bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۳۸۹۵۲۹

راه بازرگان!

او می‌گوید روشنفکری کسی را به‌راحتی قبول نکنید؛ مگر آنکه او بتواند آینده کشور را زودتر از دیگران تشخیص دهد. روشنفکر، افق پیش‌روی جامعه را ترسیم می‌کند؛ افقی که تعبیرش نزدیک به واقعیت باشد. اگر او نتواند خط فراگیرنده را از دور ببیند، تردید نکنید او هنوز یک روشنفکر نشده است! خواه او یک شاعر بلند‌آوازه یا رمان‌نویسی محبوب باشد.

تاریخ انتشار: ۱۶:۴۴ - ۱۵ بهمن ۱۳۹۷

راه بازرگان!

محمدجواد لسانی-پژوهشگر در شرق نوشت: ۴۰ سال پیش، نامه‌ای نوشته می‌شود که نویدبخش تشکیل یک نظام حکومتی جدید است. نویسنده بنا دارد معیار‌های بیگانه‌پرستی و اشرافی گذشته را کنار بزند و طرحی نو برای سعادت مردم دراندازد. به عبارت روشن قرار است برای ایران فردا تولدی دیگر رقم بخورد. جهان، یک سال است که حوادث سیاسی این خطه را موبه‌مو دنبال می‌کند تا ببیند چه کسانی سرانجام بر سر کار می‌آیند.

این نامه تاریخی، به منزله اراده ملتی است که می‌خواهد یک گروه از نخبگان مستقل را بر سر کار آورد. سرگروه این انسان‌های زبده که غالبا رنج و حبس کشیده اند، فردی است که با نیت خدمت به مردم، پا به عرصه اجرائی کشور می‌گذارد.

مهم‌ترین ویژگی این دولتمرد که وزیران کارآمدی از احزاب مختلف کشور انتخاب کرده، چشمان باز اوست که می‌تواند تا دوردست‌ها را ببیند و از خطرات راه، نوای آگاهی سر دهد. ادوارد سعید، نویسنده عرب، جمله ارزشمندی دارد که شایسته توجه است.

او می‌گوید روشنفکری کسی را به‌راحتی قبول نکنید؛ مگر آنکه او بتواند آینده کشور را زودتر از دیگران تشخیص دهد. روشنفکر، افق پیش‌روی جامعه را ترسیم می‌کند؛ افقی که تعبیرش نزدیک به واقعیت باشد. اگر او نتواند خط فراگیرنده را از دور ببیند، تردید نکنید او هنوز یک روشنفکر نشده است! خواه او یک شاعر بلند‌آوازه یا رمان‌نویسی محبوب باشد.

با این تعریف، می‌توان مهدی بازرگان را یک روشنفکر خطاب کرد؛ مردی که حکم نخست‌وزیری را یک هفته مانده به پیروزی انقلاب اسلامی می‌پذیرد؛ ۱۵ بهمن ۵۷. حکمی که عقلای قوم، به رهبر فقید انقلاب پیشنهاد می‌دهند. مهندس بازرگان می‌توانست در مدتی که بر مصدر تصمیم‌گیری است، مانند برخی از افراد چشم‌بسته رفتار کند تا آزاری به او نرسد و متناسب با فضای آن روزها، هواداران خود را افزون کند؛ اما او هرگز چنین نمی‌کند؛ چون شخصیتی مستقل دارد.

در ذاتش نیست که برداشت‌های فکر‌شده خود را درباره شیوه حکمرانی پنهان کند و از آرمان‌های خود به مصلحت‌جویی دست بکشد.

مرام او نیست که بر پایه موجی از بیرون، موضع بگیرد. به همین سبب آماج حملات از سوی مخالفانش می‌شود که حتی امروز هم با گذشت ۲۴ زمستان از درگذشت مرد قرآن و سیاست، ترور شخصیت او هنوز ادامه دارد که نمونه دم‌دستی اخیر، تولید فیلمی گزارشی است تا تصویری وارونه از او بازتاب دهد؛ اما حقیقت این است که مردم دوران‌دیده او را اکنون بیش از گذشته پرغباری می‌شناسند که احساسات، حرف اول را می‌زد. او در نطق‌های تلویزیونی، مردم را به آرامش و شکیبایی فرامی‌خواند. می‌گوید زندگی را دریابید! وقت احساسات توفانی به سر آمده و کشتی انقلاب به ساحل پیروزی رسیده است؛ پس دیگر جای خصومت و تندروی نیست.

سرلوحه توصیه‌های نخست‌وزیر، مدارا با یکدیگر، گذشت و دعوت به آرامش است؛ اما جدال رقیبان، سبب طردشدن بیش‌از‌پیش کسی می‌شود که در شروع کار، میلیون‌ها نفر از مردم حمایتش کردند و برایش فریاد زدند: «مهندس بازرگان، دولت صاحب‌زمان»! اما در ۹ ماه عمر دولتش، چنان آزار می‌بیند که بار‌ها استعفانامه می‌نویسد؛ در‌حالی‌که امام خمینی (ره)، کنار‌رفتن او را به صلاح کشور نمی‌داند و هر بار این تقاضا را رد می‌کند تا آنکه در نیمه پاییز سال بعد، دولت او دیگر شرایط خوبی برای ماندن ندارد و با وجود تمایل به خدمت، از صحنه اجرائی کنار می‌رود.

راه طی‌شده بازرگان در زندگی چه بوده که سبب انتخاب او به‌عنوان اولین رئیس دولت انقلاب می‌شود؟ مهم‌ترین ویژگی این است که او در خانواده‌ای بالیده که اهل ایمان، تقوا و راست‌گویی است. بعد‌ها در مسند معلمی دانشگاه، توفیق می‌یابد تا آرمان‌های بلندش را آشکار کند.

دغدغه اول او، آشنایی دانشجویان با ارزش‌های ناگفته و حیات‌بخش دینی است. دوم، مشاهده پرسش‌های اساسی درباره مدرنیسم است که جوانان میهن را رنج می‌دهد. بازرگان در برابر آشفتگی افکار، گفتگو و بحث‌های منطقی را آغاز می‌کند. کنشگری اجتماعی و سیاسی‌اش، چنان اوج می‌گیرد که در دولت ملی دکتر مصدق، مسئولیتی در بخش نفت می‌گیرد که برای دستگاه سلطنت، تهدید به شمار می‌رود.

سرانجام او با تشکیل حزبی که وابستگی‌ای به حکومت ندارد، زندانی می‌شود. از نظرگاه فرهنگی، کتاب‌هایی مانند «راه طی‌شده»، «خداپرستی تا خودپرستی»، «ذره بی‌انتها»، «سیر تحول قرآن» و ده‌ها اثر دیگر ثابت می‌کند که این پژوهشگر قرآنی می‌خواهد از روشنای آیات جاوید، گره‌های کور جامعه را بگشاید که به تعبیر زیبای فرزندش، «محمد‌نوید»، می‌توان این کوشنده را «کاشف فروتن اعجاز» خطاب کرد.

او خلاقانه، شناخت تمامیت غرب را جایگزین ستیز با غرب می‌کند تا قابلیت‌های سازنده آن را با معیار قرآنی بازیابی کند و از بخش مخرب و هویت‌سوز آن تمیز دهد که البته این کوشش معرفتی، سخت‌تر از خصومت مداوم با غرب است. این اندیشمند با چنین توشه‌ای از چشمه‌سار توحید است که از سوی معمار انقلاب به‌عنوان رئیس دولت انقلاب منصوب می‌شود تا خشت اول اداره کشور، کج نهاده نشود؛ هرچند که صد افسوس، دولتش دوام نمی‌آورد و مستعجل می‌شود؛ اما تاریخ‌نوشته‌ها، شاهدان بی‌طرفی هستند که اکنون می‌توانند اسنادی به دست دهند تا درباره همه دولت‌هایی که بر سر کار آمدند، قضاوتی شفاف ممکن شود و از تجربه‌های تلخ و شیرین هرکدام، درس‌هایی گران‌سنگ برای آینده کشور به دست آید.