم فقط آرزو می کردم که زنده شود! بعد از رها کردن جسد، به خانه مادرزنم رفتم چون همسر و فرزندانم آن جا بودند و من برای بردن غذاهای مانده از ظهر به خانه آمده بودم که این حادثه رخ داد.

ماجرا را به کسی هم گفتی؟ فقط به برادرزنم گفتم!

بعد چه شد؟ دوباره به محل رها کردن جسد بازگشتم. فکر می کردم شاید زنده شده باشد اما با دیدن مردم دوباره به خانه مادرزنم رفتم و به هیچ کس چیزی نگفتم.

چگونه دستگیر شدی؟ روز بعد وقتی به همراه خانواده و برادرزنم به خانه آمدم تا کسی به من شک نکند ناگهان افسر آگاهی دستبند را به دستانم گره زد.

چرا همراه خانواده ات وارد حیاط نشدی؟ من رفتم نوشابه بخرم و از ترس اطراف را هم نگاه می کردم!

فکر می کردی به همین زودی دستگیر شوی؟ نه! چون هیچ کس مرا هنگامی که ندا را به داخل حیاط بردم یا جسد را انداختم، ندیده بود. نمی دانم افسر آگاهی چگونه مرا دستگیر کرد.

اگر کسی با یکی از اعضای خانواده خودت این کار را بکند چه می کنی؟ نگویید! دیوانه می شوم!!

به افراد دیگری که مانند تو سودای چنین کار کثیفی را در ذهن دارند چه می گویی؟
عاقبت مرا ببینند! حتی مجرمان دیگر به من می گویند حیف است تا فردا زنده باشی! باید زودتر اعدامت کنند. من می ترسم و شب ها کابوس می بینم. چرا که چند خانواده را به هم ریختم و بدبخت کردم! شیطان فریبم داد!!

ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۵۳ - ۱۳۹۷/۰۱/۱۸
مردک احمق؛خودت چه کاره هستی
؟یکجا دوستان مقصرند و یکجا شیطان مقصر و..آدم حیوان صفت
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۳۵ - ۱۳۹۷/۰۱/۱۸
میشه لطفا این سگ رو زیر چرخ تریلی له کنید؟
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۵۷ - ۱۳۹۷/۰۱/۱۸
اعتیاد!!!!
رسول
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۰۷ - ۱۳۹۷/۰۱/۱۸
حرومزاده ای بیش نیستی و تنها زمین رو مثل تن لش کثیف کردی و اعدام حداقل زجر توست. تو باید ذره ذره سوزونده بشی بی همه کس.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۴۹ - ۱۳۹۷/۰۱/۱۸
نفرین بر این خوک کثیف.
انتشار یافته: ۱۵
ساسان
Iran (Islamic Republic of)
۰۹:۵۸ - ۱۳۹۷/۰۱/۱۸
به نوعی وقتی تجاوز از سوی یه افغانستانی صورت میگیره، تیترتون پر از این کلمه "افغانستانی" اونم از نوع بلد و تو چشم برو، هست حالا که این ندا دختر افغانستانی مورد تجاوز مرد ایرانی قرار گرفته، تا تونستید پوشوندینش.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۱۵ - ۱۳۹۷/۰۱/۱۸
بجای عراق و سوریه و لبنان و فلسطین و یمن ومدافعین حرم، وضع داخل مملکت را دریابید.
مشهد
United Arab Emirates
۱۵:۳۹ - ۱۳۹۷/۰۱/۱۸
جنايات و تجاوزات اين برخي از اين أفغانستاني ها چهل ساله در همين خراسان و مشهد. و أطراف تا روستاها وجود داشته . يادمه كوچك بوديم در دهه ٦٠ چه ترسي در همين مشهد بود ، گوش دختربچه ها رو سر يك گوشواره در ثانيه اي پاره ميكردن ، قتل افراد بيگناه و محروم فقط سر چندر غاز و تجاوز و قتل به دختران كه با دست رنجشون النگويي به دستشون بود
شما او موقع ها و ان سالها كجا تشريف داشتي
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۰:۱۷ - ۱۳۹۷/۰۱/۱۸
مشهد جرم خیز ترین شهر ایران
نترس منتشر کن
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۱۵ - ۱۳۹۷/۰۱/۱۸
چرا؟مگر بارگاه امام رضا آنجا نیست؟
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۲۳ - ۱۳۹۷/۰۱/۱۸
آیا دلایل عمده اش تحریم و گرانی و تورم و بالا بردن سطح توقعات مردم با وعده و وعیدهای دروغین و محرومیت بخش اعظم مردم و حوادث خرداد سال ۷۱ مشهد نبوده؟
حامد
Finland
۱۰:۳۳ - ۱۳۹۷/۰۱/۱۸
من این ماجراها را میبینم از اسلام خجالت میکشم
آرش
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۲۴ - ۱۳۹۷/۰۱/۱۸
حیوانات انسان نما تا کم میارن میگن شیطان فریبم داد . شیطان باید پیش اینا کارآموزی کنه
ناشناس
United States of America
۱۱:۳۷ - ۱۳۹۷/۰۱/۱۸
تا زمانی که مردها مطمئن نباشند فورا دستگیر و بشدیدترین وجه مجازات نمی شوند مدام این فجایع تکرار می شود. تفاضل دیه و....
ناشناس
Germany
۱۱:۴۶ - ۱۳۹۷/۰۱/۱۸
خدایا بحق حضرت زهرا سلام الله علیها حتی یک لحظه ما را به حال خودمان واگذار مکن.
آمین یا رب العالمین