داستان هجرت و جلای وطن، داستان غریبی است بهویژه اینکه موضوع مربوط به اهل شهرت باشد. آدمهایی که امروزه با نام «سلبریتی» شناخته میشوند، زمانی خیلی دورتر تقریبا چهار دهه پیش با این نام شناخته نمیشدند. آدمهایی که یا در سینما چهرههای شناخته شده بودند یا در موسیقی اما وقتی درسال ٥٧ اوضاع دگرگون شد؛ اوضاع آنها هم به هم ریخت.
داستان هجرت و جلای وطن، داستان غریبی است بهویژه اینکه موضوع مربوط به اهل شهرت باشد. آدمهایی که امروزه با نام «سلبریتی» شناخته میشوند، زمانی خیلی دورتر تقریبا چهار دهه پیش با این نام شناخته نمیشدند. آدمهایی که یا در سینما چهرههای شناخته شده بودند یا در موسیقی اما وقتی درسال ٥٧ اوضاع دگرگون شد؛ اوضاع آنها هم به هم ریخت.
به گزارش شهروند، برخی مانند مرتضی عقیلی و از آن مهمتر بهروز وثوقی که در سینما اسم و رسمی داشتند، رفتند و دیگر نامی از آنها در سینمای ایران دیده نشد. الا اینکه بهروز وثوقی همین چندسال پیش در فیل «فصل کرگدن» حاضر شد که بعید است بدنه جامعه آن را دیده باشد. برخی دیگر هم ماندند و کاری از دستشان برنیامد. فقط خاطره مرد از آن سالها به یاد مانده بود.
داستان مرگ فردین خود نمونهای است که نشان میداد مردم به «قهرمان»هایشان چقدر علاقه دارند. اما اینکه این چهرهها بعد از انقلاب چه کردند و چطور پیش رفتند خود حدیث مفصلی است و آنها که به هر دلیل معتقد بودند در فضای جدید کاری نمیتوانند انجام دهند، هجرت کردند و برخی بازگشتند و برخی هم دیگر امکان بازگشت برایشان به وجود نیامد. برخی از نامها در این مجال مطرح میشوند که البته همه آنها نیست. یا نمونههای شاخصند یا نمونههایی که مردم بیشتر میشناسند.
ماندند و کار نکردند
در میان اهالی موسیقی و سینما افراد زیادی هم هستند که ماندند و کاری هم از آنها برنیامد. یکی از معروفترین این آدمها محمد علی فردین است. فردی که توسط دوستان و نزدیکانش گفته شده تا آخرین روزها دوست داشت دوباره در سینما حاضر شود، اما نقل است که یکی از وزرای ارشاد به او گفته بود: اگر نماز هم بخوانی دیگر در سینما جایی نداری... جواد یساری در موسیقی، ناصر ملک مطیعی در سینما و ... افرادی هستند که ماندند اما نتوانستند دوباره مجوز حضور در کاری را بگیرند.
جواد یساری؛ خواننده کوچه بازاری یا به قولی «مردم پسند» در اندک زمانی قبل از انقلاب، در اوج معروفیت بود. معروفیت او چنان است که همین امروز وقتی خبری دربارهاش منتشر میشود، کلی بازتاب دارد. کسی که از تشک کشتی و عرصه ورزش شروع کرد و بعد خواننده شد. سال ۱۳۵۲ آهنگی با نام «پول سیاه» خواند و استعداد خود را در این زمینه نشان داد با این حال، بعد از انقلاب دیگر فرصتی برای حضور او در عرصه موسیقی پیدا نشد.
همین چندی پیش خبری آمده که قرار بود در یک فیلم سینمایی بخواند اما خیلی زود، این خبر تکذیب شد. یساری بعد از انقلاب در امارات کنسرتهایی برگزار کرد و چند کنسرت هم در اروپا داشت. قبل از انقلاب او پنج آلبوم به بازار داد که آخرین آن آلبوم سپیده دم و با آهنگی به همین نام بود.
ناصر ملکمطیعی؛ یکی از نمادهای تمام و کمال سینمای فارسی پیش از انقلاب است که در حدود ١٠٠ فیلم ایفای نقش کرد و روی صندلی کارگردانی ٩ فیلم هم نشست. ناصر ملک مطیعی از آن بازیگرانی بود که چهارسال پس از انقلاب در «برزخیها» در کنار ایرج قادری، سعید راد، محمدعلی فردین و... بازی کرد تا بلکه راه حضورش در سینمای نوین ایران هموار شود اما بازیاش در یک نقش مثبت چندان به چشم نیامد و مثل فردین ناچار شد گوشهنشینی اختیار کند.
او این اواخر در توصیف روزگار گذشته خود گفته بود: «کسی از دوستان من نمانده بود. بهروز که به خارج رفت، فردین مدتی تقلا کرد تا بتواند کار کند، ایرج قادری هم خواست کار کند و کرد، ولی من از کسی تقاضای کار نکردم و خودم را کنار کشیدم.» ملک مطیعی در سالهای دوری از سینما به کار در حرفههایی چون قنادی و مشاور املاک مشغول بود.
او از ٦١ تا ٩٢ منتظر حضور دوباره در سینما ماند و سرانجام با «نقش نگار» علی عطشانی بازگشتی نه چندان خوشیمن داشت. فیلم به دلیل حضور یک متهم نفتی در مقام سرمایهگذار مدتی بلاتکلیف بود و در اکران عمومی هم چندان جدی گرفته نشد.
بهمن مفید؛ «من بودم، حاجی نصرت، ناصر فرصت، آره و اینا، خیلی بودیم، کریم آقامونم بود...» با همین دیالوگ آهنگین در «قیصر» بود که بازیگری به نام بهمن مفید در سینمای ایران چهره شد و بعدها در فیلمهایی چون «رضا موتوری» و «داش آکل» هم ایفای نقش کرد. هر چند، بیشتر فیلمهای او در مقام بازیگر چندان جای دفاع ندارد.
مفید که آخرین بار پیش از انقلاب در «برادرکشی» ایرج قادری بازی کرده بود، در روزهای پس از انقلاب بیکار ننشست و در نخستین فیلم سینمایی پس از انقلاب به نام «فریاد مجاهد» مقابل دوربین رفت. سطح نازل فیلم و اعتراضهایی که به حضور برخی بازیگران پیش از انقلاب شد، به پایین آمدن زودهنگام آن از پرده انجامید.
او سال ٦٠ در «قدیس» بازی کرد و پس از حدود ٢٣سال منتظر فرصت برای بازگشتن به سینما بود. این اتفاق در «سرود تولد» علی قوی تن افتاد؛ فیلمی که قرار بود احیاکننده مفید باشد و نشد. حالا این بازیگر قدیمی مثل خیلی از همنسلان خود، حضور در فیلمها و سریالهای مبتذل رو نازل شبکه جم را به فراموشی و بیکاری ترجیح داده است.
ماندند و کار کردند
روزهای بعد از تغییرات اساسی در جامعه ایرانی که همراه با انقلاب بود، سینمای ایران سینمای سردستی و مبتذل شناخته میشد البته در آن سالها برخی از تولیدات مثل سفر سنگ کیمیایی، گاو دارویش مهرجویی و ... هم وجود داشت اما عموم فیلمها در قالب آن چیزی بود که با نام «فیلمفارسی» شناخته میشد. وقتی انقلاب شد با آن شناختی که از فضای تازه به وجود آمد برخی همان اول، هجرت را بر ماندن ترجیح دادند. برخی ماندند و مشکلاتی برایشان به وجود آمد و بعد رفتند و برخی هم
حمیده خیرآبادی «نادره»؛ از میان آنهایی که ماندند و از قضا حضور فعالی هم در تولیدات سینمایی بعد از انقلاب داشتند، مرحومه حمیده خیرآبادی یا همان «نادره» از نوادر است. او در فیلمهای زیادی حاضر بود. یک نمونهاش «ممل آمریکایی» است که همراه بهروز وثوقی، نقشآفرینی کرد. نمونههایی از این دست بسیار است.
او در آثاری چون طوقی (علی حاتمی)، رضا موتوری (مسعود کیمیایی)، هم بازی کرد و بعد از انقلاب هم چه در سریالهای تلویزیون و چه در فیلمهای سینمایی، نقشآفرین بود. نمونههایی چون اجارهنشینها (داریوش مهرجویی)، زرد قناری (رخشان بنی اعتماد)، مادر (علی حاتمی)، ریحانه (علیرضا رئیسیان)، بانو (داریوش مهرجویی) و شیرین (عباس کیارستمی) سه بار هم کاندیدای سیمرغ بلورین جشنواره فجر شد. ازجمله سریالهای خیرآبادی میتوان آپارتمان، پدرسالار و خانه سبز را نام برد که معروفترینهایش هستند.
شهلا ریاحی؛ اگر فیلم «حکیم باشی» ساخته پرویز نوری به سال ١٣٥١ را دیده باشید شاید این سوال پیش بیاید که او چطور بعد از انقلاب در ایران ماند؟ شهلا ریاحی هم مانند حمیده خیرآبادی ازجمله هنرپیشههایی است که بعد از انقلاب در ایران ماند و از قضا تا همین چندسال پیش کار هم میکرد و نقشآفرینی افتخاری در نهنگ عنبر٢، آخرین کار سینمایی اوست.
او در ٣٧فیلم قبل از انقلاب و ٣٣ فیلم بعد از انقلاب بازی کرده است. در سریالهای زیادی بعد از انقلاب حاضر بود. در سریال و تئاتر هم که تا دلتان بخواهد بازی کرده است.
در کنار همه اینها، میتوان از عزتالله انتظامی، جمشید مشایخی، علی نصیریان، محمدعلی کشاورز، ژاله علو، فخری خروش، پروانه معصومی و یک دو جین دیگر هنرپیشه مرد و زن نام برد که در ایران ماندند و کار هم کردند.
محمد نوری؛ یکی از شاخصترین هنرمندان موسیقی تقریبا پاپ بعد از انقلاب بود. مردی که با آثار بسیار شاخصی از پیش از انقلاب به دهه ٦٠ پای گذاشت. خوانندهای که به خوبی توانست شکل اپراخواندن و به شکل ویژه اجرا ماندگار شود. محمد نوری و محمد سریر زوجی بودند که آثار جالب توجهی در گنجه داشتند. چه آثار منتشر شده پیش از انقلاب و چه آثاری که بعد از انقلاب تولید کرده بودند و نتوانسته بودند به مرحله نشر برسانند. بسیاری از نوازندگان مطرح این سالها همچون بابک ریاحی پور و... نخستین اجراهای محمد نوری را همراهی کردند.
نوری شهرت غریبی با ترانه «جان مریم» دارد اما آثار درخشانی مثل «کهکشان»، «دلاویزترین» و «اگر تو آمده بودی» او را تبدیل به یکی از معدود هنرمندان موفق سالهای بعد از انقلاب کرده بود. او در زمان مرگش بیش از ٨٠سال داشت. ولی همچنان کنسرتهایش پرمخاطب بود و در نزد مردم محبوبیت بسیاری داشت. صداوسیما قطعههای ملی او مثل «ای ایران ایران» یا «وطن» را بارها و بارها در سالهای نیمه دوم دهه ١٣٨٠ پخش کرده بود و این بخش از فعالیت او هم بسیار دیده شد.
نیمه موفقها
ایرج قادری؛ بازیگر نقشهای لات جوانمرد و بزن بهادر سینمای قبل از انقلاب، پس از انقلاب هم سه فیلم ساخت و بعد برای ١٠سال خانهنشین شد. ایرج قادری که شهرتی همپای فردین، بهروز و ناصر داشت، یک دهه پس از «تاراج» به سینما بازگشت و گرچه اجازه نداشت روی پرده ظاهر شود اما شهرتش باعث شد «میخواهم زنده بمانم» به یکی از جنجالیترین فیلمهای سیزدهمین جشنواره فیلم فجر تبدیل شود. «می خواهم زنده بمانم» پرفروشترین فیلم سال و بازگشتی باشکوه بود برای سینماگری که با یک توبه نامه راه ورود دوباره به سینما را هموار کرده بود.
کورش یغمایی؛ از عجایب موسیقی پاپ بعد از انقلاب است. هیچکدام از هنرمندانی که در ایران ماندند، شهرت پیش از انقلاب او را نداشتند. ماندنش در ایران و نرفتنش به لس آنجلس ریسک بزرگی بود. ریسکی که حداقل از منظر تولید و ارایه اثر برایش گران تمام شد. او پس از انقلاب به مدت چند سالی نتوانست کار کند و بعد از این هم با انتشار آلبوم «سیب نقرهای» دوباره به هنرمندی کم کار تبدیل شد. حسین منزوی کارهایی مثل «ماه و پلنگ» انجام داد که به اندازه آثار قبل از انقلابش موفق نبود.
حسین گیل؛ بازیگری که به واسطه چهره خشن و هیکل ورزیدهاش بیشتر در نقشهای منفی و بزن بهادر ظاهر میشد، در روزهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی ایران به جمع نیروهای انقلابی پیوست. بازیگر ٧٦ساله که در سالهای اخیر بیشتر در برنامههای بزرگداشت همرزمان شهیدش دیده شده، پیش از انقلاب برای آخرین بار در «سفر سنگ» مسعود کیمیایی ایفای نقش کرد و پس از آن سال ٦٤ با فیلم جنگی «پلاک» به سینما بازگشت. نقش کدخدا سلیمان در «مسافران مهتاب» مهدی فخیمزاده از بازیهای به یاد ماندنی اوست. او آخرینبار حدود دو دهه پیش در «فرار بزرگ» ایفای نقش کرد و پس از آن از سینما و بازیگری کناره گرفت.
به معنای واقعی هنرمند یعنی همین ها