bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۳۹۲۵۸۲

مصادره به مطلوب ایدئولوژیک

آنچه که میان مردم زنده بماند، نمی‌تواند سفارشی و حکومتی باشد. همانگونه که ترانه «ای ایران» را حسین گل‌گلاب و روح‌الله خالقی برای دل خودشان و به عشق کشور و مردم ایران ساختند نه به سفارش جایی

تاریخ انتشار: ۱۴:۱۱ - ۱۱ اسفند ۱۳۹۷

فرارو- امیر هاشمی مقدم؛ تغییر شعر و آهنگ سرود «ای ایران» به دست آستان قدس رضوی، واکنش‌های زیادی را در پی داشت. اما کمتر کسی به چرایی این کار پرداخته بود یا دست‌کم من ندیده‌ام. در واقع این نخستین بار نبود که چنین کار[ها]یی انجام شده است. همین چند روز پیش شخصی لباس ایران باستان به تن کرده و در قامت کورش هخامنشی در راهپیمایی 22 بهمن حضور یافت که عکس‌های او نیز خبرساز شد.

ساخت سریال «چهل سرباز» توسط محمد نوری‌زاد (که آن زمان یک حزب‌اللهی دو آتشه بود و اکنون ظاهرا یک منتقد دو آتشه) که تاریخ ایران باستان را به شیوه‌ای نچسب، دستکاری کرده بود، و حتی تغییر نام پارک‌ها، میدان‌ها، خیابان‌ها و... نیز در این راستا می‌گنجد.

همه اینها یک وجه مشترک دارند و آن، مصادره به مطلوب کردن نمادهای هویتی و تاریخی کشور برای اهداف و باورهای ایدئولوژیک بود. اما پرسش اینجاست که این دستکاری‌ها و مصادره به مطلوب کردن‌ها با چه آماج و هدفی رخ می‌دهد؟ در اینجا دو دلیلی که باعث چنین کاری می‌شود، توضیح داده می‌شود.

نخست، ناتوانی برنامه‌ریزان و مسئولین فرهنگی ما (به‌طور ویژه، و مسئولین کشورمان به‌طور کلی) در ساختن نمادها، شعرها، ترانه‌ها و دیگر موارد از این دست است. البته آنچه که میان مردم زنده بماند، نمی‌تواند سفارشی و حکومتی باشد. همانگونه که ترانه «ای ایران» را حسین گل‌گلاب و روح‌الله خالقی برای دل خودشان و به عشق کشور و مردم ایران ساختند نه به سفارش جایی. دست‌کم در سال‌های اخیر، شکاف بزرگی که میان ارزش‌های حاکمیت با ارزش‌های مردم به وجود آمده (و شوربختانه گفتگویی هم برای حل این تعارض شکل نمی‌گیرد). بنابراین نمی‌توان انتظار داشت آنچه به سفارش حکومت ساخته می‌شود، به سادگی در میان ایرانیان جا باز کند. در این میان، مسئولین تلاش می‌کنند این خلأ و کمبود نمادهای مورد پذیرش‌شان را، با گنجانیدن مفاهیم ارزشی نظام در قالب و پوسته نمادهای مورد احترام مردم جبران نمایند.

دومین دلیل کاربرد و در واقع دستکاری نمادهای مورد احترام ایرانیان به دست نگاه حاکم، مخالفت ضمنی مسئولین با این نمادهاست. سرود «ای ایران» اگرچه سرود رسمی دولت موقت بازرگان در آغاز انقلاب بود، اما عمر رسمی بودن آن هم به اندازه عمر دولت موقت بود و پس از آن کنار رفت. همانگونه که همچون مسئولین دولت موقت، به گونه‌ای بایکوت و مغضوب نگاه حاکم نیز گردید و برای سال‌ها از پخش آن در رسانه‌ها جلوگیری شد.

شخصیت کورش هخامنشی نیز به‌عنوان نماد ایران باستان، سال‌هاست آشکارا و نهان زیر نقدهای تند و یکسویه قرار گرفته و آنچه از آن در کتاب‌های درسی تاریخ روایت می‌شود نیز، روز به روز کمتر و کمتر می‌گردد؛ به این امید که روزی یکسره از کتاب‌های درسی حذف شده یا تنها بخش‌های منفی این دوره تاریخی ایران بازگو شود. تغییر نام بناها و خیابان‌ها و... نیز بر همین پایه است. آنگونه که مثلا میدان و مسجد تاریخی «شاه» در اصفهان، به مسجد و میدان «امام» تغییر می‌یابد تا یاد هر آنچه وابسته به نظام 2500 ساله شاهنشاهی در ایران است، دست‌کم در ظاهر زدوده شود (آن هم در حالی‌که نام مسجد و میدان شاه، اشاره به شاه عباس صفوی دارد که صفویان مهمترین دوره تاریخی ایران از نگاه جمهوری اسلامی است و هیچ ربطی به دوره پهلوی ندارد). اما هنگامی که این زدودن نام‌ها و نمادها از خاطره ایرانیان ناکام می‌ماند، تلاش می‌شود تا با دستکاری و تحریف آنها، مفهوم هسته‌ای‌شان را تهی کرده و پوسته آنها را مصادره به مطلوب کنند.

در واقع سیاستگذاری فرهنگی در این چند دهه، نه بر پایه واقعیات موجود در ایران و جهان، بلکه بر پایه آرمان‌ها و باورهای ایدئولوژیک بوده و برای همین کامیابی چندانی نداشته است. حتی می‌توان ادعا کرد در بیشتر موارد با ایستادگی مردم و نتیجه وارونه روبرو شده؛ آنچنانکه در نقد و زدودن تاریخ ایران باستان، نفی شخصیت کورش هخامنشی و پیشگیری از حضور مردم در پاسارگاد، دستکاری سرودهای ملی و میهنی، حرام دانستن موسیقی‌های شاد، همگانی و رسمی کردن پوشاک رنگ تیره و... دیده می‌شود.

اما به نظر می‌آید این مقاومت‌ها در ذهنیت برخی مسئولین و تصمیم گیرندگان، اثر چندانی نداشته و عقب‌نشینی‌ها هم نه به دلیل تجربه آموختن، بلکه از سر ناچاری بوده است. وگرنه برخی رفتارها (همچون تلاش برای عادی جلوه دادن خشونت علیه زنان در خانه در برنامه‌های زنده تلویزیونی) نشان می‌دهد مسئولین ما در برخی جاها چشم‌شان را بر واقعیات موجود، بسته‌تر نگاه داشته‌اند.