bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۳۶۱۷۱۲
محمد ماکویی

تلفن‌هایی که تهدید می‌کنند؟!

تاریخ انتشار: ۱۶:۴۹ - ۰۷ خرداد ۱۳۹۷
محمد ماکویی؛ سرباز‌ها با هم شوخی داشتند. به این دلیل یکی دیگری را "پدر جونم" خطاب می‌کرد و دیگری به یکی "پسر جونم" می‌گفت.
 
گشت زنی را تازه تمام کرده و به اتفاق مسئول شب در پایگاه به سر می‌بردیم. مسئول شب نیمه شوخی و نیمه جدی "ببینیم بچه‌های شما در چه وضعی هستند؟ " گفته و شماره بهداری را گرفت. به مجرد برقراری تماس، مسئول شب "سلام! حالت چطوره؟ " را بر زبان آورد. سرباز که مسئول شب را اشتباه گرفته بود در جواب "پسر جونم خوبه! پدر جونم چطوره؟ " را گفت.
 
مسئول شب که اندکی عصبانی به نظر می‌رسید گمان کرد که شماره را اشتباهی گرفته است. به این دلیل سوال "اصلا اونجا کجاست؟ " را مطرح نمود. سرباز که هنوز متوجه وخامت اوضاع نشده بود با اعتماد به نفس کامل "اینجا لندن! رادیو بی بی سی! " را عنوان کرد.
 
مسئول شب که به شدت عصبانی شده و قصد داشت هرچه سریعتر به این مسخره‌بازی پایان دهد مجبور شد که با بیان "می دانی من کی هستم؟ من مسئول شبم" خود را بطور کامل معرفی نماید. سرباز که از سر به سر گذاشتن دوست و هم قطار سیر نمی‌شد در جواب "اگه تو مسئول شبی من هم فرمانده پایگاه هستم" را اطلاع‌رسانی نمود.
 
مسئول شب با عصبانیت هر چه تمام‌تر تلفن را قطع نموده و عازم بهداری شد تا به سرعت هر چه تمامتر از خجالت سربازی که حدش را نمی‌دانست در بیاید. با خروج او برای اینکه به وسع خود اوضاع را ساماندهی کرده باشم تلفن بهداری را گرفته و "گند زدی! " را به سمع آنور خطی رساندم. بعد‌ها سرباز‌ها برایم تعریف کردند که فرمانده پایگاه؟! را دیده‌اند که مدام در حالی که بر سر و صورت می‌زده "بدبخت شدم! بیچاره شدم! " می‌گفته است.
 
متن بالا بخوبی بیانگر این است که تلفن در کنار فایده‌های بیشمار معایبی هم دارد به گونه‌ای که اگر گراهام بل زحمت اختراع تلفن را بر خود هموار نکرده بود سرباز می‌توانست بی خیال اینکه اتفاق بدی برایش خواهد افتاد شود.
 
قطعا فقط ارتباط تلفنی نیست که اتفاقات بدی را برای برخی افراد رقم می‌زند، زیرا گاه این قطع ارتباط است که شرایط را برای برخی اشخاص ناجور می‌سازد. مثلا زمانی که صادق خلخالی حکم اعدام امیر عباس هویدا را صادر می‌سازد دستور می‌دهد که با قطع ارتباط تلفنی از پادرمیانی‌های بیخود و بی جهت و کاملا نابجا ممانعت کامل به عمل آید.
 
آن‌هایی که کار اداری کرده‌اند خوب می‌دانند که برخی از افراد رده بالا که در جایی که باید باشند نیستند مدام در هراس غلط بودن تصمیماتی که می‌گیرند به سر می‌برند. آن‌ها خوب می‌دانند که شاید نتایج این تصمیمات غلط فقط حال مردم را بد نکرده و دامان ایشان را هم بگیرد.
 
روی این حساب بیشتر تصمیمات متخذه توسط افراد رده بالا بصورت دسته جمعی گرفته شده و صورتجلسه می‌گردد و یا بصورت تلفنی ابلاغ می‌گردد. خوبی صورتجلسات این است که اشتباهات متخذه به نام تمام افراد حاضر در جلسه ثبت و ضبط می‌گردد (در ایران صورتجلسه‌ای که در ذیل آن به همراه امضا ,"قبول ندارم" دیده شود حکم کیمیا را داشته و گاه اتفاقات بدی را برای امضا کننده رقم می‌زند!)
 
فایده ابلاغیه‌های تلفنی هم این است که دیوار بلند حاشا داشته و می‌تواند ابلاغ کننده را به بیاناتی در مایه‌های "من نگفتم" و "حتما عوضی گرفتی" بکشاند. همه می‌دانند که در کشور ما موارد زیادی از قبیل: "عدم اجازه حضور خانم‌ها در ورزشگاه ها" و "عدم اجازه پخش بازی‌های خانم‌ها در تلویزیون" وجود دارند که کسی ابلاغ آن‌ها را بر عهده نگرفته و هر مسئولی را به بیان "ببینید کی گفته؟ " می‌کشاند.
 
در کنار این موارد، بسیاری از کنسرت‌ها و سخنرانی‌های لغو شده و فیلم‌های از پرده پایین کشیده شده و ممنوع التصویری‌ها را هم داریم که تنها توسط یک اطلاع تلفنی به خود صورت واقعیت گرفته اند.
 
در این باب جای تاسف و تاثر است که در حالی که کشور ما در عرصه "صدا گذاری" (با صدا برداری فرق دارد!) سر آمد جهانیان شده و خیلی از آدم‌ها براحتی آب خوردن می‌توانند صدای بسیاری از مسئولین و متصدیان امور را تقلید نمایند بسیاری از افراد تن به حکم داده سعی نمی‌کنند که با مطرح ساختن سوالاتی در مایه‌های "اصلا کی بود؟! " و "واقعا خودش بود؟! " شانه را کماکان در زیر بار اتفاقات خوب در حال روی دادن و یا در آستانه اکران نگاه دارند؟!