اعمال محدودیت سنی اکران از سوی سازمان سینمایی- اگر جدی گرفته شود- اتفاق مثبت و قابل تحسینی است که میتواند حسین انتظامی، مدیر غیر سینمایی سازمان سینمایی را تا حدی از زیر فشار انتقادات خارج کند.
به گزارش همدلی، «برخی فیلمهای جشنواره امسال به دلیل داشتن صحنههای خشن یا نامناسب برای کودکان و نوجوانان، در اکران عمومی رده بندی سنی [قرار]خواهند گرفت.» این جمله را حسین انتظامی توئیت کرده است. رئیس سازمان امور سینمایی و سمعی و بصری، زیر مجموعه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و به نوعی متولی هنر هفتم در ایران، میخواهد قانونی را دوباره احیا کند که هر چند سال هاست در ایران به اجرا درآمده، ولی مانند کپی رایت چندان از سوی فیلمسازان و حتی مردم جدی گرفته نمیشود. چندی پیش هم مدیر کل سینمای حرفهای سازمان سینمایی گفته بود: «فیلمهایی که برای اکران شان محدودیت سنی مشخص میشود، در همه تبلیغات شان ملزم به اعلام آن هستند.»
محمدرضا فرجی از «به وقت شام» و «خوک» نام برده و تاکید کرده بود: «به سازندگان آثار مذکور اعلام شده محدودیت سنی در همه تبلیغات بصری شامل پوستر، بیلبورد و سردر درج شود، در غیر اینصورت به پخش کننده تذکر جدی داده خواهد شد.»
بیتوجهی سینماگران
حتی کارگردانان بزرگ سینمای ایران هم چندان توجهی به محدودیتهای سنی برای اکران فیلمها در سینماها ندارند، از طرفی تهیه کنندهها و نهادهای هنری حامی آثار سینمایی نیز انگار در انتهای فهرست اولویت هایشان هم جایی ندارد، تاثیراتی که ممکن است صحنههای نامناسب یک فیلم بر روح و روان کودک یا نوجوان بگذارد. در آخرین روزهای سال ۱۳۹۲، ساخته جدید ابراهیم حاتمیکیا با نام «چ» اکران شد؛ فیلمی با حال و هوای جنگ، اما در سینما، کودکان و حتی نوزادانی را در آغوش مادران و پدران میدیدید که مبهوت صحنههای خونین بودند. در جشنواره سی و هفتم فیلم فجر نیز فیلمهایی در ژانرهای مختلف روی پرده رفتند که هر کدام به دلایلی میتوانند مشمول محدودیتهای سنی اکران شوند.
محدودیت سنی لزوما برای صحنههای جنسی نیست
در ایران انگار محدودیت سنی تماشای فیلم مساوی است با صحنههای جنسی، ولی هر فیلمی که باید با درجه بندی سنی اکران شود، لزوما دارای سکانسهای پورن نیست؛ صحنههای خشن، خون آلود و ترسناک هم میتوانند شعاع دایره مخاطبان یک فیلم را کوچکتر کند. به طور مثال «ماجرای نیمروز: رد خون» که یکی از فیلمهای خوب و قابل اعتنای جشنواره سی و هفتم بود، صحنهای صریح از جنگ و خون دارد؛ هستی مهدوی در نقش همسر عباس زریباف، پای خود را از دست میدهد، بهنوش طباطبایی که ایفاگر نقش یک پرستار است، پای قطع شده را روی شکم مجروح میگذارد تا برانکارد را به سرعت از زیر آتش دور کند. طبیعتا چنین صحنهای میتواند تا سالها در گوشه ذهن کودکان و حتی نوجوانان جا خوش کند و تاثیرات مخربی بر روحیه شان بگذارد.
از جنگیر تا جیغ
در دهههای شصت و هفتاد، فیلمهایی مانند «جن گیر»، «کلبه وحشت»، «حلقه»، «جیغ»، «کینه» و سری فیلمهای «آنابل» پای ثابت ویدئوهای خانهها بودند؛ بسیاری از پدران و مادران بی توجه به ژانر و محتوای فیلمها همراه با فرزندان به تماشای فیلمها مینشستند، غافل از این که کودک یا نوجوان شان دیگر شبها آسوده به خواب نمیرود، مدام حضور فردی را پشت سر یا زیر تخت خوابش احساس میکند و واقعا دیگر آن آدم سابق نمیشود! گاهی ترسهای نهادینه شده تا سالها در وجود فرد باقی میمانند و شاید جوانِ امروز حتی از یادش رفته باشد چرا چنین برآشفته است.
البته نمونههای ایرانی هم برای این ماجرا وجود دارد، فیلم «شب بیست و نهم» ساخته مرحوم حمید رخشانی هم شبحی را در میانههای دهه شصت به تصویر میکشید و مدیران سازمان صدا و سیما با بی ملاحظگی تمام، فیلم را از شبکههای سیما پخش میکردند تا شاید اگر کودکی ندیده و نترسیده، چنین فرصتی را از دست ندهد!
توفیق اجباری
شاید ممنوعیت اکران فیلمهایی با صحنههای جنسی در ایران و البته بی میلی کارگردانان سینمای ایران به ژانر وحشت، توفیقی اجباری برای متولیان هنر هفتم در ایران محسوب میشود وگرنه مشخص نبود چه بر سر کودکان و نوجوانانی میآوردند که در حساسترین دوره زندگی خود، ضمیر ناخودآگاهی بسیار آسیب پذیر دارند. متاسفانه یا خوشبختانه سینمای وحشت به دلایل مختلفی چندان مورد علاقه جماعت سینمارو در ایران نیست و به همین خاطر تهیه کنندگان و کارگردانان ترجیح میدهند، پولهای خود را در ژانر کمدی سرمایه گذاری کنند و میلیاردها تومان از خندههای مردم به صحنههای خنده دار و گاهی بی محتوا به جیب بزنند.
اعمال محدودیت سنی اکران از سوی سازمان سینمایی- اگر جدی گرفته شود- اتفاق مثبت و قابل تحسینی است که میتواند حسین انتظامی، مدیر غیر سینمایی سازمان سینمایی را تا حدی از زیر فشار انتقادات خارج کند.