«خون شد» تا حد زیادی ادامه «قیصر» است و ارجاعهای داستانی و تصویری زیادی به آن دارد، همانطور که وجود عناصر و شمایلهای تصویری و صوتی مثل چاقو یا ضرب زورخانه، به مجموعهای از فیلمهای کیمیایی و شمایلهای آن ارجاع میدهد. «خون شد» اما کاملتر و مدرنتر از قیصر است و این مدرنیسم را باید در ساختار روایی فیلم و سبک بیانی آن جستوجو کرد. «قیصر» در زمان خود یعنی در اواخر دهه چهل که ساخته شد، فیلمی مدرن و موج نویی بود اما امروز فیلمی کلاسیک محسوب میشود و این خصلت بسیاری از فیلمهای مدرن و حتی آوانگارد سینما از جمله فیلمهایی مثل «همشهری کین» و «سال گذشته در مارین باد» است که باوجود مدرنیسم آشکارشان در دهه چهل و پنجاه، امروز بهعنوان آثار کلاسیک تاریخ سینما از آنها یاد میشود.
کارگردان: مسعود کیمیایی
تهیه کنندگان: جواد نوروزبیگی
بازیگران: سعید آقاخانی، سیامک انصاری، لیلا زارع، نسرین مقانلو، هومن برق نورد، سیامک صفری و ...
سایر عوامل: مدیریت فیلمبرداری:علیرضا زریندست، سرمایهگذار و مجری طرح:محمدصادق رنجکشان
چهار سالی میشود که مسعود کیمیایی از سینمای ایران دور شده است، آخرین بار در جشنواره سی و پنجم فیلم «قاتل اهلی» را با دعواهای فراوان با تهیهکنندهاش (منصور لشکری قوچانی) به نمایش گذاشت و آن نشست ملتهب را بعد از اتمام فیلم در سالن رسانه پشت سر گذاشت. «خون شد» ابتدا «عدالت شوم» نام داشت و عدهای عنوان میکردند این فیلم، قیصری دیگر است، خلاصه داستانش هم چنین نشان میداد؛ «خون شد» درباره مردی است که برمیگردد و میبیند خانهاش فروپاشیده و دست بهکار میشود تا همهچیز را درست کند و سرجای قبلیاش برگرداند و مجبور است با کلی آدم دربیفتد و خون بریزد و خون بدهد. همین خلاصه داستان چند خطی نشان میدهد که کیمیایی هنوز نتوانسته از ماجراهای 40-30 سال پیش دست بردارد. روی این فیلم محمدصادق رنجکشان سرمایهگذاری کرده است که در یکی، دوسال گذشته به یکی از پرخبرترین چهرههای سینما تبدیل شده چراکه پیش از این سابقهای در سینما نداشته و بواسطه جیب پرپولش به سینما ورود پیدا کرده است. سعید آقاخانی، سیامک انصاری، لیلا زارع، نسرین مقانلو، هومن برقنورد، سیامک صفری و… گروه بازیگران این فیلم به تهیهکنندگی جواد نوروزبیگی را تشکیل میدهند. کیمیایی پیش از این در مصاحبهای اعلام کرده بود: داستان «خون شد» به مثابه خانهای قدیمی است که همه چراغهایش خاموش بوده و هیچکس نیز در اتاقهایش ساکن نیست .در این میان یکی از ساکنان این خانه میآید و همه چراغها را روشن میکند.
پرویز جاهد
اگر این اصل را بپذیریم که هر فیلمی اصول فرمال ویژه خود را بنا میکند و برای درک درست آن فیلم باید به اصول فرمال آن توجه کرد، قطعاً بهتر میتوانیم با سینمای مسعود کیمیایی و دنیای او کنار بیاییم. بسیاری از اصول فرمال فیلمهای کیمیایی درواقع قراردادهایی است که او با تماشاگران فیلمهایش گذاشته است. اینکه مثلاً قهرمان فیلمهای کیمیایی، اصولاً فردی عدالت خواه است و برای اجرای عدالت، هرگز به پلیس و قانون متوسل نمیشود و معمولاً خودش اجرای عدالت را به عهده میگیرد. اگر تماشاگر فیلمهای کیمیایی با این قرارداد آشنا باشد دیگر نمیپرسد که چرا قیصر یا فضلی برای مجازات کسانی که به خواهرش تجاوز کردهاند، به کلانتری شکایت نمیکند و خود با چاقو آنها را از پا درمی آورد. یا اینکه کیمیایی خیلی از الگوهای روایی و بصری ژانرهای وسترن یا سینمای گانگستری و نوآر را در فیلمهایش به کار میگیرد و اگر بیننده فیلمهایش با این گرایش و رویکرد سینمایی ایشان آشنا باشد هرگز از حضور اسب در خیابانهای تهران در فیلم رد پای گرگ یا نوع لباس آدمها در فیلم سرب یا حکم که یادآور فیلمهایی چون صورت زخمی یا پدرخوانده است دچار حیرت نمیشود.
تماشاگر فیلم خون شد نیز اگر با سینمای کیمیایی و عناصر سبکی آن آشنا باشد قاعدتاً مشکلی در فهم آن نخواهد داشت و با درنظر گرفتن هنجارهای بیرونی و درونی فیلمهای کیمیایی میتواند انتظارات فرمال خود را بر این اساس بنا کند. لذا پرسیدن اینکه چرا فضلی و مرتضی در خون شد اینگونه رفتار میکنند یا اینکه این همه چاقوکشی و خونریزی در فیلم چه معنایی دارد کار بیهودهای است.
با این مقدمه میپردازم به فیلم «خون شد».
اگر بخواهیم با معیارهای واقعگرایانه یا قراردادهای متعارف و دستمالی شده فیلمهای به ظاهر اجتماعی سینمای ایران با «خون شد» مواجه شویم، آن را فیلمی بیمنطق و آشفته خواهیم یافت. بنابراین اعتقاد من این است که با منطق سینمای آیینی کیمیایی و اصول زیبایی شناختی ویژهاش باید با فیلمهای او مواجه شد.
«خون شد» تا حد زیادی ادامه «قیصر» است و ارجاعهای داستانی و تصویری زیادی به آن دارد، همانطور که وجود عناصر و شمایلهای تصویری و صوتی مثل چاقو یا ضرب زورخانه، به مجموعهای از فیلمهای کیمیایی و شمایلهای آن ارجاع میدهد. «خون شد» اما کاملتر و مدرنتر از قیصر است و این مدرنیسم را باید در ساختار روایی فیلم و سبک بیانی آن جستوجو کرد. «قیصر» در زمان خود یعنی در اواخر دهه چهل که ساخته شد، فیلمی مدرن و موج نویی بود اما امروز فیلمی کلاسیک محسوب میشود و این خصلت بسیاری از فیلمهای مدرن و حتی آوانگارد سینما از جمله فیلمهایی مثل «همشهری کین» و «سال گذشته در مارین باد» است که باوجود مدرنیسم آشکارشان در دهه چهل و پنجاه، امروز بهعنوان آثار کلاسیک تاریخ سینما از آنها یاد میشود.
«خون شد»، هرچند از نظر تماتیک و سبکی، یادآور «قیصر» است اما خیلی پیشروتر از آن است. پیشرو بودن آن در وهله اول مربوط به رویکرد متفاوت کیمیایی به شخصیتهای زنهای فیلم است. به اعتقاد من زنها پیش از این در فیلمهای کیمیایی، تا این حد صدا نداشتهاند و حقوق مسلم خود را در دنیای مردانهای که فیلمهای او بنا میکنند، فریاد نزدهاند. از نامادری بگیر تا فاطی و شراره، همه این زنها، تمام عمرشان زیر سلطه مردان خانواده بودهاند و حالا نیز این پسران و برادران غیور خانوادهاند که باید آنها را از فقر و اعتیاد و فحشا و آوارگی برهانند و به آغوش گرم خانواده برگردانند.
علاوه بر این، «خون شد» برخلاف «قیصر» و فیلمهای دیگر کیمیایی، فیلمی اپیزودیک است که به شیوه فیلمهایی مثل «خشت و آینه» روایت میشود. در درون پیرنگ اصلی که تلاش دو برادر(فضلی و مرتضی) برای آزاد کردن سند خانه پدری از دست مشتی دلال است، خرده پیرنگهایی مثل داستان فاطی و شراره نیز وجود دارد که همه، پیرامون تم اصلی فیلم یعنی اعاده حیثیت خانوادگی و حفظ وحدت خانواده (یادآور «پدرخوانده» کاپولا) شکل گرفته و تنیده میشوند.
در «قیصر»، تماشاگر، از همان آغاز فیلم با انبوهی از اطلاعات درباره شخصیت قیصر و برادرش، خان دایی و ماجرای تجاوز به خواهر قیصر از طرف برادران آب منگل مواجه میشد اما در «خون شد»، کیمیایی، اطلاعات داستانی را به شیوه فیلمهای مدرن، بهصورت قطره چکانی در اختیار مخاطب قرار میدهد. فیلم، به سبک فیلمهای نوآر، با نمایی اکسپرسیونیستی از سایه فضلی بر دیوارهای شهر در دل شبی تاریک شروع میشود و با نمایی مشابه پایان مییابد. دایرهای روایی که شروع آن، آرام و پر رمز و راز است اما چشمان پر خون و نگاههای بیقرار و پر خشم فضلی و وضعیت پریشان خانه پدری، خبر از وقوع رویدادهایی سهمناک و خونین میدهد. خانه در «خون شد» مثل «خانه پدری» عیاری، مفهومی نمادین دارد. خانهای که در نبود فضلی و مرتضی، بنیان و شیرازه آن از هم پاشیده و سند مالکیت آن به یغما رفته و ساکنان آن آواره شدهاند و حالا دو برادر سعی دارند با خشونت و چنگ و دندان و ریختن خونهای زیاد، آن را به وضعیت نرمال برگردانند.
عدالت خواهی و آنارشیسم فضلی، همچون دیگر قهرمانان کیمیایی، دستاوردها و تاوانی سنگین دارد و کمترین هزینه آن، زخمی شدن و خنجر خوردن از پشت است. دنیای کیمیایی، دنیایی آیینی است و با معیارهای واقعگرایانه نباید با آن مواجه شد. همه چیز به سبک فیلمهای وسترن یا نوآر یا ژانر سامورایی، به شکل آیینی برگزار میشود. از شیوه معرفی و ورود شخصیتهای اصلی به قصه گرفته تا شیوه نشستن، راه رفتن، دیالوگ گفتن، نگاه کردن و چاقو کشیدن و جنگیدن و زخمی شدن و به زانو درآمدن و دوباره برخاستن و در دل تاریکی شب گم شدن، همه جنبهای آیینی دارد. کیمیایی، خشونت را به شیوه سم پکین پا، ملویل، کوروساوا و «تاکه شی کیتانو»، آیینی کرده و به شکل باشکوهی برگزار میکند. اگر این قرارداد و فرمول ساده فیلمهای کیمیایی را نفهمیم، هرگز نمیتوانیم این میزان و حجم زیاد از خشونت، چاقوکشی و خونریزی در فیلم «خون شد» را باور کنیم.
کیمیایی، استادانه، تمهای موردعلاقهاش مثل رفاقت، برادری، وفاداری، انتقام و خیانت را در بافت روایی فیلمش قرار میدهد و زیبایی شناسی فیلمش بر اساس این مفاهیم ساخته میشود. شاید مفاهیمی چون غیرت و عرق خانوادگی، احترام به پدر و مادر، دفاع از خواهر(ناموس) و پشتیبانی از برادر و رفیق به هنگام تنگدستی، گرفتاری و درگیری، مفاهیم و ارزشهایی سنتی و کهنه باشند که با ارزشهای جهان مدرن و زندگی معاصر همخوانی نداشته باشند اما کیمیایی، با تأکید بر این ارزشها و دراماتیزه کردن آنها، همچون همه مؤلفان بزرگ سینما، اصول سینمای تألیفی و شخصی خود را بنا میکند.
استفاده از مونتاژ غیرتداومی در صحنهای که فاطی، گذشتهاش را مرور میکند و تصورات ذهنی مرتضی که ناشی از جنون مقطعی اوست بویژه در صحنه تیمارستان و پرداخت انتزاعی و گروتسک سکانس دارالمجانین با دسته جاز دیوانهها و رقص آدمهای مجنون، برخی عناصر فرمالاند که در سینمای کیمیایی تازگی دارند. به اعتقاد من برخلاف شخصیت فضلی، شخصیت مرتضی در فیلم، خوب پرداخت نشده و ابهام زیادی درباره گذشته او، علت جنونش و موقعیت خانوادگی اش وجود دارد. «خون شد» تا حد زیادی برگرفته از رمان سه جلدی کیمیایی یعنی «سرودهای مخالف ارکسترهای بزرگ» است و پیرنگ کلی و رویدادهای آن و بسیاری از شخصیتهای اصلی فیلم از جمله فضلی، مرتضی، آقاخان(پدر)، فاطی و شراره از دل این رمان بیرون آمدهاند. شاید فشرده کردن رمان و تبدیل آن به فیلم که با حذف بخشهای بسیار مهمی از رمان همراه بوده باعث شده که شخصیت مرتضی بدرستی به فیلم منتقل نشود. سکانس درگیری نهایی و خونین فیلم در بنگاه معاملات ملکی نیز بسیار شلوغ و آشفته است و با پرداخت جزئی نگر و مینی مالیستی کیمیایی و روح آیینی فیلمهای او همخوانی ندارد.
کیمیایی همانند ملویل، در انتخاب بازیگر، لباس و رفتار بازیگرانش وسواس شدیدی دارد و با دقت عمل میکند. سعید آقاخانی، با گامهای سنگین، چهره سخت، نگاه نافذ، رفتار با وقار و خونسردی اش، یادآور حضور درخشان بهروز وثوقی در فیلمهای کیمیایی است. بدون شک «خون شد»، بخشی از انرژی و قدرت دراماتیک خود را مدیون بازی چشمگیر و به یاد ماندنی سعید آقاخانی است. سعید، دوست و همکلاسی من در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران بود و روی یک نیمکت مینشستیم. او استعداد زیادی در صداسازی و تقلید صدای دیگران داشت و میدانستم که روزی بر صحنه تئاتر خواهد درخشید اما هرگز تصور نمیکردم روزی او را در نقش مردی ببینم که فیگور، نگاه و اجرای سینمایی اش با بزرگترین بازیگران سینمای ایرانبرابری کند.
کیمیایی با «خون شد»، خون تازهای را در رگهای بیخون سینمای امروز ایران میریزد.
منبع: روزنامه ایران
حیف از بازی آقاخانی
آرش خوشخو
دلایلی درباره اینکه مسعود کیمیایی فیلمساز بزرگی است و خون شد فیلمی شکست خورده. بگذارید درباره کیمیایی حرف بزنیم. درباره فیلمهای بزرگی که برای ما به یادگار گذاشته. قیصر، رضا موتوری، سرب و دندان مار. باز هم هستند: گوزنها، ردپای گرگ، ضیافت، سلطان و اعتراض. کسی که موج نو را اختراع کرد. کسی که هیجان و دردمندی و تلف شدگی را به سینمای ایران هدیه کرد.
برخی از بهترین سکانسهای تاریخ سینمای ایران مال اوست؛ کتک خوردن رضا جلوی پرده سینما و دست خونینش بر پرده سفید، نگاه عاشقانه قیصر به دختر محبوبش که آتش چرخان را در تاریکی گرگ و میش شب میچرخاند، نوری فیلم سرب وقتی در اتاقش نشسته و منتظر فرستاده موتلفهایهاست، صدای رعد و برق میآید و او قبل از ورود مرد سیاسی، قاب عکس زنش را همان زنی که خود او کشته است به روی میز بر میگرداند، یا آن زد و خورد نفسگیر روی اسکله دریا در غروب خونین خورشید در همین سرب، رضا دختر جنوبی را به خانه پناه داده.
چراغ اتاق را میچرخاند و روی صورت هراسان دختر جوان روشنش میکند، نگاه خیره طلعت روی پردهای که برادرش ازآن به داخل آمد و محبوبش نیامد در فصل نهایی دندان مار، مکالمه عاشقانه سلطان و دختر در حیاط خانه اربابی، نمایش انقلاب در انعکاس خشونت در ویترین کافه ماطاووس، ملاقات پولاد و حامد در حیاط زندان در میان بادهای تند خاکآلود و… در هرفیلم کیمیایی مهمان این تصاویر بکر و درخشان میشدیم. سپاسگزار او هستیم. او بزرگ بیهمتای سینمای ماست. یکی از آن قلهها.
خون شد یک شکست کامل است. مسئله ارجاعات کیمیایی به سینمای وسترن نیست. صدای مدام قطار، پوستر ماجرای نیمروز (وسترن کلاسیک فرد زینهمان)، مرد شروری که در حال هیزم شکستن با تبر است و…. این ارجاعات نوستالژیک و بانمک هستند. با غیظ و خشم و پلشتی انباشته شده در تصویر هم کاری نداریم. اما خون شد شکست است و مرتجعانه، چون کیمیایی مجموعهای از زنان را در الگوهای تکراری فیلمفارسی به تصویر میکشد.
ضعیف، آسیب پذیر، معتاد، فاسد، نیازمند، معلول، تباه شده که برای بیرون آمدن از شرایط سیاه خود چشم به راه دو برادر خود هستند. برادرهایی با چاقوهای آخته هرچند یکی ازآنها شاملو و احمد محمود هم میخواند. این نگاه به زنها خیلی قدیمی است. خط روایت مدتهاست که تغییر کرده است.
این همه زن ضعیف کتک خورده فلج معتاد و فاسد، این همه زن محتاج به تکیه به مردان چرا اینگونه سینمای کیمیایی را تسخیر کردهاند؟ سینمایی بدون عشق، بدون عاطفه و آکنده از تیغههای خونآلود چاقو. داستانی که نمیدانیم چرا روایت میشود. چرا اینگونه قدیمی است، چرا اینگونه رو به عقب است؛ و حیرت از بازی درخشان سعید آقاخانی. مردی که نقشش را همچو آب روان ایفا میکند. نرم و راحت. مونولوگهای طولانی بر زبان او همچون متنهایی ساده و راحت به نظر میآیند. یک بازیگر بزرگ که سینمای ما باید برای استفاده از تواناییهایش زودتر بجنبد. او حتی به شعاریترین و سستترین تکگوییهای فیلم، اعتبار و اهمیت میبخشید.
سال پیش بازی زیبایش در قسم دیده نشد و حالا شرایط سیاسی امکان دارد موجب نادیده گرفتن بازی او در خون شد شود. او شایسته حضور در فهرست نامزدهای سیمرغ هست و آزاده زارعی که در این ۱۰ سال گذشته به آنچه استحقاقش را داشته نرسیده است. او که ظاهرو رفتاری مثل هدیه تهرانی را تداعی میکند از عدم جاهطلبی خود ضربه خورده است.
خون شد را دوست نداشتم. سالهاست که نمیتوانم فیلمهای سینماگر محبوب خودم را ببینم. دوست ندارم برای لذت بردن از فیلمهایش مدام مجبور شوم سلایق خودم را تقلیل دهم. کیمیایی برای من هنوز با دندان مار و قیصر و سرب و رضا موتوری معنا میشود. وقتی که او پیشروترین فیلمساز ایران بود.
منبع: روزنامه هفت صبح